در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 1550

متن درس





کاوش در ماهیت علوم اسلامی و بازاندیشی در نظام معرفتی حوزه‌های علمیه

کاوش در ماهیت علوم اسلامی و بازاندیشی در نظام معرفتی حوزه‌های علمیه

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۵۵۰)

دیباچه: درآمدی بر بازاندیشی علوم اسلامی

علوم اسلامی، چونان گوهری درخشان در ساحت معرفت بشری، همواره محور تأملات عالمان دین بوده است. این علوم، که ریشه در وحی الهی و تعالیم انبیا و ائمه علیهم‌السلام دارند، فراتر از فنون صوری و دانش‌های ظاهری، به سوی حکمت ربوبی و معرفت لدنی سیر می‌کنند. درس‌گفتار حاضر، با رویکردی عمیق و چالش‌برانگیز، به کاوش در ماهیت این علوم و نقد نظام معرفتی کنونی در حوزه‌های علمیه می‌پردازد. این نوشتار، با تکیه بر سخنان استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، می‌کوشد تا با نگاهی نو به مفهوم عقل و علوم دینی، راهی به سوی احیای معرفت حقیقی و بازسازی ساختارهای آموزشی حوزه‌ها بگشاید.

بخش نخست: نقد و بازاندیشی در علوم حوزوی

چالش‌های بنیادین علوم حوزوی

علوم حوزوی، که در حوزه‌های علمیه تدریس می‌شوند، در معرض چالشی عظیم قرار دارند که می‌تواند بنیان‌های معرفتی و فرهنگی آن‌ها را دگرگون سازد. این علوم، که شامل ادبیات، فقه، و فلسفه می‌شوند، در نگاه استاد فرزانه، بیش از آنکه علم حقیقی باشند، به فنونی صوری محدود شده‌اند. ادبیات، چونان بازی با کلمات، فقه، چونان دست‌ورزی با عبارات، و فلسفه، چونان رقص مفاهیم، از عمق وجودی و حکمت ربوبی فاصله گرفته‌اند. این نقد، نه از سر انکار ارزش این دانش‌ها، بلکه از سر دعوت به بازنگری در ماهیت و کارکرد آن‌هاست.

درنگ: علوم حوزوی، در صورت بازتعریف بر پایه حکمت ربوبی و معرفت لدنی، می‌توانند به جای فنون صوری، به علوم حقیقی بدل شوند که اقتدار معرفتی حوزه‌ها را احیا کنند.

استاد فرزانه تأکید دارند که علوم اسلامی باید ریشه در معارف انبیا و ائمه علیهم‌السلام داشته باشند، معارفی که از باطن اشیاء و حقیقت وجودی سرچشمه می‌گیرند. این علوم، برخلاف فنون صوری که به ابزارهای مادی چون قلم و ذهن وابسته‌اند، به حکمت الهی و بصیرت ربوبی متصل‌اند. برای نمونه، علوم اسلامی حقیقی باید بتوانند لمّیت‌های موجودات، تراوشات حقیقی، و باطن قدرت را آشکار سازند، نه آنکه در سطح بازی‌های مفهومی باقی بمانند.

تمایز علوم و فنون

استاد فرزانه با تمثیلی زیبا، علوم حوزوی را به ابزارهایی تشبیه می‌کنند که در دست صنعتگران معرفت، به جای خلق گوهرهای حکمت، به تولید ظواهر صوری مشغول‌اند. ادبیات، فقه، و فلسفه، هرچند ارزشمند، در غیاب اتصال به حقیقت الهی، به فنونی تقلیل یافته‌اند که در دیگر فرهنگ‌ها و تمدن‌ها نیز یافت می‌شوند. برای مثال، صرف و نحو، معانی و بیان، و حتی عرفان و فلسفه، در جوامع گوناگون به اشکال مختلف وجود دارند، گاه پیشرفته‌تر و گاه متفاوت با آنچه در حوزه‌های علمیه تدریس می‌شود. این امر، پرسشی بنیادین را پیش می‌کشد: علوم اسلامی حقیقی چیست؟

پاسخ استاد به این پرسش، روشن و قاطع است: علوم اسلامی باید لدنی، ربوبی، ایصالی، و وجودی باشند. این علوم، چونان چشمه‌ای زلال از معرفت الهی، باید باطن اشیاء را آشکار کنند و به جای بازی با مفاهیم، به حقیقت وجود و حکمت ربوبی راه یابند. این علوم، از کمون عقل سرچشمه می‌گیرند و با قدرت باطنی، معرفتی را به ارمغان می‌آورند که فراتر از حدود ذهن و ابزارهای مادی است.

نقد نظام آموزشی حوزه‌ها

نظام آموزشی حوزه‌های علمیه، در نگاه استاد فرزانه، گرفتار محدودیت‌هایی است که آن را از رسالت اصلی‌اش، یعنی تولید علوم حقیقی، دور کرده است. این نظام، به جای پرورش عقل ربوبی و حکمت الهی، به آموزش فنون صوری بسنده کرده و از فناوری‌های نوین، که قلم روزگار معاصرند، غفلت ورزیده است. استاد با تمثیلی از قلم‌های سنتی چون خودکار و خودنویس، که دیگر پاسخگوی نیازهای زمانه نیستند، بر ضرورت بهره‌گیری از ابزارهای مدرن مانند کامپیوتر تأکید می‌ورزند. هر طلبه، به مثابه کاوشگری در ساحت معرفت، باید به ابزاری چون کامپیوتر مجهز باشد تا بتواند با زمانه خود همگام شود و علوم را به شیوه‌ای نوین و کارآمد فرا گیرد.

این نقد، نه به معنای نفی ارزش‌های سنتی، بلکه دعوتی است به بازاندیشی در روش‌های آموزشی. حوزه‌های علمیه، که روزگاری چونان مشعل‌های معرفت درخشیده‌اند، اکنون نیازمند تحولی عظیم‌اند تا با بصیرت به زمانه، به روز شوند و از ابزارهای مدرن بهره گیرند. استاد تأکید دارند که فقدان این تحول، حوزه‌ها را به قبرستان‌های معرفتی بدل کرده که در آن‌ها، علوم به جای پویایی، در چارچوب‌های صوری محبوس مانده‌اند.

درنگ: نظام آموزشی حوزه‌ها باید با بهره‌گیری از فناوری‌های نوین و بازتعریف علوم بر پایه حکمت ربوبی، به سوی پویایی و نوآوری حرکت کند تا اقتدار معرفتی خویش را بازیابد.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست این نوشتار، به نقد بنیادین علوم حوزوی و نظام آموزشی آن‌ها پرداخت. استاد فرزانه، با تکیه بر تمایز میان علوم حقیقی و فنون صوری، بر ضرورت بازگشت به علوم لدنی و ربوبی تأکید ورزیدند. این علوم، که ریشه در حکمت الهی دارند، باید جایگزین دانش‌های صوری شوند که به بازی با کلمات، عبارات، و مفاهیم محدود شده‌اند. همچنین، نقد نظام آموزشی حوزه‌ها، دعوتی است به بازاندیشی در روش‌ها و ابزارهای آموزشی، با تأکید بر بهره‌گیری از فناوری‌های نوین و تطبیق با نیازهای زمانه. این تحول، چونان نسیمی حیات‌بخش، می‌تواند حوزه‌های علمیه را از رخوت به پویایی رهنمون سازد.

بخش دوم: عقل در پرتو قرآن کریم و روایات

ماهیت عقل در قرآن کریم

عقل، در نگاه استاد فرزانه، چونان کیمیای هستی است که در قرآن کریم، نه با تعاریف صوری، بلکه با آثار و مصادیق معرفی شده است. قرآن کریم، عقل را در مراتب گوناگون، از عقل صوری و ظاهری تا عقل ربوبی و لدنی، به تصویر می‌کشد. برای نمونه، آیه شریفه أَفَلَا تَعْقِلُونَ (آیا نمی‌اندیشید؟) در سوره بقره (آیه ۴۴)، به ضرورت فعال‌سازی عقل در فهم آیات الهی اشاره دارد. این آیه، چونان مشعلی در تاریکی، انسان را به تأمل در نشانه‌های الهی دعوت می‌کند.

استاد تأکید دارند که قرآن کریم، عقل را تعریف نکرده، بلکه با بیان مصادیق و آثار آن، چونان نقشی بر آب، حقیقت آن را به نمایش گذاشته است. این رویکرد، نشان از گستردگی و تنوع عقل دارد که از عقل صوری و ظاهری، که در خدمت ذهن و مفاهیم است، تا عقل ربوبی، که به نور الهی متصل است، در نوسان است. این گستردگی، عقل را از چارچوب‌های مفهومی فلسفه‌های صوری خارج ساخته و به سوی معرفتی وجودی هدایت می‌کند.

نقد تعاریف فلسفی عقل

تعاریف فلسفی عقل، مانند «عقل قوه‌ای است که حق را می‌شناسد»، در نگاه استاد فرزانه، ناقص و محدود به حوزه مفاهیم‌اند. این تعاریف، چونان سایه‌ای از حقیقت، تنها بخشی از عقل صوری را به تصویر می‌کشند و از عقل ربوبی و لدنی غافل‌اند. عقل، به مثابه نوری الهی در وجود انسان، از چنان تنوع و گستردگی برخوردار است که نمی‌توان آن را در قالب تعاریف کلی محصور کرد. استاد با تمثیلی زیبا، عقل را به رودی تشبیه می‌کنند که گاه آرام و گاه خروشان، در مسیرهای گوناگون جاری است و هرگز در یک تعریف ثابت نمی‌گنجد.

درنگ: عقل، به دلیل تنوع مراتبش، از صوری و شیطانی تا ربوبی و لدنی، تنها از طریق مصادیق قابل شناسایی است و تعاریف فلسفی صوری، ناتوان از تبیین حقیقت آن‌اند.

عقل در روایات

روایات، مانند قرآن کریم، به جای تعریف عقل، مصادیق آن را بیان می‌کنند. برای نمونه، امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرموده‌اند: «العقل ما عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان» (عقل آن است که با آن خدا پرستیده شود و بهشت کسب گردد). این روایت، عقل را به مثابه پلی به سوی عبودیت و سعادت معرفی می‌کند. هنگامی که شاگرد ایشان پرسید: «پس عقل معاویه چیست؟»، پاسخ آمد: «تلك النكراء و هي شبيه بالعقل و ليست بالعقل» (آن شیطنت است، شبیه عقل است اما عقل نیست). این پاسخ، چونان خطی روشن، مرز میان عقل حقیقی و عقل شیطانی را ترسیم می‌کند.

همچنین، قرآن کریم در آیه‌ای دیگر، به انحراف عقل صوری اشاره دارد: وَمَنْ يُعْرِضْ عَنْ ذِكْرِ رَبِّهِ يَسْلُكْهُ عَذَابًا صَعَدًا (و هر کس از یاد پروردگارش روی گرداند، او را به عذابی سخت درآورد) (سوره جن، آیه ۱۷). این آیه، نشان می‌دهد که عقل صوری، اگر از مسیر حق منحرف شود، به شیطنت بدل می‌گردد.

مصادیق عقل در روایات

استاد فرزانه، با استناد به روایات، مصادیق عقل را به زیبایی تبیین می‌کنند. برای نمونه، روایت می‌فرماید: «من تواضع للحق کن اعقل الناس» (کسی که برای حق تواضع کند، عاقل‌ترین است). این تواضع، چونان گلی در باغ عقلانیت، نشانه‌ای از عقل ربوبی است. همچنین، روایت دیگری می‌فرماید: «اعقل الناس اشدهم مداراتاً للناس» (عاقل‌ترین، کسی است که با مردم مدارا کند). این مدارا، به مثابه نسیمی ملایم، دل‌ها را به سوی حقیقت جلب می‌کند و از تندخویی و خشونت، که نشانه فقدان عقلانیت است، به دور است.

روایت دیگر، عقل را با اطاعت و احسان پیوند می‌زند: «اعقل الناس عبد عرف ربه فاطاعه» (عاقل‌ترین، بنده‌ای است که خدا را شناخته و اطاعت کند) و «اعقل الناس محسن خائف» (عاقل‌ترین، کسی است که احسان کند و خائف باشد). خوف عقلانی، به معنای هوشیاری در حفظ اسرار و پرهیز از تجسس و غیبت است، که چونان سپری، عاقل را از آسیب‌های اجتماعی محافظت می‌کند.

درنگ: عقل در روایات، با مصادیقی چون تواضع، مدارا، اطاعت، احسان، و خوف عقلانی معرفی می‌شود که همگی به حکمت ربوبی و سعادت الهی رهنمون می‌گردند.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم این نوشتار، به کاوش در مفهوم عقل در پرتو قرآن کریم و روایات پرداخت. عقل، به مثابه کیمیای هستی، در قرآن کریم و روایات، نه با تعاریف صوری، بلکه با مصادیق و آثار معرفی شده است. این مصادیق، از تواضع برای حق تا مدارا با مردم، اطاعت از خدا، و احسان و خوف عقلانی، همگی نشان از عمق و تنوع عقل دارند. نقد تعاریف فلسفی صوری، دعوتی است به بازاندیشی در ماهیت عقل و بازگشت به حکمت ربوبی که در تعالیم انبیا و ائمه علیهم‌السلام متجلی است. این بخش، چونان دریچه‌ای به سوی معرفت، خواننده را به تأمل در حقیقت عقل و نقش آن در ساحت علوم اسلامی دعوت می‌کند.

بخش سوم: بازاندیشی در تعریف انسان و علوم دینی

نقد تعریف ارسطویی انسان

استاد فرزانه، تعریف ارسطویی «انسان حیوان ناطق» را نادرست می‌دانند، زیرا انسان‌ها، به مثابه گل‌هایی با رنگ‌ها و عطرهای گوناگون، هر یک متشخص و متفاوت‌اند. این تعریف، که به جنس و فصل محدود می‌شود، قادر به تبیین حقیقت وجودی انسان نیست. استاد تأکید دارند که هر فرد انسانی، به دلیل تشخص وجودی، یکتا و بی‌همتاست و نمی‌توان او را در چارچوب یک نوع کلی محصور کرد. این دیدگاه، چونان نسیمی که از میان شاخسارهای گوناگون می‌وزد، به تنوع و یگانگی انسان‌ها اشاره دارد.

مفاهیم جنس و فصل در فلسفه ارسطویی، در نگاه استاد، چونان سایه‌هایی غیرواقعی‌اند که از حقیقت وجودی انسان دورند. هر انسان، با لحظه‌لحظه زندگی‌اش، چونان رودی در حال تغییر است که نمی‌توان آن را در قالب‌های ثابت تعریف کرد. این نقد، دعوتی است به بازاندیشی در تعریف انسان، نه به‌عنوان یک نوع کلی، بلکه به‌عنوان موجودی متشخص که در هر لحظه، جلوه‌ای نو از وجود را به نمایش می‌گذارد.

تنوع عقل‌ها و محدودیت تعاریف

عقل‌ها، به دلیل تشخص انسان‌ها، گوناگون و متفاوت‌اند. استاد فرزانه، با تمثیلی از باغی پر از گل‌های رنگارنگ، عقل‌ها را به مراتب گوناگون تقسیم می‌کنند: از عقل صوری و شیطانی تا عقل ربوبی و لدنی. این تنوع، امکان تعریف کلی عقل را سلب می‌کند، زیرا هر عقل، در وجود هر فرد، چونان نغمه‌ای متفاوت نواخته می‌شود. قرآن کریم و روایات، با بیان مصادیق عقل، این حقیقت را آشکار می‌سازند که عقل، فراتر از تعاریف فلسفی، در رفتار و کردار انسان متجلی می‌گردد.

درنگ: انسان و عقل او، به دلیل تشخص وجودی، از تعاریف کلی و صوری فراتر می‌روند و تنها از طریق مصادیق عملی قابل شناسایی‌اند.

نقد نجاست میت و احترام به زندگان

استاد فرزانه، با نگاهی نقادانه، حکم نجاست میت مؤمن را فاقد دلیل معتبر می‌دانند. ایشان تأکید دارند که غسل میت، نه برای رفع نجاست، بلکه برای تزکیه و احترام است. این دیدگاه، چونان آینه‌ای که حقیقت را بازتاب می‌دهد، نشان می‌دهد که احترام به زندگان، مقدم بر احترام به مردگان است. استاد با تمثیلی از جوامعی که به مردگان خود احترام بسیار می‌گذارند، بر ضرورت محبت و مدارا با زندگان تأکید می‌ورزند. این محبت، چونان آبی حیات‌بخش، جامعه را به سوی عقلانیت و سعادت رهنمون می‌سازد.

نقد استاد به احکام صوری فقهی، دعوتی است به بازنگری در احکام و بازگشت به روح تعالیم دینی. ایشان تأکید دارند که زنده‌ها، که هنوز در ساحت وجودی خویش نفس می‌کشند، شایسته محبت و توجه‌اند، نه آنکه همه همت به احترام مردگان معطوف شود. این دیدگاه، به مثابه دعوتی به بازسازی روابط انسانی در جامعه دینی است.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم این نوشتار، به بازاندیشی در تعریف انسان و علوم دینی پرداخت. نقد تعریف ارسطویی انسان و مفاهیم جنس و فصل، نشان از محدودیت فلسفه صوری در برابر حکمت وجودی دارد. عقل‌ها، به دلیل تشخص انسان‌ها، گوناگون‌اند و تنها از طریق مصادیق عملی قابل شناسایی‌اند. همچنین، نقد احکام صوری مانند نجاست میت، بر ضرورت بازگشت به روح تعالیم دینی و توجه به زندگان تأکید دارد. این بخش، چونان پلی به سوی معرفت، خواننده را به تأمل در حقیقت انسان و عقل دعوت می‌کند.

بخش چهارم: ضرورت تحول در نظام معرفتی حوزه‌ها

نقد عقب‌ماندگی حوزه‌ها

استاد فرزانه، با نگاهی تیزبین، حوزه‌های علمیه را به دلیل عقب‌ماندگی از فناوری‌های نوین و محدودیت در فنون صوری نقد می‌کنند. ایشان، با تمثیلی از قلم‌های سنتی که دیگر پاسخگوی نیازهای زمانه نیستند، بر ضرورت بهره‌گیری از کامپیوتر به‌عنوان قلم روزگار تأکید می‌ورزند. هر طلبه، به مثابه کاوشگری در ساحت معرفت، باید به این ابزار مجهز شود تا بتواند علوم را به شیوه‌ای نوین و کارآمد فرا گیرد. این نقد، دعوتی است به حوزه‌ها برای همگامی با زمانه و بهره‌گیری از ابزارهای مدرن.

استاد تأکید دارند که حوزه‌ها، به جای محدود ماندن در چارچوب‌های سنتی، باید بصیرت به زمانه داشته باشند. بصیرت به زمانه، به معنای پیش‌بینی آینده و تطبیق با نیازهای آن است. این بصیرت، چونان چراغی در مسیر معرفت، حوزه‌ها را به سوی پویایی و نوآوری هدایت می‌کند.

نقد مطالعه بدون تفکر

مطالعه بدون تفکر، در نگاه استاد، چونان انباشتن کالاها در قفسه‌ای بی‌نظم است که به قاطی شدن علوم منجر می‌شود. ایشان با تمثیلی از فصل‌بندی کتاب‌ها، بر ضرورت تفکر مداوم و فصل‌بندی در مطالعه تأکید می‌ورزند. طلبه‌ای که شبانه‌روز به درس و مباحثه مشغول است، اما زمانی برای تفکر اختصاص نمی‌دهد، از عقلانیت دور می‌ماند. استاد، با اشاره به سنت علمای قدیم که از ابزارهایی چون قلیان برای تشویق تفکر بهره می‌بردند، بر اهمیت ایجاد فضایی برای تأمل عمیق تأکید می‌ورزند.

درنگ: مطالعه بدون تفکر، به انباشت صوری علوم منجر می‌شود، در حالی که عقلانیت، در گرو تأمل مداوم و فصل‌بندی معرفت است.

نقد دلایل فلسفی تجرد نفس

استاد فرزانه، دلایل فلسفی برای تجرد نفس، مانند کثرت معلومات در قلیل، را نادرست می‌دانند. ایشان با تمثیلی از فناوری‌های نوین، مانند دیسکت‌ها و کامپیوترها که ظرفیت‌های عظیمی برای ذخیره‌سازی دارند، نشان می‌دهند که این دلایل، در برابر پیشرفت‌های علمی، ناکارآمدند. نفس، در اکثریت موارد، مادی است و نه مجرد، و این دیدگاه، به رد تعاریف صوری فلسفه و تأکید بر واقعیت وجودی اشاره دارد.

علوم انبیا و استشمام حقیقت

علوم انبیا، در نگاه استاد، چونان عطری است که از باطن اشیاء استشمام می‌شود. این علوم، که مبتنی بر بصیرت الهی و حکمت ربوبی‌اند، فراتر از صرف و نحو و فنون صوری‌اند که در جوامع گوناگون یافت می‌شوند. استاد با تمثیلی از عرفان‌های صوری در برخی جوامع پیشرفته، بر تمایز عرفان حقیقی از عرفان ظاهری تأکید می‌ورزند. این عرفان حقیقی، چونان نوری الهی، دل‌ها را به سوی حقیقت هدایت می‌کند.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم این نوشتار، به ضرورت تحول در نظام معرفتی حوزه‌ها پرداخت. نقد عقب‌ماندگی حوزه‌ها از فناوری‌های نوین، دعوتی است به همگامی با زمانه و بهره‌گیری از ابزارهای مدرن. نقد مطالعه بدون تفکر، بر اهمیت تأمل عمیق و فصل‌بندی معرفت تأکید دارد. همچنین، نقد دلایل فلسفی تجرد نفس و تأکید بر علوم انبیا، نشان از ضرورت بازگشت به حکمت ربوبی و معرفت لدنی دارد. این بخش، چونان نقشه‌ای برای آینده، حوزه‌ها را به سوی پویایی و نوآوری هدایت می‌کند.

نتیجه‌گیری و چشم‌انداز

این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به کاوش در ماهیت علوم اسلامی و بازاندیشی در نظام معرفتی حوزه‌های علمیه پرداخت. علوم حوزوی، که به فنون صوری محدود شده‌اند، نیازمند بازگشت به حکمت ربوبی و معرفت لدنی‌اند تا اقتدار معرفتی خویش را بازیابند. عقل، به مثابه کیمیای هستی، در قرآن کریم و روایات، با مصادیقی چون تواضع، مدارا، اطاعت، و احسان معرفی شده و از تعاریف صوری فلسفی فراتر می‌رود. نقد تعریف ارسطویی انسان و احکام صوری فقهی، دعوتی است به بازنگری در مفاهیم و بازگشت به روح تعالیم دینی. همچنین، تأکید بر بهره‌گیری از فناوری‌های نوین و تفکر مداوم، حوزه‌ها را به سوی پویایی و نوآوری رهنمون می‌سازد. این نوشتار، چونان مشعلی در مسیر معرفت، خواننده را به تأمل در حقیقت علوم اسلامی و نقش آن‌ها در ساختن جامعه‌ای عقلانی و الهی دعوت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی