متن درس
روششناسی ارزیابی روایات در فلسفه اسلامی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۵۵۸)
مقدمه
روششناسی ارزیابی روایات و اسناد آنها در علوم دینی، بهویژه در قلمرو فلسفه اسلامی و علم رجال، از موضوعات بنیادین و پیچیدهای است که در پیوند با شناخت حقیقت و معرفت دینی قرار دارد. این نوشتار، با بهرهگیری از درسگفتار شماره ۱۵۵۸ استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به بررسی دقیق مسائل مرتبط با سندیت روایات، جایگاه عقل در ارزیابی آنها، و نقد رویههای رایج در علم رجال میپردازد.
بخش یکم: مبانی روششناسی ارزیابی روایات
انحراف ظاهری از محور فلسفه و ضرورت ارزیابی روایات
گرچه موضوع انسان و اقتدار او محور اصلی درسگفتارهای فلسفی است، اما بررسی روششناسی ارزیابی روایات بهعنوان یکی از منابع بنیادین معرفت دینی، ضرورتی اجتنابناپذیر دارد. این انحراف ظاهری از محور اصلی فلسفه، در حقیقت پلی است به سوی فهم عمیقتر منابع دینی و نقش آنها در شناخت انسان. همانگونه که باغبانی ماهر برای پرورش درختی تنومند، ریشههای آن را بررسی میکند، تحلیل روایات نیز ریشههای معرفت دینی را استحکام میبخشد. این بررسی، نهتنها از منظر فلسفی، بلکه از دیدگاه رجالی و فقهی نیز اهمیتی بیبدیل دارد، زیرا روایات بهعنوان یکی از دو ثقل گرانبهای پیامبر اکرم (ص) در کنار قرآن کریم، نقشی محوری در هدایت انسان دارند.
دیدگاه متمایز در علم رجال
رویکرد موردنظر در علم رجال، از روشهای سنتی که صرفاً بر سندیت متمرکزند، متمایز است. این دیدگاه، با احتیاط و نرمش، به تلفیق عقل و سند توجه دارد و از تعصبات رایج دوری میجوید. همانند دریانوردی که با قطبنما و ستارگان مسیر خود را مییابد، این روششناسی نیز عقل را بهعنوان قطبنمای هدایت در کنار اسناد روایی قرار میدهد. این تمایز، زمینهساز بازنگری انتقادی در علم رجال است و راه را برای رویکردی عقلمحور و پویا هموار میسازد.
درنگ: روششناسی متمایز در علم رجال، با تأکید بر تلفیق عقل و سند، از تعصبات سنتی فاصله گرفته و رویکردی عقلانی و انتقادی را ترویج میکند.
چالشهای علم رجال در علوم دینی
علم رجال با چالشها و پراکندگیهای فراوانی مواجه است، بهگونهای که برخی از عالمان برجسته علوم دینی به انسداد در این حوزه قائل شدهاند و معتقدند دسترسی به روایات معتبر به دلیل پیچیدگیهای سندی و تاریخی ممکن نیست. این انسداد، همانند مه غلیظی است که مسیر حقیقتیابی را تیره میسازد. وجود اشتباهات و تناقضات در متون روایی، مانند اصول کافی، ضرورت بازنگری روشهای رجالی را بیش از پیش آشکار میکند. این چالشها، دعوتی است به سوی بازسازی علمی و عقلانی این دانش، تا از گمراهیهای ناشی از اعتماد بیچونوچرا به اسناد جلوگیری شود.
پیوستگی علمی در سنت فقهی
شخصیتهایی مانند میرزای قمی (صاحب قوانین) و شیخ انصاری (صاحب رسائل) از تأثیرگذارترین چهرههای فقهی هستند. رسائل شیخ انصاری، بدون تکیه بر قوانین میرزای قمی، امکان نگارش نمییافت. این پیوستگی، همانند زنجیرهای از نور است که معرفت را از نسلی به نسل دیگر منتقل میکند. بااینحال، وابستگی به منابع پیشین، ضرورت تحلیل انتقادی این منابع را برجسته میسازد تا از پذیرش کورکورانه جلوگیری شود.
حدیث ثقلین و نقش عترت
پیامبر اکرم (ص) فرمودند:
«إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَعِتْرَتِي»
(من در میان شما دو چیز گرانبها میگذارم: کتاب خدا و عترتم). با شهادت ائمه، حضور فیزیکی عترت به پایان رسید، اما سنت پیامبر همچنان پابرجاست. این روایت، همانند دو بال پرواز است که قرآن کریم و عترت را بهعنوان منابع اصلی معرفت دینی معرفی میکند. پایان یافتن حضور ائمه، چالش دسترسی به سنت معتبر را مطرح میسازد و بر ضرورت تکیه بر عقل و قرآن کریم در ارزیابی روایات تأکید دارد.
نقد اصول کافی و مشکلات سندی
اصول کافی، که پس از غیبت امام زمان (عج) تدوین شده، با وجود اهمیتش، حاوی اشتباهات و تناقضاتی است که با هیچ تفسیری از اسلام سازگار نیست. این کتاب، همانند گنجینهای است که در میان جواهرات ارزشمندش، سنگهای بیارزش نیز یافت میشود. وجود اشتباهات سندی و محتوایی، ضرورت ارزیابی عقلانی و دقیق روایات را نشان میدهد و از پژوهشگران دعوت میکند تا با نگاهی نقادانه، حقیقت را از باطل جدا سازند.
معیارهای پذیرش روایات
روایات به سه شرط پذیرفته میشوند: ۱) صحت سند، ۲) معقولیت دلالت، ۳) تعبدی بودن موضوع. اگر روایتی تعبدی باشد، اما سند یا دلالت معقول نداشته باشد، پذیرفته نمیشود. این معیارها، همانند سه ستون استوارند که بنای اعتبار روایت را نگه میدارند. تلفیق صحت سند با عقلانیت دلالت و ماهیت تعبدی، رویکردی متعادل و عقلمحور را ترویج میکند که از پذیرش بیچونوچرا جلوگیری مینماید.
درنگ: معیارهای سهگانه صحت سند، معقولیت دلالت، و تعبدی بودن، روششناسی جامعی برای ارزیابی روایات ارائه میدهند که عقل و شرع را در هم میآمیزند.
محدودیت عقل در احکام تعبدی
در احکام تعبدی، مانند تعداد تسبیحات اربعه، عقل بهتنهایی نمیتواند معیار باشد و سند معتبر لازم است. این احکام، همانند فرمانی الهیاند که از عقل بشری فراتر میروند و تنها از طریق وحی و سنت معتبر قابل فهماند. این محدودیت، نشاندهنده پیوند عمیق میان عقل و شرع است که هر یک در جایگاه خود، نقشی مکمل ایفا میکنند.
خطر بدعت در احکام تعبدی
بدعت در احکام تعبدی، مانند ابداع نمازهای غیرمعتبر، نتیجه فقدان سند معتبر است. تنها خداوند، پیامبر (ص)، و ائمه معصومین (ع) مشرّع هستند و دیگران متشرّعاند. هرگونه ابداع، همانند افزودن شاخهای بیریشه به درخت شریعت است که به گمراهی میانجامد. این نکته، بر انحصار تشریع در منابع الهی تأکید دارد و از خودسری در امور دینی برحذر میدارد.
تجربه شخصی و خطر ابداع
استاد فرزانه نقل میکنند که در کودکی، به دلیل ناآگاهی، ذکری ابداعی را توصیه کردهاند که به اسراف و گمراهی منجر شده است، مانند توصیه به گفتن ذکر زیر دوش حمام عمومی. این تجربه، همانند آینهای است که خطر بدعت و خودسری را به تصویر میکشد و بر ضرورت پایبندی به منابع معتبر تأکید دارد. این داستان، هشداری است به پژوهشگران که از ابداعات شخصی در امور دینی پرهیز کنند.
بخش دوم: نقش عقل در ارزیابی روایات
عقل بهعنوان فیلتر اعتبار
صحت سند، اقتضای پذیرش روایت را دارد، اما علّیت ندارد. اگر دلالت روایت معقول نباشد، حتی با سند صحیح پذیرفته نمیشود. عقل، همانند مشعلی است که مسیر حقیقت را روشن میکند و از پذیرش روایات غیرمنطقی جلوگیری مینماید. این اصل، عقل را بهعنوان معیاری مکمل برای سند معرفی میکند و نقش محوری آن را در ارزیابی روایات نشان میدهد.
درنگ: عقل، بهعنوان فیلتری برای ارزیابی روایات، از پذیرش روایات غیرمنطقی جلوگیری میکند و مکمل سند معتبر است.
فساد دلالت و رد روایت
اگر دلالت روایت با عقل سازگار نباشد، حتی سند صحیح نیز آن را معتبر نمیکند. از سوی دیگر، قوت دلالت میتواند روایتی بدون سند را معتبر سازد. این اصل، همانند ترازویی است که عقل و سند را در دو کفه قرار میدهد و اولویت عقل را در مسائل غیرتعبدی نشان میدهد. قوت دلالت عقلانی، میتواند ضعف سندی را جبران کند، اما فساد دلالت، حتی سند صحیح را بیاعتبار میسازد.
وظایف علوم دینی
علوم دینی باید سه وظیفه را دنبال کنند: ۱) کنار گذاشتن مطالب کهنه و نادرست، ۲) ترمیم و اصلاح اشکالات، ۳) وارد کردن مسائل علمی روز. این وظایف، همانند سه شاخه از درختی تنومندند که علوم دینی را به سوی پویایی و روزآمدی هدایت میکنند. این رویکرد، به نوسازی علوم دینی و هماهنگی آنها با نیازهای زمانه کمک میکند.
مهجوریت قرآن کریم در فقه
قرآن کریم، با وجود هزار و صد و چهل و دو آیه مرتبط با اقتصاد، در فقه مهجور مانده و روایات به جای آن محور قرار گرفتهاند. این مهجوریت، همانند غبارگرفتن گنجینهای ارزشمند است که از دیدهها پنهان مانده. تأکید بر قرآن کریم بهعنوان منبع اصلی، ضرورت بازنگری در روشهای فقهی را نشان میدهد و پژوهشگران را به سوی تکیه بر این کتاب آسمانی دعوت میکند.
درنگ: مهجوریت قرآن کریم در فقه، ضرورت بازگشت به این منبع اصلی و کاهش وابستگی به روایات را برجسته میسازد.
نقد اجازهنامههای نقل روایت
اجازهنامههای نقل روایت، که در سنت رجالی رایجاند، فاقد اعتبار علمی و صرفاً تشریفاتی و تبرّکی هستند. این اجازهنامهها، همانند سایهای بیجسماند که بهجای حقیقت، تنها ظاهری صوری دارند. فاصله زمانی میان راویان و اجازهدهندگان، مانند شیخ عباس قمی یا میرزا حسین نوری، این رویه را به امری غیرعلمی تبدیل کرده است. این نقد، بر ضرورت ارزیابی عقلانی و تاریخی اسناد تأکید دارد.
سوءاستفاده از اجازهنامهها
اجازهنامهها در برخی موارد برای کسب منافع مادی یا اجتماعی بهکار رفتهاند و فاقد اعتبار علمیاند. این سوءاستفاده، همانند سوءاستفاده از نام گوهری گرانبها برای مقاصد پست است. استاد فرزانه نقل میکنند که اجازهنامههای یک عالم، به دلیل سوءاستفاده از طلاب، بیاعتبار شناخته شده و پاره شدند. این تجربه، بر لزوم ارزیابی عقلانی و اخلاقی در امور دینی تأکید دارد.
خودکفایی علمی بدون نیاز به اجازه
آثار علمی، مانند کتب تألیفی، بهتنهایی اعتبار لازم را دارند و نیازی به اجازهنامههای صوری نیست. این دیدگاه، همانند درختی است که با ریشههای عمیق خود، بینیاز از تکیهگاههای ظاهری است. استقلال علمی و خودکفایی در تولید معرفت دینی، معیار واقعی اعتبار است.
مرسل بودن روایات و ضعف سندی
بسیاری از روایات به دلیل مرسل بودن (فقدان زنجیره کامل سندی) فاقد اعتبار هستند، زیرا یک حلقه گسسته در سند، کل روایت را بیاعتبار میکند. این ضعف، همانند زنجیری است که با گسستن یک حلقه، کارایی خود را از دست میدهد. مرسل بودن، یکی از مهمترین مشکلات رجالی است که اعتبار روایات را زیر سؤال میبرد.
تخصص در علم رجال
علم رجال، به دلیل پیچیدگی و ماهیت غیبیاش، نیازمند تخصص بیشتری نسبت به فلسفه و ادبیات است. این دانش، همانند معدنی عمیق است که کاوش در آن، نیازمند ابزارهای دقیق و مهارتهای تخصصی است. این پیچیدگی، ضرورت آموزش تخصصی و تحلیل تاریخی-عقلانی را نشان میدهد.
بخش سوم: روایت عقل و جهل
محور روایت عقل و جهل
روایت عقل و جهل، از امام صادق (ع) نقل شده که میفرماید:
«اعْرِفُوا الْعَقْلَ وَجُنْدَهُ وَالْجَهْلَ وَجُنْدَهُ تَهْتَدُوا»
(عقل و لشکریانش و جهل و لشکریانش را بشناسید تا هدایت شوید). این روایت، همانند چراغی است که مسیر هدایت را روشن میکند و عقل و جهل را بهعنوان دو نیروی متضاد معرفی مینماید. شناخت این دو، کلید رستگاری و هدایت است.
خلقت عقل و جهل
خداوند عقل را از نور یمین عرش و جهل را از بحر عجاج ظلمانی آفرید:
«خَلَقَ الْعَقْلَ وَهُوَ أَوَّلُ خَلْقٍ مِنَ الرُّوحَانِيِّينَ عَنْ يَمِينِ الْعَرْشِ مِنْ نُورِهِ»
(عقل، اولین مخلوق روحانی از نور یمین عرش آفریده شد) و
«خَلَقَ الْجَهْلَ مِنَ الْبَحْرِ الْعَجَّاجِ ظُلْمَانِيًّا»
(جهل از دریای تاریک و شور آفریده شد). این تقابل، عقل را بهعنوان نیرویی الهی و هدایتگر و جهل را بهعنوان نیرویی گمراهکننده معرفی میکند. عقل، همانند خورشیدی است که نور معرفت را میپراکند، و جهل، چون تاریکیای است که حقیقت را میپوشاند.
استکبار جهل
جهل، پس از خلقت، استکبار ورزید و از بازگشت به سوی خداوند سر باز زد:
«فَقَالَ لَهُ اسْتَكْبَرْتَ فَلَعَنَهُ»
(گفت: استکبار ورزیدی، پس لعنتش کرد). این استکبار، جهل را به نیرویی متمرد و نافرمان تبدیل کرد، درحالیکه عقل، مطیع و پاسخگوست. این تقابل، همانند جدال نور و ظلمت است که عقل را در جایگاه هدایت و جهل را در جایگاه گمراهی قرار میدهد.
لشکریان عقل و جهل
خداوند به عقل و جهل هر یک هفتاد و پنج لشکر عطا کرد، اما جهل به دلیل نافرمانی از رحمت الهی خارج شد. این لشکریان، همانند دو سپاهیاند که در میدان معرفت و گمراهی به مصاف یکدیگر میروند. تفاوت در اطاعت و رحمت الهی، عقل را متمایز میسازد و جهل را به سوی تباهی میکشاند.
خیر و شر: لشکریان عقل و جهل
خیر، وزیر عقل و شر، وزیر جهل است. خیر و شر، به جای ضد بودن، مخالف یکدیگرند و نسبی هستند. این دیدگاه، همانند بازنگری در نقشهای کهن است که خیر و شر را نه بهصورت مطلق، بلکه در بستر عقل و جهل معنا میکند. این رویکرد، از منظر فلسفی، به درک نسبی و پویای این مفاهیم کمک میکند.
تقابلهای دیگر در روایت
روایت، تقابلهایی مانند ایمان و کفر، تصدیق و جحود، رجا و قنوط، عدل و جور، رضا و سخط، شکر و کفران، طمع و یأس را ذکر میکند. این تقابلها، همانند ستونهای یک نظام ارزشیاند که در بستر عقل و جهل معنا مییابند. برخی از این تقابلها، مانند طمع و یأس، نیازمند بازنگری عرفانی و فلسفیاند تا از تفاسیر سطحی فاصله گیرند.
بخش چهارم: حکمت عملی ائمه در هدایت جامعه
تقیه ائمه در مسائل علمی
ائمه معصومین (ع)، به دلیل تقیه و شرایط اجتماعی، در مسائل علمی با مردم مماشات میکردند و از درگیریهای غیرضروری اجتناب میورزیدند. این تقیه، همانند سپری است که حقیقت را در برابر طوفانهای اجتماعی حفظ میکرد. این استراتژی، نشاندهنده حکمت و هدفمندی ائمه در هدایت جامعه است.
اصل «كَلِّمُوا النَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ»
ائمه فرمودند:
«كَلِّمُوا النَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ»
(با مردم به اندازه عقلهایشان سخن بگویید). این اصل، همانند کلیدی است که درهای فهم عمومی را میگشاید. ائمه، برای حفظ وحدت و هدایت جامعه، با سطح فهم عمومی هماهنگ میشدند و از درگیریهای غیرضروری پرهیز میکردند.
درنگ: اصل «كَلِّمُوا النَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ» نشاندهنده حکمت عملی ائمه در تعامل با جامعه و هدایت آن به سوی حقیقت است.
هدفمندی ائمه در مسائل کلی
ائمه، به جای درگیری در جزئیات علمی، بر اهداف کلی مانند حفظ اسلام و سرنگونی باطل تمرکز داشتند. این اولویتبندی، همانند انتخاب مسیر اصلی در میان راههای فرعی است که از پراکندگی جلوگیری میکند. تمرکز بر کلیات، از درگیریهای بیفایده جلوگیری میکرد و اهداف بزرگتر را تضمین مینمود.
عقل و اجتناب از درگیریهای غیرضروری
عاقل باید از درگیری در جزئیات بیاهمیت پرهیز کند و بر اهداف اصلی تمرکز نماید. این اصل، همانند قطبنمایی است که عاقل را به سوی مقصد اصلی هدایت میکند. تمرکز بر اهداف اصلی، از پراکندگی و درگیریهای بیفایده جلوگیری میکند.
وفاداری به امام زمان (عج)
علوم دینی باید تنها به امام زمان (عج) وفادار باشند و از وابستگی به افراد یا گروهها اجتناب کنند. این وفاداری، همانند ستارهای قطبی است که مسیر حقیقت را نشان میدهد. امام زمان (عج)، بهعنوان محور وحدت، معیار اصلی وفاداری است.
جمعبندی
این نوشتار، با تمرکز بر روششناسی ارزیابی روایات، به نقد چالشهای علم رجال و نقش عقل در این فرآیند پرداخت. معیارهای سهگانه صحت سند، معقولیت دلالت، و تعبدی بودن، رویکردی عقلانی و نظاممند را برای ارزیابی روایات ارائه میدهند. نقد اجازهنامههای صوری و تأکید بر خودکفایی علمی، ضرورت بازنگری در رویههای سنتی رجالی را نشان میدهد. روایت عقل و جهل، عقل را بهعنوان نیرویی نورانی و هدایتگر معرفی میکند که در مقابل جهل، بهعنوان نیرویی گمراهکننده، قرار دارد. تقیه ائمه و اصل «كَلِّمُوا النَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ»، حکمت عملی آنها را در هدایت جامعه نشان میدهد. تأکید بر قرآن کریم بهعنوان منبع اصلی و وفاداری به امام زمان (عج)، علوم دینی را به سوی پویایی و هماهنگی با نیازهای زمانه هدایت میکند. این نوشتار، دعوتی است به پژوهشگران که با نگاهی نقادانه و عقلمحور، ریشههای معرفت دینی را استحکام بخشند و از گمراهیهای ناشی از بدعت و صوریگری پرهیز کنند.
با نظارت صادق خادمی