در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 1562

متن درس





کتاب معرفت‌شناسی قرآنی: کاوشی در مفهوم علم

معرفت‌شناسی قرآنی: کاوشی در مفهوم علم

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۵۶۲)

مقدمه: علم، جوهره اقتدار انسانی

در گستره معارف قرآنی، مفهوم علم به مثابه نوری است که تاریکی‌های نادانی را می‌زداید و انسان را به سوی قله‌های کمال رهنمون می‌سازد. این مفهوم، که در قرآن کریم با تنوع و عمقی بی‌مانند طرح شده، نه تنها بنیان اقتدار انسانی، بلکه جوهره‌ای از هستی و آفرینش الهی است. استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در درس‌گفتار شماره ۱۵۶۲، با نگاهی عمیق و فلسفی، به تبیین جایگاه علم در نظام معرفتی قرآن کریم پرداخته و آن را در دو ساحت متعالی (معرفت) و ظاهری (اوصاف) بررسی کرده‌اند.

بخش نخست: ماهیت و گستره علم در قرآن کریم

علم، پایه اقتدار انسانی

علم، به عنوان رکن اساسی اقتدار انسانی، پیش‌نیازی برای دستیابی به معرفت، روئت و نظر است. انسان پیش از آنکه بتواند حقیقت را به تماشا نشیند یا در آن تأمل کند، نیازمند علمی است که او را به این مراتب متعالی رهنمون سازد. این علم، چونان کلیدی است که درهای بسته وجود را می‌گشاید و انسان را از ظلمت نادانی به روشنای آگاهی می‌رساند. استاد فرزانه تأکید دارند که علم، پیش از هر چیز، توانمندی انسان را در مواجهه با عالم هستی آشکار می‌سازد و او را از دیگر موجودات متمایز می‌کند.

درنگ: علم، بنیان اقتدار انسانی است که پیش از روئت و نظر، انسان را به سوی فهم و تعامل با جهان هدایت می‌کند.

معنای وسیع علم و طبقه‌بندی آن

علم در قرآن کریم، مفهومی چندلایه و گسترده دارد که در ظروف مختلف معرفتی تعریف می‌شود. در ظرف عالی، علم همان معرفت است که به باطن و حقیقت اشیا راه می‌یابد. در ظرف متوسط یا دانی، علم به اوصاف و خصوصیات ظاهری محدود می‌شود، مانند صفت شاعر، عالم، یا دیگر ویژگی‌های توصیفی. این تمایز، نشان‌دهنده تفاوت کیفی میان علم متعالی و علم ظاهری است. معرفت، چونان گوهری است که در عمق وجود نهفته و نیازمند فعل تام است، در حالی که اوصاف، چونان پوسته‌ای است که تنها ظاهر را می‌آراید.

قرآن کریم، با بیش از هزار واژه و صیغه مرتبط با علم، این مفهوم را به گستردگی بی‌نظیری در عالم هستی ترسیم کرده است. از علم به باطن و ظاهر گرفته تا علم به حقیقت، صورت، چهره و معنا، باب‌های متعدد علوم در قرآن کریم گشوده شده و هر یک، دریچه‌ای به سوی فهم ابعاد گوناگون هستی است.

درنگ: علم در قرآن کریم، مفهومی چندلایه است که از معرفت متعالی تا اوصاف ظاهری را در بر می‌گیرد و با تنوع واژگانی بی‌مانند، گستردگی آن در هستی را نشان می‌دهد.

ضرورت رویکرد آزمایشگاهی در استخراج علوم قرآنی

استاد فرزانه تأکید دارند که علوم قرآنی، تنها از طریق روش‌های آزمایشگاهی و نظام‌مند قابل استخراج و تبیین‌اند. این علوم، چونان گنج‌هایی نهفته در عمق قرآن کریم‌اند که جز با ابزار علم و دقت روش‌شناختی، امکان دسترسی به آن‌ها فراهم نمی‌شود. در خارج از این چارچوب، توجیه و تدوین علوم قرآنی ممکن نیست، و این امر، ضرورت رویکرد علمی و چندرشته‌ای را در مطالعه معارف قرآنی برجسته می‌سازد.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست این کتاب، به تبیین ماهیت و گستره علم در قرآن کریم پرداخت. علم، به عنوان پایه اقتدار انسانی، در دو ساحت معرفت و اوصاف تعریف شده و با تنوع واژگانی بی‌نظیر، تمامی ابعاد هستی را در بر می‌گیرد. این بخش، با تأکید بر ضرورت رویکرد آزمایشگاهی، راه را برای کاوش عمیق‌تر در مفاهیم قرآنی هموار ساخت.

بخش دوم: انسان، علم و نادانی در آیینه قرآن کریم

انسان، موجودی پیچیده در قلمرو علم

انسان در قرآن کریم، موجودی پیچیده توصیف شده که در عین بهره‌مندی از علم، به نادانی متهم است. این دوگانگی، چونان پارادوکسی است که وجود انسانی را در بر گرفته و او را در کشاکش میان کمال و نقص قرار داده است. استاد فرزانه، انسان را چونان معمای عظیمی می‌دانند که هم ظرفیت دستیابی به قله‌های معرفت را دارد و هم در گرداب نادانی گرفتار است.

قرآن کریم، در آیه‌ای تکان‌دهنده، بدترین جنبندگان را چنین معرفی می‌کند: إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ (سوره انفال، آیه ۲۲؛ بدترین جنبندگان نزد خدا کران و لالانی‌اند که تعقل نمی‌کنند). این آیه، به موجوداتی اشاره دارد که به دلیل فقدان عقل و علم، از مراتب عالی وجود محروم‌اند.

درنگ: انسان، موجودی دوگانه است که هم از علم بهره‌مند است و هم به نادانی متهم، و این پیچیدگی، او را در مسیر کمال و نقص قرار می‌دهد.

محرومیت برخی موجودات از علم

قرآن کریم، برخی موجودات را به دلیل فقدان اقتضای خیر، از علم محروم می‌داند. آیه وَلَوْ عَلِمَ اللَّهُ فِيهِمْ خَيْرًا لَأَسْمَعَهُمْ (سوره انفال، آیه ۲۳؛ و اگر خدا در آن‌ها خیری می‌دید، قطعاً به آن‌ها شنوایی می‌داد) به این حقیقت اشاره دارد که برخی موجودات، به دلیل نبود ظرفیت ذاتی، از دریافت علم و معرفت محروم‌اند. با این حال، حتی اگر به این موجودات سمع و بصر اعطا شود، به دلیل گرایش به اعراض، از حقیقت روی‌گردان می‌شوند: وَلَوْ أَسْمَعَهُمْ لَتَوَلَّوْا وَهُمْ مُعْرِضُونَ (سوره انفال، آیه ۲۳؛ و اگر به آن‌ها شنوایی می‌داد، باز هم روی‌گردان می‌شدند و اعراض می‌کردند).

دوگانه انسان و حیوان در قرآن کریم

قرآن کریم، موجودات را به دو دسته تقسیم می‌کند: حیواناتی که به دلیل کمبود ظرفیت، به انسان تبدیل نشدند، و انسان‌هایی که به دلیل ضعف معرفتی، به حیوان نزدیک‌اند. این تقسیم‌بندی، چونان آینه‌ای است که مرز باریک میان انسانیت و حیوانیت را نمایان می‌سازد. استاد فرزانه تأکید دارند که علم، ملاک اصلی این تمایز است. برخی حیوانات، به دلیل دارا بودن ظرفیت‌های نزدیک به انسان، به آستانه انسانیت رسیده‌اند، اما به دلیل کاستی اندک، انسان نشدند. در مقابل، برخی انسان‌ها، با وجود ظاهر انسانی، به دلیل فقدان معرفت، در باطن به حیوانات شبیه‌اند.

آیه بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا (بلکه آن‌ها گمراه‌ترند) به انحطاط برخی انسان‌ها اشاره دارد که به دلیل سوءاستفاده از علم یا اعراض از حقیقت، از حیوانات نیز گمراه‌ترند. این آیه، چونان هشداری است که انسان را به تأمل در جایگاه معرفتی خویش فرا می‌خواند.

درنگ: علم، ملاک تمایز انسان از حیوان است؛ برخی حیوانات به انسان نزدیک‌اند و برخی انسان‌ها به حیوان، و این مرز نیازمند تحلیل دقیق معرفتی است.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، به بررسی پیچیدگی معرفتی انسان در قرآن کریم پرداخت. انسان، موجودی است که در عین بهره‌مندی از علم، به نادانی متهم است. تمایز میان انسان و حیوان، نه صرفاً در ظاهر، بلکه در ظرفیت علمی و معرفتی نهفته است. آیات قرآنی، با تبیین محرومیت برخی موجودات از علم و انحطاط برخی انسان‌ها، بر ضرورت کوشش برای کسب معرفت تأکید دارند.

بخش سوم: علم الهی و محدودیت‌های علم انسانی

علم ذاتی موجودات غیرانسانی

قرآن کریم، در آیه‌ای شگفت‌انگیز، به علم ذاتی موجودات غیرانسانی اشاره دارد: أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّيْرُ صَافَّاتٍ ۖ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ (سوره نور، آیه ۴۱؛ آیا ندیدی که هر که در آسمان‌ها و زمین است و پرندگان بال‌گشاده، خدا را تسبیح می‌کنند؟ هر یک نماز و تسبیح خود را می‌داند). این آیه، نشان‌دهنده علمی ذاتی است که موجودات غیرانسانی به تسبیح و صلات خود دارند، در حالی که انسان، با وجود سواد و دانش ظاهری، از محتوای تسبیح خویش بی‌خبر است.

درنگ: موجودات غیرانسانی، برخلاف انسان، از علم ذاتی به تسبیح و صلات خود برخوردارند، در حالی که انسان از محتوای تسبیح خویش بی‌خبر است.

اتهام انسان به نادانی

قرآن کریم، در موارد متعدد، انسان را به نادانی متهم می‌کند. آیه وَإِذَا عَلِمَ مِنْ آيَاتِنَا شَيْئًا اتَّخَذَهَا هُزُوًا (و هرگاه چیزی از آیات ما دانست، آن را به سخره گرفت) به گرایش انسان به استهزای علم الهی اشاره دارد. این اتهام، چونان تلنگری است که انسان را به بازنگری در رویکرد خود به علم فرا می‌خواند.

در مقابل، علم الهی، چونان اقیانوسی بی‌کران است که تمامی موجودات و افعال آن‌ها را در بر می‌گیرد. آیه فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيْهِمْ (پس آنچه در دل‌هایشان بود دانست و بر آن‌ها آرامش نازل کرد) به علم ذاتی خدا به قلوب انسان‌ها اشاره دارد که منجر به نزول سکینه می‌شود.

علم اکتسابی انسان و ضرورت کوشش

علم انسانی، برخلاف علم الهی، اکتسابی است و نیازمند زحمت و کوشش است. قرآن کریم، در حدود ۸۵ مورد، اکثریت انسان‌ها را به نادانی متهم می‌کند: وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ (ولی بیشتر مردم نمی‌دانند). این تکرار، نشان‌دهنده عمق نادانی انسانی و ضرورت تلاش برای کسب علم است. آیه وَاتَّقِ اللَّهَ وَاعْلَمُوا (از خدا پروا کنید و بدانید) نیز در ۲۷ مورد، بر مسئولیت انسان در کسب معرفت تأکید دارد.

درنگ: علم انسانی، اکتسابی است و نیازمند کوشش و تقواست، در حالی که اکثریت انسان‌ها به دلیل بی‌خیالی یا اهداف مادی، از این کوشش بازمی‌مانند.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، به تمایز میان علم ذاتی الهی و علم اکتسابی انسانی پرداخت. موجودات غیرانسانی، از علم ذاتی به تسبیح خود برخوردارند، در حالی که انسان، با وجود ظرفیت‌های معرفتی، به نادانی متهم است. این بخش، با تأکید بر ضرورت کوشش برای کسب علم، انسان را به تلاش برای رهایی از نادانی فرا می‌خواند.

بخش چهارم: علم فی نفسه و علم لاجله

تمایز علم فی نفسه و علم لاجله

استاد فرزانه، علم را به دو نوع تقسیم می‌کنند: علم فی نفسه، که برای کمال ذاتی دنبال می‌شود، و علم لاجله، که برای اهداف غیری و مادی به کار می‌رود. علم فی نفسه، چونان گوهری است که ارزش آن در ذاتش نهفته است، در حالی که علم لاجله، چونان ابزاری است که در خدمت اغراض ظاهری قرار می‌گیرد. اولیای خدا، علم را برای کمال ذاتی دنبال می‌کنند و از استفاده ابزاری آن پرهیز دارند.

درنگ: علم فی نفسه، کمال ذاتی انسان را محقق می‌سازد، در حالی که علم لاجله، به اغراض مادی گرایش دارد و از کمال دور است.

نقد علوم غریبه و رویکرد مادی

علوم غریبه، مانند سحر و رمل، اغلب برای اهداف غیری دنبال می‌شوند و به کمال انسانی منجر نمی‌شوند. استاد فرزانه، این علوم را چونان آتشی می‌دانند که اگر برای مقاصد نادرست به کار روند، جز تباهی به بار نمی‌آورند. این نقد، به سوءاستفاده از علم در جهت اغراض مادی اشاره دارد و بر ضرورت رویکرد متعالی به علم تأکید می‌کند.

تمثیل علم و ثروت

علم، مانند ثروت، اگر برای اهداف غیری مصرف شود، از ارزش ذاتی خود دور می‌افتد. همان‌گونه که ثروتمندی که از بخل یا اسراف رنج می‌برد، نمی‌تواند از ثروت خود به درستی بهره برد، علمی که برای اغراض مادی به کار رود، از کمال دور می‌ماند. این تمثیل، انسان را به تأمل در نحوه استفاده از علم فرا می‌خواند.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، به تمایز میان علم فی نفسه و علم لاجله پرداخت. علم فی نفسه، راهی به سوی کمال ذاتی است، در حالی که علم لاجله، به اغراض مادی گرایش دارد. این بخش، با نقد سوءاستفاده از علوم غریبه و تمثیل علم و ثروت، بر ضرورت رویکرد متعالی به علم تأکید کرد.

بخش پنجم: صفت عليم و مراتب علم در قرآن کریم

صفت عليم در قرآن کریم

صفت «عليم» در قرآن کریم، در ۱۴۰ مورد به خدا اختصاص دارد، مانند آیه وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ (و خدا به ستمگران داناست). این صفت، علم ذاتی و مطلق الهی را نشان می‌دهد که از هرگونه محدودیت و نقص مبراست.

در موارد نادر، صفت عليم به غیر خدا اطلاق شده، مانند آیه إِنَّ هَٰذَا لَسَاحِرٌ عَلِيمٌ (سوره اعراف، آیه ۱۱۲؛ این ساحری داناست). این کاربرد، به علم نسبی و محدود در سحر اشاره دارد که با علم الهی تفاوت دارد.

علم نسبی پیامبران

حتی پیامبران، در برابر علم الهی، به نادانی خود اذعان دارند. آیه أَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي وَلَا أَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِكَ (من آنچه در نفس خود دارم می‌دانم و آنچه در نفس توست نمی‌دانم) محدودیت علم پیامبران را نشان می‌دهد. همچنین، آیه إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ (سوره یوسف، آیه ۵۵؛ من نگهبان و دانایم) به علم نسبی حضرت یوسف در حفظ اموال اشاره دارد.

درنگ: صفت عليم، در درجه نخست به علم ذاتی و مطلق الهی اختصاص دارد، در حالی که علم انسانی، حتی در پیامبران، نسبی و محدود است.

سلسله‌مراتب علم

آیه وَفَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ (سوره یوسف، آیه ۷۶؛ و بالای هر صاحب علمی، دانایی است) به سلسله‌مراتب علم اشاره دارد. این آیه، نشان‌دهنده نسبیت علم انسانی در برابر علم مطلق الهی است و انسان را به تواضع در برابر علم الهی فرا می‌خواند.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، به بررسی صفت عليم و مراتب علم در قرآن کریم پرداخت. علم الهی، ذاتی و مطلق است، در حالی که علم انسانی، حتی در پیامبران، نسبی و محدود است. این بخش، با تأکید بر سلسله‌مراتب علم، انسان را به تلاش برای کسب علم متعالی دعوت کرد.

نتیجه‌گیری کلی

این کتاب، با بازنویسی درس‌گفتار شماره ۱۵۶۲ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به کاوش در مفهوم علم در قرآن کریم پرداخت. علم، به عنوان جوهره هستی و پایه اقتدار انسانی، در دو ساحت معرفت و اوصاف تعریف شده و با تنوع واژگانی بی‌نظیر، تمامی ابعاد وجود را در بر می‌گیرد. انسان، موجودی پیچیده است که در عین بهره‌مندی از علم، به نادانی متهم است و تنها با کوشش و تقوا می‌تواند به کمال معرفتی دست یابد. تمایز میان علم فی نفسه و علم لاجله، انسان را به سوی علم متعالی هدایت می‌کند که هدف آن، کمال ذاتی است. آیات قرآنی، با تبیین علم ذاتی الهی و محدودیت‌های علم انسانی، راه را برای فهم عمیق‌تر حقیقت هموار می‌سازند. این اثر، با دعای اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ (خدایا بر محمد و آل محمد درود فرست)، امید به هدایت الهی و دستیابی به علم متعالی را ابراز می‌دارد.

با نظارت صادق خادمی