متن درس
تحلیل معرفتشناختی و فلسفی رابطه علم و قدرت در قرآن کریم
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۵۶۶)
دیباچه
علم و قدرت، دو گوهر بنیادین در شناخت انسان و جایگاه او در نظام هستی، از دیرباز در اندیشههای فلسفی و دینی مورد تأمل بودهاند. در چارچوب قرآن کریم، این دو مفهوم نهتنها بهصورت جداگانه، بلکه در پیوندی عمیق و ناگسستنی مورد توجه قرار گرفتهاند. این نوشتار، با الهام از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره، به بررسی معرفتشناختی و فلسفی رابطه علم و قدرت در قرآن کریم میپردازد. هدف این پژوهش، تبیین این است که علم حقیقی، علمی است که به قدرت منجر شود و بدون این توانمندی، در دام توهم و ذهنیتگرایی گرفتار میگردد. این اثر، با نقد رویکردهای سنتی علم دینی و تأکید بر ضرورت تحول بهسوی علوم تجربی، کاربردی و آیندهنگر، در پی ارائه دیدگاهی نوین و سازگار با نیازهای عصر کنونی است.
بخش یکم: مبانی معرفتشناختی علم و قدرت
شناخت انسان و محوریت قدرت
شناخت انسان، بهمثابه دریچهای به سوی درک جایگاه او در نظام خلقت، در گرو پیوند علم و قدرت است. علم، چونان چراغی است که مسیر توانمندی انسان را روشن میسازد و او را از ظلمت نادانی به سوی اقتدار وجودی رهنمون میکند. این پیوند، نهتنها در ساحت فردی، بلکه در گستره اجتماعی و تمدنی نیز نمود مییابد. انسان عالم، انسانی است که داناییاش به کنش و توانمندی منجر میشود، وگرنه در دام مفاهیم ذهنی و بیثمر گرفتار خواهد ماند.
درنگ: علم حقیقی، علمی است که به قدرت منجر شود؛ علمی که توانمندی به ارمغان نیاورد، توهم و ذهنیتگرایی است.
علم الهی بهمثابه الگوی کامل
در نظام معرفتی قرآن کریم، خداوند بهعنوان عالم مطلق، قادری بیمانند است. آیه لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ گواهی بر این حقیقت است که علم و قدرت در ذات الهی بهصورت کامل و بینقص متحدند. این الگو، معیاری برای سنجش علم انسانی ارائه میدهد: علمی که به توانمندی عملی منجر نشود، از حقیقت الهی فاصله دارد.
تمایز علم و معرفت
در نظام فلسفی اسلامی، علم و معرفت دو مفهوم متمایزند. علم، وصفی است که اوصاف موجودات را بیان میکند، حال آنکه معرفت به هویت و ذات میپردازد. بهعنوان مثال، در جمله عَلِمْتُ أَنَّهُ شَاعِرٌ، علم به وصف شاعری اشاره دارد و ناقص است، اما در عَرَفْتُهُ، معرفت به ذات و هویت شخص دلالت میکند و تام است. این تمایز، به ما میآموزد که علم، در مقام توصیف، باید به سوی معرفت و شناخت ذاتی هدایت شود.
نقد توهم در علم
علمی که فاقد قدرت عملی باشد، در دام توهم گرفتار است. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که بسیاری از مفاهیم علمی در سنتهای دینی، به دلیل فقدان کاربرد و آزمایش، به توهم بدل شدهاند. این نقد، به ضرورت بازنگری در تعریف علم و پیوند آن با نتایج ملموس و عملی اشاره دارد.
جمعبندی بخش یکم
بخش نخست این نوشتار، با تبیین رابطه علم و قدرت در شناخت انسان، بر این حقیقت تأکید کرد که علم حقیقی، علمی است که به توانمندی منجر شود. خداوند، بهعنوان عالم و قادر مطلق، الگویی بینقص برای این پیوند ارائه میدهد. تمایز علم و معرفت، و نقد توهم در علوم بدون کاربرد، از دیگر محورهای این بخش بود که ضرورت بازنگری در مفاهیم سنتی را برجسته میسازد.
بخش دوم: نقد رویکردهای سنتی و ضرورت تحول
نقد علوم سنتی
علوم سنتی، مانند صرف، نحو و برخی مباحث فقهی، به دلیل فقدان رویکرد تجربی و عملی، از حقیقت علم فاصله گرفتهاند. این علوم، که گاه به حفظ مفاهیم و کلیات محدود شدهاند، نمیتوانند نیازهای جامعه معاصر را برآورده سازند. استاد فرزانه قدسسره، با نقد این رویکرد، بر ضرورت تحول در علوم دینی تأکید دارند و معتقدند که علم باید مولد و کاربردی باشد.
درنگ: علوم سنتی، به دلیل فقدان آزمایش و کاربرد، در بسیاری موارد به توهم بدل شدهاند و نیازمند تحول به سوی علوم تجربی و مولد هستند.
تمایز عالم و دانشمند
در تعریف استاد فرزانه، عالم کسی است که مفاهیم را میداند، اما دانشمند کسی است که دانستههای خود را آزمایش و به کار میگیرد. این تمایز، به اهمیت رویکرد تجربی در تولید علم اشاره دارد. دانشمند، با آزمودن علم در آزمایشگاه و عمل، آن را از توهم به حقیقت بدل میکند.
محدودیتهای تاریخی علمای گذشته
علمای گذشته، به دلیل فقدان امکانات، جامعه و نظام، ناچار به تولید مفاهیم ذهنی بودند. این محدودیتها، مانع از آن شد که علوم دینی بهصورت تجربی و کاربردی توسعه یابند. با این حال، در عصر کنونی، با وجود امکانات و ابزارهای مدرن، وظیفه عالمان دینی است که علم را به سوی کاربرد و تجربه سوق دهند.
ضرورت علوم جدید
علوم جدید، مانند جامعهشناسی، روانشناسی، اقتصاد و سیاست، باید در حوزههای علمی وارد شوند. این علوم، که پاسخگوی نیازهای معاصرند، میتوانند از قرآن کریم استخراج شوند و نیازی به وابستگی به غرب ندارند. استاد فرزانه تأکید دارند که قرآن کریم، بهعنوان منبعی ابدی، ظرفیت تولید علوم مدرن را داراست.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با نقد علوم سنتی و تأکید بر محدودیتهای تاریخی علمای گذشته، بر ضرورت تحول در حوزههای علمی تأکید کرد. تمایز بین عالم و دانشمند، و لزوم ورود علوم جدید به حوزهها، از محورهای اصلی این بخش بود. قرآن کریم، بهعنوان منبعی بیپایان، راهنمای این تحول و تولید علم مدرن معرفی شد.
بخش سوم: رویکرد تجربی و آیندهنگر در علم
ضرورت آزمایشگاه در علم
علم بدون آزمایشگاه، چونان کاخی بیبنیان است که در برابر بادهای نقد فرو میریزد. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که فقه، فلسفه و عرفان باید آزمایشگاهی شوند. این رویکرد، به معنای آزمودن مفاهیم در بستر تجربه و عمل است تا صحت و کارآمدی آنها تأیید شود.
درنگ: علم بدون آزمایشگاه ممکن نیست؛ تمامی علوم دینی، از فقه تا فلسفه، باید در بستر تجربه و عمل آزموده شوند.
نقد فلسفه سنتی
فلسفه سنتی، مانند آثار ملاصدرا و ابنسینا، به دلیل فقدان آزمایشگاه، بیشتر به کلام شبیه است تا فلسفه حقیقی. این فلسفهها، که بر مفاهیم ذهنی و اقتباس از یکدیگر استوارند، نیازمند بازنگری و آزمودن در بستر تجربه هستند.
آیندهنگری و علوم ناشناخته
استاد فرزانه پیشبینی میکنند که علوم ناشناختهای در آینده پدیدار خواهند شد که امروز حتی به ذهن عالمان خطور نمیکند. علوم زندگی، تغذیه و مدیریت، از جمله این علوماند که باید در حوزهها توسعه یابند. همچنین، ابزارهای علمی، مانند کامپیوتر، در آینده منسوخ شده و جای خود را به فناوریهای نوین خواهند داد.
فلسفه تجربی و اجتماعی
فلسفه، برای پاسخگویی به نیازهای معاصر، باید اجتماعی، تجربی و عملی باشد. آیه سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ (سوره انعام، آیه ۱۱) ما را به سیر در زمین و تأمل در عاقبت پیشینیان دعوت میکند. این دعوت، به معنای رویکردی تجربی و عملی در فلسفه است.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، با تأکید بر ضرورت رویکرد تجربی در علم، به لزوم آزمایشگاهی شدن علوم دینی و بازنگری در فلسفه سنتی پرداخت. آیندهنگری و توجه به علوم ناشناخته، از دیگر محورهای این بخش بود که بر پویایی علم و ضرورت هماهنگی با تحولات آینده تأکید داشت.
بخش چهارم: نقش قرآن کریم و رحمت الهی
قرآن کریم بهمثابه منبع علم
قرآن کریم، چونان گنجینهای بیپایان، منبعی ابدی برای استخراج علوم مدرن است. استاد فرزانه تأکید دارند که علوم اجتماعی، مانند روانشناسی و جامعهشناسی، باید از قرآن استخراج شوند تا از وابستگی به غرب رهایی یابیم. این رویکرد، به استقلال علمی و تولید دانش بومی منجر خواهد شد.
درنگ: قرآن کریم، بهعنوان منبعی ابدی، ظرفیت تولید علوم مدرن را داراست و باید برای استخراج علوم اجتماعی و کاربردی مورد استفاده قرار گیرد.
رحمت الهی و اصلاح تصویر جهانی
خداوند در قرآن کریم با رحمت شناخته میشود: سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ (رحمت او بر غضبش پیشی گرفته است). این اصل، بر ماهیت رحمانی اسلام تأکید دارد و ضرورت دارد که تصویر جهانی از اسلام، بهویژه تشیع، بهعنوان دینی سرشار از محبت و مدارا اصلاح شود.
دعا برای هدایت
دعای اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، که به معنای درود بر محمد و آل محمد است، بیانگر آرمان هدایت و کسب علم متعالی است. این دعا، پیوند معنوی انسان با خدا و اهل بیت را برای دستیابی به علم حقیقی تقویت میکند.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، با تأکید بر جایگاه قرآن کریم بهعنوان منبعی ابدی برای تولید علم، بر ضرورت استخراج علوم مدرن از این کتاب آسمانی تأکید کرد. رحمت الهی، بهعنوان ویژگی بنیادین اسلام، و دعا برای هدایت، از دیگر محورهای این بخش بود که بر اهمیت محبت و معنویت در علمورزی اشاره داشت.
نتیجهگیری نهایی
این نوشتار، با بررسی رابطه علم و قدرت در چارچوب قرآن کریم، نشان داد که علم حقیقی، علمی است که به توانمندی عملی منجر شود. نقد علوم سنتی، تأکید بر رویکرد تجربی، و ضرورت ورود علوم جدید به حوزههای علمی، از محورهای اصلی این پژوهش بود. قرآن کریم، بهعنوان منبعی بیپایان، راهنمای تولید علم مدرن و پاسخگویی به نیازهای معاصر است. آیاتی مانند سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا و اللَّهُ الصَّمَدُ بر ضرورت تجربه و وجودگرایی تأکید دارند. این اثر، با دعوت به محبت، مدارا و آیندهنگری، حوزههای علمی را به سوی تحول و پویایی فرا میخواند.
با نظارت صادق خادمی