متن درس
تمایز علم و معلومات در فلسفه اسلامی و نظامهای آموزشی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۵۶۹)
مقدمه: در جستوجوی علم اصیل
در سپهر معرفت اسلامی، تمایز میان علم و معلومات چونان نوری است که مسیر حقیقتجویی را از انحراف بازمیدارد. علم، چون چشمهای جوشان، از ژرفای وجود آدمی برمیخیزد و با خلاقیت، نوآوری و اتصال به مبدأ الهی، حیات فکری را سامان میدهد. در مقابل، معلومات، چونان آینهای است که بازتاب دانش پیشینیان را نشان میدهد، اما فاقد روح پویایی و اصالت است. این نوشتار، برگرفته از درسگفتار شماره ۱۵۶۹ استاد فرزانه، به کاوشی عمیق در این تمایز میپردازد و با نگاهی نقادانه به نظامهای آموزشی، راهکارهایی برای پرورش عالمان خلاق و مولد ارائه میدهد. با استناد به آیات قرآن کریم و تأملات فلسفی، این اثر میکوشد تا منظری نوین به آموزش و تولید علم در بستر فرهنگ اسلامی بگشاید.
بخش نخست: مفهومشناسی علم و معلومات در فلسفه اسلامی
تمایز ماهوی علم و معلومات
در منظومه فکری اسلامی، علم بهسان گوهری است که از اتصال عقل فعال به مبدأ هستی نشأت میگیرد. استاد فرزانه میفرمایند: «علم با معلومات تفاوت دارد… علم یعنی انشائی، یعنی ایجادی، یعنی بروزی، یعنی ظهوری، یعنی نشوئی». این تعریف، علم را بهعنوان فرآیندی خلاق، اصیل و پویا معرفی میکند که با صفاتی چون خلاقیت (انشائی)، آفرینندگی (ایجادی)، لحظهای بودن (بروزی)، آشکارگی (ظهوری) و رشد (نشوئی) شناخته میشود. در مقابل، معلومات به دانشی اشاره دارد که از دیگران به ارث رسیده و فاقد اصالت است، مانند خواندن اشعار پیشینیان بدون خلق اثر جدید. این تمایز، علم را چونان چشمهای زلال از معلومات، که چونان آب راکد است، متمایز میسازد.
در سنت فلسفی اسلامی، بهویژه در آثار ابنسینا و ملاصدرا، علم بهعنوان نور الهی و معرفتی فعال معرفی شده که از اتصال عقل فعال به عقل کل ناشی میشود. معلومات، اما، به دانشی محدود میشود که از طریق حافظه و انتقال از نسلهای پیشین به دست میآید، بدون آنکه لزوماً به خلاقیت یا نوآوری منجر شود. این دیدگاه، علم را بهعنوان جریانی زنده و پویا در برابر ایستایی معلومات قرار میدهد.
تمثیل شعر و مشاعره
برای تبیین این تمایز، استاد فرزانه تمثیلی زیبا به کار میبرند: «شما الان یک خط شعر گفتید این میشود علم، شعر کسی را که میخوانید این میشود معلومات، مشاعره، علم نیست». سرودن شعر، چونان خلق گلی نو در باغ معرفت، عملی اصیل و خلاقانه است که از ذهن شاعر بهصورت آنی و الهامگونه سرچشمه میگیرد. در مقابل، مشاعره، که صرفاً تکرار اشعار دیگران است، چونان بازتاب نور در آینهای بیروح، در حوزه معلومات جای میگیرد. این تمثیل، تفاوت میان تولید دانش (علم) و بازتولید دانش (معلومات) را بهروشنی نشان میدهد.
این دیدگاه با نظریههای فلسفی خلاقیت در سنت اسلامی همراستاست. ملاصدرا در «اسفار اربعه» علم را بهعنوان فعل عقل فعال میداند که با الهام الهی همراه است. مشاعره، بهعنوان فعالیتی حافظهمحور، فاقد این ویژگی خلاقانه است و در مرتبهای فروتر از علم قرار میگیرد.
جمعبندی بخش نخست
این بخش، با تبیین تمایز میان علم و معلومات، نشان داد که علم، جریانی زنده، خلاق و الهی است که از وجود آدمی سرچشمه میگیرد، در حالی که معلومات، دانشی منفعل و انتقالی است. این تمایز، نهتنها در فلسفه اسلامی، بلکه در بازنگری نظامهای آموزشی، نقشی بنیادین دارد و ضرورت پرورش ذهنهای خلاق را گوشزد میکند.
بخش دوم: نقد نظامهای آموزشی و چالشهای علم دینی
نقد تمرکز بر معلومات در آموزش
استاد فرزانه با نگاهی نقادانه به نظامهای آموزشی کنونی میفرمایند: «ما در بخش تربیتی چه مدارس چه حوزهها و حتی دانشگاهها ما را مصرف معلومات کردند نه علم… این مکاسب این لمعه این شریع که میخوانید اینها مال چند صد سال پیش است معلومات است». این سخن، بهسان تیری بر قلب نظامهای آموزشی است که با تأکید بیش از حد بر انتقال متون قدیمی، از پرورش عالمان خلاق بازماندهاند. علم دینی، که باید چونان چشمهای جوشان، دانش نوین تولید کند، در دام تکرار معلومات گرفتار شده و به انباشت دانشهای پیشین محدود گشته است.
این نقد، با دیدگاههای انتقادی در فلسفه آموزش همخوانی دارد. پائولو فریره در «آموزش ستمدیدگان» نظامهای آموزشی سنتی را به دلیل تبدیل دانشآموزان به ظروفی خالی که با اطلاعات پر میشوند، مورد انتقاد قرار میدهد. در سنت اسلامی نیز، تأکید بر اجتهاد پویا و تولید علم جدید، این نقد را تقویت میکند. علم دینی، که باید به خلق نظامهای فکری و عملی نوین منجر شود، در سایه انباشت معلومات، از پویایی بازمانده است.
ضرورت مبادی و محدودیتهای آن
استاد فرزانه تأکید میکنند: «البته در حد مبادی لازم است بالاخره آدم نخوانده ملا که نمیشود… اما اگر بنا بشود از اول مدرسه تا آخرش… همهاش معلومات این انحراف است». یادگیری مبادی و اصول اولیه، چونان بنای زیرین یک عمارت، برای تولید علم ضروری است. اما تداوم آموزش صرفاً در سطح معلومات، چونان حبس ذهن در قفسی از دانشهای پیشین، به انحراف علمی منجر میشود. این انحراف، دانشآموزان را به مصرفکنندگان منفعل دانش تبدیل میکند و از ظهور علم اصیل جلوگیری مینماید.
مفهوم «مبادی» در منطق ارسطویی و آثار ابنسینا بهعنوان اصول اولیه و ضروری برای فهم علوم شناخته میشود. در نظامهای آموزشی اسلامی، یادگیری مبادی فقه، ادبیات یا علوم طبیعی ضروری است، اما هدف نهایی، حرکت بهسوی اجتهاد و تولید دانش جدید است. این امر، نیازمند گذار از مرحله یادگیری به مرحله خلاقیت است.
محدودیت انرژی فکری
استاد فرزانه با تمثیلی زیبا میفرمایند: «شما یک انرژیای دارید… اینی که من همه انرژیم را مصرف معلومات کنم دیگر علم نمیرسد». ظرفیت فکری انسان، چونان ظرفی محدود، اگر صرف انباشت معلومات شود، از خلق علم بازمیماند. این امر، بهویژه در نظامهای آموزشی که بر حفظ متون تأکید دارند، به خستگی ذهنی و کاستی در خلاقیت منجر میشود.
این دیدگاه با نظریه بار شناختی در روانشناسی شناختی همخوانی دارد. این نظریه تأکید میکند که ظرفیت پردازش ذهن انسان محدود است و انباشت اطلاعات غیرضروری، مانع از فعالیتهای خلاقانه میشود. در فلسفه اسلامی نیز، تعادل میان عقل نظری و عقل عملی بر اهمیت حفظ ظرفیت فکری برای خلاقیت تأکید دارد.
نقد آموزش تکراری
استاد فرزانه با نقدی تند اما عمیق میفرمایند: «میگوید آقا ایشان سی سال است دارد مکاسب درس میدهد… این آدم بیکاری بوده این آدم خرفتی بوده خنگ بوده». تکرار مداوم یک متن آموزشی بدون نوآوری، چونان چرخیدن در دایرهای بیحاصل، نشانه فقدان خلاقیت است. علم دینی باید به تولید دانش جدید منجر شود، نه تکرار بیثمر متون پیشین.
این نقد با مفهوم اجتهاد در فقه شیعه همخوانی دارد. اجتهاد، بهعنوان تلاش برای استخراج احکام جدید، نیازمند خلاقیت و نوآوری است. تکرار مداوم متون بدون بازنگری، با روح اجتهاد در تعارض است و به رکود علمی منجر میشود.
جمعبندی بخش دوم
این بخش نشان داد که نظامهای آموزشی، با تأکید بیش از حد بر معلومات، از پرورش عالمان خلاق بازماندهاند. علم دینی، که باید به خلق دانش نوین منجر شود، در سایه انباشت معلومات، از پویایی بازمانده است. ضرورت یادگیری مبادی، همراه با گذار به خلاقیت و تولید علم، راهکار برونرفت از این انحراف است.
بخش سوم: علم در قرآن کریم: نوری الهی و قدرتی ایجادی
علم الکتاب و پیوند با وحی
استاد فرزانه با استناد به قرآن کریم میفرمایند:
قُلْ كَفَىٰ بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ
(رعد: ۴۳). ترجمه: «بگو: کافی است که خدا میان من و شما گواه باشد و [نیز] آن کس که علم کتاب نزد اوست». این آیه، به وجود افرادی اشاره دارد که دارای «علم الکتاب» هستند، دانشی عمیق و اصیل که از منبع وحی نشأت گرفته و حالتی آنی و انتشارى دارد.
در تفاسیر اسلامی، مانند المیزان، «علم الکتاب» به دانشی اشاره دارد که از طریق اتصال به منبع وحی به دست میآید. این علم، نهتنها فهم ظاهری آیات، بلکه معرفت باطنی و خلاقانه را دربرمیگیرد. استاد فرزانه تأکید میکنند که این علم، برخلاف معلومات، لحظهای و الهامگونه است و با خلاقیت الهی پیوند دارد.
علم بهعنوان قدرت
استاد فرزانه با استناد به آیهای دیگر میفرمایند:
قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ
(نمل: ۴٠). ترجمه: «کسی که نزد او دانشی از کتاب بود، گفت: من آن را پیش از آنکه چشم بر هم زنی برایت میآورم». این آیه نشان میدهد که علم، با قدرت عملی و توانایی ایجاد تغییر در عالم همراه است. فردی که دارای علم الکتاب است، قادر به انجام اعمالی خارقالعاده است که پیوند عمیق علم و قدرت را نشان میدهد.
این دیدگاه با فلسفه ملاصدرا در باب «علم و فعل» همخوانی دارد. ملاصدرا علم را بهعنوان یکی از صفات الهی میداند که در انسان بهصورت توانایی خلق و تأثیرگذاری متجلی میشود. استاد فرزانه تأکید میکنند: «اگر قدرت ندارد علم ندارد»، که این سخن، علم را از معلومات متمایز میسازد.
علم یقین و شهود
استاد فرزانه با اشاره به آیهای دیگر میفرمایند:
كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ
(تکاثر: ۵-۶). ترجمه: «نه، اگر به علم یقین میدانستید، * بیگمان جهنم را میدیدید». علم یقین، بهعنوان مرتبهای والا از علم، با شهود و معرفت باطنی همراه است. این علم، فرد را به درک حقایق متافیزیکی، مانند مشاهده جهنم، قادر میسازد.
در عرفان اسلامی، بهویژه در آثار ابنعربی، علم یقین بهعنوان معرفتی شهودی و مستقیم معرفی شده که فراتر از معلومات ظاهری است. استاد فرزانه تأکید میکنند که این علم، نیازمند زمینهسازی و آمادگی است و بدون آن، ذهن در دام معلومات گرفتار میماند.
علم الهی و فراگیری آن
استاد فرزانه با استناد به آیهای دیگر میفرمایند:
وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا
(انعام: ۸۰). ترجمه: «پروردگارم از نظر علم به هر چیز احاطه دارد». این آیه نشان میدهد که علم الهی به تمام ذرات هستی احاطه دارد و حتی اشیای بیجان، مانند سنگ، دارای نوعی علم و نطق هستند که با تسبیح و سجده آنها در قرآن کریم تأیید شده است.
این دیدگاه با مفهوم «علم حضوری» در فلسفه اسلامی همخوانی دارد، که بر حضور علم در تمام موجودات، از جمادات تا انسان، تأکید دارد. استاد فرزانه میفرمایند که حتی سنگ، بهسان قلبی که نطق دارد، دارای علم است، اما این علم متناسب با مرتبه وجودی آن است.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با استناد به آیات قرآن کریم، نشان داد که علم، نوری الهی و قدرتی ایجادی است که از اتصال به وحی سرچشمه میگیرد. علم الکتاب، علم یقین و علم الهی، مراتبی از معرفت هستند که فراتر از معلومات، با خلاقیت، شهود و قدرت پیوند دارند. این دیدگاه، ضرورت بازنگری در نظامهای آموزشی را برای پرورش عالمانی با چنین علمی گوشزد میکند.
بخش چهارم: راهکارهای پرورش علم اصیل
ضرورت تعادل در یادگیری
استاد فرزانه میفرمایند: «دو سال چهار سال باید تمام شود… من بروم خودم تولید کنم چکش بزنم کاربرد کنم ببینم چی بوده». یادگیری معلومات باید در بازه زمانی محدودی انجام شود تا فضا برای تولید علم و کاربرد دانش فراهم گردد. این امر، چونان کاشتن بذری در خاک حاصلخیز، نیازمند گذار از مرحله یادگیری به مرحله خلاقیت است.
این دیدگاه با مفهوم «علم کاربردی» در فلسفه اسلامی و نظریههای آموزشی مدرن همخوانی دارد. در فلسفه اسلامی، علم بهعنوان نور الهی باید به عمل و تولید منجر شود. در آموزش مدرن نیز، تأکید بر یادگیری مبتنی بر پروژه و حل مسئله، اهمیت کاربرد دانش را نشان میدهد.
تمرکز و پرهیز از پراکندگی
استاد فرزانه تأکید میکنند: «یکی از روشهای مهم این است یک کار بیشتر نکن… یا تفریح بکن یا مطالعه بکن یا فیلم نگاه کن یا ورزش کن یا علم دنبال کن». تمرکز بر یک فعالیت در هر زمان، چونان متمرکز کردن نور در یک نقطه برای ایجاد شعله، برای دستیابی به علم ضروری است. انجام چندین فعالیت بهصورت همزمان، ذهن را از عمق و خلاقیت محروم میکند.
این دیدگاه با اصول روانشناسی شناختی و توصیههای دینی در باب تمرکز همخوانی دارد. در اسلام، تأکید بر حضور قلب در عبادات و تمرکز در فعالیتهای فکری، بهعنوان شرط لازم برای دستیابی به معرفت عمیق معرفی شده است.
نقد استفاده سطحی از قرآن کریم
استاد فرزانه با تأسف میفرمایند: «ما از قرآن چه استفادهای میکنیم… هیچی یک کتاب فانتزی یک کتاب». استفاده سطحی از قرآن کریم، مانند خواندن آن صرفاً برای تجوید یا مسابقات، بهجای بهرهگیری از آن بهعنوان منبعی برای تولید علم و هدایت زندگی، نشانهای از انحراف در نظامهای آموزشی و فرهنگی است.
این نقد با دیدگاههای تفسیری در باب قرآن کریم، بهویژه تأکید علامه طباطبایی بر ضرورت تدبر در آیات، همخوانی دارد. قرآن کریم بهعنوان کتاب هدایت، باید به تولید علم، نظام و صنعت منجر شود، نه صرفاً به فعالیتهای صوری.
امتحان خلاقیت و شناسایی استعدادها
استاد فرزانه میفرمایند: «مشکل ما این است که ما امتحان ممتحن کلاس مدرسه برای یکی که همینطور مدعی بشود نداریم». نظامهای آموزشی کنونی فاقد سازوکاری برای ارزیابی خلاقیت و تواناییهای غیرمتعارف هستند. این امر، چونان بستن درهای معرفت به روی استعدادهای نوظهور، مانع از شناسایی و پرورش عالمان خلاق میشود.
این نقد با دیدگاههای مدرن در باب آموزش خلاق، مانند نظریههای گاردنر در باب هوشهای چندگانه، همخوانی دارد. در فلسفه اسلامی نیز، تأکید بر کشف استعدادهای نهفته و پرورش آنها از طریق اجتهاد و نوآوری مشهود است. استاد فرزانه پیشنهاد میکنند که باید سازوکاری برای امتحان استعدادهای غیرمتعارف ایجاد شود تا عالمان خلاق شناسایی و پرورش یابند.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، با ارائه راهکارهایی برای پرورش علم اصیل، بر ضرورت تعادل در یادگیری، تمرکز، استفاده عمیق از قرآن کریم و ایجاد سازوکارهایی برای شناسایی استعدادهای خلاق تأکید کرد. این راهکارها، چونان نقشهای برای سفر به سوی معرفت، مسیر پرورش عالمان خلاق را روشن میسازند.
نتیجهگیری: به سوی شکوفایی علمی و فرهنگی
این نوشتار، با کاوش در تمایز میان علم و معلومات، نشان داد که علم، چونان نوری الهی، از خلاقیت، نوآوری و اتصال به مبدأ هستی سرچشمه میگیرد، در حالی که معلومات، دانشی منفعل و انتقالی است. نظامهای آموزشی، با تأکید بیش از حد بر معلومات، از پرورش عالمان خلاق بازماندهاند و علم دینی، که باید به خلق دانش نوین منجر شود، در سایه انباشت دانشهای پیشین گرفتار شده است. آیات قرآن کریم، با تأکید بر علم الکتاب، علم یقین و علم الهی، راه را برای پرورش عالمانی با معرفتی خلاق و قدرتی ایجادی روشن میسازند. بازنگری در نظامهای آموزشی، تشویق به اجتهاد و نوآوری، و ایجاد فضایی برای آزمون و خطای علمی، میتواند به شکوفایی علمی و فرهنگی جامعه منجر شود. این اثر، چونان چراغی در مسیر معرفت، دعوتی است به سوی تولید علم اصیل و رهایی از بند معلومات.