متن درس
نوبهار فلسفه: تحلیل روانشناختی خداسازی و انحطاط جوامع اسلامی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۶۰۳)
دیباچه
انسان، موجودی است که در جستوجوی معنا و مرجعیت متعالی، همواره در پی یافتن جایگاهی برای خود در نظام هستی بوده است. این جستوجو، گاه به آفرینش خدایان ذهنی و مادی انجامیده و گاه به خودکمبینی و انفعال در برابر عظمت الگوهای متعالی. در این کتاب، با تکیه بر درسگفتار شماره ۱۶۰۳ استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به تحلیل روانشناختی گرایش انسان به خداسازی و تأثیر آن بر انحطاط جوامع اسلامی پرداختهایم.
بخش یکم: روانشناسی خداسازی و پیامدهای آن
حفظ شئون و مراتب در دینداری
دینداری، چونان بنایی استوار، نیازمند رعایت مراتب و شئون است. بدون این نظم، انسان در ورطه انحرافات فکری و عملی فرو میغلتد. حفظ مراتب، بهمنزله نردبانی است که انسان را به سوی کمال هدایت میکند، اما بیتوجهی به آن، به تقلید کورکورانه یا نسبت دادن صفات الهی به غیر معصومان میانجامد. این انحراف، چونان سایهای شوم، ذهن و عمل انسان را در خود فرو میبرد.
درنگ: رعایت شئون و مراتب در دینداری، مانع از انحرافات فکری و عملی شده و انسان را به سوی کمال الهی هدایت میکند.
گرایش روانشناختی به خداسازی
انسان، بهسان مسافری در جستوجوی مقصدی متعالی، ذاتاً به سوی خداپرستی گرایش دارد. این نیاز، چونان چشمهای جوشان در نهاد او، او را به آفرینش مرجعیتی والا وا میدارد. در نبود خدای حقیقی، انسان به خلق خدایان ذهنی یا مادی روی میآورد، گویی بتهایی از گل و سنگ یا هواهای نفسانی را به جای حق مینشاند. قرآن کریم در این باره میفرماید: أَرَأَيْتَ مَنِ ٱتَّخَذَ إِلَٰهَهُ هَوَاهُ (فروقان: ۴۳؛ آیا دیدی کسی را که هوای نفسش را خدای خود قرار داده است؟).
درنگ: گرایش به خداسازی، ریشه در نیاز روانشناختی انسان به مرجعیت متعالی دارد و در نبود خدای حقیقی، به خلق بتهای مادی یا ذهنی میانجامد.
سیر خداسازی: از دیگران به خود
انسان، در آغاز، صفات الهی را به دیگران، چون پدر، مربی یا مرشد، نسبت میدهد و سپس، چونان آینهای که نور را بازمیتاباند، این صفات را به خود بازمیگرداند. این سیر، گاه به ادعای الوهیت میرسد، چنانکه فرعون با گفتن أَنَا رَبُّكُمُ ٱلْأَعْلَىٰ (نازعات: ۲۴؛ من پروردگار برتر شما هستم) خود را خدا خواند. این روند، چونان رودی است که از سرچشمه تقلید به دریای خودبزرگبینی میریزد.
درنگ: سیر خداسازی از تقلید از دیگران آغاز شده و به ادعای الوهیت توسط خود فرد میرسد، که نمونه آن در تاریخ، ادعای فرعون است.
پیامدهای خداسازی: غفلت از خود
خداسازی، چونان غباری که دید را تیره میکند، انسان را از شناخت خویشتن بازمیدارد. انسان، در سایه عظمت خدایان خودساخته یا الگوهای متعالی، خود را کوچک و بیارزش میپندارد. این خودکمبینی، چونان زنجیری، او را به انفعال و انحطاط میکشاند.
درنگ: خداسازی، انسان را از خود غافل کرده و به خودکمبینی و انفعال میکشاند.
بخش دوم: خودکمبینی و انحطاط جوامع اسلامی
بزرگنمایی معصومان و خودکمبینی
بزرگنمایی صفات معصومان، هرچند گاه صادقانه، چونان آفتابی که سایهای سنگین میافکند، به غفلت از خود منجر شده است. عباراتی چون «من خاک پای آنها هم نمیشوم» انسان را از شناخت جایگاه خویش بهعنوان خلیفه الهی بازمیدارد. معصومان، چونان راهنمایانی هستند که برای رساندن انسان به خدا آمدهاند، نه برای تحقیر او.
درنگ: بزرگنمایی معصومان، اگر به خودکمبینی منجر شود، مانع از شناخت ارزش ذاتی انسان بهعنوان خلیفه الهی میگردد.
تحقیر و انفعال جوامع اسلامی
جوامع اسلامی، چونان درختی که ریشههایش از خاک جدا شده، در اثر تحقیرهای داخلی و خارجی، به انفعال و انحطاط دچار شدهاند. فرعون، با تحقیر قوم خود، چنانکه قرآن کریم میفرماید: فَٱسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ (زخرف: ۵۴؛ قومش را سبک شمرد و آنها اطاعتش کردند)، آنها را به اطاعت واداشت. این تحقیر، چونان زهری است که عزت نفس را نابود میکند.
درنگ: تحقیر جوامع اسلامی، چه از سوی استعمار و چه از نگرشهای داخلی، به انفعال و فقدان نقش جهانی منجر شده است.
تخریب کشورهای اسلامی و فقر
کشورهای اسلامی، چونان قلعههایی که در محاصره دشمنند، با جنگ، فقر و فساد به انحطاط کشیده شدهاند. کودکان و بزرگسالان، در سایه فقر، به خودفروشی و فروش اعضای بدن روی آوردهاند. این وضعیت، چونان آتشی است که بنیان کرامت انسانی را میسوزاند.
درنگ: تخریب کشورهای اسلامی و فقر، نتیجه استراتژیهای استعماری برای جلوگیری از پیشرفت و حفظ سلطه است.
بخش سوم: نقد علم دینی و پیشنهادهای تحول
نقد کاستی علم دینی
علم دینی، چونان گنجی است که در خزانهای قفلشده نهان مانده است. آموزشهای سنتی، مانند صرف و نحو، گرچه ارزشمند، برای پاسخگویی به نیازهای روز جامعه کافی نیستند. این علوم، گاه چونان ابزارهایی کهنه، ناتوان از حل مسائل پیچیده اجتماعیاند.
درنگ: آموزشهای سنتی علم دینی، بدون بازطراحی برای نیازهای روز، به کاستی و انفعال منجر میشوند.
پیشنهاد خودکفایی و تحول
طلاب، چونان سربازانی در میدان علم، باید با کسب مهارتهای کاربردی، چون سنگشناسی یا روانشناسی، خودکفا شوند. نمونهای از این خودکفایی، فروش انگشتر در مکه با تکیه بر دانش سنگشناسی است که نشاندهنده ارزش مهارتهای عملی است. علم دینی باید چونان پلی باشد که طلاب را به خودکفایی و خدمت به جامعه رهنمون سازد.
درنگ: خودکفایی طلاب از طریق کسب مهارتهای کاربردی، کلید تحول علم دینی و خدمت به جامعه است.
نقد تجمعات بیثمر
تجمعات صلواتخوانی، چونان نمایشهایی پرزرقوبرق اما بیمحتوا، نمیتوانند مشکلات واقعی جامعه را حل کنند. تحقیق میدانی، مانند استخدام دانشجویان برای بررسی فقر در عراق، چونان چراغی است که تاریکی واقعیات اجتماعی را روشن میکند.
درنگ: اقدامات عملی مانند تحقیق میدانی، بر تجمعات ظاهری و بیثمر اولویت دارند.
بخش چهارم: دنیا و جایگاه انسان
اهمیت دنیا بهعنوان مظهر حق
دنیا، چونان آیینهای است که جلوههای پروردگار را بازمیتاباند. این جهان، نه چماقی برای تحقیر، بلکه بستری برای تحقق کمال انسانی است. انسان باید با همت و علم، از این مظهر الهی بهره گیرد.
درنگ: دنیا، بهعنوان مظهر حق، بستری برای رشد و کمال انسان است و باید با همت و علم از آن بهره برد.
انسان بهعنوان موجودی بزرگ
انسان، چونان گوهری درخشان در نظام خلقت، موجودی عظیم و ارزشمند است. خودکمبینی، چونان سدی است که او را از شکوفایی بازمیدارد. حدیث «تخلقوا باخلاق الله» (با اخلاق الهی متخلق شوید) انسان را به سوی کمال رهنمون میسازد.
درنگ: انسان، موجودی بزرگ و عظیم است و نباید خود را کوچک و خوار بداند.
جمعبندی
این کتاب، با تحلیل روانشناختی گرایش خداسازی و تأثیر آن بر انحطاط جوامع اسلامی، نشان داد که خودکمبینی و انفعال، ریشه در نگرشهای نادرست به دنیا و الگوهای متعالی دارد. علم دینی، برای پاسخگویی به نیازهای جامعه، نیازمند تحول و آموزش مهارتهای کاربردی است. دنیا، بهعنوان مظهر الهی، باید مورد بهرهگیری متعادل قرار گیرد و انسان، با شناخت ارزش ذاتی خود، به سوی کمال حرکت کند. این تحول، نیازمند بازطراحی نظامهای آموزشی و تقویت عزت نفس در جوامع اسلامی است.
با نظارت صادق خادمی