در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 1611

متن درس





انسان‌شناسی قرآنی: تحلیل فلسفی اقتضا و علّیت در سلوک انسانی

انسان‌شناسی قرآنی: تحلیل فلسفی اقتضا و علّیت در سلوک انسانی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۶۱۱)

دیباچه

انسان، این گوهر گران‌قدر آفرینش، در آیینه قرآن کریم نه‌تنها موجودی جسم‌مند که در بازارهای روزگار گام می‌زند، بلکه موجودی است متعالی، مزین به قدرت، عظمت، همت والا و حرکت پویا. انسان‌شناسی قرآنی، که در این نوشتار با تکیه بر آیات سوره زمر بررسی می‌گردد، دریچه‌ای نو به سوی فهم جایگاه انسان در نظام هستی می‌گشاید. این بررسی، با محوریت مفاهیم اقتضا و علّیت، به تبیین سلوک انسانی می‌پردازد و تمایز میان انسان‌های عادی، معاندین و محبوبین الهی را روشن می‌سازد. برخلاف دیدگاه‌های سنتی که یا به جبرگرایی گرایش دارند یا به اختیار مطلق، این تحلیل بر مفهوم «امر بین امرین» تکیه دارد و با بهره‌گیری از آیات قرآن کریم و تمثیلات عمیق، مسیر کمال انسانی را ترسیم می‌کند. این نوشتار، با نگاهی فلسفی و عمیق، تلاش دارد تا مفاهیم پیچیده انسان‌شناسی را به زبانی روشن و متین برای مخاطبان فرهیخته ارائه نماید.

بخش نخست: تبیین مفاهیم اقتضا و علّیت در انسان‌شناسی قرآنی

اهمیت و جایگاه اقتضا و علّیت

مفهوم اقتضا و علّیت، از ارکان بنیادین در فهم سلوک انسانی در منظر قرآن کریم است. این مفاهیم، که در انسان‌شناسی قرآنی جایگاهی محوری دارند، نه‌تنها به تبیین رفتار و کردار انسان می‌پردازند، بلکه کاربردهای گسترده‌ای در فهم جایگاه او در نظام هستی دارند. انسان، در این نگاه، موجودی است که فراتر از جسم و هویت مادی، با قدرت، عظمت و همت والا تعریف می‌شود. این تعریف، انسان را از موجودی صرفاً مادی که یَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ (سوره فرقان: ۷) به موجودی متعالی ارتقا می‌دهد که توانایی حرکت در مسیر کمال یا انحراف را داراست.

درنگ: اقتضا و علّیت، دو مفهوم محوری در انسان‌شناسی قرآنی‌اند که مسیر سلوک انسان را از منظر انتخاب و اراده الهی تبیین می‌کنند. این مفاهیم، انسان را موجودی پویا با ظرفیت‌های متعالی معرفی می‌نمایند.

نوآوری در طرح اقتضا و علّیت

برخلاف منابع سنتی فلسفه، کلام و تفسیر که کمتر به تمایز میان اقتضا و علّیت پرداخته‌اند، این تحلیل با رویکردی نوین، این دو مفهوم را در چارچوب انسان‌شناسی قرآنی بررسی می‌کند. این نوآوری، نه‌تنها در استخراج این مفاهیم از آیات قرآن کریم، بلکه در تبیین تفاوت بنیادین میان انسان‌های عادی و معصومین نهفته است. این دیدگاه، با فاصله گرفتن از جبرگرایی و اختیار مطلق، به فهمی عمیق‌تر از سلوک انسانی می‌رسد.

اقتضا: ظرفیت تحول در انسان‌های عادی

اقتضا، به معنای ظرفیت و استعداد ذاتی انسان برای حرکت در مسیر خیر یا شر است. انسان، چه نیکوکار باشد و چه بدکار، چه در مراتب پایین باشد و چه در اوج، تحت تأثیر اقتضاست. این ظرفیت، به انسان امکان می‌دهد تا با عمل نیک به سوی کمال و با عمل ناپسند به سوی انحراف حرکت کند. به تعبیری، انسان چون خاکی است که با ریزش آب عمل، یا به گلی نرم و شکل‌پذیر بدل می‌شود یا به سنگی سخت و نفوذناپذیر.

علّیت: ویژگی متمایز محبوبین الهی

در مقابل اقتضا، علّیت در مورد محبوبین الهی، یعنی معصومین، صدق می‌کند. این گروه، که به اراده الهی از هرگونه پلیدی مصون‌اند، نمی‌توانند از جایگاه والای خود منحرف شوند. قرآن کریم در این باره می‌فرماید: إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا (سوره احزاب: ۳۳)؛ خدا فقط می‌خواهد پلیدی را از شما اهل بیت بزداید و شما را پاک و منزه گرداند. این آیه، بر علّیت الهی در طهارت و عصمت معصومین تأکید دارد.

درنگ: معصومین، به دلیل علّیت الهی، از هرگونه انحراف مصون‌اند و این ویژگی آن‌ها را از انسان‌های عادی که تحت اقتضا هستند، متمایز می‌سازد.

نقد دیدگاه‌های جبری و اختیاری

دیدگاه‌های جبری، انسان را موجودی می‌دانند که سرنوشتش از پیش تعیین‌شده و تغییرناپذیر است. این دیدگاه، با تمثیل‌هایی چون «گلیم بخت کسی که سیاه بافتند، به آب کوثر سفید نتوان کرد»، هرگونه تحول را نفی می‌کند. در مقابل، دیدگاه اختیاری مطلق نیز به دلیل نادیده گرفتن محدودیت‌های وجودی انسان، ناکامل است. قرآن کریم، با تأکید بر لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ، نشان می‌دهد که اختیار انسان در چارچوب وجود مخلوق اوست و مستقل نیست.

امر بین امرین: دیدگاه مشاعی

مفهوم «امر بین امرین»، که توسط عالمان دینی مطرح شده، نه جبر را می‌پذیرد و نه اختیار مطلق را. این دیدگاه، عمل انسان را نتیجه تعامل اراده الهی و انتخاب انسانی می‌داند. به تعبیری، انسان چون بازیگری است که در صحنه‌ای از پیش طراحی‌شده، نقش خود را با آزادی محدود ایفا می‌کند. این دیدگاه، با تأکید بر نقش همه موجودات در تحقق عمل، به فهمی مشاعی از سلوک انسانی می‌رسد.

بخش دوم: اقتضا و علّیت در آیات سوره زمر

اقتضا در انسان‌های عادی و معاندین

انسان‌های عادی و معاندین، تحت حاکمیت اقتضایند. این گروه، تا زمانی که زنده‌اند، می‌توانند مسیر خود را تغییر دهند. قرآن کریم در این باره می‌فرماید: إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا (سوره انسان: ۳)؛ ما راه را به او نشان دادیم، یا سپاسگزار است یا ناسپاس. این آیه، بر ظرفیت تحول انسان از طریق انتخاب شکر یا کفران تأکید دارد.

اقتضا در ختم قلوب

حتی آیه خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ (سوره بقره: ۷)؛ خدا بر دل‌ها و گوش‌هایشان مهر نهاده است، به معنای جبر نیست، بلکه اقتضاست. انسان با اعمال خود، این ختم را بر قلب خویش رقم می‌زند، اما با توبه می‌تواند آن را بگشاید. این دیدگاه، حتی برای افرادی چون فرعون، امکان تحول را باز می‌گذارد.

درنگ: ختم قلوب، نتیجه اعمال انسان است و نه تحمیل الهی. این اقتضا، با توبه و عمل صالح قابل تغییر است.

آیه ۱۹ سوره زمر و اقتضای عذاب

قرآن کریم در آیه ۱۹ سوره زمر می‌فرماید: أَفَمَنْ حَقَّ عَلَيْهِ كَلِمَةُ الْعَذَابِ أَفَأَنْتَ تُنْقِذُ مَنْ فِي النَّارِ؛ آیا کسی که سخن عذاب بر او محقق شده است؟ آیا تو می‌توانی کسی را که در آتش است نجات دهی؟ این آیه، عذاب را نتیجه اقتضای اعمال انسان می‌داند و امکان نجات را مشروط به توبه و تحول می‌سازد.

آیه ۲۲ سوره زمر و قساوت قلب

آیه ۲۲ سوره زمر می‌فرماید: أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَيْلٌ لِلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ؛ آیا کسی که خدا سینه‌اش را برای اسلام گشاده و بر نوری از پروردگارش است؟ پس وای بر سخت‌دلان از یاد خدا. این آیه، قساوت را نتیجه دوری از ذکر خدا و شرح صدر را نشانه هدایت الهی معرفی می‌کند.

قساوت: نتیجه عمل و فرایند تدریجی

قساوت قلب، نه ذاتی است و نه جبری، بلکه نتیجه اعمال انسان و فرایندی تدریجی است. قرآن کریم در این باره می‌فرماید: ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً (سوره بقره: ۷۴)؛ سپس دل‌هایشان پس از آن سخت شد، پس مانند سنگ یا سخت‌تر است. این آیه، قساوت را نتیجه انباشت گناهان معرفی می‌کند، مانند سیمان که با ریزش آب، به‌تدریج سفت و نفوذناپذیر می‌شود.

درنگ: قساوت قلب، فرایندی تدریجی و معلول اعمال بد است، نه امری ذاتی یا تحمیلی از سوی خداوند.

نقش شیطان در تشدید قساوت

شیطان، با تزئین اعمال بد، قساوت را در دل انسان تشدید می‌کند. قرآن کریم می‌فرماید: وَلَكِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ (سوره انعام: ۴۳)؛ ولی دل‌هایشان سخت شد و شیطان آنچه می‌کردند برایشان آراست. این آیه، نقش شیطان را در تقویت قساوت از طریق فریب اعمال نشان می‌دهد.

نقض میثاق و قساوت

نقض میثاق و گناه، از عوامل اصلی قساوت قلب است. قرآن کریم در این باره می‌فرماید: فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً (سوره مائده: ۱۳)؛ به سبب پیمان‌شکنی‌شان لعنتشان کردیم و دل‌هایشان را سخت گردانیدیم. این آیه، قساوت را نتیجه مستقیم نقض میثاق و گناه معرفی می‌کند.

اراده الهی و قساوت

جعل قساوت توسط خداوند، نه تحمیل الهی، بلکه نتیجه اقتضای اعمال انسان است. این دیدگاه، با تأکید بر اینکه هیچ‌چیز از قدرت پروردگار خارج نیست، قساوت را معلول کردار انسان می‌داند، نه امری ذاتی یا جبری.

بخش سوم: محبوبین الهی و علّیت در سلوک ایشان

علّیت در معصومین

محبوبین الهی، به‌ویژه معصومین، تحت حاکمیت علّیت‌اند. این گروه، به دلیل اراده الهی، از هرگونه انحراف مصون‌اند و نمی‌توانند غیرمعصوم شوند. آیه إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا (سوره احزاب: ۳۳)، بر این علّیت تأکید دارد. معصومین، چون مظاهر تام اسماء الهی، پیش از هر عمل به کمال و طهارت رسیده‌اند.

درنگ: معصومین، به دلیل علّیت الهی، ذاتاً پاک و مصون از انحراف‌اند و این ویژگی آن‌ها را از انسان‌های عادی متمایز می‌سازد.

نبوت پیش از خلقت

حدیث شریف «من پیامبر بودم در حالی که آدم بین آب و گل بود» (أَنَا نَبِيٌّ وَآدَمُ بَيْنَ الْمَاءِ وَالطِّينِ)، بر علّیت الهی در نبوت پیامبر اکرم (ص) پیش از خلقت مادی تأکید دارد. این حدیث، نشان‌دهنده جایگاه متعالی معصومین است که فراتر از اعمال و تلاش‌های انسانی است.

محبوبین و مظاهر الهی

معصومین، به‌عنوان مظاهر تام صفات الهی، کمالشان به عمل وابسته نیست. آن‌ها، چون ستارگان درخشان آسمان هدایت، با نور الهی مزین‌اند و از هرگونه نقص و پلیدی مصون‌اند. این ویژگی، آن‌ها را از انسان‌های عادی که تحت اقتضا هستند، متمایز می‌سازد.

مراتب محبوبین

در میان محبوبین، مراتب مختلفی وجود دارد. محبوبین درجه اول، مانند پیامبران و ائمه معصومین، تحت علّیت کامل‌اند، در حالی که در مراتب پایین‌تر، علّیت محدودتر شده و به اقتضا نزدیک می‌شود. این تمایز، نشان‌دهنده تنوع در درجات کمال الهی است.

بخش چهارم: نقد دیدگاه‌های سنتی و مثال‌های عملی

نقد یکسان‌انگاری اقتضا و علّیت

یکی از خطاهای تاریخی در علم دینی، یکسان‌انگاری اقتضا و علّیت است. این دیدگاه، با نادیده گرفتن تفاوت میان معصومین و انسان‌های عادی، به فهمی ناقص از سلوک انسانی منجر شده است. معصومین، تحت علّیت الهی‌اند، در حالی که انسان‌های عادی و معاندین تحت اقتضا هستند.

نقد شعر ناصر خسرو

شعر ناصر خسرو که می‌گوید: «اگر ریگی به کفش خود نداری، چرا باید که شیطان آفریدی؟»، به دلیل نادیده گرفتن اقتضای اعمال در تبدیل عزازیل به شیطان، نادرست است. خداوند، عزازیل را آفرید و او با عبادت‌های ریاکارانه، خود را به شیطان بدل ساخت. این تحول، نتیجه اقتضای اعمال اوست، نه اراده مستقیم الهی.

درنگ: شیطان، نتیجه اقتضای اعمال عزازیل است، نه آفرینش مستقیم خداوند. این دیدگاه، جبرگرایی را رد می‌کند و بر نقش عمل در تحول انسان تأکید دارد.

نقد دیدگاه ابن سینا

ابن سینا معتقد است که خداوند زردآلو را زردآلو نیافرید، بلکه با تأثیر زمان و مکان، زردآلو شکل گرفت. این دیدگاه، با مفهوم اقتضا سازگار است و نشان می‌دهد که تحول انسان و اشیا، نتیجه عوامل محیطی و انتخاب‌های اوست.

مثال حر بن یزید

حر بن یزید، با توبه و بازگشت به سوی حق، از شقاوت به سعادت رسید. این تحول، نشان‌دهنده اقتضاست که انسان را قادر می‌سازد تا با انتخاب درست، مسیر خود را تغییر دهد. حر، چون خاکی بود که با آب توبه، به گلی بارور بدل شد.

مثال مرحوم آشتیانی

مرحوم آشتیانی، با وجود کمبود استعداد ذاتی، با تلاش و پشتکار به مقام اجتهاد رسید. این مثال، بر نقش تلاش و عمل در تحول انسان تحت اقتضا تأکید دارد و نشان می‌دهد که حتی انسان‌های با استعداد کمتر، می‌توانند با کوشش به مراتب والا دست یابند.

مثال عارف وارسته

عارفی وارسته، با عبادت شبانه‌روزی و اخلاص، به مقامات معنوی رسید و بیماران را شفا داد. این مثال، نشان‌دهنده تأثیر عمل صالح در ارتقای انسان‌های عادی تحت اقتضاست، اما این گروه را از معصومین که تحت علّیت‌اند، متمایز می‌سازد.

مثال موسی و وادی مقدس

آیه فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِي الْمُقَدَّسِ طُوًى (سوره طه: ۱۲)؛ کفش‌هایت را درآور که تو در وادی مقدس طوی هستی، بر قداست ذاتی موسی و علّیت الهی در مقام او تأکید دارد. این آیه، نشان‌دهنده جایگاه متعالی معصومین است که فراتر از اعمالشان، به اراده الهی مزین‌اند.

بخش پنجم: سعادت و شقاوت در منظر اقتضا

سعادت و شقاوت، معلول عمل

حدیث «السَّعِيدُ سَعِيدٌ فِي بَطْنِ أُمِّهِ» (سعید در شکم مادرش سعید است) و «الشَّقِيُّ شَقِيٌّ فِي بَطْنِ أُمِّهِ» (شقی در شکم مادرش شقی است)، بر اقتضای سعادت و شقاوت دلالت دارد. این سعادت یا شقاوت، نتیجه اعمال والدین و محیط است و نه سرنوشتی جبری.

درنگ: سعادت و شقاوت، نتیجه اقتضای اعمال و محیط است و نه سرنوشتی ازلی و تغییرناپذیر.

امکان تحول در انسان‌های عادی

حتی انسان‌هایی که به ظاهر در مسیر شقاوت‌اند، می‌توانند با توبه و عمل صالح به سعادت برسند. این امکان، نشان‌دهنده اقتضاست که انسان را از جبر آزاد می‌سازد و به او قدرت انتخاب می‌بخشد.

نصحیت و قساوت معاندین

امیرالمؤمنین (ع) با استناد به آیه أَفَأَنْتَ تُنْقِذُ مَنْ فِي النَّارِ (سوره زمر: ۱۹)، معاندین را نصحیت می‌کرد، اما قساوت قلب آن‌ها مانع پذیرش هدایت می‌شد. این نکته، بر نقش قساوت در عدم پذیرش حقیقت تأکید دارد.

بخش ششم: جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

انسان‌شناسی قرآنی، با تکیه بر مفاهیم اقتضا و علّیت، دریچه‌ای نو به سوی فهم سلوک انسانی می‌گشاید. اقتضا، انسان‌های عادی و معاندین را قادر می‌سازد تا با انتخاب‌های خود، مسیر کمال یا انحراف را بپیمایند. در مقابل، علّیت، معصومین را به‌عنوان مظاهر تام اسماء الهی، از هرگونه انحراف مصون می‌دارد. آیات سوره زمر، چون چراغی فروزان، این تمایز را روشن می‌سازند و نشان می‌دهند که قساوت قلب، نتیجه اعمال بد و فرایندی تدریجی است. انسان، چون خاکی است که با آب عمل، یا به گلی بارور بدل می‌شود یا به سنگی سخت. معصومین، اما، چون گوهرهایی پاک، به اراده الهی از هر پلیدی مصون‌اند. این تحلیل، با نقد دیدگاه‌های جبری و اختیاری، بر مفهوم «امر بین امرین» تأکید دارد و انسان را دعوت می‌کند تا با توبه و عمل صالح، در مسیر کمال گام بردارد.

با نظارت صادق خادمی