متن درس
اقتدار انسانی در پرتو آیات قرآنی: تأملی فلسفی بر سوره زمر
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۶۱۸)
دیباچه
هستی، چونان دریایی بیکران، در امواج وحدت و کثرت به رقص درمیآید و انسان، چونان گوهر تابناکی در این اقیانوس، جایگاهی بس رفیع دارد. این نوشتار، با تأمل در درسگفتار استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به کاوش در ساختار هستی و اقتدار انسانی در پرتو آیات قرآنی، بهویژه سوره زمر، میپردازد. هدف، تبیین نظاممندی خلقت در سه ساحت صنعتی، طبیعی و الهی است که همچون سه رشته بههمتنیده، تار و پود یک حقیقت واحد را میسازند. این بررسی، با نگاهی فلسفی و قرآنی، انسان را بهعنوان مظهر الهی معرفی میکند که با هر نفس و حرکت، بر کل هستی اثر میگذارد. در این مسیر، نقد فرهنگ خداترسی و تأکید بر عشق و معرفت الهی، راهی به سوی قرب به حق میگشاید.
بخش یکم: ساختار سهگانه هستی و وحدت وجودی
تبیین نظام هستی
هستی، چونان آینهای یکپارچه، جلوههای گوناگونی را در خود منعکس میسازد. استاد فرزانه، هستی را در سه ساحت صنعتی، طبیعی و الهی تبیین میفرمایند. این سه ساحت، هر یک وزان حقیقی خود را دارند، اما در باطن، یک حقیقت واحد را نمایندگی میکنند. ساحت صنعتی، چونان دستگاهی مکانیکی، فاقد حیات و تأثیرپذیری از سرما و گرما است. این نظام، با نظمی بیجان، تنها بر اساس طراحی و کارکرد خود عمل میکند. در مقابل، ساحت طبیعی، جهانی زنده و پویاست که انسان، ملک، جن، حیوانات و نباتات را در بر میگیرد. این موجودات، دارای فکر، اراده و عملاند و از اقتضائات محیطی تأثیر میپذیرند. اما ساحت الهی، چونان قلهای رفیع، با اسماء و صفاتی چون رحمان، رحیم، کریم و ودود تعریف میشود که نظاممندی حکیمانهای را به نمایش میگذارد.
درنگ: هستی یک حقیقت واحد است که در سه ساحت صنعتی، طبیعی و الهی ظهور مییابد. این وحدت، کثرت ظاهری را به وحدتی باطنی پیوند میدهد.
وحدت در عین کثرت
استاد فرزانه تأکید دارند که هستی، با وجود تنوع در ساختارها، یک حقیقت بیش نیست. این وحدت، چونان جریانی واحد در رگهای خلقت، از حق تا خلق امتداد مییابد. آیات قرآنی، چون إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ (ما از آن خداییم و به سوی او بازمیگردیم)، بر این حرکت دوسویه نزول و صعود دلالت دارند. نزول، خلقت را پدید میآورد و صعود، بازگشت به سوی حق را ممکن میسازد. این حرکت، چونان نفسهای هستی، پیوسته و متصل است.
نقد خلقت از عدم
استاد، با استناد به حکمت الهی، نظریه خلقت از عدم را نادرست میدانند. خلقت، نه از نیستی، بلکه از نفس حق سرچشمه میگیرد. این دیدگاه، چونان نوری که تاریکیهای ابهام را میزداید، خلقت را جلوهای از ذات الهی میداند که در نظاممندی حکیمانهای به ظهور میرسد.
جمعبندی بخش: نظام هستی، با سه ساحت صنعتی، طبیعی و الهی، یک حقیقت واحد را در بر میگیرد که از طریق نزول و صعود، پیوسته در حرکت است. این وحدت، مبنای فهم اقتدار انسانی و قرب به حق است.
بخش دوم: اقتدار انسانی در نظام خلقت
شناخت نفس و رب
استاد فرزانه، با استناد به حدیث شریف «هر که خود را شناخت، پروردگارش را شناخت»، خودشناسی را دروازه خداشناسی میدانند. انسان، چونان آینهای که حق را در خود منعکس میکند، با شناخت خویش به معرفت الهی دست مییابد. این شناخت، نه تنها به فهم ذات الهی، بلکه به درک رسالت انبیا نیز میانجامد، زیرا پیامبر، پیامآور خداست. بدون شناخت حق، فهم مقام نبوت ناقص میماند.
درنگ: خودشناسی، کلید خداشناسی است. انسان با شناخت نفس خویش، به معرفت الهی و فهم رسالت انبیا نائل میشود.
اقتدار انسانی و تأثیرگذاری بر هستی
انسان، چونان موجی در اقیانوس هستی، با هر حرکت و نفس خود بر کل خلقت اثر میگذارد. استاد، با تمثیلی بدیع، تأثیر انسان را به حبه قندی تشبیه میکنند که در اقیانوس اطلس میافتد و تمام آن را به جنبش درمیآورد. این اقتدار، در نظام اقتضایی خلقت ریشه دارد، جایی که هیچ حرکتی بیاثر نیست. كُلُّ شَيْءٍ فِي كُلِّ شَيْءٍ (هر چیز در هر چیز است)، نشاندهنده ارتباط متقابل همه موجودات است. انسان، در این نظام، نه تنها مظهر الهی، بلکه عامل تأثیرگذار بر کل هستی است.
نقد فرهنگ خداترسی
استاد، با نگاهی نقادانه، فرهنگ خداترسی را مانعی در مسیر قرب الهی میدانند. ترس از خدا، چونان دیواری بلند، انسان را از معشوق حقیقی دور میسازد. به جای ترس، عشق و معرفت الهی باید جان انسان را فرا گیرد. عبادت عاشقانه، چونان نمازی که با شور و شوق خوانده میشود، راه قرب به حق را هموار میکند. استاد، با اشاره به عبادتهای عاشقانه عالمان دینی، بر اهمیت نیت و عشق در عبادات تأکید دارند.
درنگ: عشق به خدا، نه ترس از او، راه قرب الهی را میگشاید. عبادت عاشقانه، انسان را به سوی معشوق حقیقی رهنمون میشود.
جمعبندی بخش: اقتدار انسانی در توانایی او برای تأثیرگذاری بر هستی و قرب به حق از طریق خودشناسی و عشق الهی نهفته است. فرهنگ خداترسی، مانعی در این مسیر است که باید با معرفت و محبت جایگزین شود.
بخش سوم: نظام اقتضایی و نقش اسماء دخیل
اقتضاء در نظام خلقت
نظام هستی، چونان دستگاهی دقیق، بر پایه اقتضاء عمل میکند. اقتضائات الهی، کامل و بینقصاند، در حالی که اقتضائات خلقی، گاه با نقص و کاستی همراه است. استاد، با تمثیلی از رنگها، تنوع بیکران خلقت را نشان میدهند: همانگونه که افزودن یک قطره رنگ، کل رنگ را دگرگون میکند، اعمال انسانی نیز در نظام خلقت اثر میگذارند. دعا، نفرین، شفاعت و حتی بیادبی، همگی در این نظام اقتضایی نقش دارند.
اسماء دخیل و تأثیرات طبیعی
اسماء دخیل، چونان عواملی پنهان، در طبیعت انسان اثر میگذارند. استاد، با اشاره به توحید مفضل، مشکلات جسمی و روانی را نتیجه اعمال انسانی میدانند: بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيهِمْ (به سبب آنچه دستهایشان فراهم آورده). این عوامل، از هورمونها تا محیط، ویژگیهای انسان را شکل میدهند و در نسلها اثر میگذارند.
درنگ: اسماء دخیل، چونان رشتههای نامرئی، در نظام اقتضایی خلقت اثر میگذارند و اعمال انسانی را به نتایج جسمی و روانی پیوند میدهند.
نقد تصور دلبخواهی خدا
استاد، با رد تصور خداوند بهعنوان موجودی دلبخواهی که يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَيُضِلُّ مَنْ يَشَاءُ (هر که را بخواهد هدایت میکند و هر که را بخواهد گمراه میسازد)، بر حکمت و نظاممندی الهی تأکید دارند. خداوند، چونان مهندسی حکیم، بر اساس عدالت و حکمت عمل میکند، نه دلبخواه.
جمعبندی بخش: نظام اقتضایی، چارچوبی است که اعمال انسانی، از دعا تا بیادبی، را در خود جای میدهد. اسماء دخیل، این نظام را به ویژگیهای طبیعی و روانی انسان پیوند میدهند و حکمت الهی، دلبخواهی را نفی میکند.
بخش چهارم: زیبایی خلقت و نقد سوءاستفادههای انسانی
زیبایی ذاتی هستی
هستی، چونان باغی پرشکوه، در همه جلوههایش زیباست. استاد، زشتیها را نتیجه دخالتهای انسانی و اقتضائات نادرست میدانند. خلقت، از آب و گل تا آسمان و زمین، جلوهای از زیبایی الهی است و هر زشتی، چونان لکهای بر آینه خلقت، از دست بشر پدید آمده است.
نقد سوءاستفاده از علم و دین
استاد، با نگاهی نقادانه، سوءاستفاده از علم و دین را محکوم میکنند. علم بدون حکمت، چونان بمبی ویرانگر، به تخریب میانجامد و دین، اگر به خشونت و جنگ منجر شود، از حقیقت خود دور افتاده است. جنگهای صلیبی و کشتارهای دینی، نمونههایی از این انحرافاند.
درنگ: زیبایی خلقت، ذاتی است و زشتیها، نتیجه سوءاستفادههای انسانی از علم و دیناند.
نقد گناه و خداترسی
استاد، ترس از گناه را نتیجه فرهنگ خداترسی میدانند که انسان را از عشق الهی محروم ساخته است. گناهان کوچک مردم، در برابر جنایات بزرگ، ناچیز است. به جای ترساندن مردم، باید عشق و حب الهی را در جانها نشاند.
جمعبندی بخش: خلقت، ذاتاً زیباست و زشتیها، از اقتضائات نادرست انسانی سرچشمه میگیرند. سوءاستفاده از علم و دین، مانع تحقق حقیقت خلقت است و عشق الهی، باید جایگزین ترس شود.
بخش پنجم: قرب الهی و آموزش پویا
قرب الهی از طریق عبادت عاشقانه
قرب الهی، چونان سفری به سوی معشوق، از طریق عبادت عاشقانه ممکن میشود. استاد، با اشاره به عبادتهای عالمان دینی، بر اهمیت نیت و عشق در عبادات تأکید دارند. سختگیری در ظواهر، چونان دیواری در برابر قرب است.
نقد آموزش خشک و بیروح
آموزشهای خشک و بیروح، چونان بذری در خاک بیحاصل، مانع فهم عمیق و قرب الهیاند. استاد، با اشاره به روش تدریس عالمان دینی، آموزش پویا و عاشقانه را راهگشای معرفت میدانند.
درنگ: قرب الهی، از طریق عبادت عاشقانه و آموزش پویا محقق میشود. سختگیری در ظواهر، مانع معرفت و قرب است.
نقد عرفان انزواطلبانه
استاد، عرفان انزواطلبانه را نادرست میدانند و عرفان حقیقی را در تعامل پویا با هستی میجویند. انسان، چونان عضوی از پیکره خلقت، باید با همه هستی در حرکت باشد.
جمعبندی بخش: قرب الهی، از طریق عبادت عاشقانه و آموزش پویا به دست میآید. عرفان حقیقی، در تعامل با هستی و دوری از انزوا معنا مییابد.
جمعبندی نهایی
این نوشتار، با تأمل در درسگفتار استاد فرزانه، نظام هستی را چونان آینهای یکپارچه تبیین کرد که در سه ساحت صنعتی، طبیعی و الهی جلوهگر است. انسان، بهعنوان مظهر الهی، با هر نفس و حرکت خود بر کل خلقت اثر میگذارد و اقتدار او در هماهنگی با نظام اقتضایی آشکار میشود. نقد فرهنگ خداترسی، تأکید بر عشق و معرفت الهی، و آموزش پویا، راههایی به سوی قرب به حقاند. آیات قرآنی، چون مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ، خودشناسی را کلید خداشناسی میدانند. حوزههای علمی، با ترویج آموزش عاشقانه و پویا، میتوانند معرفت به حق و خلقت را در جانها بنشانند.
با نظارت صادق خادمی