متن درس
اقتدار وجودی انسان در پرتو قرآن کریم: تأملی بر سوره غافر
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۶۲۵)
مقدمه: جایگاه انسان در نظام هستی
انسان، به مثابه گوهری درخشان در تاروپود آفرینش، موجودی است که در پرتو اراده و اختیار، اقتداری بیمانند در نظام هستی یافته است. قرآن کریم، این کتاب آسمانی که چون چراغی راهنما در مسیر کمال انسان میدرخشد، جایگاه والای انسان را در سایه هدایت الهی و مسئولیتپذیری او ترسیم میکند. سوره غافر، با آیات ژرف و حکیمانه خود، انسان را موجودی معرفی میکند که نه سرگردان است و نه در بنبستهای وجودی گرفتار، بلکه دارای ساختاری مشخص در مسیر آینده وجودی خویش است. این نوشتار، با تأمل بر درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به بررسی اقتدار وجودی انسان در پرتو آیات سوره غافر میپردازد. هدف این است که با نگاهی فلسفی و عرفانی، جایگاه انسان بهعنوان موجودی مختار و مسئول، در نظام خلقت تبیین گردد و از غفلتهایی که او را از این اقتدار بازمیدارند، پرده برداشته شود.
انسان، چونان مسافری در مسیر بیکران هستی، با اراده و اختیاری که به او عطا شده، میتواند قلههای کمال را فتح کند یا در دام غفلت و حرمان فروغلتد. سوره غافر، با ترسیم دو چهره رحمانی و قهاری خداوند، انسان را به انتخاب مسیر درست دعوت میکند و نقش ملائکه را بهعنوان یاریگران او در این مسیر به تصویر میکشد. این نوشتار، با حفظ تمامی جزئیات درسگفتار و تحلیلهای عمیق آن، به تبیین این مفاهیم در قالبی علمی و دانشگاهی میپردازد و با بهرهگیری از تمثیلات و استعارات فاخر، تلاش دارد تا روح و پیام اصلی را به شکلی روشن و مؤثر منتقل نماید.
بخش یکم: ساختار وجودی انسان و نظام دقیق الهی
ساختار مشخص آینده وجودی انسان
انسان در نظام هستی، موجودی نیست که سرگردان در کوچههای تاریک وجود پرسه زند یا در بنبستهای دنیا و برزخ گرفتار آید. قرآن کریم، با صراحت و دقت، نظامی عادلانه و حسابشده را برای انسان ترسیم میکند که در آن هیچ عملی، هرچند ناچیز، از دیده حکمت الهی پنهان نمیماند.
﴿فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ﴾ (زلزال: ۷-۸)
«پس هر کس به قدر ذرهای نیکی کند، آن را میبیند و هر کس به قدر ذرهای شر کند، آن را میبیند.»
این آیه، چون آیینهای صاف، نظام دقیق الهی را در ارزیابی اعمال انسان بازتاب میدهد. هر کنش انسانی، از خیر و شر، در مراتب وجودی او اثر میگذارد و آیندهاش را در دنیا، برزخ و قیامت رقم میزند. این ساختار مشخص، نه به معنای جبر که اقتضای وجودی انسان است که بر اساس انتخابهای او شکل میگیرد. انسان، چونان نقاشی است که بر بوم هستی، با قلم اراده خویش، تصویر آینده خود را ترسیم میکند. این اقتدار وجودی، ریشه در اختیار و ارادهای دارد که خداوند به او عطا کرده و او را از سایر موجودات متمایز ساخته است.
غفلت و حرمان: سایهای بر اقتدار انسان
غفلت، چونان پردهای تاریک، انسان را از نور حقیقت وجودیاش محروم میسازد و او را به سوی حرمان سوق میدهد. انسانی که در غفلت فرومیرود، از مسیر کمال منحرف شده و در دام محدودیتهای وجودی گرفتار میآید. قرآن کریم در این باره میفرماید:
﴿وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ﴾ (حشر: ۱۹)
«و مانند کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند، پس خدا هم خودشان را از یادشان برد.»
غفلت، انقطاع از حقیقت الهی است که انسان را در تاریکی امور ظاهری و مادی فرومیبرد. حرمان، میوه تلخ این غفلت است که انسان را از رسیدن به قلههای کمال بازمیدارد و او را در مراتب پایینتر وجودی محبوس میسازد. این انحراف، نه از جبر الهی که از انتخاب نادرست انسان ناشی میشود، که خود مسئول اعمال و مسیر خویش است.
بخش دوم: اختیار و اراده: جوهره اقتدار انسان
تمایز انسان با سایر موجودات
انسان، به دلیل دارا بودن اراده و اختیار، چونان ستارهای درخشان در آسمان خلقت میدرخشد. این ویژگی، او را از ملائکه و جن متمایز میسازد، چرا که ملائکه، هرچند معصوماند، فاقد اختیار کاملاند و جن، در مراتب پایینتر وجودی قرار دارند. اختیار انسان، اگرچه مطلق نیست و تحت تأثیر عواملی چون زمان، مکان، وراثت و محیط قرار دارد، اما جوهرهای است که او را به موجودی با اقتدار تبدیل میکند. این اختیار نسبی، چونان کلیدی است که درهای کمال یا انحطاط را به روی انسان میگشاید.
عوامل محیطی و وراثتی، چونان خاک و بذری هستند که زمینه رشد انسان را فراهم میکنند، اما این اراده اوست که میوه این بذر را به بار میآورد. عوامل الهی، پیامبران، والدین، و تغذیه، همگی در شکلگیری سرنوشت انسان نقش دارند، اما اراده او چونان فاعلی حکیم، مسیر نهایی را تعیین میکند.
نقش شیطان و محدودیت تأثیر آن
شیطان، در نظام هستی، موجودی است که تنها در دلهای ضعیف و مستعد میتواند نفوذ کند. قرآن کریم او را اینگونه توصیف میکند:
﴿مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ﴾ (ناس: ۴-۵)
«از شر وسوسهگر نهانکار، که در سینههای مردم وسوسه میکند.»
شیطان، چونان پشهای است که تنها در محیطهای آلوده لانه میگزیند. او در انسانهای کامل یا ضعیفالنفس نفوذ نمیکند؛ اولی به دلیل کمال وجودی و دومی به دلیل عدم جذابیت برای وسوسه. انسانهای متوسطالحال، که در میانه راه کمال و انحطاط قرار دارند، هدف اصلی وسوسههای شیطاناند. اما اراده انسان، چونان سپری پولادین، میتواند این وسوسهها را خنثی سازد و اقتدار او را حفظ کند.
غلبه اراده بر موانع
اراده انسان، چونان نیرویی الهی، بر تمامی موانع درونی و بیرونی، از جمله نفس اماره، شیطان و رذایل اخلاقی، چیره است. این اقتدار، ریشه در نفس ناطقه انسان دارد که او را قادر میسازد تا بر محدودیتهای وجودی خود فائق آید و مسیر کمال را بپیماید. اگر انسان به جهنم رود، نه به دلیل جبر یا زور شیطان، که نتیجه انتخابهای نادرست اوست. قرآن کریم در این باره میفرماید:
﴿لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا ۚ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ﴾ (بقره: ۲۸۶)
«خداوند هیچکس را جز به اندازه توانش تکلیف نمیکند. آنچه به دست آورده به سود اوست و آنچه مرتکب شده به زیان اوست.»
این آیه، چونان مشعلی فروزان، مسئولیت انسان در برابر اعمالش را روشن میسازد و او را به انتخاب آگاهانه دعوت میکند.
بخش سوم: سرنوشت انسان در پرتو سوره غافر
سرنوشت مشخص مؤمنین و غافلین
سوره غافر، با آیات حکیمانه خود، سرنوشت انسان را بر اساس ایمان یا غفلت او ترسیم میکند. برای کافران و غافلین، عاقبت روشنی پیشبینی شده است:
﴿وَكَذَٰلِكَ حَقَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّهُمْ أَصْحَابُ النَّارِ﴾ (غافر: ۶)
«و اینگونه فرمان پروردگارت بر کسانی که کفر ورزیدند، تحقق یافت که آنان اهل آتشاند.»
این آیه، چونان آیینهای، عاقبت کافران را به تصویر میکشد که نتیجه انتخابهای نادرست و غفلت از حقیقت الهی است. اما برای مؤمنین، سوره غافر دریچهای از رحمت و مغفرت میگشاید که با امدادهای الهی و یاری ملائکه، به سوی جنت عدن هدایت میشوند.
جف القلم: اقتضای الهی، نه جبر
روایت «جف القلم بما هو کائن» (قلم خشک شد با آنچه باید باشد) به معنای تعیین سرنوشت انسان بر اساس اقتضای وجودی اوست، نه جبر. این اقتضا، چونان نقشهای الهی، مسیر انسان را بر اساس ظرفیتها و انتخابهای او ترسیم میکند. ملائکه مدبرات، چونان معلمانی آگاه، از این نقشه باخبرند و انسان را در این مسیر یاری میکنند. قرآن کریم در این باره میفرماید:
﴿لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ﴾ (آلعمران: ۱۸۲)
«[خداوند] به بندگان ستمکار نیست.»
امتحانات الهی، چونان اسنادی برای اثبات عدالت خداوند، انسان را در برابر اعمالش مسئول میسازد و از هرگونه اتهام ظلم به پروردگار جلوگیری میکند.
دو چهره الهی: رحمت و عقاب
سوره غافر، خداوند را با دو چهره رحمانی و قهاری معرفی میکند:
﴿غَافِرُ الذَّنْبِ وَقَابِلُ التَّوْبِ شَدِيدُ الْعِقَابِ ذِي الطَّوْلِ ۖ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ﴾ (غافر: ۳)
«آمرزنده گناه و پذیرنده توبه، سختگیر در کیفر، صاحب نعمت بیکران، هیچ معبودی جز او نیست، بازگشت به سوی اوست.»
این دوگانگی، چونان دو بال برای پرواز انسان به سوی کمال است: رحمت الهی که او را به سوی مغفرت و بهشت رهنمون میشود و عقاب الهی که او را از انحراف و غفلت بازمیدارد. ذو الطول، نشانهای از قدرت و نعمت بیکران خداوند است که انسان را در مسیر انتخاب هدایت میکند.
بخش چهارم: نقش ملائکه در هدایت انسان
ملائکه و حمل عرش الهی
ملائکه، چونان حاملان عرش الهی، نظم هستی را حفظ میکنند و با تسبیح و ایمان، انسان را در مسیر کمال یاری میرسانند:
﴿الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيُؤْمِنُونَ بِهِ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا﴾ (غافر: ۷)
«کسانی که عرش را حمل میکنند و کسانی که گرداگرد آناند، به ستایش پروردگارشان تسبیح میگویند و به او ایمان دارند و برای کسانی که ایمان آوردهاند طلب آمرزش میکنند.»
حمل عرش، کنایهای از حفظ نظم الهی در عالم است. ملائکه، چونان ستونهای استوار این نظم، با تسبیح ترکیبی که همراه با حمد و ایمان است، به انسان یاری میرسانند تا از دام غفلت رهایی یابد.
استغفار و دعای ملائکه
ملائکه، با دلسوزی بیمانند، برای مؤمنین استغفار میکنند و از خداوند رحمت و نجات از عذاب را طلب مینمایند:
﴿رَبَّنَا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَحْمَةً وَعِلْمًا فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِيلَكَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ﴾ (غافر: ۷)
«پروردگارا، رحمت و علم تو همهچیز را فراگرفته، پس کسانی را که توبه کردند و راه تو را پیروی نمودند، بیامرز و از عذاب جحیم حفظشان کن.»
این استغفار، چونان نسیمی روحبخش، مؤمنین را از عذاب جحیم مصون میدارد و آنها را به سوی جنت عدن رهنمون میشود. ملائکه، با دعای خود، از خداوند میخواهند که مؤمنین و توبهکنندگان را به بهشت وعده دادهشده وارد کند:
﴿رَبَّنَا وَأَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِي وَعَدْتَهُمْ وَمَنْ صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَأَزْوَاجِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ ۚ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ وَقِهِمُ السَّيِّئَاتِ ۚ وَمَنْ تَقِ السَّيِّئَاتِ يَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ ۚ وَذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ﴾ (غافر: ۸-۹)
«پروردگارا، آنها را به باغهای عدن که به آنها وعده دادهای وارد کن، و نیز هر کس از پدران و همسران و فرزندانشان که شایستهاند. همانا تو عزیز و حکیمی. و آنها را از بدیها حفظ کن، و هر کس را که در آن روز از بدیها حفظ کنی، به او رحم کردهای، و این همان کامیابی بزرگ است.»
ارتباط انسان و ملائکه
انسان و ملائکه، چونان دو رشته به هم تنیده در تاروپود خلقت، با یکدیگر پیوندی عمیق دارند. برخی انسانها از نسل ملائکهاند و برخی ملائکه از نسل انسانها. این ارتباط، چونان رودی جاری، انسان را به سوی هدایت الهی سوق میدهد و ملائکه را به دلسوزی و استغفار برای او وا میدارد. این پیوند، نه تصادفی که ریشه در خلقت الهی دارد و انسان را در جایگاه والایی در نظام هستی قرار میدهد.
بخش پنجم: غفلت خاص و خطر خودبینی
غفلت خاص: منیت و خودبینی
غفلت خاص، چونان سمی مهلک، در دل مؤمنین رخنه میکند و آنها را از حقیقت رحمت الهی دور میسازد. این غفلت، در خودبینی و منیت ریشه دارد، جایی که انسان اعمال خیر خود را به خویش نسبت میدهد و از نقش ملائکه، انبیا و رحمت الهی غافل میشود. مؤمنین باید از این دام خطرناک بپرهیزند و موفقیت خود را نتیجه هدایت و ارفاقات الهی بدانند.
نماز و خطر خودبینی
نماز، چونان آیینهای برای عبادت، باید با حضور قلب و اخلاص همراه باشد. اگر مؤمن در هنگام نماز به خودبینی گرفتار شود، عبادتش از حقیقت تهی میگردد. این خودبینی، چونان غباری بر آیینه دل، مانع انعکاس نور الهی میشود و انسان را در دام غفلت خاص گرفتار میسازد.
مغالطه در فهم انسانیت
مغالطهای که مؤمنین را تهدید میکند، فخرفروشی به دیگران و تحقیر آنهاست. این مغالطه، نشانهای از جهل مرکب است که انسان را از شناخت حقیقت وجودی خویش بازمیدارد. مؤمنین باید از تبختر نسبت به کافران یا گناهکاران پرهیز کنند، چرا که همه انسانها در اصل اخوّت دارند و ایمان مؤمنین، نتیجه رحمت و هدایت الهی است.
تمثیل شیشه و بو
استاد فرزانه، با تمثیلی بدیع، غفلت خاص را به شیشهای تشبیه میکنند که بوی سیر را در خود نگه میدارد. اعمال مؤمنین، اگر با منیت و خودبینی همراه باشد، چونان شیشهای است که عطر عبادت را جذب نمیکند و بوی غفلت را در خود حفظ میکند. این تمثیل، به اهمیت نیت خالص در اعمال اشاره دارد و انسان را به پاکسازی نفس از آلودگیهای معنوی دعوت میکند.
ترک طمع و رهایی از غفلت خاص
ترک طمع، چونان کلیدی برای رهایی از غفلت خاص، انسان را از توقع و طلبکاری از خدا و خلق بازمیدارد. قرآن کریم در این باره میفرماید:
﴿لَا تَبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَىٰ﴾ (بقره: ۲۶۴)
«صدقات خود را با منت و آزار باطل نکنید.»
طلبکاری، ارزش اعمال خیر را از بین میبرد و انسان را در دام غفلت خاص گرفتار میسازد. مؤمنین باید با زهد و بینیازی از توقعات، به سوی کمال گام بردارند.
بخش ششم: نقد و اصلاح در مسیر کمال
نقد سازنده و پرهیز از تخریب
نقد و انتقاد از اشکالات، باید با هدف اصلاح و خیرخواهی باشد، نه تخریب و منافع شخصی. اگر کسی تنها به انتقاد بپردازد بدون ارائه راهحل، در دام غفلت خاص گرفتار است. این نقد سازنده، چونان آبی زلال، جامعه را از آلودگیهای اجتماعی پاک میکند و به سوی سعادت هدایت مینماید.
عالمان دینی، بهعنوان راهنمایان جامعه، باید با دیدی جامع و خیرخواهانه به نقد بپردازند و از شبکوری که تنها بدیها را میبیند، پرهیز کنند. نقد برای خدا و با هدف اصلاح، نشانهای از اقتدار معنوی است، در حالی که نقد برای منافع شخصی، انسان را به حرمان میکشاند.
امتحان نفس و رهایی از غفلت
انسان باید نفس خود را در برابر توقعات و طلبکاریها محک زند تا از غفلت خاص رهایی یابد. این امتحان، چونان آیینهای است که عیوب نفس را نمایان میسازد و انسان را به سوی خودشناسی و کمال هدایت میکند. محاسبه نفس، در عرفان اسلامی، کلیدی برای رهایی از منیت و خودبینی است.
بوگیر وجودی: پاکسازی نفس
غفلت خاص، چونان بویی نامطبوع، نفس انسان را آلوده میکند. بوگیر وجودی، که همان توجه به خدا و ترک منیت است، این آلودگی را از بین میبرد و انسان را به سوی پاکی و کمال رهنمون میشود. این پاکسازی، چونان نسیمی روحبخش، روح انسان را از غبار غفلت میزداید و او را به سوی حقیقت الهی هدایت میکند.
نتیجهگیری
اقتدار وجودی انسان، چونان گوهری درخشان در نظام خلقت، در پرتو اراده و اختیار او میدرخشد. سوره غافر، با آیات حکیمانه خود، انسان را به انتخاب مسیر کمال دعوت میکند و از غفلتهایی که او را به سوی حرمان سوق میدهند، برحذر میدارد. ملائکه، چونان یاریگرانی دلسوز، با استغفار و دعا، انسان را در این مسیر همراهی میکنند و او را از عذاب جحیم به سوی جنت عدن رهنمون میشوند. غفلت خاص، بزرگترین مانع در این مسیر است که با خودبینی و طلبکاری، انسان را از حقیقت رحمت الهی دور میسازد. ترک طمع، محاسبه نفس و نقد سازنده، کلیدهای رهایی از این غفلتاند که انسان را به سوی کمال و سعادت هدایت میکنند.
این نوشتار، با تأمل بر درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، تلاش کرد تا با زبانی فاخر و علمی، جایگاه والای انسان در نظام هستی را تبیین نماید. امید است که این تأملات، چونان چراغی راهنما، انسان را در مسیر خودشناسی و کمال یاری رساند و او را از دام غفلت و حرمان رهایی بخشد.