متن درس
اقتدار انسان در قرآن کریم: تأملی در سوره غافر
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۶۲۹)
دیباچه
انسان، این گوهر بیهمتای آفرینش، در نگاه قرآن کریم، موجودی است که در ذات خویش، تمامی کمالات الهی را به امانت دارد. این کتاب، با تأمل در آیات سوره غافر و الهام از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به کاوش در اقتدار وجودی انسان میپردازد. پرسش بنیادین این است که چرا انسان، با وجود ظرفیت بیکران کمال، گاه از رسیدن به اوج مقامات خویش بازمیماند؟ این نوشتار، با رویکردی فلسفی-عرفانی، به بررسی ساختار وجودی انسان، نقش عوامل تربیتی و محیطی، و ضرورت تحول در روشهای علمی و تربیتی میپردازد. هر بخش، با نگاهی ژرف به آیات قرآن کریم و تفسیر آنها، تلاش دارد تا ظرفیتهای نهفته انسان را در پرتو هدایت الهی روشن سازد.
بخش نخست: انسان، مجمع کمالات
شناخت ساختار رشد انسانی
انسان، در نگاه قرآن کریم، موجودی است که تمامی کمالات آفرینش در او به ودیعت نهاده شده است. این جایگاه والا، که او را بهعنوان اکملالمخلوقات معرفی میکند، پرسشی بنیادین را پیش میکشد: چرا انسان، با وجود این ظرفیت عظیم، گاه از رسیدن به صفات نفسانی و کمالات وجودی خویش بازمیماند؟ این پرسش، در فلسفه اسلامی، به بحث فعلیت یافتن قوای بالقوه انسان بازمیگردد. انسان، به دلیل دارا بودن مقام جمعی، توانایی وصول به تمامی کمالات را دارد، اما تحقق این ظرفیتها به عوامل متعددی وابسته است، از جمله نطفه، محیط، تربیت و مشیت الهی.
ماهیت صفات انبیا و اولیا
آیا صفاتی چون وحی، نبوت، کشف، شهود و قدرت، که در انبیا، اولیا و علمای ربانی متجلی میشود، از ویژگیهای ذاتی انسان هستند یا فیضهایی فوقانسانی که به برخی افراد عطا میگردد؟ این پرسش، به تمایز میان ماهیت انسانی و فیض الهی اشاره دارد. در نگاه فلسفی-عرفانی، این صفات، در اصل، از قوای بالقوه انسانی سرچشمه میگیرند، اما فعلیت یافتن آنها نیازمند شرایطی خاص است. این شرایط، شامل اخلاص، تربیت و هماهنگی با مشیت الهی است که انسان را به سوی کمالات متعالی هدایت میکند.
انسانیت پیامبران و اولیا
قرآن کریم، با صراحت، پیامبران را انسانهایی مانند دیگران معرفی میکند:
قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَىٰ إِلَيَّ
بگو: من فقط بشری مانند شمایم که به من وحی میشود (کهف: ۱۱۰).
این آیه، بر این حقیقت تأکید دارد که صفات والای انبیا، نه از ماهیت غیرانسانی، بلکه از فعلیت یافتن قوای انسانی ناشی میشود. وحی، بهعنوان فیض الهی، این قوا را به کمال میرساند، گویی گوهری نهفته در نهاد انسان، در پرتو نور الهی، درخششی بیمانند مییابد.
نقد تعریف حیوان ناطق
تعریف انسان بهعنوان حیوان ناطق، که در منطق ارسطویی و توسط ابنسینا ارائه شده، نارسا و ناکافی است. نطق، به معنای عقلانیت، صفتی عام برای حیوانات است و نمیتواند فصل ممیز انسان باشد. انسان، علاوه بر نطق، دارای فصل نوری است که او را از دیگر موجودات متمایز میسازد. این فصل نوری، که پیش از عالم ناسوت در وجود او ریشه دارد، او را به سوی کمالات متعالی سوق میدهد، گویی چراغی است که راه انسان را در مسیر کمال روشن میکند.
صفات انسانی یا فوقانسانی
صفاتی چون شعر، علم، کرم، سخاوت، وحی، قدرت و همت، ذاتی انسان هستند و در برخی افراد، به دلیل شرایط خاص، جلوهگر میشوند. این صفات، در فلسفه اسلامی، به قوای نفسانی انسان نسبت داده میشوند که در اثر تربیت، اخلاص و مشیت الهی به فعلیت میرسند. گویی این صفات، چون نهالهایی در خاک وجود انسان کاشته شدهاند که با آبیاری تربیت و نور اخلاص، به بار مینشینند.
برتری انسان بر پیامبران و اولیا
انسان، بهعنوان موجودی جامع، از پیامبران و اولیا برتر است، زیرا آنها تجلیات و شکوفههای کمالات انسانی هستند. این دیدگاه، با مفهوم انسان کامل در عرفان ابنعربی همخوانی دارد. انسان کامل، مظهر تمامی اسماء و صفات الهی است و پیامبران، جلوههایی از این کمال هستند، گویی آینههایی که نور الهی را در مراتب گوناگون بازمیتابانند.
جمعبندی بخش نخست
انسان، در نگاه قرآن کریم، موجودی است که ظرفیت تمامی کمالات را در خود دارد. صفات والای انبیا و اولیا، از قوای بالقوه انسانی سرچشمه میگیرند و در پرتو تربیت، اخلاص و مشیت الهی به فعلیت میرسند. نقد تعریف حیوان ناطق و تأکید بر فصل نوری انسان، نشاندهنده جایگاه بیمانند او در نظام آفرینش است. این بخش، با تبیین این مفاهیم، زمینه را برای بررسی چرایی محدودیت کمالات در برخی افراد فراهم میسازد.
بخش دوم: چرایی محدودیت کمالات انسانی
محدودیت تجلی کمالات
چرا کمالات انسانی تنها در برخی افراد، مانند انبیا، ائمه و عرفا، تجلی مییابد؟ این محدودیت، به عوامل وجودی و تربیتی مانند نطفه، لقمه، محیط و تربیت بستگی دارد. در عرفان اسلامی، این عوامل بهعنوان شرایط ظهور کمال شناخته میشوند. گویی خاک وجود انسان، اگر با آب پاکیزه لقمه حلال و نور تربیت طیب آبیاری شود، به باروری کمالات میرسد، اما در غیر این صورت، در تاریکی ضلالت باقی میماند.
صفات حیوانی در برابر صفات انسانی
صفات حیوانی، مانند خوردن و راه رفتن، در همه انسانها مشترک است، اما کمالات انسانی، نیازمند تلاش و تربیت است. این تمایز، با مفهوم نفس حیوانی و نفس انسانی در فلسفه اسلامی مرتبط است. نفس انسانی، با سلوک و تربیت، به سوی کمالات متعالی حرکت میکند، گویی پرندهای است که با بالهای معرفت و عمل، به سوی آسمان کمال پرواز میکند.
فصل نوری انسان
انسان، علاوه بر فصل طینی (حیوان ناطق)، دارای فصل نوری است که پیش از عالم ناسوت در وجود او ریشه دارد. این فصل نوری، منشأ ارتباط انسان با عوالم علوی است و او را به سوی کمالات متعالی هدایت میکند. گویی این نور، چون ستارهای در آسمان وجود انسان میدرخشد و راه او را به سوی عرش الهی روشن میسازد.
سه مرتبه وجودی انسان
انسان میتواند در سه مرتبه وجودی قرار گیرد: عالیات، دانیات و متوسطات. وصول به عالیات، نیازمند تلاش، تربیت و محیط مناسب است، در حالی که سقوط به دانیات، نتیجه وفور خباثت و پلیدی است. این تقسیمبندی، با مراتب وجودی در فلسفه ملاصدرا همخوانی دارد. انسان، با سلوک، میتواند از مرتبه نازله به مرتبه عالیه صعود کند، گویی از قعر زمین به قله آسمان راه مییابد.
نقش عوامل تربیتی در کمال
عوامل تربیتی، مانند نطفه، لقمه، زمان، مکان و محیط، در وصول انسان به عالیات یا سقوط به دانیات مؤثر هستند. نطفه طیب و لقمه حلال، زمینهساز رشد معنوی هستند، گویی بذری پاک که در خاکی حاصلخیز کاشته شود، به درختی تنومند بدل میگردد.
دو سرنوشت متضاد انسان
انسان میتواند به مرتبهای برسد که با نور الهی بنگرد یا به مرتبهای سقوط کند که هیچ هدایتگری نداشته باشد:
وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ
و هر کس را که خدا گمراه کند، برای او هیچ هدایتگری نیست (رعد: ۳۳).
این دو سرنوشت، با مفهوم هدایت و ضلالت در قرآن کریم مرتبط است. انسان، در پرتو هدایت الهی، به سوی نور میرود، اما در غفلت، در تاریکی ضلالت فرو میافتد.
جمعبندی بخش دوم
محدودیت تجلی کمالات انسانی، به عوامل وجودی و تربیتی وابسته است. فصل نوری انسان، او را به سوی کمالات متعالی هدایت میکند، اما وصول به این کمالات، نیازمند تلاش، تربیت و محیط مناسب است. دو سرنوشت متضاد انسان، یعنی وصول به نور الهی یا سقوط به ضلالت، نشاندهنده ظرفیت بیکران او در انتخاب مسیر خویش است. این بخش، با بررسی این عوامل، زمینه را برای تأمل در نزول روح الهی فراهم میسازد.
بخش سوم: نزول روح و اقتدار انسانی
القاء روح الهی
قرآن کریم، نزول روح را از مرتبهای والا توصیف میکند:
رَفِيعُ الدَّرَجَاتِ ذُو الْعَرْشِ يُلْقِي الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَىٰ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ
[او] بلندمرتبه و صاحب عرش است که روح را به فرمان خود بر هر کس از بندگانش که بخواهد فرو میفرستد (غافر: ۱۵).
این آیه، بر نزول فیض الهی تأکید دارد که انسان را به بصیرت و روایت هدایت میکند. القاء روح، گویی ریزش نور از عرش اعلی است که وجود انسان را به کمال میرساند.
پیچیدگی فرآیند خلقت انسان
خلقت انسان، از نبات تا نطفه و از نطفه تا تولد، فرآیندی پیچیده و طولانی است. قرآن کریم، این مراحل را چنین توصیف میکند:
ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ
سپس او را آفرینشی دیگر بخشیدیم (مؤمنون: ۱۴).
این فرآیند، ترکیبی از سیر مادی و معنوی است، گویی سفری از خاک به سوی افلاک که انسان را به مقام خلیفهاللهی میرساند.
سیر طولانی روح
روح انسان، گاه میلیاردها سال در عوالم علوی سیر میکند تا با نطفه هماهنگ شود. این سیر، با مفهوم عالم ذر و سیر روحانی در عرفان اسلامی مرتبط است. روح، پیش از ورود به عالم ناسوت، در مراتب وجودی سیر میکند، گویی مسافری است که از قلههای عرش به سوی خاک ناسوت هبوط میکند.
فرودگاه من امره
خداوند، برای حفظ روح از متلاشی شدن در فرآیند نزول، من امره را بهعنوان فرودگاهی واسطهای قرار داده است. این مفهوم، با عالم امر الهی و عالم مثال در فلسفه اسلامی مرتبط است. من امره، گویی ایستگاهی است که روح را از عرش به ناسوت میرساند، بدون آنکه در این سفر متلاشی شود.
انذار یوم التلاق
روح نازلشده، برای انذار یوم التلاق (روز ملاقات) است:
لِيُنْذِرَ يَوْمَ التَّلَاقِ
تا روز ملاقات را هشدار دهد (غافر: ۱۵).
یوم التلاق، به روز قیامت یا مراتب بالاتر وجودی اشاره دارد که انسان در آن، حقیقت وجود خود را ملاقات میکند. این انذار، گویی هشداری است برای آماده شدن جهت دیدار با حقیقت هستی.
مراتب یوم التلاق
یوم التلاق، سه مرتبه دارد: نخست، ناتوانی در پیشبینی زندگی دنیوی؛ دوم، قیامت و بهشت و جهنم؛ و سوم، مرتبهای فراتر از بهشت و جهنم. این مرتبه سوم، با مقام جمعالجمع در عرفان ابنعربی مرتبط است که انسان در آن، به وحدت وجودی میرسد، گویی به ساحتی میرسد که تمامی حجابها کنار میرود و حقیقت الهی را مشاهده میکند.
تفاوت طلاق و تلاقی
طلاق، به معنای رهایی، با یوم التلاق، به معنای ملاقات، متفاوت است. طلاق، در برخی موارد، به دلیل گناه و بیمهری، کیمیای هستی است. این تمایز، با مفهوم اطلاق در فلسفه اسلامی مرتبط است. طلاق، در شرایط خاص، به رهایی از ظلم و گناه منجر میشود، گویی کلیدی است که قفل اسارت را میگشاید.
ناتوانی در ملاقات در قیامت
در قیامت، بهشتیان و جهنمیان یکدیگر را نمیبینند، زیرا هر یک گرفتار مسائل خود هستند. این مفهوم، با حجابهای وجودی در عرفان اسلامی مرتبط است. انسان، در قیامت، به دلیل محدودیتهای وجودی، از ملاقات کامل محروم است، گویی در تاریکی خویش گرفتار است.
یوم التلاق فراتر از قیامت
یوم التلاق، مرتبهای است که همه موجودات یکدیگر را ملاقات میکنند و فراتر از بهشت و جهنم است. این مرتبه، گویی ساحتی است که انسان در آن، به وحدت وجودی میرسد و تمامی پردهها از پیش چشم او کنار میرود.
جمعبندی بخش سوم
نزول روح الهی، از مرتبه رفيع الدرجات، انسان را به سوی بصیرت و روایت هدایت میکند. فرآیند خلقت انسان، از نبات تا نطفه و از نطفه تا تولد، سفری پیچیده و طولانی است که روح در آن، با هماهنگی با نطفه، به اقتدار وجودی میرسد. یوم التلاق، با مراتب سهگانه خود، نشاندهنده ظرفیت بیکران انسان در ملاقات با حقیقت است. این بخش، با تأکید بر این مفاهیم، زمینه را برای بررسی نقش تربیت و روشهای علمی فراهم میسازد.
بخش چهارم: نقش تربیت و روشهای علمی در اقتدار انسانی
نقش تربیت و محیط
تربیت، محیط و امکانات، در وصول انسان به کمالات یا سقوط به ضلالت مؤثر هستند. این عوامل، گویی خاکی هستند که بذر وجود انسان در آن کاشته میشود. اگر این خاک حاصلخیز باشد، بذر کمال به بار مینشیند، اما اگر آلوده باشد، به ضلالت میانجامد.
چالشهای علم دینی
علم دینی، به دلیل تکیه بر روشهای مفهومی و دوری از روشهای تجربی و اجتماعی، در پرورش انسانهای واصل به کمالات ناکام مانده است. این ناکامی، ریشه در فقدان روشهای قرآنی دارد که بر تجربه و مشاهده تأکید دارند:
أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ
آیا در زمین سیر نکردند تا ببینند عاقبت کسانی که پیش از آنها بودند چگونه بود؟ (غافر: ۲۱).
این آیه، بر ضرورت تجربه و مشاهده در رشد انسانی تأکید دارد، گویی دعوتی است به سیر در آفاق و انفس برای کشف حقیقت.
تجربی بودن روش قرآن کریم
قرآن کریم، روشی تجربی و مصداقی دارد که انسان را به سیر در زمین و تأمل در عاقبت پیشینیان فرا میخواند. این روش، در مقابل روشهای مفهومی علم دینی قرار دارد که به جای تجربه، بر مفاهیم انتزاعی تکیه دارند. قرآن کریم، گویی نقشهای است که راه انسان را با نشانههای عینی روشن میسازد.
نقد روشهای مفهومی
روشهای مفهومی، مانع از ظهور کمالات و اقتدار انسانی در علم دینی شدهاند. این روشها، گویی زنجیری هستند که انسان را در بند انتزاعات نگه میدارند و از تجربه و عمل بازمیدارند. علم حضوری، که به تجربه و شهود وابسته است، در مقابل علم حصولی قرار دارد که تنها به مفاهیم بسنده میکند.
تأثیر محدودیتهای تاریخی
محدودیتهای تاریخی، علم دینی را به سوی روشهای مفهومی و منقبض سوق داد و از روشهای تجربی دور کرد. این محدودیتها، گویی سایهای بودند که نور رشد علمی و معنوی را در خود فرو بردند.
ضرورت تحول در روشهای علمی
علم دینی باید از روشهای مفهومی به روشهای تجربی، اجتماعی و قرآنی تغییر کند تا اقتدار انسانی به فعلیت برسد. این تحول، با ورثة الانبیا در فرهنگ شیعی مرتبط است، گویی دعوتی است به بازسازی بنای علم دینی بر پایههای قرآنی.
ناکامی در پرورش انسانهای واصل
علم دینی، به دلیل روشهای نادرست، در پرورش انسانهایی که به نور الهی بنگرد، ناکام مانده است. این ناکامی، ریشه در فقدان سلوک عملی دارد که انسان را به سوی کمالات هدایت میکند.
آزادی و شکوفایی استعدادها
آزادی، زمینهساز شکوفایی استعدادها شده است، اما علم دینی همچنان در محدودیتهای مفهومی باقی مانده است. آزادی، گویی کلیدی است که قفل استعدادهای نهفته را میگشاید، اما بدون روشهای صحیح، این استعدادها به بار نمینشیند.
محدودیتهای ساختاری علم دینی
علم دینی، گاه در روشهای منسوخ و غیرعلمی گرفتار شده است، گویی در محلهای محروم و دورافتاده از پیشرفت ساکن است. این محدودیتها، مانع از رشد علمی و معنوی شدهاند.
ضعف درصد موفقیت
درصد موفقیت علم دینی در پرورش انسانهای واصل، به دلیل روشهای نادرست، بسیار پایین است. این ضعف، گویی نشانهای است از انحراف از مسیر قرآنی که انسان را به سوی کمال هدایت میکند.
جمعبندی بخش چهارم
تربیت و روشهای علمی، نقش تعیینکنندهای در به فعلیت رسیدن اقتدار انسانی دارند. قرآن کریم، با تأکید بر روشهای تجربی و مصداقی، انسان را به سیر در زمین و تأمل در حقیقت فرا میخواند. علم دینی، برای وصول به این هدف، باید از روشهای مفهومی به سوی روشهای قرآنی حرکت کند. این تحول، گویی بازسازی بنای علم دینی است که انسان را به سوی کمالات متعالی هدایت میکند.
سخن پایانی
انسان، این گوهر بیهمتای آفرینش، در پرتو آیات قرآن کریم، موجودی است که ظرفیت تمامی کمالات الهی را در خود دارد. سوره غافر، با تأکید بر نزول روح الهی و انذار یوم التلاق، انسان را به سوی بصیرت و روایت هدایت میکند. با این حال، وصول به این کمالات، به تربیت، محیط و روشهای صحیح علمی وابسته است. علم دینی، برای ایفای نقش خود در پرورش انسانهای واصل، باید به سوی روشهای قرآنی حرکت کند که بر تجربه، مشاهده و عمل استوار است. این نوشتار، با تأمل در درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، تلاش کرد تا این مفاهیم را با زبانی روشن و متین تبیین کند، گویی چراغی که راه انسان را به سوی عرش الهی روشن میسازد.