متن درس
اقتدار وجودی انسان در پرتو قرآن کریم
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۱۶۳۱)
مقدمه: انسان، آینه تمامنمای اقتدار الهی
انسان، در نگاه قرآن کریم، موجودی است که در آینه وجودش، اقتدار الهی بازتاب یافته است. این اقتدار، نهتنها در ظرفیتهای بیکران کمال او نهفته است، بلکه در توانایی او برای سیر در زمین و آسمان، حرکت در مسیر حیات و شتاب در راه تعالی متجلی میشود. با این حال، غربت تاریخی، تقیه و انقباض وجودی، مانع از شکوفایی این اقتدار شده و انسان را در تارهای مفهومات بیجان گرفتار کرده است. این نوشتار، با استناد به درسگفتار شماره ۱۶۳۱ استاد فرزانه قدسسره، به کاوش در حقیقت قرآنی، تاریخی و علمی اقتدار انسان میپردازد و با تکیه بر سوره غافر، راهکارهایی برای خروج از انقباض و احیای حیات علمی و اجتماعی ارائه میدهد. در این مسیر، قرآن کریم بهسان چراغی فروزان، راهنمای سیر و حرکت معرفی شده و حوزههای علمی، بهعنوان کانونهای معرفت، دعوت به تحول و پویایی شدهاند.
بخش اول: تقیه، ضرورتی تاریخی برای حفظ هویت شیعی
تقیه: سپری در برابر غربت و اضمحلال
تقیه، بهمثابه سپری استوار در برابر طوفانهای غربت و فشارهای تاریخی، ضرورتی قرآنی، علمی و تاریخی برای حفظ هویت شیعی بوده است. استاد فرزانه قدسسره در درسگفتار خود، تقیه را حکمی الهی معرفی میکنند که در شرایط حِداد (شدت و سختی) برای پاسداشت ولایت و جلوگیری از انقراض شیعه وضع شد. این استراتژی، ریشه در حکمت معصومین علیهمالسلام دارد که با درک عمیق از ناآگاهی جامعه و استبداد حاکمان، از خودسوزی شیعیان جلوگیری کردند.
درنگ: تقیه، بهسان پلکان نجاتی است که شیعه را از پرتگاه انقراض به سوی بقای معنوی رهنمون شد. این حکم، نه از سر ضعف، بلکه از حکمت و تدبیر الهی سرچشمه گرفته است.
حدیث تقیه: دین من و دین پدرانم
امام معصوم علیهالسلام فرمودهاند: «التقیة دینی و دین آبائی»، یعنی تقیه، دین من و دین پدرانم است و کسی که تقیه ندارد، از ما نیست. این حدیث، بهسان آیینهای روشن، حقیقت تقیه را بهعنوان رکنی از دیانت شیعی بازتاب میدهد. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که این سخن، نهتنها بر اهمیت تقیه در حفظ هویت جمعی دلالت دارد، بلکه نشاندهنده عمق تعهد شیعیان به ولایت است. شیعیان، به دلیل شجاعت و همت والا، آماده بودند تا جان خود را برای دفاع از امامت فدا کنند، اما معصومین علیهمالسلام با صدور این حکم، از اضمحلال جامعه شیعی جلوگیری کردند.
نقش معصومین در مدیریت بحران
معصومین علیهمالسلام، با حکمت و دوراندیشی، از هرگونه قیام یا حرکت سیاسی در زمان حیات خود پرهیز کردند. فعالیتهای ایشان، تماماً در ساحت فرهنگ، اندیشه، علم و معنویت متمرکز بود. این رویکرد، بهسان نهالی بود که در خاک غربت کاشته شد تا در زمان مناسب، میوههای معرفت و اقتدار به بار آورد. استاد فرزانه قدسسره تأکید میکنند که این پرهیز، نه از سر انفعال، بلکه از سر تدبیری عمیق برای حفظ بقای معنوی و فکری شیعه بود.
جمعبندی بخش اول
تقیه، بهعنوان حکمی موقت و استراتژیک، نقشی بیبدیل در حفظ هویت شیعی ایفا کرد. این حکم، نهتنها از انقراض شیعه جلوگیری کرد، بلکه زمینهساز بقای معنوی و فکری جامعه شد. با این حال، سوءتفاهم در دائمی دانستن تقیه، به انفعال و انقباض وجودی منجر شده که نیازمند بازنگری و تحول است.
بخش دوم: احکام موقت و انقباض وجودی
اباحه خمس: تدبیری فقهی در شرایط اضطرار
یکی از نمونههای بارز احکام موقت، اباحه خمس توسط معصومین علیهمالسلام است. در شرایطی که ارتباط شیعیان با امامان قطع یا محدود شده بود، معصومین فرمودند: «أبحنا لشیعتنا»، یعنی خمس را برای شیعیان مباح کردیم. این تدبیر، برای جلوگیری از آلودگی شیعیان به حرام در شرایط غربت وضع شد. قرآن کریم در سوره انفال میفرماید: وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ (انفال: ۴۱)، یعنی «بدانید که هرچه به غنیمت بردید، یکپنجم آن برای خدا است.» این آیه، خمس را قانونی الهی معرفی میکند که معصوم نمیتواند آن را نسخ کند، اما در شرایط اضطرار، اباحه موقت آن جایز است.
درنگ: اباحه خمس، بهسان کلیدی است که قفل حرام را در شرایط غربت گشود، اما دائمی دانستن آن، به تحریف حکم الهی انجامید.
نماز جمعه و سوءاستفاده دشمن
نماز جمعه، بهعنوان تکلیفی الهی در قرآن کریم مطرح شده است: إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ (جمعه: ۹)، یعنی «چون برای نماز در روز جمعه ندا داده شد.» با این حال، برخی فقها در شرایطی که دشمن از این فریضه سوءاستفاده میکرد، آن را موقتاً حرام دانستند. این حکم، نه از سر انکار تکلیف الهی، بلکه برای جلوگیری از بهرهبرداری سیاسی دشمن بود. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که چنین احکامی، موقت و مبتنی بر مصلحتاند و نباید به قاعدهای دائمی تبدیل شوند.
انقباض وجودی و فرهنگ مفهومی
استاد فرزانه قدسسره، با تمثیلی زیبا، انقباض حوزههای علمی را به حلزونی تشبیه میکنند که در صدف خود فرو رفته و از اقیانوس معرفت دور مانده است. این انقباض، علوم دینی را به مفهوماتی بیجان و غیرمولد تبدیل کرده که فاقد حیات، حرکت و سرعت است. این فرهنگ مفهومی، مانند پوست حیوانی است که روح و جان خود را از دست داده و تنها ظاهری بیجان از آن باقی مانده است.
جمعبندی بخش دوم
احکام موقت، مانند اباحه خمس و حرمت نماز جمعه در شرایط خاص، نمونههایی از تدابیر فقهی برای حفظ مصالح جامعهاند. با این حال، دائمی دانستن این احکام، به انقباض وجودی و فرهنگ مفهومی منجر شده که علوم دینی را از پویایی و حیات محروم کرده است. تحول در این احکام و بازگشت به روح پویای قرآن کریم، ضرورتی انکارناپذیر است.
بخش سوم: قرآن کریم، منبعی برای حیات و حرکت
سیر فی الارض: دعوت قرآن به پویایی
قرآن کریم در ۲۷ مورد، بر مفهوم «سیر» تأکید دارد که به معنای حیات، حرکت و سرعت است. آیهای از سوره انعام میفرماید: قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ (انعام: ۱۱)، یعنی «بگو: در زمین سیر کنید، سپس بنگرید عاقبت تکذیبکنندگان چگونه بوده است.» این دعوت، بهسان مشعلی است که راه معرفت و عبرتآموزی از تاریخ را روشن میکند. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که سیر، نهتنها حرکت جسمانی، بلکه پویایی فکری و علمی را در بر میگیرد.
درنگ: سیر فی الارض، بهسان بالهایی است که انسان را از خاک انفعال به سوی آسمان معرفت و اقتدار پرواز میدهد.
حیات و حرکت در عالم
قرآن کریم، عالم را سراسر در حال حرکت معرفی میکند: يَوْمَ تَمُورُ السَّمَاءُ مَوْرًا وَتَسِيرُ الْجِبَالُ سَيْرًا (طور: ۹-۱۰)، یعنی «روزی که آسمان به شدت بگردد و کوهها به حرکت درآیند.» این حرکت، بهسان جریانی است که حیات را در کالبد هستی جاری میسازد. استاد فرزانه قدسسره با اشاره به این آیه، تأکید میکنند که حتی کوهها، که نماد سکوناند، در حقیقت متحرکاند و این حرکت، نشانه حیات وجودی است.
فقدان حیات علمی در علوم دینی
علوم دینی، به دلیل تکیه بر متون قدیمی و تکراری مانند لمعه، فاقد حیات و پویایی شدهاند. استاد فرزانه قدسسره با تمثیلی درخشان، این علوم را به قبایی تشبیه میکنند که صاحبش آن را رها کرده و تنها پوستی بیجان از آن باقی مانده است. این انفعال، علوم دینی را از تولید دانش عملی و آزمایشگاهی محروم کرده و به مفهوماتی محدود کرده است.
جمعبندی بخش سوم
قرآن کریم، با تأکید بر سیر و حرکت، انسان را به پویایی و حیات علمی دعوت میکند. علوم دینی، برای خروج از انقباض و احیای اقتدار انسانی، باید به سوی علوم تجربی، اجتماعی و قرآنی حرکت کنند. این تحول، نهتنها ضرورت تاریخی، بلکه تکلیفی قرآنی است که حیات و سرعت را به علوم دینی بازمیگرداند.
بخش چهارم: نقد تاریخنگاری و رسانههای دینی
عدم اعتبار تاریخهای موجود
استاد فرزانه قدسسره، تاریخنگاری موجود را به دلیل وابستگی به قدرتهای سیاسی و فقدان اسناد معتبر، فاقد اعتبار میدانند. تاریخهایی که توسط مزدوران بنیامیه و بنیعباس نگاشته شده، پر از تحریف و جزئیات غیرضروری است که به مسائل اجتماعی و علمی کمکی نمیکند. این تاریخها، بهسان آینهای شکستهاند که حقیقت را مخدوش بازتاب میدهند.
نقد رسانههای دینی
رسانههای دینی، مانند روزنامههایی که پر از تصاویر غیرضروریاند، نشانهای از عقبماندگی علمی و فرهنگیاند. استاد فرزانه قدسسره با طنزی عمیق، این رسانهها را به سفرهای تشبیه میکنند که نه برای تغذیه فکری، بلکه برای مصارف روزمره به کار میرود. این سطحینگری، مانع از تأثیرگذاری اجتماعی و علمی رسانههای دینی شده است.
درنگ: رسانههای دینی، بهسان باغی هستند که به جای میوههای معرفت، تنها شاخ و برگهای ظاهری تولید میکنند.
جمعبندی بخش چهارم
تاریخنگاری و رسانههای دینی، به دلیل فقدان اعتبار و محتوای علمی، از رسالت خود در ترویج معرفت و عبرتآموزی بازماندهاند. تحول در این حوزهها، با تکیه بر اسناد معتبر و محتوای علمی، ضرورتی است که اقتدار انسانی را در ساحت اجتماعی تقویت میکند.
بخش پنجم: ضرورت تحول در علوم دینی
تفاوت عالم و دانشمند
استاد فرزانه قدسسره، با تمایزی عمیق، عالم را کسی میدانند که علوم را میداند، اما دانشمند را فردی معرفی میکنند که علوم را آزمایش و تولید میکند. این تمایز، بهسان خطی است که مرز میان انفعال و پویایی را ترسیم میکند. علوم دینی، برای تبدیل شدن به دانشی مولد، باید به سوی آزمایش و تجربه حرکت کنند.
ورود علوم جدید به حوزهها
حوزههای علمی، برای احیای حیات و سرعت، باید علوم اجتماعی، تجربی و هنری را در خود جای دهند. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که قرآن کریم، منبعی بیکران برای نوآوری است که از زیباییشناسی تا علوم اجتماعی را در بر میگیرد. این علوم، بهسان جویبارهایی هستند که حیات را به خاک خشک علوم دینی جاری میسازند.
نقد ظاهرگرایی
ظاهرگرایی در پوشش و رفتار، مانند تأکید بر ریش و عمامه، مانع از تمرکز بر محتوای علمی شده است. استاد فرزانه قدسسره، با تمثیلی زیبا، این ظاهرگرایی را به قبایی سنگین تشبیه میکنند که روح پویای علم را در خود زندانی کرده است.
جمعبندی بخش پنجم
تحول در علوم دینی، با ورود علوم جدید، کنار گذاشتن ظاهرگرایی و تکیه بر قرآن کریم، ضرورتی است که اقتدار انسانی را به فعلیت میرساند. این تحول، نهتنها علوم دینی را از انفعال خارج میکند، بلکه آنها را به منبعی برای عرضه به جهان تبدیل میسازد.
نتیجهگیری: به سوی اقتدار انسانی در پرتو قرآن کریم
اقتدار انسانی، در نگاه قرآن کریم، در گرو حیات، حرکت و سرعت است. تقیه و احکام موقت، هرچند در مقاطعی برای حفظ هویت شیعی ضروری بودند، به دلیل سوءتفاهم، به انقباض وجودی و فرهنگ مفهومی منجر شدهاند. علوم دینی، برای خروج از این انقباض، باید به سوی علوم قرآنی، اجتماعی و تجربی حرکت کنند. قرآن کریم، با تأکید بر سیر فی الارض و پویایی عالم، راهنمای این تحول است. حوزههای علمی، بهسان باغهایی هستند که باید با جویبارهای علم و معرفت آبیاری شوند تا میوههای اقتدار انسانی به بار آورند. این نوشتار، با تکیه بر درسگفتار استاد فرزانه قدسسره، دعوتی است به احیای حیات علمی و اجتماعی در پرتو قرآن کریم.
با نظارت صادق خادمی