در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 1632

متن درس




اقتدار انسانی در پرتو قرآن کریم

اقتدار انسانی در پرتو قرآن کریم

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۶۳۲)

مقدمه

اقتدار انسانی، چونان گوهری درخشان در منظومه معارف قرآنی، تجلی‌گاه عظمت وجودی انسان و پیوند او با حقیقت الهی است. این اقتدار، نه در سیطره ظاهری، بلکه در پویایی حیات، حرکت و سرعت نهفته است که در آیات نورانی قرآن کریم، به‌ویژه سوره غافر، با بیانی ژرف و حکیمانه ترسیم شده است. استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، در درس‌گفتار شماره ۱۶۳۲، با نگاهی فلسفی و عرفانی، این حقیقت را شکافته و با تأکید بر ضرورت تحول در علم دینی، راهی به سوی آینده‌ای روشن برای جامعه اسلامی گشوده‌اند.

بخش یکم: بنیادهای وجودی اقتدار انسانی

حیات، حرکت و سرعت: ارکان وجود

در نگاه قرآنی، هر موجودی در عالم هستی، از کوه‌های استوار تا آب‌های روان، دارای سه صفت بنیادین حیات، حرکت و سرعت است. این صفات، چونان رگ‌های حیاتی، وجود را از سکون و نیستی به پویایی و شدن رهنمون می‌سازند. کوه، که در ظاهر ساکن است، حیاتی خاص خود دارد؛ آب، با رقص روان خود، حرکتی دیگرگونه به نمایش می‌گذارد؛ و هر موجود، با سرعتی متناسب با ذات خویش، در مسیر تکامل سیر می‌کند. این پویایی، در فلسفه اسلامی، با نظریه حرکت جوهری ملاصدرا هم‌خوانی دارد که وجود را در حال تحول دائم می‌بیند.

درنگ: هر موجود در عالم، از کوه تا آب، دارای حیات، حرکت و سرعت خاص خود است که آن را از سکون و نیستی متمایز می‌سازد.

تفاوت در حیات و حرکت موجودات، به ماهیت وجودی آن‌ها بازمی‌گردد. حرکت آب، چونان جریانی سیال، با حرکت کوه، که در باطن و در مقیاس‌های عظیم زمانی رخ می‌دهد، یکسان نیست. قرآن کریم در این باره می‌فرماید:
﴿تَمُورُ السَّمَاءُ مَوْرًا وَتَسِيرُ الْجِبَالُ سَيْرًا﴾ (طور: ۹-۱۰)؛ «روزی که آسمان به شدت بگردد و کوه‌ها به حرکت درآیند.» این آیه، حرکتی وجودی را به تصویر می‌کشد که حتی موجودات به‌ظاهر ساکن را در بر می‌گیرد.

باد، که بر ابرها حاکم است و آن‌ها را به رقص درمی‌آورد، در برابر کوه محکوم می‌شود و حرکت آن را به چشم نمی‌آورد. این تفاوت در تأثیرپذیری، مراتب وجودی را نشان می‌دهد که در فلسفه اسلامی، هر موجود را با ویژگی‌های خاص خود متمایز می‌سازد. عالم، غرق در انواع حرکات است: حرکت نقل، انتقال، وجودی، سجودی و رکوعی، که هر یک جلوه‌ای از پویایی هستی را به نمایش می‌گذارند.

پویایی جامعه: ضرورتی قرآنی

جامعه، چونان موجودی زنده، نیازمند حیات، حرکت و سرعت است. جامعه پویا، مانند رودی خروشان، در مسیر تکامل جاری است و از سکون و انجماد به دور. استاد فرزانه تأکید دارند که سکون و عدم، در فلسفه اسلامی جایگاهی ندارند؛ هر موجودی در حرکت و سیر است، و جامعه نیز از این قاعده مستثنا نیست. این دیدگاه، با فلسفه اجتماعی اسلامی هم‌خوانی دارد که جامعه را موجودی زنده و پویا می‌داند، نیازمند تحرکی که آن را از مرگ و انفعال برهاند.

درنگ: جامعه پویا، جامعه‌ای است که حیات، حرکت و سرعت را در خود متجلی ساخته و از سکون و انجماد به دور است.

نفی سکون و عدم

هرگونه سخنی از سکون یا عدم، در نگاه استاد فرزانه، غیرعلمی و ناسازگار با حقیقت هستی است. عالم، چونان دریایی مواج، در حرکت دائم است و هیچ موجودی از این سیر و سلوک برکنار نیست. این نفی سکون، ریشه در فلسفه اسلامی دارد که وجود را پویا و در حال شدن می‌داند، و هرگونه توقف را انکار می‌کند.

جمع‌بندی بخش یکم

بنیادهای وجودی اقتدار انسانی، در حیات، حرکت و سرعت نهفته است که قرآن کریم آن‌ها را در تمامی موجودات عالم متجلی می‌بیند. این صفات، که در فلسفه اسلامی با حرکت جوهری پیوند دارند، جامعه را نیز به پویایی فرا می‌خوانند. نفی سکون و عدم، ضرورت تحرکی دائم را در وجود و جامعه گوشزد می‌کند، و این پویایی، زیربنای اقتدار انسانی است که در ادامه، در پرتو آیات سوره غافر بررسی خواهد شد.

بخش دوم: اقتدار انبیا در قرآن کریم

اقتدار نبوی: آیات و سلطان مبین

انبیا، چونان مشعل‌داران هدایت، با کتاب، حکمت و معجزه به سوی قوم خود آمدند. قرآن کریم در سوره غافر می‌فرماید:
﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَىٰ بِآيَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُبِينٍ﴾ (غافر: ۲۳)؛ «به‌راستی موسی را با آیات خود و سلطانی آشکار فرستادیم.» این آیه، اقتدار انبیا را در پرتو آیات الهی و قدرتی آشکار ترسیم می‌کند که نه از جنس سلطه ظاهری، بلکه از نوع نفوذ معنوی و علمی است.

موسی علیه‌السلام، با آیات و سلطان مبین، به سوی فرعون، هامان و قارون رفت؛ کسانی که قله‌های قدرت ظاهری زمان خود بودند. این اقتدار، که ریشه در علم، حکمت و معجزه داشت، فرعون را به هراس انداخت:
﴿وَقَالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِي أَقْتُلْ مُوسَىٰ وَلْيَدْعُ رَبَّهُ إِنِّي أَخَافُ أَنْ يُبَدِّلَ دِينَكُمْ أَوْ أَنْ يُظْهِرَ فِي الْأَرْضِ الْفَسَادَ﴾ (غافر: ۲۶)؛ «و فرعون گفت: بگذارید موسی را بکشم و پروردگارش را بخواند، زیرا می‌ترسم دین شما را تغییر دهد یا در زمین فساد برانگیزد.» این ترس، نشان از قدرت معنوی و تأثیرگذاری موسی دارد که حتی دشمنان را به اعتراف واداشت.

درنگ: اقتدار انبیا، در آیات، حکمت و معجزه نهفته است که حتی دشمنان را به هراس می‌اندازد.

دفاع مؤمن آل فرعون

در میان آل فرعون، مردی مؤمن با ایمانی پنهان، از موسی دفاع کرد:
﴿وَقَالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلًا أَنْ يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ وَقَدْ جَاءَكُمْ بِالْبَيِّنَاتِ مِنْ رَبِّكُمْ﴾ (غافر: ۲۸)؛ «و مردی مؤمن از آل فرعون که ایمانش را پنهان می‌داشت، گفت: آیا مردی را می‌کشید که می‌گوید پروردگارم خداست و از جانب پروردگارتان دلایل آشکار آورده است؟» این دفاع، شجاعت معنوی را در برابر ظلم نشان می‌دهد و بر اقتدار استدلالی موسی تأکید دارد.

مؤمن آل فرعون، با دعوت به راه رشد، مردم را به پیروی از حقیقت فراخواند:
﴿وَقَالَ الَّذِي آمَنَ يَا قَوْمِ اتَّبِعُونِي أَهْدِكُمْ سَبِيلَ الرَّشَادِ﴾ (غافر: ۳۸)؛ «و آن که ایمان آورده بود گفت: ای قوم من! از من پیروی کنید تا شما را به راه رشد هدایت کنم.» این دعوت، با هدایت عقلانی در فلسفه اخلاقی هم‌خوانی دارد که بر خیر و رشد تأکید می‌ورزد.

یوسف و دلایل روشن

یوسف علیه‌السلام نیز با دلایل روشن آمد، اما مردم در تردید ماندند:
﴿وَلَقَدْ جَاءَكُمْ يُوسُفُ مِنْ قَبْلُ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا زِلْتُمْ فِي شَكٍّ مِمَّا جَاءَكُمْ بِهِ﴾ (غافر: ۳۴)؛ «و به‌راستی یوسف پیش از این با دلایل روشن نزد شما آمد، اما شما همچنان در تردید بودید.» این آیه، جهل مرکب را به‌عنوان مانع پذیرش حقیقت نشان می‌دهد و بر ضرورت دلایل روشن در هدایت تأکید دارد.

جمع‌بندی بخش دوم

اقتدار انبیا، چونان ستارگانی در آسمان هدایت، با آیات، حکمت و معجزه درخشیده و حتی دشمنان را به اعتراف واداشته است. موسی و یوسف، با دلایل روشن و سلطان مبین، نمونه‌هایی از این اقتدارند که جامعه را به سوی حقیقت رهنمون شدند. این اقتدار، نه در سلطه ظاهری، بلکه در نفوذ معنوی و علمی ریشه دارد و الگویی برای علم دینی در عصر حاضر است.

بخش سوم: نقد و ضرورت تحول در علم دینی

انفعال علم دینی: خطری برای آینده

علم دینی، که باید چونان چشمه‌ای جوشان، جامعه را سیراب کند، در معرض انجماد و انفعال قرار گرفته است. استاد فرزانه تأکید دارند که علم دینی نباید در مفهومات منجمد یا گذشته‌گرایی گرفتار شود، بلکه باید چونان پرنده‌ای سبک‌بال، به سوی آینده پرواز کند. این انفعال، خطر تبدیل شدن به آثار باستانی را به دنبال دارد، که نه‌تنها به دین، بلکه به دستاوردهای انقلاب و خون شهدا لطمه می‌زند.

درنگ: انفعال علم دینی، آن را به آثار باستانی تبدیل کرده و به دین و دستاوردهای انقلاب لطمه می‌زند.

تحول در سیستم و محتوای علم دینی

علم دینی باید در سیستم، محتوا و روش، تحولی ریشه‌ای یابد. این تحول، چونان بازسازی بنایی کهن، نیازمند بازنگری در علوم، تکنیک‌ها و رویکردهاست. علم دینی باید به علوم جامعه‌شناسی، روان‌شناسی، حکمت و عقل‌شناسی مجهز شود تا بتواند چونان پلی استوار، انسان را به حقیقت متصل کند. این علوم، برخلاف علوم روبنایی دانشگاه‌ها، باید زیربنایی و کاشف حقیقت باشند.

قرآن کریم، منبعی بی‌پایان برای اکتشافات علمی است که علم دینی باید از آن بهره جوید. استاد فرزانه هشدار می‌دهند که بدون این تحول، علم دینی منسوخ شده و از صحنه جهانی حذف خواهد شد. این ضرورت، با تولید علم اصیل در فلسفه اسلامی هم‌خوانی دارد که قرآن را سرچشمه اکتشافات می‌داند.

جهان‌شمولی و دیالوگ علمی

علم دینی باید چونان خورشیدی جهان‌تاب، در گفتمان جهانی حضور یابد. کنفرانس‌ها، سمپوزیوم‌ها و دیالوگ‌های علمی، میدان‌هایی هستند که علم دینی باید در آن‌ها بدرخشد. این حضور، نه از طریق وابستگی به دولت، بلکه با استقلال علمی و معنوی ممکن است. استاد فرزانه نقد می‌کنند که فعالیت‌های سنتی، مانند درس‌خوانی صرف یا تبلیغ در روستاها، ناکارآمد بوده و به انزوای علم دینی منجر شده است.

درنگ: علم دینی باید با حضور فعال در گفتمان جهانی و تولید علمی، از انزوا و انفعال رهایی یابد.

نقد تبلیغ سنتی و گرایش به عرفان کاذب

تبلیغ سنتی، که اغلب در روستاها و با روش‌های کهن انجام می‌شود، از تأثیرگذاری در مراکز علمی و دانشگاه‌ها بازمانده است. این کاستی، جوانان را از علم دینی زده کرده و به سوی عرفان‌های کاذب و خانقاه‌ها سوق داده است. استاد فرزانه با تمثیلی طنزآمیز، این عرفان‌ها را به «شاه‌ترک» و «شاه‌توت» تشبیه می‌کنند که فاقد حقیقت و اقتدارند.

معجزات کاذب، مانند شکستن لامپ یا خشک کردن چاه، در برابر عقلانیت و علم قرآنی بی‌ارزشند. این نقد، با تأکید بر عقلانیت در فلسفه اسلامی، خرافات را از دین جدا می‌سازد و بر ضرورت ارائه محتوای علمی و معنوی تأکید دارد.

جمع‌بندی بخش سوم

علم دینی، برای حفظ اقتدار خود، نیازمند تحولی ریشه‌ای در سیستم، محتوا و روش است. این تحول، با تکیه بر علوم زیربنایی و حضور فعال در گفتمان جهانی، می‌تواند علم دینی را از انفعال و انزوا برهاند. نقد روش‌های سنتی و عرفان‌های کاذب، راه را برای احیای پویایی علمی و معنوی هموار می‌سازد.

بخش چهارم: وراثت انبیا و مسئولیت علم دینی

علما: وارثان انبیا

علما، به‌عنوان وارثان انبیا، باید بخشی از اقتدار و ویژگی‌های ایشان را به ارث برند. این وراثت، چونان تقسیم خانه‌ای کهن میان فرزندان، به معنای بر عهده گرفتن بخشی از علوم، حکمت و معجزه انبیاست. استاد فرزانه تأکید دارند که علما باید در حد وارثان، اقتدار علمی و معنوی داشته باشند تا بتوانند جامعه را هدایت کنند.

درنگ: علما، به‌عنوان وارثان انبیا، باید اقتدار علمی و معنوی را در حد میراث نبوی به نمایش بگذارند.

خودشناسی و انصاف

حدیث «لا دین لمن لا انصاف له» (کسی که انصاف ندارد، دین ندارد) بر ضرورت خودشناسی و انصاف در اقتدار تأکید دارد. علما باید توانایی‌های خود را محک بزنند و چونان آینه‌ای صاف، حقیقت خود را بازشناسند. این خودشناسی، با معرفت نفس در فلسفه اسلامی پیوند دارد که شناخت خود را مقدمه اقتدار می‌داند.

نقد عناوین کاذب

عناوین کاذب، مانند «شاه‌ترک» و «شاه‌توت»، که فاقد حقیقت و اقتدارند، نمی‌توانند جایگزین اقتدار واقعی شوند. استاد فرزانه با تمثیلی طنزآمیز، این عناوین را به سخره می‌گیرند و بر ضرورت حقیقت‌محوری تأکید می‌ورزند. این نقد، با فلسفه اخلاقی اسلامی هم‌خوانی دارد که ظاهرگرایی را نفی می‌کند.

جمع‌بندی بخش چهارم

علما، به‌عنوان وارثان انبیا، مسئولیت سنگینی در حفظ اقتدار علمی و معنوی دارند. خودشناسی، انصاف و دوری از عناوین کاذب، آن‌ها را به سوی اقتداری حقیقی رهنمون می‌سازد که می‌تواند جامعه را به سوی رشد و تعالی هدایت کند.

نتیجه‌گیری

اقتدار انسانی، در پرتو آیات نورانی قرآن کریم، چونان گوهری است که در حیات، حرکت و سرعت متجلی می‌شود. سوره غافر، با ترسیم اقتدار انبیا و دعوت به پویایی، نقشه‌ای برای احیای علم دینی ارائه می‌دهد. استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با تبیینی فلسفی و عرفانی، بر ضرورت تحول در علم دینی تأکید کرده و از انفعال و مفهوم‌زدگی به‌عنوان خطری برای دین و دستاوردهای انقلاب هشدار داده‌اند. علم دینی باید با تکیه بر علوم زیربنایی، حضور در گفتمان جهانی و دوری از روش‌های سنتی، چونان چشمه‌ای جوشان، جامعه را سیراب کند. این نوشتار، با حفظ تمامی جزئیات درس‌گفتار، تلاشی است برای بازنمایی این حقیقت قرآنی در قالبی علمی و فاخر.

با نظارت صادق خادمی