متن درس
اقتدار انسان در قرآن کریم: تأملی در سوره فصلت
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۶۳۴)
مقدمه: انسان، آیینه تجلیات الهی
انسان در نگاه قرآن کریم، موجودی است که در او تمامی اسماء و صفات الهی به ودیعت نهاده شده و چون آیینهای زلال، جلوهگاه ظهورات ربوبی است. این نوشتار، با الهام از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به بررسی عظمت وجودی انسان در پرتو آیات سوره فصلت میپردازد. هدف، تبیین این حقیقت است که انسان به مثابه مظهر کامل صفات الهی، دارای ظرفیتهای بیکران برای قرب به سوی حقتعالی است، مشروط بر آنکه از بند غفلت، توهم و موانع تاریخی و اجتماعی رها گردد. این بررسی، با نگاهی عمیق به آیات قرآن کریم و تفسیر آنها، در پی بازنمایی جایگاه انسان بهعنوان خلیفه الهی و راههای دستیابی به اقتدار معنوی و علمی اوست.
بخش اول: تجلی اسماء و صفات الهی در خلقت انسان
نهادینه شدن امکانات ربوبی در انسان
در نظام خلقت، تمامی امکانات ربوبی و اسماء و صفات الهی در وجود انسان و جهان نهفته شده است. این نهادینهسازی، به معنای آن است که خداوند متعال، هرآنچه از علوم، حقایق و صفات در ذات خویش داشته، در خلقت به کار گرفته و هیچ صفتی را از مخلوقات خویش دریغ نکرده است. انسان، به مثابه آیینهای تمامنما، بازتابدهنده تمامی صفات الهی است، چنانکه اگر در برابر آینهای قرار گیرد، تمامی چهره حق در او منعکس میگردد.
درنگ: انسان، آیینه تمامنمای اسماء و صفات الهی است که تمامی امکانات ربوبی در وجود او به ودیعت نهاده شده است.
این دیدگاه، با نظریه تجلی در عرفان اسلامی همخوانی دارد که خلقت را مظهر ظهورات الهی میداند. خداوند، با آفرینش انسان، تمامی اسماء و صفات خود را در او متجلی ساخته و هیچچیز را از او پنهان نداشته است. این جامعیت، انسان را به موجودی بیهمتا بدل کرده که میتواند تمامی صفات الهی را در خود به ظهور رساند.
خلقت بهعنوان تجلیات الهی
مخلوقات، نه از عدم آفریده شدهاند و نه از جایی دیگر آورده شدهاند، بلکه تجلیات، ظهورات و تعینات الهیاند. این مفهوم، با نقد نظریه خلق از عدم در فلسفه اسلامی سازگار است. خلقت، ظهور وجود الهی است که در ذرهذره مخلوقات متبلور شده و انسان، بهعنوان برترین مخلوق، تجلی تام این ظهورات است.
آیه شریفه إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ (بقره: ۱۵۶) به معنای «ما از آن خدا هستیم و به سوی او باز میگردیم»، این حقیقت را روشن میسازد که انسان، ظهور الهی است و نه نزولی از خدا. لام در «إنا لله» به معنای تعین و ظهور است، نه نشویه یا نزول. انسان، مظهر خدا در عالم هستی است و بازگشت او به سوی حق، بازگشتی به سوی اصل وجودی خویش است.
درنگ: خلقت انسان، تجلی ظهورات الهی است که نه از عدم پدید آمده و نه از جایی دیگر، بلکه مظهر ذات حقتعالی است.
انسان، نتیجه عشق الهی
انسان و جهان، نتیجه عشق الهیاند که از سرچشمه محبت بیکران حقتعالی سرچشمه گرفتهاند. این عشق، خلقت را به مثابه شكوفهای از باغ وجود الهی پدید آورده است. اگر خداوند هزار یا هفتاد هزار اسم داشته باشد، انسان نیز مظهر همان تعداد اسم است. این جامعیت، نشاندهنده آن است که خداوند هیچ صفتی را از انسان دریغ نکرده و او را به تمامی اسماء و صفات خویش آراسته است.
تمثیل کوزهگر و فوت کوزهگری در اینجا روشنگر است. برخلاف کوزهگری که فوت کوزهگری را پنهان میدارد، خداوند تمامی علوم و حقایق خویش را به انسان اعطا کرده و هیچ چیز را از او پنهان نساخته است. اگر خداوند یک میلیارد اسم داشته باشد، انسان نیز مظهر همان یک میلیارد اسم است.
درنگ: خداوند، برخلاف کوزهگر، تمامی اسماء و صفات خویش را به انسان اعطا کرده و هیچ صفتی را از او دریغ نداشته است.
انسان، خلیفه احسن الخالقین
آیه شریفه تَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ (مؤمنون: ۱۴) به معنای «آفرین بر خدا که بهترین آفرینندگان است»، گواهی بر این است که انسان، به دلیل جامعیت وجودیاش، مظهر صفت احسن الخالقین است. این آیه، انسان را بهعنوان برترین مخلوق معرفی میکند که تمامی صفات الهی در او به کمال متجلی شده است.
عشق متقابل میان خدا و انسان، زمینهساز خلقت است. این عشق، چون جریانی زلال، انسان را به سوی کمال هدایت میکند. جهان، تمثال حق است، نه مثل حق، زیرا مثل با ضد محال است. تفاوت میان مُظهر (خدا) و مظهر (انسان) باید حفظ شود تا از انحراف در فهم حقیقت جلوگیری گردد.
درنگ: انسان، بهعنوان مظهر صفت احسن الخالقین، نتیجه عشق متقابل میان خدا و انسان است که تمامی صفات الهی را در خود متجلی ساخته است.
بخش دوم: موانع تحقق عظمت انسان
غفلت، دشمن عظمت انسان
غفلت، چون پردهای سنگین، عظمت وجودی انسان را پنهان میکند و او را از دستیابی به ظرفیتهای بیکرانش بازمیدارد. این غفلت، انسان را کوچک، ضایع و نابود میسازد. قرآن کریم، انسان را موجودی میداند که تمامی صفات الهی، از علم و قدرت گرفته تا جمال و لطافت، در او به ودیعت نهاده شده است. اما غفلت، این آیینه زلال را تیره میکند و مانع از ظهور کامل صفات الهی در انسان میشود.
خداوند، مُظهر است و انسان، مظهر. این تمایز، باید با دقت حفظ شود تا انسان دچار توهم الوهیت یا ناتوانی نگردد. فرعون، در ادعای أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَىٰ (نازعات: ۲۴) به معنای «من پروردگار والای شما هستم»، به دلیل قاطی کردن مظهر و مُظهر، به خطا رفت. این انحراف، نتیجه عدم حفظ حیثیات وجودی است.
درنگ: غفلت، چون پردهای تیره، عظمت انسان را پنهان میکند و عدم حفظ حیثیات وجودی، به انحرافاتی چون ادعای الوهیت منجر میشود.
توهم و انحرافات وجودی
توهم، مانند رعشهای در دست، مانع از ورود نخ وحی به سوزن قلب انسان میشود. ادعاهایی مانند «أنا بن مكة و منى» یا «علی عین خداست»، به دلیل عدم حفظ حیثیات، نادرستاند. معصوم میفرماید: «ما اسماء الحسنی هستیم»، اما این به معنای ظهور است، نه وجود. این تمایز، از سوءتفاهمات وجودی جلوگیری میکند.
تمثیل نادرشاه و نادرقلی، این حقیقت را روشن میسازد. نادرقلی، در گعدههای خصوصی، خود را نادرشاه میپنداشت، اما این اشتباه، نتیجه قاطی کردن حیثیات بود. انسان باید بداند که او مظهر است و نه مُظهر، تا از انحراف در ادراک حقیقت الهی مصون بماند.
درنگ: توهم، مانع ورود وحی به قلب انسان است و حفظ حیثیات میان مظهر و مُظهر، از انحرافات وجودی جلوگیری میکند.
موانع تاریخی و اجتماعی
استبداد، ترس، قلدری و بیتربیتی، چون زنجیرهایی سنگین، انسان را خوار و کوچک کردهاند. این موانع، انسان را از شناخت عظمت وجودیاش بازداشته و او را در توهم ناتوانی فرو برده است. تاریخ، شاهد تحقیر انسان به دست نیروهای استبدادی و استعماری بوده که او را از جایگاه والای خویش دور ساخته است.
علم دینی، گاه با تأکید بر محدودیت وحی به انبیا، انسانها را از کمالات عالی مأیوس کرده است. این دیدگاه، که وحی را تنها برای پیامبران ممکن میداند، ظرفیت همگانی انسان برای دریافت الهام و قرب الهی را نادیده گرفته و به توهم ناتوانی دامن زده است.
درنگ: استبداد، ترس و دیدگاههای محدود علم دینی، انسان را از عظمت وجودیاش دور ساخته و در توهم ناتوانی فرو برده است.
بخش سوم: ظرفیتهای بیکران انسان در قرآن کریم
وحی و قرب الهی
انسان، به مثابه موجودی جامع، ظرفیت دریافت وحی و قرب الهی را داراست. آیه شریفه قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَىٰ إِلَيَّ (فصلت: ۶) به معنای «بگو: من تنها بشری مانند شما هستم که به من وحی میشود»، بر این حقیقت تأکید دارد که پیامبر، بشری مانند دیگران است، اما آمادگی او برای دریافت وحی، او را متمایز ساخته است.
تمثیل فرودگاه، این مفهوم را روشن میسازد: همانگونه که هواپیماها به دلیل نبود باند مناسب فرود نمیآیند، وحی نیز به دلیل عدم آمادگی انسان نازل نمیشود. انسانها، مانند سوزنی که از رعشه دست میلرزد، به دلیل توهمات و اعراض، از دریافت وحی محروم میمانند.
درنگ: انسان، ظرفیت دریافت وحی را دارد، اما توهم و اعراض، مانند رعشهای در دست، مانع نزول وحی به قلب او میشود.
نماز، دروازه قرب الهی
نماز، چون پلی زرین، انسان را به قلب حق نزدیک میکند. دعای «خداوندا مرا در هر خیری که پیامبر و خاندانش را وارد کردی وارد کن و از هر شری که ایشان را خارج کردی خارج ساز» (مستدرک الوسائل، ج۴، ص۴۱۲)، نشاندهنده ظرفیت انسان برای دستیابی به کمالات پیامبران است. این دعا، آرزوی قرب به اندازه پیامبر خاتم را در دل انسان میکارد.
آیه شریفه دَنَا فَتَدَلَّىٰ (نجم: ۸) به معنای «نزدیک شد و آویخت»، قرب انسان به قلب حق را به تصویر میکشد. این قرب، حد و مرزی ندارد و انسان میتواند تا ناف و قلب حق پیش رود.
درنگ: نماز و دعا، انسان را به قلب حق نزدیک میکند و ظرفیت او برای قرب بیکران الهی را آشکار میسازد.
وحی، نسبی و همگانی
وحی، مانند علم و ثروت، دارای درجات نسبی است. همانگونه که در جامعه، همه از علم و ثروت برخوردارند، اما درجات متفاوتی دارند، وحی نیز برای همه انسانها ممکن است، اما در مراتب مختلف. پیامبران، در رأس مخروط وحی قرار دارند، اما این به معنای محرومیت دیگران از وحی نیست. هر انسانی، به اندازه ظرفیت خویش، میتواند مظهر الهام و وحی الهی باشد.
درنگ: وحی، مانند علم، نسبی است و هر انسانی، به اندازه ظرفیت خویش، میتواند مظهر الهام الهی باشد.
بخش چهارم: چالشهای الهی و درمان توهمات
چالش الهی در سوره فصلت
آیه شریفه تَنْزِيلٌ مِنَ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ (فصلت: ۲) به معنای «فرو فرستادهای از سوی خدای رحمان رحیم است»، بر کامل بودن نظام الهی تأکید دارد. قرآن کریم، چون کتابی جامع، هم بشیر (مژدهدهنده سرعت) است و هم نذیر (هشداردهنده احتیاط). این دوگانه، انسان را به سوی تعادل در حرکت به سمت کمال هدایت میکند.
آیه فَأَعْرَضَ أَكْثَرُهُمْ فَهُمْ لَا يَسْمَعُونَ (فصلت: ۴) به معنای «ولی بیشترشان روی گرداندند و نمیشنوند»، نشاندهنده دوری انسانها از حقیقت به دلیل اعراض است. این دوری، مانند فاصله گرفتن از منشأ صدا، انسان را از شنیدن حقیقت محروم میسازد.
درنگ: قرآن کریم، با بشیر و نذیر بودن، انسان را به تعادل در حرکت به سوی کمال دعوت میکند، اما اعراض، او را از حقیقت دور میسازد.
توهم کوری و کری
آیه شریفه وَقَالُوا قُلُوبُنَا فِي أَكِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ وَفِي آذَانِنَا وَقْرٌ وَمِنْ بَيْنِنَا وَبَيْنِكَ حِجَابٌ (فصلت: ۵) به معنای «و گفتند: دلهای ما از آنچه ما را به آن دعوت میکنی در پوششهاست و در گوشهایمان سنگینی است و میان ما و تو پردهای است»، به توهم انسانها در ناتوانی خویش اشاره دارد. این توهم، نتیجه اعراض است و نه نقص ذاتی در خلقت.
انسان، به دلیل دوری از حقیقت، خود را کور و کر میپندارد، در حالی که خلقت او کامل است. این توهم، مانند آبی که سنگ شده، در دل و گوش انسان حجاب ایجاد میکند و او را از دریافت حقیقت محروم میسازد.
درنگ: توهم کوری و کری، نتیجه اعراض انسان از حقیقت است، نه نقص در خلقت او.
درمان توهمات
توهمات، مانند وسواس یا بدبینی، باید با روشهای مشابه درمان شوند. تمثیل ابنسینا، که با شوک درمانی، توهم گاو شدن را درمان کرد، نشاندهنده آن است که توهم را باید با ایجاد شوک وجودی دفع کرد. انسان باید توهمات خود را بشکند تا به ظرفیتهای بیکران خویش دست یابد.
آیه شریفه فَاعْمَلْ إِنَّنَا عَامِلُونَ (فصلت: ۵) به معنای «پس عمل کن که ما نیز عملکنندهایم»، چالشی الهی است که انسان را به حرکت و تلاش دعوت میکند. این آیه، انسان را مسئول اعمال خویش میداند و او را به شکستن توهمات و بازگشت به عظمت وجودیاش فرا میخواند.
درنگ: توهمات، با شوک وجودی و چالش الهی، درمان میشوند تا انسان به عظمت خویش بازگردد.
بخش پنجم: پویایی علم دینی و رهایی از توهمات
نقد محدودیتهای علم دینی
علم دینی، گاه با تأکید بر انحصار وحی به انبیا، انسانها را از کمالات عالی مأیوس کرده است. این دیدگاه، که وحی را تنها برای پیامبران ممکن میداند، ظرفیت همگانی انسان برای دریافت الهام و قرب الهی را نادیده گرفته و به توهم ناتوانی دامن زده است. پویایی علم دینی، نیازمند بازنگری در این دیدگاهها و تأکید بر ظرفیتهای بیکران انسان است.
گعدههای علما در گذشته، فضایی برای تعامل و صمیمیت بود که به پویایی علم دینی کمک میکرد. اما امروزه، به دلیل مشغلهها و دوری از این تعاملات، این پویایی کاهش یافته است. علم دینی باید با حرکت همگام با زمان، به بازسازی اقتدار معنوی و علمی انسان کمک کند.
درنگ: علم دینی باید با پویایی و بازنگری، ظرفیتهای بیکران انسان برای دریافت وحی و قرب الهی را بازشناسد.
رهایی از توهمات تاریخی
استبداد و تحقیر تاریخی، انسان را به توهم ناتوانی کشانده است. این توهم، مانند غباری بر آیینه وجود انسان، او را از شناخت عظمت خویش بازداشته است. انسان باید این بتهای توهمی را بشکند و به سوی کمال خویش حرکت کند.
دعای «خداوندا مرا در هر خیری که پیامبر و خاندانش را وارد کردی وارد کن و از هر شری که ایشان را خارج کردی خارج ساز»، آرزوی دستیابی به کمالات پیامبران را در دل انسان میکارد. این دعا، انسان را به شکستن توهمات و حرکت به سوی قرب الهی دعوت میکند.
درنگ: رهایی از توهمات تاریخی و استبدادی، انسان را به سوی شناخت عظمت وجودی و قرب الهی هدایت میکند.
نتیجهگیری
انسان، در نگاه قرآن کریم، آیینه تمامنمای اسماء و صفات الهی است که ظرفیتهای بیکران برای قرب به سوی حقتعالی دارد. سوره فصلت، با آیاتی چون قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَىٰ إِلَيَّ و فَاعْمَلْ إِنَّنَا عَامِلُونَ، انسان را به شناخت عظمت وجودی و حرکت به سوی کمال دعوت میکند. غفلت، توهم، استبداد و تحقیر تاریخی، موانعی هستند که این عظمت را مخدوش کردهاند. علم دینی، با پویایی و بازنگری، میتواند انسان را از این موانع رها سازد و او را به سوی اقتدار معنوی و علمی هدایت کند. این نوشتار، با تأمل در درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، تلاش کرد تا این مفاهیم را با زبانی روشن و فاخر تبیین نماید.
با نظارت صادق خادمی