متن درس
اقتدار انسانی در پرتو قرآن کریم
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۶۳۹)
مقدمه: تبیین اقتدار انسانی در آیینه قرآن کریم
انسان، بهعنوان خلیفه الهی، موجودی است برخوردار از ظرفیتهای بیکران که با بهرهمندی از قوت، قدرت، حکمت و همت، میتواند به قلههای کمال دست یابد. این نوشتار، بر پایه درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به بررسی مفهوم اقتدار انسانی در پرتو آیات سوره فصلت از قرآن کریم میپردازد. با تکیه بر چهار رکن اساسی قوت، قدرت، حکمت و همت، این متن میکوشد تا حقیقت اقتدار انسانی را در راستای تحقق انسان کامل و رفع چالشهای جامعه ایمانی تبیین نماید. این بررسی، با نگاهی عمیق به آیات قرآنی و تحلیلهای فلسفی و عرفانی، به دنبال آن است که نشان دهد چگونه فقدان حکمت و ایمان، قوت و قدرت انسان را به انحراف و فساد میکشاند و چگونه ایمان به خداوند متعال، انسان را به سوی معرفت و عمل صالح هدایت میکند.
بخش نخست: بنیانهای اقتدار انسانی
اهمیت اقتدار انسانی در دیانت
اقتدار انسانی، بهعنوان یکی از مباحث بنیادین در دیانت اسلامی، نقش کلیدی در حل مسائل جامعه ایمانی ایفا میکند. این مفهوم، که ریشه در تعالیم قرآن کریم دارد، انسان را موجودی میداند که با بهرهمندی از ظرفیتهای وجودی خویش، میتواند به کمالات الهی دست یابد. اقتدار انسانی، فراتر از تواناییهای مادی، در گرو تعادل میان ابعاد وجودی انسان است که در صورت تحقق، به رفع بسیاری از مشکلات جامعه ایمانی منجر میشود.
درنگ: اقتدار انسانی، با تکیه بر قوت، قدرت، حکمت و همت، راهگشای مشکلات جامعه ایمانی است و انسان را به سوی کمال الهی هدایت میکند.
چهار رکن اقتدار انسانی
اقتدار انسانی بر چهار ستون استوار است: قوت، قدرت، حکمت و همت. قوت، بهمنزله نیروی بالقوه در وجود انسان است که با تبدیل به قدرت، توانایی عمل مییابد. حکمت، چون تیغهای تیز، این قدرت را به سوی هدف متعالی هدایت میکند و همت، انگیزه و ارادهای است که این نیرو را به کارایی و معرفت تبدیل میسازد. فقدان هر یک از این ارکان، ساختار حیاتی انسان را ناقص میکند، مانند چرخ گوشتی که بدون تیغه یا نیروی محرکه، کارایی خود را از دست میدهد.
تمثیل چرخ گوشت، به زیبایی این مفهوم را روشن میسازد: همانگونه که چرخ گوشت با نیروی برق (قوت) روشن میشود و با تیغه و پنجره (حکمت) کارایی مییابد، انسان نیز با قوت وجودی، قدرت عملی و حکمت الهی، به همت و معرفت دست مییابد. این تمثیل، انسان را به دستگاهی تشبیه میکند که در صورت فقدان حکمت، قوت و قدرتش به جای تولید ثمرهای مفید، به ویرانی و فساد منجر میشود.
درنگ: قوت، قدرت، حکمت و همت، ارکان جداییناپذیر اقتدار انسانیاند که بدون هر یک، انسان در مسیر کمال ناکام میماند.
اقتدار الهی و الگوی انبیا
اقتدار الهی، که در ذات خداوند متعال بهصورت کامل متجلی است، در انبیا و اولیای الهی نیز به شکلی متعادل و متعالی نمود مییابد. خداوند، با قوت بینهایت، قدرت بیکران و حکمت بیمانند، با اراده کن فیکون، عالم را خلق و هدایت میکند. انبیا و اولیا نیز، با بهرهمندی از قوت، قدرت، حکمت و همت، در علم و عمل به کمال میرسند. این الگو، نشاندهنده آن است که انسان، با پیروی از تعالیم الهی و کسب حکمت، میتواند قوت و قدرت خود را به سوی معرفت و عمل صالح سوق دهد.
انبیا، با بهرهمندی از وحی و معرفت الهی، نهتنها از قوت و قدرت برخوردار بودند، بلکه با حکمت و همت، این نیروها را در مسیر کمال به کار گرفتند. این ویژگی، آنها را از انسانهای عادی متمایز میسازد و الگویی برای جامعه ایمانی ارائه میدهد.
نقص انسانی در فقدان حکمت
انسان، بدون حکمت، قوت و قدرت خود را به سوی ظلم، ستم و فساد هدایت میکند. حکمت، بهمنزله تیغه و پنجره چرخ گوشت، قوت را به قدرت مفید تبدیل میکند. در نبود حکمت، قوت و قدرت، مانند سیبی که لکهای بر آن نشسته و به تدریج گندیده میشود، به فساد و انحراف میانجامد. این انحراف، در قالب ظلم، دیکتاتوری و جنایت، انسان را از مسیر کمال دور میسازد.
تمثیل سیب گندیده، به زیبایی نشان میدهد که چگونه قوت و قدرت، در صورت فقدان حکمت، به جای ثمرهای شیرین، به فساد و تباهی منجر میشود. انسان، با ظرفیتهای بینهایت خویش، اگر از حکمت و ایمان محروم بماند، به جای تعالی، به سوی انحطاط میرود.
درنگ: حکمت، قوت و قدرت انسان را به سوی معرفت و عمل صالح هدایت میکند، در حالی که فقدان آن، به ظلم و فساد میانجامد.
بخش دوم: ایمان و حکمت در اقتدار انسانی
ایمان بهعنوان رکن حکمت
ایمان به خداوند متعال، هسته مرکزی حکمت است که قوت و قدرت انسان را به سوی کمال هدایت میکند. بیایمانی، انسان را به سوی انحراف، معصیت و فاجعه سوق میدهد. ایمان، مانند نوری درخشان، مسیر تعالی را روشن میسازد و انسان را از تاریکی ظن و گمان نجات میدهد. بدون ایمان، قوت و قدرت، به جای تولید معرفت، به گندیدگی و فساد منجر میشود.
قرآن کریم، در آیهای نورانی، بر نقش ایمان در آرامش دلها تأکید دارد:
أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ (رعد: ۲۸). «آگاه باشید که با یاد خدا دلها آرام میگیرد.» این آیه، ایمان را عاملی برای آرامش حقیقی معرفی میکند، در مقابل بیخدایی که تنها آرامشی ظاهری و فریبنده به ارمغان میآورد.
درنگ: ایمان، بهمنزله حکمت، قوت و قدرت انسان را به سوی معرفت و آرامش حقیقی هدایت میکند.
ظن نادرست و انحطاط انسانی
ظن نادرست به علم الهی، انسان را به سوی انحطاط میکشاند. قرآن کریم در سوره فصلت، آیه ۲۲، این حقیقت را چنین بیان میکند:
وَمَا كُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ أَنْ يَشْهَدَ عَلَيْكُمْ سَمْعُكُمْ وَلَا أَبْصَارُكُمْ وَلَا جُلُودُكُمْ وَلَكِنْ ظَنَنْتُمْ أَنَّ اللَّهَ لَا يَعْلَمُ كَثِيرًا مِمَّا تَعْمَلُونَ. «و شما نبودید که خود را پنهان کنید تا گوش و چشم و پوستهایتان بر شما گواهی ندهد، بلکه گمان کردید که خدا بسیاری از آنچه را انجام میدهید نمیداند.»
این آیه، با اشاره به ظن نادرست انسان به علم الهی، نشان میدهد که این گمان، انسان را از مسیر کمال بازمیدارد. ظن، مانند میخی که به لاستیک فرو میرود و آن را پنچر میکند، قوت و قدرت انسان را به تباهی میکشاند.
آیه دیگری در سوره فصلت، آیه ۲۳، این انحطاط را چنین تبیین میکند:
وَذَلِكُمْ ظَنُّكُمُ الَّذِي ظَنَنْتُمْ بِرَبِّكُمْ أَرْدَاكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ مِنَ الْخَاسِرِينَ. «و این گمان شما بود که درباره پروردگارتان داشتید که شما را به هلاکت افکند و از زیانکاران شدید.» این آیه، ظن را عامل هلاکت و زیانکاری انسان معرفی میکند.
درنگ: ظن نادرست به علم الهی، انسان را از اقتدار به انحطاط میکشاند و او را در زمره زیانکاران قرار میدهد.
روانشناسی ایمان و بیخدایی
بیخدایی، به دلیل نبود نظارت الهی، آرامشی ظاهری و فریبنده به انسان میبخشد. در مقابل، ایمان، آرامشی حقیقی و پایدار به ارمغان میآورد. برخی روانشناسان، بیخدایی را عامل آرامش میدانند، زیرا انسان را از نظارت الهی آزاد میسازد. اما قرآن کریم، با تأکید بر ذکر الهی، این دیدگاه را رد میکند و ایمان را عامل آرامش حقیقی معرفی میکند. بیایمانی، انسان را به سوی ظلم، معصیت و طغیان سوق میدهد، در حالی که ایمان، قوت و قدرت را به سوی کمال هدایت میکند.
تمثیل سیب گندیده، بار دیگر این حقیقت را روشن میسازد: انسانی که ایمان ندارد، مانند سیبی است که نیمی از آن گندیده و به زودی تمامش به تباهی میرود. این تمثیل، نشاندهنده آن است که بیایمانی، قوت و قدرت انسان را به فساد و انحراف تبدیل میکند.
چهار مرحله خداپرستی
خداپرستی، در چهار مرحله قابل بررسی است: خداانکاری، خداانگاری، خداباوری و خداداری. خداانکاری، انکار کامل وجود خداوند است. خداانگاری، تصور وجود خدا بدون التزام عملی است. خداباوری، باور به خدا همراه با التزام نسبی است. اما خداداری، مرحلهای است که انسان با ایمان کامل، به معرفت و قدرت الهی دست مییابد. تنها در مرحله خداداری، انسان به اقتدار حقیقی میرسد و از ظرفیتهای بینهایت خویش بهرهمند میشود.
درنگ: خداداری، مرحله نهایی خداپرستی است که انسان را به معرفت و اقتدار الهی میرساند.
بخش سوم: گمراهی و عذاب در پرتو آیات سوره فصلت
نقش قرناء در گمراهی
قرآن کریم، در آیه ۲۵ سوره فصلت، به نقش قرناء (همنشینان شیطانی) در گمراهی انسان اشاره دارد:
وَقَيَّضْنَا لَهُمْ قُرَنَاءَ فَزَيَّنُوا لَهُمْ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَحَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ إِنَّهُمْ كَانُوا خَاسِرِينَ. «و برایشان همنشینانی گماشتیم که آنچه پیش رو و پشت سرشان بود برایشان آراستند، و گفتار [عذاب] در میان امتهایی که پیش از آنها از جن و انس گذشته بودند بر آنها محقق شد، زیرا آنها زیانکار بودند.»
این آیه، نشان میدهد که قرناء، با آراستن امور فریبنده، انسان را از مسیر حق منحرف میکنند. این همنشینان، انسان را به سوی لذتهای زودگذر و گمراهی سوق میدهند و او را از اقتدار حقیقی محروم میسازند.
مقاومت کافران در برابر قرآن کریم
کافران، بهویژه رهبران آنها، با دستور به ناشنیدن قرآن کریم و ایجاد شلوغی، مانع از نفوذ کلام الهی میشوند. قرآن کریم در آیه ۲۶ سوره فصلت میفرماید:
وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَا تَسْمَعُوا لِهَذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَغْلِبُونَ. «و کسانی که کافر شدند گفتند: به این قرآن گوش ندهید و در آن شلوغ کنید، شاید پیروز شوید.»
این آیه، شلوغبازی را ابزار کفر برای غلبه بر حق معرفی میکند. تمثیل شخصیت هزار دستان، این مفهوم را به زیبایی روشن میسازد: کافران بزرگ، بدون شلوغی مستقیم، دیگران را به گمراهی و ایجاد آشوب وامیدارند، مانند شخصیتی که در پس پرده، دیگران را به اعمال نادرست هدایت میکند.
درنگ: کافران، با ایجاد شلوغی و ناشنیدن قرآن کریم، مانع نفوذ کلام الهی میشوند و انسان را از اقتدار حقیقی محروم میکنند.
عذاب کافران و دشمنان خدا
قرآن کریم، در آیات ۲۷ و ۲۸ سوره فصلت، به عذاب شدید کافران و دشمنان خدا اشاره دارد:
فَلَنُذِيقَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا عَذَابًا شَدِيدًا وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَسْوَأَ الَّذِي كَانُوا يَعْمَلُونَ. «پس به کسانی که کافر شدند عذابی سخت میچشانیم و بدترین کارهایی که انجام میدادند را جزا میدهیم.»
ذَلِكَ جَزَاءُ أَعْدَاءِ اللَّهِ النَّارُ لَهُمْ فِيهَا دَارُ الْخُلْدِ جَزَاءً بِمَا كَانُوا بِآيَاتِنَا يَجْحَدُونَ. «این است جزای دشمنان خدا، آتش، که برایشان در آن جایگاه جاودان است، جزایی برای اینکه آیات ما را انکار میکردند.»
این آیات، عذاب را نتیجه انکار آیات الهی و اعمال نادرست کافران میدانند. مجازات، نه از سر خشم الهی، بلکه نتیجه نظام حکمتمند الهی است که اعمال انسان را به سزای خویش میرساند.
انتقامجویی کافران ضعیف
کافران ضعیف، که قربانی گمراهی رهبران کفر شدهاند، در آیه ۲۹ سوره فصلت، خواستار تحقیر گمراهکنندگان میشوند:
وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا رَبَّنَا أَرِنَا الَّذَيْنِ أَضَلَّانَا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ نَجْعَلْهُمَا تَحْتَ أَقْدَامِنَا لِيَكُونَا مِنَ الْأَسْفَلِينَ. «و کسانی که کافر شدند گفتند: پروردگارا، آن دو را که ما را از جن و انس گمراه کردند به ما نشان ده تا آنها را زیر پاهایمان قرار دهیم تا از فرومایگان باشند.»
این درخواست، نشانه سادیسم و انتقامجویی ناشی از تحقیر است. کافران ضعیف، به جای اصلاح خویش، به دنبال تحقیر دیگراناند، که این خود مانع کمال و اقتدار است.
درنگ: انتقامجویی کافران ضعیف، نتیجه تحقیر و گمراهی است و به جای کمال، به سادیسم و انحراف میانجامد.
بخش چهارم: درسهای تاریخی و اجتماعی از اقتدار انسانی
انقلاب ۵۷ و فقدان حکمت
انقلاب ۵۷، بهعنوان تجربهای تاریخی، نشاندهنده آن است که فقدان حکمت در برخورد با گمراهکنندگان، به خشونت و تحقیر منجر شد. به جای بهرهگیری از دانش و تجربه افراد، رویکردهای انتقامجویانه، مانع پیشرفت اجتماعی و اقتصادی گردید. این تجربه، نشان میدهد که حکمت، بهعنوان رکن اقتدار، باید در همه امور اجتماعی و سیاسی جاری باشد.
یکی از عالمان دینی، بر اهمیت کشاورزی و خودکفایی تأکید داشت، اما فقدان استفاده از تجربه و دانش دیگران، مانع تحقق این هدف شد. این امر، نشاندهنده ضرورت بهرهگیری عادلانه از ظرفیتهای موجود در جامعه است.
درنگ: فقدان حکمت در انقلاب ۵۷، به جای بهرهگیری از ظرفیتها، به خشونت و تحقیر منجر شد.
عدالت در مجازات
مجازات، باید بر پایه حکمت و عدالت استوار باشد، نه انتقامجویی و تحقیر. بهرهگیری از دانش و تجربه افراد، حتی اگر در مسیر نادرست بودهاند، میتواند به پیشرفت جامعه منجر شود. این دیدگاه، با نظام حکمتمند الهی همخوانی دارد که مجازات را نتیجه اعمال انسان میداند، نه عملی خودسرانه.
تمثیل چرخ گوشت، بار دیگر این حقیقت را روشن میسازد: همانگونه که ریختن سنگ در چرخ گوشت به تخریب آن منجر میشود، اعمال نادرست و فقدان حکمت، قوت و قدرت انسان را به تباهی میکشاند.
جمعبندی
اقتدار انسانی، در پرتو تعالیم قرآن کریم، بر چهار رکن قوت، قدرت، حکمت و همت استوار است. حکمت و ایمان، قوت و قدرت را به سوی معرفت و عمل صالح هدایت میکنند، در حالی که فقدان آنها، انسان را به سوی ظلم، فساد و انحراف میکشاند. آیات سوره فصلت، از جمله آیه وَمَا كُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ و وَذَلِكُمْ ظَنُّكُمُ الَّذِي ظَنَنْتُمْ بِرَبِّكُمْ، بر انحطاط ناشی از ظن نادرست و تأثیر قرناء در گمراهی تأکید دارند. تجربه تاریخی انقلاب ۵۷ نیز نشان میدهد که فقدان حکمت، به جای بهرهگیری از ظرفیتها، به خشونت و تحقیر منجر شد. این نوشتار، با تکیه بر تعالیم قرآنی و تحلیلهای فلسفی و عرفانی، راهکارهایی برای تحقق اقتدار انسانی و پیشرفت جامعه ایمانی ارائه میدهد.
با نظارت صادق خادمی