در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 1647

متن درس





اقتدار انسان در قرآن کریم: موضوع‌شناسی وحی

اقتدار انسان در قرآن کریم: موضوع‌شناسی وحی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۶۴۷)

مقدمه

انسان، به‌عنوان خلیفه الهی بر زمین، موجودی است که در پرتو ارتباط با عالم غیب و دریافت عنایات ربوبی، به اقتدار و کمال دست می‌یابد. قرآن کریم، این کتاب آسمانی و راهنمای بشریت، انسان را موجودی صاحب کرامت معرفی می‌کند که ظرفیت دریافت وحی، نزول ملائکه، و تحقق مشیت الهی را داراست. وحی، به‌سان پلی میان عالم ماده و عالم معنا، انسان را از قید محدودیت‌های جسمانی رها ساخته و به سوی کمال رهنمون می‌شود. این نوشتار، با تمرکز بر آیات سوره شوری و تأملات عمیق استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به موضوع‌شناسی وحی و نقش آن در اقتدار انسانی می‌پردازد. با رویکردی فلسفی و قرآنی، تلاش می‌شود تا ابعاد گوناگون وحی، از انواع و مصادیق آن گرفته تا چالش‌ها و الزامات دریافت آن، با نگاهی عمیق و جامع بررسی گردد.

بخش اول: شأن انسان در پرتو وحی و نزول ملائکه

اقتدار انسان و نزول ملائکه

انسان، به‌سان چراغی است که در پرتو نور وحی، از شیشه‌ای بی‌روح به مشعلی فروزان بدل می‌شود. قرآن کریم، اقتدار و کمال انسان را در گرو نزول ملائکه می‌داند، که نشانه‌ای از ارتباط او با عالم غیب و عنایات الهی است. این نزول، شأن انسان را به‌عنوان موجودی متعالی برجسته می‌سازد، گویی که فرشتگان، با بال‌های نورانی خود، پیام‌های الهی را بر قلب او نازل می‌کنند.

قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا

(گفتند پروردگارمان الله است، سپس استقامت ورزیدند، فرشتگان بر آنها نازل می‌شوند که نترسید و اندوهگین نباشید).

درنگ: اقتدار انسان در گرو استقامت و دریافت عنایات الهی از طریق نزول ملائکه است، که او را از محدودیت‌های مادی فراتر می‌برد.

استقامت، به‌سان کلیدی است که درهای عالم غیب را به روی انسان می‌گشاید. این استقامت، نه‌تنها ایمان به پروردگار را در دل استوار می‌سازد، بلکه زمینه‌ساز نزول ملائکه و دریافت عنایات ربوبی می‌شود. انسان استقامت‌ورز، گویی در مسیری نورانی گام برمی‌دارد که مقصد آن، اتصال به حقیقت الهی است.

مشیت الهی، رکن اقتدار انسان

مشیت الهی، به‌سان جریانی زلال، ظرفیت انسان را برای تحقق خواسته‌هایش نزد پروردگار فراهم می‌سازد. این مشیت، انسان را از قید تنگناهای مادی رها کرده و او را به سوی کمال هدایت می‌کند.

لَهُمْ مَا يَشَاءُونَ عِنْدَ رَبِّهِمْ ۚ ذَٰلِكَ جَزَاءُ الْمُحْسِنِينَ

(برای آنها نزد پروردگارشان هر آنچه بخواهند هست، این است پاداش نیکوکاران).

درنگ: مشیت الهی، انسان را به مقامی می‌رساند که خواسته‌هایش در محضر پروردگار محقق شود، و این پاداش نیکوکاری و استقامت اوست.

این آیه، به‌سان آیینه‌ای، عظمت انسان را در پرتو مشیت الهی به نمایش می‌گذارد. انسانی که با نیکوکاری و استقامت، خود را به مقام قرب الهی می‌رساند، گویی به گنجینه‌ای بی‌پایان از عنایات ربوبی دست می‌یابد.

وحی، ظرف کرامت و تعالی انسان

وحی، به‌سان پلی است که انسان را از عالم ماده به سوی عالم معنا رهنمون می‌سازد. این ظرف الهی، انسان را از موجودی صرفاً مادی به موجودی صاحب کرامت و معرفت ارتقا می‌دهد، گویی که روح او در پرتو نور وحی، بال و پر می‌گشاید.

وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْيًا أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا

(و هیچ بشری را نرسد که خدا با او سخن گوید مگر از راه وحی یا از پشت پرده یا با فرستادن فرستاده‌ای).

درنگ: وحی، به‌عنوان ظرف دریافت عنایات ربوبی، انسان را به مقام گفت‌وگو با خدا می‌رساند و شأن متعالی او را آشکار می‌سازد.

این آیه، به‌سان مشعلی فروزان، راه انسان را در مسیر ارتباط با پروردگار روشن می‌سازد. وحی، نه‌تنها ابزار گفت‌وگوی الهی است، بلکه نشانه‌ای از کرامت ذاتی انسان به‌عنوان خلیفه الهی است.

جمع‌بندی بخش اول

انسان، در پرتو نزول ملائکه، مشیت الهی، و دریافت وحی، به اقتدار و کمال دست می‌یابد. این سه عنصر، به‌سان سه بال، انسان را از خاک به افلاک می‌برند و او را از موجودی زمینی به موجودی آسمانی بدل می‌سازند. استقامت، نیکوکاری، و ارتباط با عالم غیب، ارکان اصلی این تعالی هستند که در آیات سوره شوری به زیبایی ترسیم شده‌اند.

بخش دوم: انواع و مراتب وحی در قرآن کریم

انواع وحی در قرآن کریم

وحی، به‌سان جویباری چندشاخه، در قرآن کریم به سه نوع اصلی تقسیم می‌شود: وحی بی‌واسطه، وحی با واسطه، و وحی با رسول. وحی بی‌واسطه، گویی نسیمی است که مستقیماً بر قلب انسان می‌وزد؛ وحی با واسطه، برای انبیا و اولیا نازل می‌شود؛ و وحی با رسول، کتب آسمانی را به ارمغان می‌آورد.

وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْيًا أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا

(و هیچ بشری را نرسد که خدا با او سخن گوید مگر از راه وحی یا از پشت پرده یا با فرستادن فرستاده‌ای).

درنگ: وحی، در سه شکل بی‌واسطه، با واسطه، و با رسول، ظرفیت همگانی انسان برای ارتباط با خدا را نشان می‌دهد.

این تقسیم‌بندی، گویی نقشه‌ای است که گستره وحی را در عالم بشری ترسیم می‌کند. هر انسانی، به فراخور ظرفیتش، می‌تواند از این جویبار الهی بهره‌مند شود.

انسان، صاحب وحی

انسان، به‌سان گوهری در صدف، صاحب ظرفیت دریافت وحی است. این ظرفیت، او را از سایر موجودات متمایز ساخته و به او شأنی متعالی می‌بخشد.

وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْيًا

(و هیچ بشری را نرسد که خدا با او سخن گوید مگر از راه وحی).

درنگ: انسان، به دلیل ظرفیت ذاتی‌اش، می‌تواند صاحب وحی باشد و این امر او را به موجودی متعالی بدل می‌سازد.

این آیه، به‌سان کلیدی، درهای معرفت را به روی انسان می‌گشاید. انسان، با دریافت وحی، گویی به گفت‌وگویی بی‌پایان با خالق خویش دعوت می‌شود.

تشبیه انسان به نور

انسان، بدون وحی و معرفت، به‌سان شیشه‌ای بی‌روح است که در تاریکی می‌ماند. اما با دریافت وحی، گویی به چراغی فروزان بدل می‌شود که نورش عالم را روشن می‌کند.

اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ

(خدا نور آسمان‌ها و زمین است، مثل نور او مانند چراغدانی است که در آن چراغی باشد).

درنگ: وحی و معرفت، انسان را از حالت شیشه‌ای بی‌روح به موجودی نورانی و متعالی تبدیل می‌کنند.

این تشبیه، گویی نقشی است که بر لوح وجود انسان کشیده شده است. نور وحی، قلب او را روشن ساخته و او را به سوی کمال هدایت می‌کند.

معانی و مصادیق وحی

وحی، به‌سان جریانی زلال، معانی گوناگونی چون تعین، تشخص، و اتصال به مصداق را در خود نهفته دارد. این جریان، انسان را از مفاهیم ذهنی به حقایق عینی متصل می‌سازد.

وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْيًا

(و هیچ بشری را نرسد که خدا با او سخن گوید مگر از راه وحی).

درنگ: وحی، با ایجاد تعین و تشخص، انسان را از مفاهیم ذهنی به مصادیق عینی متصل می‌سازد.

مصادیق وحی، گویی نوری است که از خورشید تا چراغ خواب، در مراتب گوناگون می‌درخشد. از الهامات عمیق انبیا تا دریافت‌های ساده‌تر انسان‌های عادی، همه در دایره وحی جای دارند.

مراتب وحی در انسان‌ها

وحی، به‌سان نردبانی است که مراتب گوناگونی دارد. انبیا و اولیا در قله این نردبان ایستاده‌اند، در حالی که انسان‌های عادی در مراتب پایین‌تر از آن بهره می‌برند.

تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ

(فرشتگان بر آنها نازل می‌شوند).

درنگ: وحی، در مراتب مختلف، از انبیا تا انسان‌های عادی، به همه تعلق می‌گیرد و هر کس به فراخور ظرفیتش از آن بهره‌مند می‌شود.

این تنوع مراتب، گویی باغی است که هر گل در آن، به قدر ظرفیتش، از نور آفتاب بهره می‌برد. انسان، با تلاش و استقامت، می‌تواند مراتب بالاتری از این نور را دریافت کند.

جمع‌بندی بخش دوم

وحی، به‌سان جریانی زلال، در انواع و مراتب گوناگون، انسان را به سوی حقیقت رهنمون می‌سازد. از وحی بی‌واسطه که قلب هر انسانی را روشن می‌کند تا وحی با رسول که کتب آسمانی را به ارمغان می‌آورد، همه در خدمت تعالی انسان هستند. این بخش، با تکیه بر آیات سوره شوری، نشان داد که انسان، به‌عنوان موجودی صاحب وحی، می‌تواند با دریافت این نور الهی، به کمال و اقتدار دست یابد.

بخش سوم: مسیر دریافت وحی و الزامات آن

ضرورت تلاش و تمرین برای دریافت وحی

دریافت وحی، برخلاف رشد جسمانی که خودبه‌خود رخ می‌دهد، به‌سان کاشتن بذری است که نیازمند مراقبت، آبیاری، و تلاش است. انسان، برای دریافت وحی، باید با استقامت و تمرین، قلب خود را آماده سازد.

قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا

(گفتند پروردگارمان الله است، سپس استقامت ورزیدند).

درنگ: دریافت وحی، نیازمند تلاش، استقامت، و برنامه‌ریزی است، برخلاف رشد طبیعی جسم که خودبه‌خود رخ می‌دهد.

این آیه، گویی نقشه‌ای است که مسیر دریافت وحی را نشان می‌دهد. استقامت، به‌سان خاک حاصلخیزی است که بذر وحی در آن می‌روید و به بار می‌نشیند.

تفاوت علم اکتسابی و معرفت وحیانی

علم اکتسابی، به‌سان نقشه‌ای است که تنها خطوط را نشان می‌دهد، اما معرفت وحیانی، انسان را به مقصد حقیقی رهنمون می‌سازد. علم، در سطح مفاهیم می‌ماند، اما وحی، قلب را به مصادیق عینی متصل می‌کند.

وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْيًا

(و هیچ بشری را نرسد که خدا با او سخن گوید مگر از راه وحی).

درنگ: معرفت وحیانی، برخلاف علم اکتسابی، انسان را از مفاهیم ذهنی به حقایق عینی متصل می‌سازد.

این تمایز، گویی تفاوت میان نقشه‌ای کاغذی و سفری واقعی به سوی مقصد است. وحی، انسان را به حقیقت متصل کرده و او را از محدودیت‌های مفهومی رها می‌سازد.

لزوم برنامه‌ریزی برای دریافت وحی

انسان، برای دریافت وحی، باید به‌سان کشاورزی دانا، زمین قلب خود را با نظم، طهارت، و عبادت شخم زند. برنامه‌ریزی منظم، گویی کلیدی است که درهای عالم غیب را می‌گشاید.

ثُمَّ اسْتَقَامُوا

(سپس استقامت ورزیدند).

درنگ: نظم، طهارت، و برنامه‌ریزی در زندگی، ظرفیت انسان را برای دریافت وحی افزایش می‌دهد.

این نظم، به‌سان نهر زلالی است که زمین خشک قلب را سیراب کرده و آن را برای رویش بذر وحی آماده می‌سازد.

سه طریق ورود به معرفت

معرفت، به‌سان گنجی است که از سه مسیر به دست می‌آید: اکتسابی، که از طریق مطالعه و یادگیری حاصل می‌شود؛ نزولی، که عنایتی الهی است؛ و وجودی، که از شکوفایی استعدادهای نهفته در وجود انسان سرچشمه می‌گیرد.

وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْيًا

(و هیچ بشری را نرسد که خدا با او سخن گوید مگر از راه وحی).

درنگ: معرفت، از طریق اکتساب، نزول الهی، و شکوفایی ظرفیت‌های وجودی انسان به دست می‌آید.

این سه مسیر، گویی سه شاخه از یک درخت هستند که هر یک به سوی میوه معرفت رهنمون می‌شوند. انسان، با بهره‌گیری از این مسیرها، می‌تواند به گنجینه‌های معرفت دست یابد.

تخته‌سنگ‌های وجودی و نقش عبادت

تخته‌سنگ‌های وجودی، به‌سان یخ‌هایی هستند که در اعماق وجود انسان نهفته‌اند. این استعدادهای نهفته، با عبادت، طهارت، و دوری از گناه، گویی در کوره الهی ذوب شده و به جریانی از وحی و معرفت تبدیل می‌شوند.

اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ

(خدا نور آسمان‌ها و زمین است).

درنگ: عبادت و طهارت، استعدادهای نهفته انسان را شکوفا کرده و به دریافت وحی منجر می‌شود.

این فرآیند، به‌سان ذوب شدن یخ در پرتو آفتاب است. عبادت، قلب انسان را گرم کرده و استعدادهای نهفته را به جریانی زلال از معرفت بدل می‌سازد.

آثار وحی در انسان

وحی، به‌سان بارانی است که بر زمین قلب انسان فرومی‌ریزد و در قالب خواب‌های صادقه، الهامات، و شهود ظاهر می‌شود. این آثار، گویی گل‌هایی هستند که در باغ وجود انسان می‌شکفند.

وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْيًا

(و هیچ بشری را نرسد که خدا با او سخن گوید مگر از راه وحی).

درنگ: وحی، در قالب خواب‌های صادقه، الهامات، و شهود، نشانه‌ای از شکوفایی ظرفیت‌های وجودی انسان است.

این آثار، گویی جرقه‌هایی هستند که در تاریکی قلب می‌درخشند و راه را به سوی حقیقت روشن می‌سازند.

جمع‌بندی بخش سوم

دریافت وحی، مسیری است که نیازمند تلاش، نظم، و طهارت است. انسان، با شخم زدن زمین قلب خود و شکوفایی استعدادهای نهفته، می‌تواند به جریانی زلال از معرفت و وحی دست یابد. این بخش، با تکیه بر آیات قرآن کریم، نشان داد که معرفت وحیانی، برخلاف علم اکتسابی، انسان را به مصادیق عینی متصل کرده و او را به سوی کمال هدایت می‌کند.

بخش چهارم: چالش‌ها و الزامات سلوک عرفانی

خطر انحراف در مسیر وحی

مسیر سلوک، به‌سان راهی باریک بر لبه پرتگاه است که بی‌احتیاطی در آن، انسان را به ورطه توهم و انحراف می‌کشاند. بدون هدایت مربی، انسان ممکن است در دام خیالات و القائات شیطانی گرفتار شود.

وَكَذَٰلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ يُوحُونَ إِلَىٰ بَعْضِهِمْ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا

(و این‌گونه برای هر پیامبری دشمنی از شیاطین انس و جن قرار دادیم که به یکدیگر سخن آراسته به فریب می‌گویند).

درنگ: بدون هدایت مربی، دریافت وحی ممکن است به توهم، خیالات، و انحرافات شیطانی منجر شود.

این آیه، گویی هشداری است که انسان را از رهزنان مسیر سلوک آگاه می‌سازد. شیطان، با سخنان آراسته، گویی تله‌ای برای قلب انسان می‌گستراند.

ضرورت مربی در سلوک

مربی، به‌سان چراغ راه است که در تاریکی مسیر سلوک، انسان را از گمراهی حفظ می‌کند. بدون هدایت او، انسان ممکن است در دام توهمات گرفتار شود.

ثُمَّ اسْتَقَامُوا

(سپس استقامت ورزیدند).

درنگ: مربی، با هدایت صحیح، انسان را از توهمات و انحرافات در مسیر سلوک حفظ می‌کند.

مربی، گویی باغبانی است که نهال سلوک را از آفات حفظ کرده و به سوی رشد هدایت می‌کند.

خطر توهمات و موجودات خبیث

توهمات، به‌سان علف‌های هرز، در آغاز مسیر سلوک رشد می‌کنند و ممکن است انسان را به گمراهی و حتی الحاد بکشانند. شیطان و موجودات خبیث، گویی رهزنان این مسیر هستند که با القائات خود، انسان را از راه بازمی‌دارند.

شَيَاطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ

(شیاطین انس و جن).

درنگ: شیطان و موجودات خبیث، با القائات خود، انسان را در مسیر سلوک به گمراهی می‌کشانند.

این خطر، گویی سایه‌ای است که بر مسیر سلوک افتاده و انسان را از رسیدن به نور وحی بازمی‌دارد.

حلال‌درمانی و دوری از گناه

حلال‌درمانی، به‌سان آبی زلال، قلب انسان را از آلودگی‌ها پاک کرده و ظرفیت او را برای دریافت وحی افزایش می‌دهد. مصرف غذای حلال و دوری از گناه، گویی خاک قلب را برای رویش بذر معرفت آماده می‌سازد.

وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْيًا

(و هیچ بشری را نرسد که خدا با او سخن گوید مگر از راه وحی).

درنگ: مصرف غذای حلال و دوری از گناه، ظرفیت انسان را برای دریافت وحی و معرفت افزایش می‌دهد.

این طهارت، گویی آیینه‌ای است که نور وحی را در قلب انسان منعکس می‌سازد.

خطر خودشیفتگی و پراکندگی

خودشیفتگی و پراکندگی در مشاغل، به‌سان موانعی هستند که انسان را از تمرکز بر سلوک بازمی‌دارند. وحدت در زندگی، گویی کلیدی است که درهای معرفت را می‌گشاید.

وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ تَفَرَّقُوا وَاخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ

(و مانند کسانی نباشید که پس از آمدن نشانه‌های روشن، پراکنده شدند و اختلاف کردند).

درنگ: خودشیفتگی و پراکندگی، موانع اصلی در مسیر سلوک و دریافت وحی هستند.

وحدت، به‌سان نخی است که دانه‌های تسبیح را به هم متصل کرده و از پراکندگی آنها جلوگیری می‌کند.

آثار اولیه وحی و تصفیه آنها

آثار اولیه وحی، به‌سان جویباری است که در آغاز، همراه با آشوب‌ها و ناخالصی‌ها جریان می‌یابد. این آثار، گاه در قالب خواب‌های صادقه و گاه در قالب توهمات ظاهر می‌شوند که نیازمند تصفیه با هدایت مربی است.

يُوحُونَ إِلَىٰ بَعْضِهِمْ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا

(به یکدیگر سخن آراسته به فریب می‌گویند).

درنگ: آثار اولیه وحی، ممکن است با توهمات همراه باشد و نیازمند تصفیه با هدایت مربی است.

مربی، گویی صافی است که این جویبار را از ناخالصی‌ها پاک کرده و به زلالی می‌رساند.

جمع‌بندی بخش چهارم

سلوک عرفانی، مسیری است پرچالش که نیازمند هدایت مربی، طهارت، و وحدت است. انسان، در این مسیر، باید از توهمات، خودشیفتگی، و القائات شیطانی دوری گزیند تا به نور وحی دست یابد. این بخش، با تکیه بر آیات قرآن کریم، نشان داد که حلال‌درمانی و نظم در زندگی، کلیدهای اصلی موفقیت در این مسیر هستند.

بخش پنجم: احیای علوم و معارف در حوزه‌های علمیه

افول علوم در علم دینی

علم دینی، که روزگاری گنجینه‌ای از علوم کاربردی و معارف لدنی بود، در اثر عوامل بیرونی، از شأن اصلی خود فاصله گرفته است. این علوم، گویی گنج‌هایی هستند که در زیر خاک مدفون شده‌اند و نیازمند کاوش و احیا هستند.

إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ

(ما تورات را نازل کردیم که در آن هدایت و نور است).

درنگ: علم دینی، با از دست دادن علوم کاربردی و معارف لدنی، از شأن اصلی خود فاصله گرفته است.

این افول، گویی سایه‌ای است که بر آفتاب علم دینی افتاده و آن را از درخشش بازداشته است.

نقش عوامل بیرونی در افول علوم

عوامل بیرونی، با محدود کردن علم دینی به برخی علوم خاص، گویی بال‌های پرواز آن را بسته‌اند. این محدودیت، علم دینی را از جایگاه وارثان انبیا دور کرده است.

فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ

(و اگر در چیزی اختلاف کردید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید).

درنگ: عوامل بیرونی، با حذف علوم کاربردی و معارف لدنی، علم دینی را از اقتدار علمی و معنوی محروم کرده‌اند.

این آیه، گویی فراخوانی است برای بازگشت به سرچشمه‌های قرآن و سنت برای احیای علوم الهی.

ضرورت احیای علوم کاربردی و لدنی

احیای علوم کاربردی، مانند ریاضیات و مهندسی، و معارف لدنی، مانند وحی و شهود، گویی کلیدی است که درهای اقتدار علمی و معنوی را می‌گشاید.

فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ

(آن را به خدا و پیامبر بازگردانید).

درنگ: احیای علوم کاربردی و معارف لدنی، علم دینی را به جایگاه وارثان انبیا بازمی‌گرداند.

این احیا، گویی بازگرداندن روح به کالبد علم دینی است که آن را از نو زنده می‌سازد.

نقش علمای پیشین در علوم

علمای پیشین، گویی ستارگانی بودند که با تسلط بر علوم کاربردی و لدنی، آسمان دانش را نورانی می‌ساختند. این عالمان، از ریاضیات تا کیمیا، گنجینه‌های علمی را در خدمت بشریت قرار می‌دادند.

فِيهَا هُدًى وَنُورٌ

(در آن هدایت و نور است).

درنگ: علمای پیشین، با تسلط بر علوم کاربردی و لدنی، نقش برجسته‌ای در پیشرفت علمی و معنوی جامعه داشتند.

این عالمان، گویی معمارانی بودند که بنای تمدن اسلامی را با علوم گوناگون برافراشتند.

نقد وضعیت کنونی علم دینی

علم دینی، در روزگار کنونی، گویی به شاخه‌ای خشکیده بدل شده که از شکوفایی علوم کاربردی و لدنی محروم مانده است. این محدودیت، آن را از شأن وارثان انبیا دور کرده است.

فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ

(آن را به خدا و پیامبر بازگردانید).

درنگ: علم دینی، با محدود شدن به برخی علوم خاص، از شأن وارثان انبیا فاصله گرفته است.

این نقد، گویی هشداری است که علم دینی را به بازنگری و احیا دعوت می‌کند.

امید به آینده علم دینی

نسل جدید دانش‌پژوهان، گویی جوانه‌هایی هستند که امید به احیای علوم و معارف را زنده کرده‌اند. این نسل، با دانش و انگیزه، می‌تواند علم دینی را به جایگاه اصلی خود بازگرداند.

تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ

(فرشتگان بر آنها نازل می‌شوند).

درنگ: نسل جدید دانش‌پژوهان، با دانش و انگیزه، امید به احیای علوم و معارف در علم دینی را زنده کرده‌اند.

این امید، گویی سپیده‌دمی است که پس از شبی تاریک، نوید روزی روشن را می‌دهد.

ضرورت تغییر ماهیت علم دینی

تغییر ماهیت علم دینی، گویی بازسازی بنایی است که باید از نو بر پایه‌های علوم کاربردی و معارف لدنی استوار شود.

فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ

(آن را به خدا و پیامبر بازگردانید).

درنگ: تغییر ماهیت علم دینی، با تأکید بر علوم کاربردی و معارف لدنی، آن را به جایگاه وارثان انبیا بازمی‌گرداند.

این تغییر، گویی بازگرداندن روح به کالبد علم دینی است که آن را به جایگاه شایسته‌اش می‌رساند.

نقش توحید مفضل در علوم

کتاب توحید مفضل، گویی گنجینه‌ای است که دانش بی‌نظیر یکی از ائمه معصومین علیهم‌السلام را به نمایش می‌گذارد. این اثر، در پاسخ به چالش‌های فکری، نگاشته شده و عظمت علم الهی را آشکار می‌سازد.

فِيهَا هُدًى وَنُورٌ

(در آن هدایت و نور است).

درنگ: توحید مفضل، نمونه‌ای از دانش بی‌نظیر ائمه معصومین علیهم‌السلام است که در پاسخ به چالش‌های فکری نگاشته شده است.

این اثر، گویی مشعلی است که در تاریکی جهل می‌درخشد و راه را به سوی حقیقت روشن می‌سازد.

ضرورت خواست و تلاش برای وحی

دریافت وحی، به‌سان گریه طفلی است که برای شیر مادر می‌کوشد. انسان، با خواست و تلاش، باید خود را برای دریافت این نور الهی آماده سازد.

ثُمَّ اسْتَقَامُوا

(سپس استقامت ورزیدند).

درنگ: انسان، با خواست و تلاش، مانند طفلی که برای شیر گریه می‌کند، باید خود را برای دریافت وحی آماده سازد.

این خواست، گویی بذری است که در دل کاشته می‌شود و با استقامت به ثمر می‌نشیند.

جمع‌بندی بخش پنجم

علم دینی، که روزگاری گنجینه‌ای از علوم کاربردی و معارف لدنی بود، نیازمند احیاست تا به جایگاه وارثان انبیا بازگردد. نسل جدید دانش‌پژوهان، با تکیه بر قرآن و سنت، می‌توانند این احیا را به انجام رسانند. این بخش، با تأکید بر نقش توحید مفضل و ضرورت خواست و تلاش، نشان داد که علم دینی می‌تواند بار دیگر درخشش خود را باز یابد.

نتیجه‌گیری

انسان، به‌سان گوهری است که در پرتو وحی، از خاک به افلاک می‌رسد. قرآن کریم، با آیات نورانی خود، این مسیر را روشن ساخته و نشان داده است که اقتدار و کمال انسان در گرو نزول ملائکه، مشیت الهی، و دریافت وحی است. این نوشتار، با تکیه بر آیات سوره شوری و تأملات عمیق استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، نشان داد که وحی، به‌سان جریانی زلال، انسان را از محدودیت‌های مادی رها ساخته و به سوی حقیقت هدایت می‌کند. مسیر سلوک، هرچند پرچالش است، اما با هدایت مربی، طهارت، و وحدت، انسان می‌تواند به گنجینه‌های معرفت دست یابد. علم دینی، که در اثر عوامل بیرونی از شأن اصلی خود فاصله گرفته، نیازمند احیای علوم کاربردی و معارف لدنی است تا بار دیگر به جایگاه وارثان انبیا بازگردد. نسل جدید دانش‌پژوهان، با تکیه بر قرآن و سنت، می‌توانند این احیا را به انجام رسانند و آینده‌ای روشن برای علم دینی رقم زنند.

با نظارت صادق خادمی