در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 1675

متن درس





شناخت الهی: اقتدار انسان در پرتو قرآن کریم

شناخت الهی: اقتدار انسان در پرتو قرآن کریم

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۱۶۷۵)

دیباچه

در سپهر معرفت دینی، انسان به‌سان مسافری است که در جست‌وجوی حقیقت، راه‌های گوناگون را می‌پیماید. این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، به کاوش در اقتدار انسان از منظر قرآن کریم می‌پردازد و چالش‌های معرفتی عصر حاضر را در پرتو سه محور بنیادین تعبد، علم و یقین بررسی می‌کند. در جهانی که کثرت مذاهب و عرفان‌ها چونان امواجی پرتلاطم، اذهان را به‌سوی پراکندگی سوق می‌دهد، این اثر در پی آن است که با زبانی روشن و متین، راهی به‌سوی فهم عمیق‌تر حقیقت هموار سازد. پرسش‌های بنیادین انسان معاصر، از تمایل به تبدیل تعبد به دانش تا جست‌وجوی حس یقین، در این نوشتار با نگاهی عقلانی و معنوی تحلیل شده و راهکارهایی برای بازسازی گفتمان دینی در مواجهه با تشتت فکری ارائه می‌گردد. این اثر، نه‌تنها به‌عنوان چراغی برای راهیابی در مسیر معرفت الهی، بلکه به‌منزله دعوتی برای بازاندیشی در ساختارهای علمی و دینی نگاشته شده است.

بخش نخست: کثرت‌گرایی دینی و تشتت فکری در جهان معاصر

پراکندگی مذاهب و عرفان‌ها

جهان معاصر، شاهد تنوع بی‌سابقه‌ای در مذاهب و عرفان‌هاست که گاه تمایز میان آن‌ها را دشوار ساخته است. این کثرت، به‌ویژه در میان قشر آگاه و تحصیل‌کرده، به پراکندگی فکری و ذهنی انجامیده و در محیط‌های علمی، از دانشگاه‌ها تا مکاتب ابتدایی، نمود یافته است. گاه مذاهب گوناگون، سخنی واحد را با تفاوت‌های ظریف در استدلال و بیان ارائه می‌دهند، مانند فتواهای فقها که هر یک با دلایل و نگرش‌های متفاوتی صادر می‌شوند.

این تنوع، اگرچه نشانه‌ای از پویایی فرهنگی است، اما فقدان چارچوبی منسجم برای سامان‌دهی آن، به سردرگمی معرفتی منجر شده است. همان‌گونه که رودخانه‌ای پرخروش، بدون سد و هدایت، به پراکندگی و هدررفت می‌انجامد، کثرت مذاهب نیز بدون گفتمانی استوار، به تشتت فکری دامن می‌زند. این چالش، ضرورت بازسازی گفتمان دینی را برای پاسخ‌گویی به نیازهای فکری جامعه برجسته می‌سازد.

درنگ: کثرت مذاهب و عرفان‌ها، اگرچه نشانه پویایی فرهنگی است، اما بدون چارچوبی منسجم، به پراکندگی فکری منجر می‌شود. بازسازی گفتمان دینی، ضرورتی برای پاسخ‌گویی به این چالش است.

چالش‌های معرفتی در سپهر علم

در محیط‌های علمی، از دانشگاه‌ها تا مکاتب، تشتت فکری به‌ویژه در میان دانش‌پژوهان مشهود است. این پراکندگی، ریشه در تنوع دیدگاه‌ها و نبود مرجعیتی واحد برای هدایت اذهان دارد. همان‌گونه که ستارگان در آسمان شب پراکنده‌اند، اما بدون قطب‌نما راه را به گمراهی می‌برند، اذهان نیز بدون هدایتی استوار، در دریای کثرت‌گرایی غرق می‌شوند.

بخش دوم: از تعبد به دانش، از دانش به یقین

تلاش بشر برای تبدیل تعبد به دانش

انسان معاصر، برخلاف پیشینیان که تعبد را به‌منزله پذیرش بدون فهم می‌پذیرفتند، در پی فهم عقلانی است. او می‌خواهد بداند چرا باید عملی را انجام دهد و از پذیرش محض دستورات الهی بدون درک عقلانی امتناع می‌ورزد. این تمایل، به‌سان کیمیاگری است که می‌کوشد ایمان را به معرفت تبدیل کند، اما گاه در نبود دانش کافی، به انکار تعبد می‌انجامد.

قرآن کریم در این باره می‌فرماید: وَقَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتَى مِثْلَ مَا أُوتِيَ رُسُلُ اللَّهِ (و گفتند: هرگز ایمان نمی‌آوریم مگر آنکه همانند آنچه به پیامبران خدا داده شده به ما نیز داده شود) [الأنعام: ۱۲۴]. این آیه، به روشنی خواست انسان برای فهم و معرفت را نشان می‌دهد.

درنگ: انسان معاصر، با گرایش به فهم عقلانی، تعبد را به دانش تبدیل می‌کند. این تحول، اگرچه نشانه رشد عقلانیت است، اما در نبود دانش کافی، به انکار ایمان می‌انجامد.

حس‌محوری: گامی فراتر از دانش

انسان امروزی، فراتر از دانش مفهومی، به دنبال حس و تجربه مستقیم حقیقت است. این حس‌محوری، در زندگی روزمره نیز نمود دارد؛ مثلاً در انتخاب غذا، فرد بر اساس تجربه شخصی و حس خود تصمیم می‌گیرد که کدام غذا برایش مناسب است. این رویکرد، مانند باغبانی است که نه‌تنها به شناخت خاک و بذر بسنده می‌کند، بلکه طعم میوه را نیز می‌چشد تا از درستی کار خویش یقین یابد.

سه مسیر کمال: تعبد، دانش و وصول

سه مسیر اصلی برای دستیابی به کمال انسانی عبارت‌اند از:

  • تعبد: پذیرش بدون فهم، مانند اعتماد به کلام والدین یا پیامبر بدون نیاز به دانستن دلیل.
  • دانش: فهم عقلانی و فلسفی، که به تبیین مسائل متافیزیکی می‌پردازد.
  • وصول: تجربه مستقیم حقیقت، که در عرفان به‌عنوان بالاترین مرتبه کمال شناخته می‌شود.

این سه‌گانه، به‌سان نردبانی است که انسان را از پذیرش ساده‌لوحانه به سوی فهم عقلانی و سپس تجربه عمیق الهی هدایت می‌کند.

درنگ: تعبد، دانش و وصول، سه مسیر کمال‌اند که انسان را از پذیرش محض به فهم عقلانی و تجربه مستقیم حقیقت رهنمون می‌سازند.

ابن‌سینا و تعادل میان عقل و ایمان

ابن‌سینا، به‌عنوان حکیمی برجسته، در مواردی که عقلش به فهم کامل حقیقت نمی‌رسید، به تعبد روی می‌آورد. او در مسئله جمع ماده (تصرم) و خلود در قیامت، به دلیل ناتوانی عقل، به کلام پیامبر و قرآن تمسک جسته و می‌گفت: «صادق مصدق فرموده، من قبول دارم.» این رویکرد، به‌سان پلی است که عقل و ایمان را به هم پیوند می‌دهد.

فلسفه اسلامی و تبیین مسائل متافیزیکی

در فلسفه اسلامی، تلاش‌هایی برای تبیین جمع میان ماده و خلود در قیامت صورت گرفته است. این تلاش‌ها، تعبد را به دانش تبدیل کرده و نشان داده‌اند که این مفاهیم در چارچوب فلسفی سازگارند. این فرایند، مانند تراشیدن سنگی نتراشیده است که به‌تدریج به جواهری درخشان بدل می‌شود.

عرفان و تجربه مستقیم حقیقت

عارف، به‌عنوان واصل به حقیقت، حس درستی عمل یا باور خود را تجربه می‌کند. این حس، در اعمال دینی مانند نماز و روزه نیز نمود می‌یابد، که فرد اثر معنوی آن را در روح خود احساس می‌کند. عرفان، به‌سان چشمه‌ای است که از اعماق وجود انسان می‌جوشد و او را به سوی قرب الهی رهنمون می‌سازد.

درنگ: عرفان، با هدایت انسان به تجربه مستقیم حقیقت، او را از دانش مفهومی فراتر برده و به قرب الهی می‌رساند.

بخش سوم: چالش‌های معاصر و راهکارهای بازسازی گفتمان دینی

رد تعبد و اصرار بر دانش و حس

چالش اصلی جهان امروز، رد تعبد و اصرار بر فهم و حس مستقیم است. انسان معاصر، نمی‌پذیرد که بدون فهم کامل، عملی را انجام دهد و خواستار دانش و تجربه شخصی است. این رویکرد، اگرچه آرمانی است، اما در بسیاری موارد غیرممکن بوده و به سرخوردگی می‌انجامد. همان‌گونه که مسافری در جست‌وجوی مقصدی دور، بدون نقشه و راهنما گمراه می‌شود، انسان مدرن نیز بدون تعبد، در مسیر معرفت به بیراهه می‌رود.

جهان رسانه‌ای و تشدید تشتت

جهان رسانه‌ای، با ایجاد دهکده جهانی، به تبادل سریع اطلاعات منجر شده است. این امر، ضمن اینکه دستاورد علم و فناوری است، تشتت فکری را تشدید کرده و چالش‌هایی برای اثبات ادعاهای دینی ایجاد کرده است. رسانه‌ها، مانند آینه‌ای هستند که هم حقیقت را بازمی‌تابانند و هم شبهات را بزرگ‌نمایی می‌کنند.

درنگ: جهان رسانه‌ای، با گسترش اطلاعات، تشتت فکری را تشدید کرده و نیاز به پاسخ‌گویی علمی و عقلانی را برجسته می‌سازد.

ناکامی علم دینی در پاسخ‌گویی

علم دینی، در پاسخ‌گویی به شبهات و نیازهای فکری جامعه، گاه ناکام مانده است. این ناکامی، به کاهش اعتبار دین در میان قشر آگاه منجر شده است. همان‌گونه که باغی بدون باغبان به هرز می‌رود، علم دینی نیز بدون بازسازی و پویایی، از پاسخ‌گویی به نیازهای زمانه بازمی‌ماند.

نیاز به بازسازی ساختارهای علمی و دینی

برای پاسخ‌گویی به نیازهای فکری معاصر، ساختارهای علمی و دینی باید به مراکز پژوهشی تبدیل شوند. این بازسازی، نیازمند کنار گذاشتن روش‌های غیرعلمی و ایجاد فضای گفت‌وگوی عقلانی است. این فرایند، مانند بازسازی عمارتی کهن است که با حفظ اصالت، به نیازهای نوین پاسخ می‌دهد.

مثال تاریخی: مقابله غیرعلمی با انحرافات

در گذشته، برخی برای مقابله با انحرافات، به روش‌های غیرعلمی مانند نجس خواندن اموال دیگران متوسل شدند. این رویکرد، نشان‌دهنده ضعف در گفتمان علمی و اقناعی بود. همان‌گونه که جنگجویی بدون سلاح مناسب شکست می‌خورد، علم دینی نیز بدون ابزارهای عقلانی در برابر چالش‌ها ناکام می‌ماند.

ضعف جهانی ادیان در برابر کثرت فکری

نه‌تنها اسلام، بلکه دیگر ادیان نیز در برابر کثرت فکری معاصر ناکام مانده‌اند. این ضعف، به کاهش اعتبار نهادهای دینی منجر شده است. ادیان، مانند کشتی‌هایی در طوفان کثرت‌گرایی، نیازمند لنگر استواری برای ثبات هستند.

درنگ: ادیان در برابر کثرت فکری معاصر ناکام مانده‌اند و نیاز به گفتمانی قوی‌تر و علمی‌تر دارند.

ظرفیت شیعه دوازده‌امامی

شیعه دوازده‌امامی، با بهره‌مندی از ۲۶۰ سال هدایت معصومان، ظرفیت بی‌نظیری برای پاسخ‌گویی به نیازهای فکری جهان دارد. این سرمایه، مانند گنجی است که اگر به‌درستی به‌کار گرفته شود، می‌تواند به دیالوگ فرهنگی با جهان منجر شود.

سه اصل بنیادین برای اصلاح

برای اصلاح وضعیت کنونی، سه اصل کلیدی پیشنهاد شده است:

  • علم: احیای دانش قرآن و معصومان به‌صورت علمی و به‌روز.
  • صدق: صداقت در گفتار و رفتار، به‌ویژه در حوزه‌های دینی.
  • اخلاص: جدایی دین از منافع دنیوی و تمرکز بر خدمت به خدا.

این سه اصل، مانند سه ستون استوار، بنای گفتمان دینی را تقویت می‌کنند.

درنگ: علم، صدق و اخلاص، سه ستون گفتمان دینی پویا و معتبرند.

اختلاط دین و دنیا

یکی از چالش‌های اصلی، اختلاط دین با منافع دنیوی است. برخی، به‌جای خدمت به خدا، به دنبال منافع شخصی‌اند، که به کاهش اعتبار دین منجر شده است. این اختلاط، مانند آمیختن آب و روغن است که به کدورت می‌انجامد.

تحول ساختاری در نهادهای دینی

نهادهای دینی باید به مراکز علمی و پژوهشی تبدیل شوند که با پرداخت حقوق مناسب، از طلاب انتظار کار علمی و تحقیقاتی داشته باشند. این تحول، مانند بازسازی پلی است که راه را برای عبور به سوی آینده هموار می‌سازد.

ناکامی در تعامل با جامعه

علم دینی در تعامل با قشر آگاه و جوان ناکام مانده و به یأس و جدایی این قشر از دین منجر شده است. این ناکامی، مانند درختی است که میوه نمی‌دهد و اعتماد باغبان را از دست می‌دهد.

مثال اختلاط دین و دنیا

در گذشته، برخی با سوءاستفاده از نام دین، به جمع‌آوری پول برای اهداف شخصی می‌پرداختند. این امر، مانند پوشاندن باطل با جامه حق است که اعتماد عمومی را تضعیف می‌کند.

نقش طلبه در اولویت‌بندی دین

برخلاف مردم عادی که زندگی را اصل و دین را فرع می‌دانند، طلبه باید دین را اصل و زندگی را فرع بداند. بااین‌حال، زندگی او نیز باید از طریق ساختارهای مالی مناسب حمایت شود. طلبه، مانند مشعلی است که باید با نور دین، راه دیگران را روشن کند.

نیاز به نظام‌مندسازی نهادهای دینی

نهادهای دینی باید به‌عنوان نهادهایی فی‌سبیل‌الله، نظام‌مند شوند و طلاب با امتحانات دقیق و کار علمی جدی، حمایت مالی و معنوی شوند. این نظام‌مندسازی، مانند تنظیم سازهای یک ارکستر است که هماهنگی را به ارمغان می‌آورد.

کاستی روش‌های کنونی دفاع از دین

روش‌های کنونی، مانند برخوردهای سیاسی یا اجباری، نمی‌توانند از دین دفاع کنند. تنها راه، ایجاد گفتمان علمی و فرهنگی است که با تکیه بر قرآن و معصومان، پاسخ‌گوی نیازهای فکری جامعه باشد. این گفتمان، مانند جویباری زلال است که عطش حقیقت‌جویان را فرومی‌نشاند.

درنگ: گفتمان علمی و فرهنگی، تنها راه دفاع از دین در برابر چالش‌های معاصر است.

جمع‌بندی

این نوشتار، با کاوش در اقتدار انسان از منظر قرآن کریم، چالش‌های معاصر در حوزه دین، تعبد، علم و یقین را تحلیل کرد. تشتت فکری، تمایل به تبدیل تعبد به دانش و حس‌محوری، و ناکامی علم دینی در پاسخ‌گویی به نیازهای فکری جامعه، از جمله مسائل کلیدی بودند. برای غلبه بر این چالش‌ها، بازسازی نهادهای علمی و دینی به‌عنوان مراکز پژوهشی، تقویت گفتمان عقلانی، و پایبندی به اصول علم، صدق و اخلاص ضروری است. شیعه دوازده‌امامی، با تکیه بر سرمایه عظیم معارف معصومان، ظرفیت بی‌نظیری برای دیالوگ فرهنگی با جهان دارد، مشروط بر اینکه ساختارهای آموزشی و پژوهشی آن به‌روز و کارآمد شوند. این تحول، مانند کاشتن بذری است که با مراقبت، به درختی تناور بدل خواهد شد و سایه‌سار معرفت را بر جامعه خواهد گسترد.

با نظارت صادق خادمی