متن درس
جامعیت انسان در قرآن کریم: تأملاتی در فلسفه اسلامی و علوم دینی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۶۸۸)
دیباچه: بازاندیشی در فلسفه و علوم دینی
این نوشتار، با تأمل در درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به بازخوانی و بازسازی مفاهیم بنیادین فلسفه اسلامی و علوم دینی میپردازد. محور اصلی این اثر، تحلیل جامعیت انسان در پرتو آیات سوره زخرف از قرآن کریم است که با نقدی عمیق بر فلسفه تنزیهی و سلبی، به ضرورت بازنگری در مفاهیم سنتی و تقویت رویکرد ایجابی در شناخت حقیقت تأکید میورزد. این بررسی، با نگاهی به محدودیتهای علوم حوزوی، از جمله فقدان معرفتشناسی و اشتقاق، و تأثیر عوامل تاریخی مانند استعمار و استبداد بر تحریف معرفت، به تبیین ضرورت تحول در علوم دینی میپردازد.
بخش نخست: نقد فلسفه تنزیهی و ضرورت رویکرد ایجابی
فلسفه تنزیهی و محدودیتهای معرفتی
فلسفه اسلامی، بهویژه در حوزه کلام، در گذشته به رویکردی تنزیهی و سلبی گرایش داشته است. این رویکرد، به جای تعریف ایجابی اشیا و مفاهیم، به نفی صفات و ویژگیها متوسل میشده و از اینرو، به جای شناخت دقیق، به فرافکنی و گریز از معرفت منجر شده است. برای نمونه، در تعریف خدا، به جای تأکید بر صفات ایجابی مانند وجود و حیات، به نفی صفاتی چون جسمانیت یا مرکب بودن پرداخته شده است. این روش، که در کتب فلسفی مانند «اسفار اربعه» و «منظومه» مشهود است، شناخت را به سطحی ظاهری تقلیل داده و مانع از درک عمیق حقیقت شده است.
درنگ: فلسفه تنزیهی، با تکیه بر نفی به جای اثبات، معرفت را محدود کرده و از تبیین دقیق حقیقت بازمانده است. |
فلسفه ایجابی: گامی به سوی شناخت حقیقی
در برابر فلسفه سلبی، رویکرد ایجابی با تعریف خدا بهعنوان وجود، حیات و صفات مثبت، به شناخت مستقیم و واقعی یاری میرساند. این دیدگاه، با تأکید بر تحقق و ظهور، به جای فرافکنی و نفی، راه را برای فهمی عمیقتر از هستی میگشاید. برخلاف فلسفه تنزیهی که به ابهام و سطحینگری منجر میشود، فلسفه ایجابی با تبیین وجودمحور، به انسان امکان میدهد تا حقیقت را در آیینه وجود بنگرد.
ادامه سنت تنزیهی در علوم دینی
علوم دینی کنونی، همچنان به فلسفه تنزیهی پایبند مانده و این رویکرد در متون کلاسیک مانند «اسفار» و «منظومه» و حتی در کتب سادهشدهای مانند «بدایة الحکمة» و «نهایة الحکمة» مشاهده میشود. این کتب، هرچند به دلیل زبان روان برای آموزش سودمندند، اما به دلیل تکیه بر فلسفه سلبی، از عمق معرفتی لازم برخوردار نیستند. این پایبندی، مانع از انطباق علوم دینی با نیازهای معرفتی عصر حاضر شده و ضرورت بازنگری در این رویکرد را برجسته میسازد.
فقدان معرفتشناسی در فلسفه اسلامی
یکی از کاستیهای بنیادین فلسفه اسلامی، نبود باب معرفتشناسی است. کتب فلسفی مانند «اسفار» و «منظومه»، به جای پرداختن به فرآیند شناخت و ارتباط نفس با معلومات، به مفاهیمی مانند وجود ذهنی بسنده کردهاند. مفهوم وجود ذهنی، که به انطباع یا تمثل اشیا در ذهن تعریف شده، به دلیل ابهام و اقوال متعارض، از تبیین دقیق فرآیند شناخت ناتوان مانده است. برای مثال، انعکاس دیوار در ذهن، نه خود دیوار است و نه ارتباط آن با وجود خارجی به روشنی تبیین شده است.
درنگ: فقدان معرفتشناسی در فلسفه اسلامی، به ضعف در تحلیل ارتباط نفس با معلومات و ناتوانی در تبیین فرآیند شناخت منجر شده است. |
نقد مفهوم وجود ذهنی در فلسفه ملاصدرا
ملاصدرا، وجود ذهنی را بهعنوان ایجاد وجود خارجی در ذهن تعریف کرده، اما این وجود، با وجود خارجی متفاوت است. این تعریف، به دلیل عدم تبیین دقیق چگونگی ایجاد وجود ذهنی، همچنان در چارچوب فلسفه سلبی باقی مانده و از ارائه معرفتی روشن بازمیماند. این ابهام، ریشه در ضعف معرفتشناسی و تکیه بر مفاهیم تنزیهی دارد.
محدودیتهای تاریخی فلاسفه اسلامی
فلاسفه اسلامی، به دلیل فقدان امکانات، فشارهای سیاسی و اجتماعی، و مقاومت برخی عالمان دینی، نتوانستند فلسفهای پویا و علمی توسعه دهند. این محدودیتها، به انحطاط علمی و تداوم فلسفه تنزیهی منجر شده و رشد معرفتشناسی را متوقف ساخته است. برخی عالمان، به دلیل ناتوانی در فهم پیچیدگیهای فلسفه، آن را نفی کرده و مانع مطالعه آن شدند. این مقاومت، گاه به خودفریبی و فرافکنی انجامیده است، چنانکه تمثیلی از گربهای که به دلیل ناتوانی در دسترسی به دنبه، آن را ناپسند میخواند، این وضعیت را به خوبی ترسیم میکند.
جمعبندی بخش نخست
این بخش، با نقد فلسفه تنزیهی و سلبی، بر ضرورت رویکرد ایجابی در شناخت حقیقت تأکید کرد. فقدان معرفتشناسی، ابهام در مفاهیم مانند وجود ذهنی، و محدودیتهای تاریخی، از موانع اصلی پیشرفت فلسفه اسلامی بودهاند. بازنگری در این مفاهیم و تقویت معرفتشناسی، گامی اساسی در جهت احیای فلسفه اسلامی و انطباق آن با نیازهای معاصر است.
بخش دوم: نقد علوم حوزوی و ضرورت تحول
محدودیتهای ادبیات حوزوی
ادبیات حوزوی، بهویژه علوم صرف و نحو، به جای تمرکز بر اشتقاق و ماده کلمات، به ساختارهای ظاهری و قواعد شکلی محدود شده است. برای مثال، قاعده «ضرب زید عمرا» تنها به شکل و قراردادهای ظاهری پرداخته و از معنای واقعی کلمات غفلت کرده است. این محدودیت، مانع از فهم عمیق معانی و ماده کلمات شده و شناخت دقیق را تضعیف کرده است.
فقدان اشتقاق و تأثیر استعمار
حذف اشتقاق از علوم حوزوی، که به تأثیر عوامل تاریخی مانند استعمار نسبت داده میشود، مانع از فهم ماده کلمات و معانی عمیق شده است. اشتقاق، بهعنوان علمی کلیدی برای درک معنای واقعی کلمات، برای پیشرفت علوم دینی ضروری است. بدون اشتقاق، علوم حوزوی مانند منطق، اصول، فقه و تفسیر ناقص میمانند، زیرا ماده کائنات فهمیده نمیشود.
درنگ: اشتقاق، بهعنوان پایهای برای فهم معانی عمیق کلمات، برای تکمیل علوم دینی و پیشرفت معرفتی ضروری است. |
مثال واژه «پُخ» و ناآگاهی از معنا
استفاده نادرست از واژه «پُخ» در منبر، به دلیل ناآگاهی از معنای واقعی آن، نمونهای از کاستیهای ناشی از فقدان اشتقاق است. این واژه، که در برخی مناطق به معنای بیارزش به کار میرود، در اصل معنای متفاوتی دارد. این سوءتفاهم، به ضرورت فهم ماده کلمات و پرهیز از تعاریف سطحی و محلی تأکید دارد.
نقد منطق حوزوی و ضرورت صناعات خمس
منطق حوزوی، بهویژه اشکال اربعه، به دلیل فقدان صناعات خمس، ناکافی است و به شکل ظاهری محدود شده است. کتاب «منطق مظفر»، با ارائه صناعات خمس به زبانی ساده، گامی مثبت در جهت اصلاح منطق حوزوی برداشته است. این کتاب، با وجود سادگی، به بهبود فهم منطقی کمک کرده و ضرورت توجه به صناعات خمس را برجسته میسازد.
نقد قیاسهای منطقی و ابهام در مفاهیم
قیاسهایی مانند «العالم متغیر، کل متغیر حادث، فالعالم حادث» یا «العالم اثر القدیم، اثر القدیم قدیم، فالعالم قدیم» به دلیل ابهام در معنای «عالم» نادرستاند. معنای «عالم» در این قیاسها مشخص نیست و تمایز میان عالم و عالمی روشن نشده است. این ابهام، به ضرورت تعریف دقیق موضوعات قیاس و پرهیز از شکلگرایی در منطق تأکید دارد.
درنگ: ابهام در مفاهیم پایه مانند «عالم» و فقدان صناعات خمس، قیاسهای منطقی را ناکارآمد ساخته و ضرورت بازنگری در منطق حوزوی را برجسته میکند. |
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با نقد محدودیتهای ادبیات و منطق حوزوی، بر ضرورت احیای اشتقاق و صناعات خمس تأکید کرد. فقدان این علوم، به ناتوانی در فهم ماده کائنات و معانی عمیق منجر شده و تحول در علوم حوزوی را به ضرورتی اجتنابناپذیر تبدیل کرده است.
بخش سوم: جامعیت انسان و وجودمحوری در قرآن کریم
وجود و ظهور در هستیشناسی قرآنی
در قرآن کریم، خدا بهعنوان وجود و مخلوقات بهعنوان ظهورات او تعریف میشوند. مفاهیمی مانند عدم، ممکن، واجب و ممتنع در این دیدگاه جایگاهی ندارند. آیه لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ (سوره اخلاص، آیات ۳-۴: نه زاده و نه زاییده شده، و برای او همتایی نیست) بر یگانگی و وجودمحوری خدا تأکید دارد و هرگونه تقسیمبندی مانند واجب و ممکن را نفی میکند.
درنگ: قرآن کریم، با تأکید بر وجود و ظهور، مفاهیم تنزیهی مانند واجب، ممکن و ممتنع را نفی کرده و به یگانگی وجود الهی اشاره دارد. |
نقد مفهوم واجب الوجود
مفهوم واجب الوجود، که وجود را به واجب، ممکن و ممتنع تقسیم میکند، نادرست است. خدا، وجودی تقسیمنشده است و این تقسیمبندیهای ارسطویی با هستیشناسی قرآنی سازگار نیست. این نقد، به ضرورت بازتعریف مفاهیم فلسفی بر اساس وجود و ظهور تأکید دارد.
نقد دیدگاههای عرفانی و خیالانگاری عالم
دیدگاه برخی عارفان مانند محییالدین عربی، که عالم را خیال میدانند، با حقیقت قرآنی ناسازگار است. عالم، ظهور حق و حقیقت است، نه اوهام و خیال. این نقد، به ضرورت اصلاح برداشتهای عرفانی و تکیه بر واقعیت وجودی عالم تأکید دارد.
جامعیت انسان و نفی فردگرایی
انسان، بهعنوان موجودی اجتماعی، تنها در بستر جامعه تحقق مییابد. مفهوم «من» بهتنهایی وجود ندارد و انسان، ترکیبی از میلیاردها ذره و عوامل اجتماعی است که به «ما» تعریف میشود. آیه أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَىٰ (سوره نازعات، آیه ۲۴: من پروردگار برتر شما هستم) خطای فردگرایی را نشان میدهد و به ضرورت جامعیت انسانی اشاره دارد.
درنگ: انسان، بهعنوان «ما»، در بستر جامعه تحقق مییابد و فردگرایی، مانعی برای اقتدار و پیروزی جوامع اسلامی است. |
شکست جوامع اسلامی و نقش فردگرایی
شکست جوامع اسلامی در طول تاریخ، به دلیل فقدان انسجام اجتماعی و گرایش به فردگرایی بوده است. تمثیلی از صاحب باغ که با تفرقهافکنی، دیگران را از باغ بیرون کرد، به آسیبهای فردگرایی و ضرورت وحدت اجتماعی اشاره دارد. این دیدگاه، بر اهمیت انسجام و همکاری در تحقق اقتدار انسانی تأکید میورزد.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با تأکید بر وجودمحوری و جامعیت انسان در قرآن کریم، به نفی مفاهیم تنزیهی و فردگرایی پرداخت. آیات قرآنی، با تبیین وجود و ظهور، راه را برای فهمی عمیقتر از حقیقت گشوده و ضرورت انسجام اجتماعی را بهعنوان پایه اقتدار انسانی برجسته ساختهاند.
نتیجهگیری کلی
این نوشتار، با بازخوانی درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به تحلیل جامعیت انسان در پرتو سوره زخرف پرداخت. نقد فلسفه تنزیهی، تأکید بر رویکرد ایجابی، و بازنگری در علوم حوزوی، از جمله اشتقاق و صناعات خمس، بهعنوان ضرورتی برای پیشرفت معرفتی مطرح شد. قرآن کریم، با تبیین وجود و ظهور، مفاهیم سنتی مانند واجب، ممکن و ممتنع را نفی کرده و به یگانگی وجود الهی و جامعیت انسانی تأکید دارد. این دیدگاه، با دعوت به انسجام اجتماعی و نفی فردگرایی، اقتدار انسان را در بستر جامعه و در پرتو ظهورات الهی ترسیم میکند.
با نظارت صادق خادمی |