متن درس
جامعیت انسان در پرتو قرآن کریم
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۶۸۹)
مقدمه: بازاندیشی در مفهوم انسان و هویت جمعی
مفهوم انسان در قرآن کریم، نه بهعنوان موجودی منفرد و مستقل، بلکه بهمثابه موجودی ترکیبی و اجتماعی ترسیم شده است که هویتش در پیوند با جامعه، تاریخ، و هستی معنا مییابد. این درسگفتار، با تمرکز بر سوره زخرف و آیات مرتبط، به نقد مفهوم «من» بهعنوان یک توهم عرفی پرداخته و بر جامعیت انسان بهعنوان موجودی مشاعی و وابسته تأکید میورزد. استاد فرزانه قدسسره، با بهرهگیری از آیات قرآن کریم و نقد فلسفه سنتی، به تحلیل ریشههای انحطاط جوامع اسلامی پرداخته و فردگرایی را عامل اصلی شکست مسلمین میدانند.
بخش نخست: نفی منیت و تأکید بر جامعیت انسان
نفی جزء لایتجزی و ترکیبی بودن هستی
در نگاه قرآنی و حکمی، هیچ موجودی در هستی بهصورت بسیط و مستقل وجود ندارد. هر ذره، هر جمله، و هر شیء از ترکیبات متعدد و گستردهای شکل گرفته است که جدایی و انزوای وجودی را ناممکن میسازد. استاد فرزانه قدسسره، با نقد مفهوم جزء لایتجزی در فلسفه سنتی، بر این باورند که هستی، مانند تار و پودی بههمپیوسته، از اجزای ترکیبی تشکیل شده است. این دیدگاه، هرگونه استقلال وجودی را نفی کرده و انسان را موجودی میداند که در شبکهای از روابط اجتماعی، تاریخی، و محیطی تعریف میشود.
درنگ: هیچ جزء لایتجزی در هستی وجود ندارد؛ همه موجودات از ترکیبات متعدد شکل گرفتهاند و انزوای وجودی ناممکن است. |
نفی مفهوم «من» و تأکید بر «ما»
مفهوم «من» در نگاه استاد فرزانه، یک توهم عرفی است که وزنی حقیقی ندارد. انسان، بهتنهایی موجودی مستقل نیست، بلکه هویتش در پیوند با عوامل متعددی چون پدر، مادر، زمان، مکان، نطفه، لقمه، معلم، و ذهن شکل میگیرد. این ترکیب، مانند رودی است که از چشمههای گوناگون سرچشمه میگیرد و هیچگاه به یک منبع واحد محدود نمیشود. این دیدگاه، فردگرایی را به چالش کشیده و انسان را بهمثابه «ما» تعریف میکند.
درنگ: مفهوم «من» یک توهم عرفی است؛ انسان بهصورت «ما» تعریف میشود و هویتش در شبکهای از روابط اجتماعی و تاریخی شکل میگیرد. |
تمثیل قیچی و پارچه: نقد ابزارهای فلسفی ناقص
استاد فرزانه با تمثیلی بدیع، ضعف ابزارهای فلسفی سنتی را به قیچی آهنبری تشبیه میکنند که قادر به بریدن پارچه نیست. همانگونه که قیچی پارچهبر برای برش پارچه مناسب است، ابزارهای معرفتی نیز باید با حقیقت سازگار باشند. فلسفه سنتی، با مفاهیمی ناقص و غیرعلمی، از درک حقیقت هستی عاجز مانده و به جای تحلیل دقیق، به توهماتی چون «من» و «سکن» دامن زده است.
درنگ: ابزارهای فلسفی ناقص، مانند قیچی آهنبر برای پارچه، قادر به تجزیه حقیقت نیستند و به مفاهیم نادرستی چون «من» منجر شدهاند. |
ترکیبی بودن انسان و وابستگی به عوامل متعدد
انسان، بهسان باغی است که از خاک، آب، نور، و باد تغذیه میکند. هویت او از ترکیب عوامل متعددی چون نطفه، لقمه، معلم، و محیط شکل میگیرد. این وابستگی، استقلال فردی را نفی کرده و انسان را موجودی اجتماعی و ترکیبی میداند که بدون پیوند با دیگران، هویتی ندارد.
عرفی بودن مفهوم «من» و نفی استقلال فردی
مفهوم «من»، مانند سایهای است که در آفتاب حقیقت محو میشود. این مفهوم، تنها در عرف عام رواج دارد و در واقعیت، انسان بهتنهایی وجود خارجی ندارد. استاد فرزانه تأکید میکنند که «من» یک قرارداد اجتماعی است که در برابر حقیقت قرآنی، وزنی ندارد.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست این نوشتار، با تأکید بر نفی منیت و جزء لایتجزی، انسان را موجودی ترکیبی و اجتماعی معرفی کرد. آیات قرآن کریم و تحلیلهای استاد فرزانه، فردگرایی را توهمی عرفی دانسته و بر ضرورت فهم انسان در بستر «ما» تأکید دارند. این دیدگاه، زمینهساز بازاندیشی در مفاهیم فلسفی سنتی و بازگشت به جامعیت قرآنی است.
بخش دوم: مالکیت الهی و نفی مالکیت فردی
مالکیت حقیقی از آن خداست
قرآن کریم در آیهای روشن میفرماید: لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ (آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن خداست). این آیه، مالکیت مطلق را به خداوند نسبت داده و هرگونه مالکیت فردی را نفی میکند. استاد فرزانه تأکید دارند که مالکیت انسانی، مانند اجارهای موقت است که با مرگ یا تغییر شرایط، به دیگری منتقل میشود.
درنگ: مالکیت حقیقی تنها از آن خداست و مالکیت انسانی، موقت و عرفی است. |
تمثیل خودکار و مالکیت موقت
استاد فرزانه، مالکیت را به خودکاری تشبیه میکنند که در دست صاحبش است. این خودکار، تنها بهصورت موقت در اختیار اوست و با شکسته شدن یا انتقال، مالکیتش تغییر میکند. این تمثیل، مانند آینهای، حقیقت مالکیت انسانی را نمایان میسازد که تنها در سایه مالکیت الهی معنا مییابد.
مشاعی بودن موجودات و نفی استقلال
همه موجودات در هستی، مانند نخهای تار و پود یک قالی، بههمپیوسته و مشاعیاند. هیچ شیء یا موجودی بهصورت بسیط و مستقل وجود ندارد. این دیدگاه، استقلال فردی را نفی کرده و بر وابستگی متقابل همه موجودات تأکید میورزد.
درنگ: همه موجودات در هستی مشاعیاند و هیچ چیز بهصورت بسیط و مستقل وجود ندارد. |
نفی جامعه فردی
وقتی «من» وجود ندارد، جامعهای که بر اساس فردگرایی تعریف شود نیز وجود خارجی ندارد. جامعه، مانند بدنی است که اعضای آن بههم وابستهاند و بدون این وابستگی، حیاتش ممکن نیست.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با تکیه بر آیه قرآنی و تمثیلات استاد فرزانه، مالکیت الهی را تنها مالکیت حقیقی دانسته و مالکیت انسانی را موقت و عرفی معرفی کرد. مشاعی بودن هستی و نفی استقلال فردی، انسان را به سوی فهم جامعیت و پیوند اجتماعی هدایت میکند.
بخش سوم: نقد منیت و تأثیر آن بر انحطاط جوامع اسلامی
منیت: ریشه شکست مسلمین
استاد فرزانه، توهم منیت را سرطانی میدانند که جوامع اسلامی را تضعیف کرده است. با وجود جمعیت یک میلیارد و هفتصد میلیونی مسلمین، فردگرایی و انزوا مانع انسجام و قدرت آنها شده است. این منیت، مانند سایهای شوم، وحدت اسلامی را مخدوش کرده و به شکست مسلمین در جهان انجامیده است.
درنگ: توهم منیت، عامل اصلی شکست مسلمین است که انسجام اجتماعی و قدرت جمعی را تضعیف کرده است. |
آیات اخوت و اصلاح اجتماعی
قرآن کریم در سوره حجرات میفرماید: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ (مؤمنان جز برادر یکدیگر نیستند) و فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ (میان برادران خود صلح برقرار کنید). این آیات، بر نفی منیت و تأکید بر اخوت و انسجام اجتماعی دلالت دارند. استاد فرزانه تأکید میکنند که فردگرایی، مانند دیواری میان برادران ایمانی، مانع تحقق این اخوت شده است.
تمثیل «به من چه» و بیتفاوتی اجتماعی
گفتار «به من چه»، مانند خنجری است که قلب جامعه را میدرد. این بیتفاوتی، نتیجه منیت و فقدان حس جمعی است که مسلمین را از همدلی و همکاری دور کرده است.
مشاعی بودن محیط اجتماعی
محیط اجتماعی، مانند هوایی است که همه در آن نفس میکشند. دود، بیماری، یا بهداشت، بهصورت جمعی بر همه اثر میگذارد. این مشاعیت، انسان را به سوی همدلی و همکاری هدایت میکند.
نقد علم دینی و انزوای علمی
استاد فرزانه، با اشاره به برخی کاستیها در علم دینی، بر این باورند که انزوای علمی و بیتفاوتی به مسائل اجتماعی، حس جمعی را تضعیف کرده است. این انزوا، مانند زندانی است که عالمان را از خدمت به جامعه بازمیدارد.
درنگ: انزوای علمی در علم دینی، حس اجتماعی را تضعیف کرده و مانع خدمت به جامعه شده است. |
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با نقد منیت و تأثیر آن بر انحطاط جوامع اسلامی، بر ضرورت بازگشت به اخوت و انسجام اجتماعی تأکید کرد. آیات قرآنی و تحلیلهای استاد فرزانه، فردگرایی را ریشه شکست مسلمین دانسته و راهحل را در احیای حس جمعی و همکاری اجتماعی میجویند.
بخش چهارم: جامعیت انسان در سوره نساء و نقد فلسفه سنتی
جامعیت انسان در سوره نساء
قرآن کریم در سوره نساء میفرماید: يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَنِسَاءً (ای مردم، از پروردگارتان که شما را از نفس واحده آفرید و از آن زوجش را آفرید و از آن دو، مردان و زنان بسیاری پراکنده کرد، پروا کنید). این آیه، انسان را موجودی اجتماعی و وابسته به جامعه معرفی میکند که از نفس واحدهای ترکیبی سرچشمه گرفته است.
درنگ: آیه سوره نساء، انسان را موجودی اجتماعی و ترکیبی معرفی میکند که هویتش در پیوند با جامعه معنا مییابد. |
نفی سکن و حرکت دائمی هستی
استاد فرزانه، مفهوم سکن در فلسفه سنتی را نفی کرده و بر حرکت دائمی همه موجودات تأکید میورزند. حتی مرده، مانند ابری که بیصدا حرکت میکند (تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ)، در حال پویایی است. این دیدگاه، مانند نسیمی است که پردههای توهم سکن را کنار میزند.
نقد فلسفه سنتی و سم مهلک منیت
فلسفه سنتی، با تکیه بر مفاهیمی چون «من» و «سکن»، مانند سمی مهلک، شناخت حقیقت را مختل کرده است. استاد فرزانه، این مفاهیم را غیرعلمی و عرفی دانسته و بر ضرورت بازنگری در آنها تأکید دارند.
تمثیل ادب نیشابوری و وابستگی دانش
استاد فرزانه، به نقل از عالمی برجسته، دانش را به نان گدایی تشبیه میکنند که از منابع گوناگون جمعآوری شده است. ادعای «ادیب الادباء» بودن، بدون توجه به وابستگی دانش به عوامل متعدد، توهمی برخاسته از منیت است.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، با تکیه بر آیه سوره نساء و نقد مفاهیم فلسفی سنتی، انسان را موجودی ترکیبی و اجتماعی معرفی کرد. نفی سکن و تأکید بر حرکت دائمی هستی، همراه با نقد منیت، راه را برای فهم جامعیت قرآنی انسان هموار میسازد.
بخش پنجم: حس اجتماعی و ضرورت احیای آن
نقد بیحسی اجتماعی و تمثیل ناخن
استاد فرزانه، جامعه اسلامی را به ناخنی تشبیه میکنند که به دلیل فقدان حس، نسبت به رنج دیگران بیتفاوت است. بریدن ناخن، دردی ایجاد نمیکند، اما گوشت با حس، درد را احساس میکند. این تمثیل، مانند آینهای، بیحسی اجتماعی را نمایان میسازد.
درنگ: جامعه اسلامی، مانند ناخن بیحس، نسبت به رنج دیگران بیتفاوت شده و نیازمند احیای حس اجتماعی است. |
تمثیل کودک و اضطراب والدین
تأخیر کودک در بازگشت به خانه، مانند طوفانی است که قلب والدین را به تلاطم میاندازد. این حس، نشاندهنده پیوند عاطفی و اجتماعی است که باید به کل جامعه گسترش یابد.
نقد اطلاعات و بیحسی
با وجود اطلاعات گسترده امروزی، منیت مانع تبدیل این آگاهی به حس اجتماعی شده است. مانند رودی که به باتلاق میریزد، اطلاعات بدون همدلی به بیتفاوتی منجر میشود.
نقد خودخواهی و ضرورت همدلی
خودخواهی، مانند دیواری است که انسان را از جامعه جدا میکند. استاد فرزانه، با نقل روایتی از عالمان دینی، بر ضرورت حس همدلی و پرهیز از خودخواهی تأکید دارند.
جمعبندی بخش پنجم
این بخش، با تأکید بر نقد بیحسی اجتماعی و ضرورت احیای حس جمعی، راهحل انحطاط جوامع اسلامی را در بازگشت به همدلی و اخوت قرآنی میجوید. تمثیلات استاد فرزانه، مانند چراغی، مسیر اصلاح اجتماعی را روشن میسازند.
نتیجهگیری نهایی
این نوشتار، با تکیه بر درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره، مفهوم جامعیت انسان را در پرتو آیات قرآن کریم و نقد مفاهیم فلسفی سنتی تبیین کرد. نفی منیت، تأکید بر مالکیت الهی، و احیای حس اجتماعی، محورهای اصلی این تحلیل بودند که انسان را موجودی ترکیبی و وابسته به جامعه معرفی میکنند. آیات سورههای زخرف، نساء، و حجرات، مانند ستارگانی، حقیقت انسان و ضرورت انسجام اجتماعی را روشن میسازند. این دیدگاه، با دعوت به بازاندیشی در مفاهیم نادرست فلسفی، راه را برای احیای اقتدار انسانی در بستر جامعیت قرآنی هموار میکند.
با نظارت صادق خادمی |