متن درس
اقتدار انسان در پرتو استجماع: تأملی فلسفی و قرآنی در سوره زخرف
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۶۹۴)
دیباچه
انسان، موجودی است که در آیینه قرآن کریم، نه تنها بهعنوان آفریدهای متفکر و ناطق، بلکه بهمثابه موجودی جمعی و استجماعی معرفی شده است. این کتاب، با محوریت تأملات فلسفی و قرآنی در سوره زخرف، به بررسی مفهوم اقتدار انسانی در پرتو استجماع میپردازد. استجماع، بهمعنای گردآوردن تمامی قوای وجودی، علمی و معنوی در یک نظام هماهنگ، انسان را از توهم فردگرایی به سوی وحدت جمعی رهنمون میسازد.
بخش یکم: انسان، موجودی جمعی و استجماعی
ماهیت انسان در نگاه قرآنی
انسان در قرآن کریم، موجودی است که هویتش نه در انزوای «من»، بلکه در گستره «ما» تعریف میشود. این دیدگاه، برخلاف تعریف سنتی ابنسینا که انسان را موجودی مدنی میداند، انسان را موجودی جمعی و احاطهکننده معرفی میکند. انسان، چونان دریایی است که تمامی هستی را در خود جای میدهد و اقتدارش در هماهنگی با عالم هستی و استجماع قوای وجودیاش متبلور میشود. این مفهوم، با آیهای از سوره زخرف همخوانی دارد:
وَجَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَةً فِي عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ
(و آن [کلمه توحید] را سخنی پایدار در نسلهای بعد از او قرار داد، باشد که بازگردند).
این آیه، پایداری وحدت جمعی را در نسلهای بعدی نشان میدهد و انسان را موجودی میداند که در بستر جمع به اقتدار میرسد. انسان، تنها هنگامی به قلههای قدرت و کمال دست مییابد که خود را با تمامی موجودات، از ملائکه و ارواح گرفته تا آسمان و زمین، هماهنگ سازد.
درنگ: انسان، موجودی است که هویت و اقتدارش در «ما» نهفته است، نه در «من». این جمعگرایی، ریشه در هماهنگی با هستی دارد و انسان را به سوی کمال وجودی هدایت میکند. |
نقد تعریف منطقی انسان
تعریف سنتی منطقی از انسان بهعنوان «حیوان ناطق»، به دلیل تمرکز بر فردیت و نادیده گرفتن بعد جمعی، ناکامل است. انسان، موجودی است که در «ما» تعریف میشود و اقتدارش در استجماع و احاطه بر هستی نهفته است. این دیدگاه، با آیهای از سوره زخرف تأیید میشود:
وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ إِنِّي بَرَاءٌ مِمَّا تَعْبُدُونَ
(و هنگامی که ابراهیم به پدرش و قومش گفت: من از آنچه شما میپرستید بیزارم).
ابراهیم علیهالسلام در این آیه، به نمایندگی از یک جمع الهی، حس «ما» را متجلی میسازد و از فردگرایی و شرک دوری میجوید. این نگاه، انسان را بهعنوان موجودی معرفی میکند که تنها در سایه وحدت جمعی به حقیقت وجودی خود دست مییابد.
اقتدار در پرتو استجماع
استجماع، بهمعنای گردآوردن تمامی قوای وجودی، علمی و معنوی، کلید اقتدار انسانی است. انسان با استجماع، تمامی موجودات، از ملائکه و ارواح گرفته تا آسمان و زمین، را در وجود خود متحد میسازد و با هماهنگی هستی حرکت میکند. این مفهوم، چونان کلیدی است که درهای غیب و قرب الهی را میگشاید. آیهای از سوره زخرف این حقیقت را روشن میسازد:
إِلَّا الَّذِي فَطَرَنِي فَإِنَّهُ سَيَهْدِينِ
(مگر آن که مرا آفرید، که او مرا هدایت خواهد کرد).
این آیه، بر هدایت الهی و ضرورت استجماع برای دستیابی به اقتدار الهی تأکید دارد. انسان، با استجماع، خود را چونان آیینهای صیقلیافته میسازد که نور حقیقت در آن منعکس میشود.
درنگ: استجماع، گردآوردن تمامی قوای وجودی و هماهنگی با هستی است که انسان را به اقتدار و قرب الهی میرساند. |
نقد توهم فردگرایی
مفهوم «من» بهمثابه توهمی فلسفی و علمی، انسان را از وحدت با هستی جدا میسازد و به ضعف و انزوا میکشاند. این توهم، چونان سایهای است که نور حقیقت را در وجود انسان تیره میکند. قرآن کریم، در آیهای از سوره زخرف، به این انحراف اشاره دارد:
وَمَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمَنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ
(و هر کس از یاد [خدای] رحمان غافل شود، برای او شیطانی میگماریم که همدم او باشد).
این آیه، فردگرایی را بهعنوان عاملی برای دوری از یاد خدا و انحراف از مسیر حقیقت معرفی میکند. انسان، تنها در سایه «ما» و استجماع، از این توهم رهایی مییابد و به اقتدار وجودی دست مییابد.
جمعبندی بخش یکم
انسان، در نگاه قرآنی، موجودی جمعی و استجماعی است که اقتدارش در هماهنگی با هستی و گردآوردن قوای وجودی نهفته است. تعریف سنتی «حیوان ناطق» به دلیل تمرکز بر فردیت، ناکامل است و انسان را در چارچوب «ما» باید شناخت. استجماع، چونان جریانی است که تمامی قوای انسانی را به سوی وحدت و اقتدار هدایت میکند، و توهم «من» مانعی است که انسان را از این مسیر بازمیدارد.
بخش دوم: استجماع در علم و تربیت
استجماع در آثار علمی
استجماع در آثار علما، نشانهای از قوت علمی و وجودی آنهاست. عالمانی که فاقد استجماعاند، در آثارشان پراکندگی و تناقض دیده میشود، در حالی که عالمان استجماعی، علوم خود را در نظامی منسجم ارائه میدهند. این مفهوم، چونان باغی است که درختان دانش در آن بهصورت هماهنگ و بارور رشد میکنند. آیهای از سوره زخرف این حقیقت را تأیید میکند:
بَلْ مَتَّعْتُ هَؤُلَاءِ وَآبَاءَهُمْ حَتَّى جَاءَهُمُ الْحَقُّ وَرَسُولٌ مُبِينٌ
(بلکه اینان و پدرانشان را برخوردار کردم تا حق و رسولی روشنگر برایشان آمد).
این آیه، بر ضرورت هدایت جمعی و استجماع در دریافت حقیقت تأکید دارد. عالم استجماعی، با گردآوردن تمامی علوم و معارف، سخنی میگوید که چونان نوری، تاریکیهای جهل را میزداید.
درنگ: استجماع در آثار علمی، نشانه قوت و انسجام عالم است که علوم را در نظامی هماهنگ ارائه میدهد. |
استجماع در تربیت انسانی
تربیت انسانی، فرآیندی است که انسان را به هماهنگی با هستی و استجماع با انبیا، ملائکه و حقایق الهی سوق میدهد. این فرآیند، چونان سفری است که انسان را از تنگنای فردگرایی به سوی گستره وحدت جمعی هدایت میکند. آیهای از سوره زخرف این مفهوم را روشن میسازد:
وَلَوْلَا أَنْ يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَجَعَلْنَا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمَنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفًا مِنْ فِضَّةٍ
(و اگر نبود که مردم امتی واحد شوند، برای کسانی که به [خدای] رحمان کفر میورزند، برای خانههایشان سقفهایی از نقره قرار میدادیم).
این آیه، بر اهمیت وحدت جمعی و استجماع برای دستیابی به اقتدار تأکید دارد. انسان، در فرآیند تربیت، باید هستی را در خود جای دهد و با تمامی موجودات هماهنگ شود.
چالشهای علم دینی در تحقق استجماع
علم دینی، به دلیل فقدان استجماع و وحدت، گاه از تأثیرگذاری اجتماعی محروم مانده است. پراکندگی در آثار علمی و فقدان تعامل میان عالمان، چونان دیواری است که علم را از جامعه جدا میسازد. آیهای از سوره زخرف این چالش را نشان میدهد:
وَلِبُيُوتِهِمْ أَبْوَابًا وَسُرُرًا عَلَيْهَا يَتَّكِئُونَ
(و برای خانههایشان درهایی و تختهایی که بر آنها تکیه زنند).
این آیه، به فریبندگی انزوا و فردگرایی اشاره دارد که مانع از تحقق وحدت جمعی میشود. علم دینی، برای تأثیرگذاری، نیازمند استجماع و وحدت است.
ضرورت وحدت در علم دینی
برای دستیابی به اقتدار علمی و اجتماعی، علم دینی باید به وحدت و استجماع روی آورد. نشستهای جمعی و تبادل آراء میان عالمان، چونان جلساتی است که در آن، گوهرهای دانش صیقل مییابد. این دیدگاه، با آیهای از سوره زخرف همخوانی دارد:
وَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ وَإِنَّا بِهِ كَافِرُونَ
(و چون حق به سویشان آمد، گفتند: این سحر است و ما به آن کافریم).
این آیه، به مقاومت در برابر حقیقت و ضرورت استجماع برای دریافت آن اشاره دارد. علم دینی، با وحدت و استجماع، میتواند به نیازهای جامعه پاسخ دهد.
درنگ: علم دینی، با استجماع و وحدت، میتواند از انزوا رهایی یابد و به تأثیرگذاری اجتماعی دست یابد. |
جمعبندی بخش دوم
استجماع، در علم و تربیت، کلید دستیابی به اقتدار انسانی است. عالمان استجماعی، علوم خود را در نظامی منسجم ارائه میدهند و تربیت انسانی، انسان را به هماهنگی با هستی سوق میدهد. علم دینی، به دلیل فقدان استجماع، گاه از تأثیرگذاری محروم مانده است و نیازمند وحدت و تعامل است تا به نیازهای جامعه پاسخ دهد.
بخش سوم: مفهوم «اُم» و اقتدار انسانی
«اُم» در قرآن کریم
واژه «اُم» در قرآن کریم، بهمعنای سفتی، مقاومت و وحدت جمعی، کلید اقتدار انسانی است. این واژه، چونان ریشهای است که درخت وجود انسان را استوار میسازد. آیهای از سوره مریم این مفهوم را روشن میکند:
وَجَعَلْنَا ابْنَ مَرْيَمَ وَأُمَّهُ آيَةً وَآوَيْنَاهُمَا إِلَى رَبْوَةٍ ذَاتِ قَرَارٍ وَمَعِينٍ
(و پسر مریم و مادرش را نشانهای قرار دادیم و آن دو را در بلندیای که دارای آرامش و چشمهسار بود، پناه دادیم).
این آیه، «اُم» را بهعنوان نماد سفتی و وحدت در رشد و اقتدار معرفی میکند. مادر، چونان ریشهای است که انسان را در مسیر کمال استوار میسازد.
یتیمی و قوت انسانی
یتیمی، بهویژه در مورد ابراهیم علیهالسلام، عاملی برای تقویت قوت و استجماع است. فقدان تکیهگاه مادی، انسان را به سوی استجماع درونی و قوت وجودی سوق میدهد. آیهای از سوره نحل این حقیقت را تأیید میکند:
إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً قَانِتًا لِلَّهِ حَنِيفًا وَلَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ
(بهراستی ابراهیم امتی بود فرمانبردار خدا و یکتاپرست و از مشرکان نبود).
ابراهیم علیهالسلام، بهعنوان نماد استجماع، الگویی برای اقتدار جمعی ارائه میدهد. یتیمی، چونان کورهای است که فولاد وجود انسان را آبدیده میسازد.
درنگ: «اُم» و یتیمی، دو مفهوم کلیدی در قرآن کریم هستند که اقتدار انسانی را در سایه وحدت جمعی و قوت درونی تضمین میکنند. |
چالشهای علم دینی در پاسخ به نیازهای جامعه
علم دینی، به دلیل تمرکز بر فردگرایی و فقدان استجماع، گاه نتوانسته به نیازهای جامعه پاسخ دهد. این انزوا، چونان غباری است که بر آیینه دانش نشسته و آن را از درخشش بازمیدارد. آیهای از سوره زخرف این حقیقت را نشان میدهد:
وَزُخْرُفًا وَإِنْ كُلُّ ذَلِكَ لَمَّا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا
(و [خانههایشان را] با زر و زیور [میآراستیم]، و همه اینها جز متاع زندگی دنیا نیست).
این آیه، به فریبندگی فردگرایی و دوری از استجماع اشاره دارد. علم دینی، برای پاسخگویی به جامعه، نیازمند وحدت و استجماع است.
تربیت استجماعی، راه رستگاری
علم دینی باید بهمثابه باشگاهی برای تربیت استجماعی عمل کند تا اقتدار انسانی محقق شود. این تربیت، چونان باغبانی است که نهال انسان را در خاک وحدت جمعی پرورش میدهد. آیهای از سوره زخرف این مفهوم را تأیید میکند:
وَجَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَةً فِي عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ
(و آن [کلمه توحید] را سخنی پایدار در نسلهای بعد از او قرار داد، باشد که بازگردند).
این آیه، بر ضرورت تربیت جمعی برای پایداری حقیقت تأکید دارد. علم دینی، با تربیت استجماعی، میتواند انسان را به سوی اقتدار و کمال هدایت کند.
جمعبندی بخش سوم
مفهوم «اُم» در قرآن کریم، بهعنوان نماد سفتی و وحدت جمعی، کلید اقتدار انسانی است. یتیمی، بهویژه در مورد ابراهیم علیهالسلام، قوت درونی و استجماع را تقویت میکند. علم دینی، برای پاسخ به نیازهای جامعه، نیازمند تربیت استجماعی و وحدت است تا از انزوا رهایی یابد و به اقتدار دست یابد.
نتیجهگیری و جمعبندی
این اثر، با تأمل در سوره زخرف و درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به بررسی عمیق اقتدار انسانی در پرتو استجماع پرداخته است. انسان، موجودی جمعی و استجماعی است که تنها در سایه «ما» و هماهنگی با هستی به اقتدار میرسد. توهم «من»، مانعی است که انسان را به انزوا و ضعف میکشاند. علم دینی، به دلیل فقدان استجماع، گاه از تأثیرگذاری اجتماعی محروم مانده و نیازمند وحدت و تعامل است. مفهوم «اُم» و یتیمی، بهعنوان نمادهای سفتی و قوت درونی، انسان را به سوی کمال هدایت میکنند. علم دینی، با تبدیل شدن به باشگاهی برای تربیت استجماعی، میتواند جامعه را به سوی رستگاری و اقتدار رهنمون سازد. این اثر، چونان چراغی است که راه حقیقت را در تاریکیهای جهل روشن میسازد.
با نظارت صادق خادمی |