در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 1703

متن درس





اقتدار انسانی در پرتو معرفت الهی

اقتدار انسانی در پرتو معرفت الهی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۷۰۳)

مقدمه: انسان، قله آفرینش و چالش‌های اقتدار

انسان، به مثابه تاج آفرینش، در نظام هستی جایگاهی بی‌مانند دارد. این جایگاه رفیع، که در آیات نورانی قرآن کریم، به‌ویژه سوره زخرف، به زیبایی ترسیم شده، از اقتداری وجودی حکایت می‌کند که انسان را از دیگر مخلوقات متمایز می‌سازد. اما این اقتدار، در گرداب نادانی، دانش صوری، و دین بدون معرفت، به مخاطره افتاده و انسان را از سعادت راستین دور ساخته است. تلاش می‌شود تا راه‌های بازسازی این اقتدار از طریق معرفت، محبت، و قرائت صحیح دین روشن گردد. این اثر، نه‌تنها دعوتی است به تأمل در جایگاه انسان، بلکه نقشه‌ای است برای رهایی از انحطاط و نیل به سعادت ابدی.

بخش نخست: انسان، قله اقتدار الهی

جایگاه بی‌مانند انسان در نظام هستی

انسان، به عنوان بزرگ‌ترین مخلوق پروردگار، در میان تمامی موجودات، از جن و ملک گرفته تا مخلوقات ناشناخته، از اقتداری بی‌همتا برخوردار است. این اقتدار، نه‌تنها در توانایی‌های ظاهری، بلکه در ظرفیت‌های وجودی او نهفته است که او را قادر می‌سازد تا بر تمامی مخلوقات برتری یابد. این برتری، همانند خورشیدی است که بر تمامی موجودات نور می‌افکند و جایگاه انسان را در مرکز آفرینش قرار می‌دهد.

درنگ: انسان، به مثابه قله آفرینش، از اقتداری وجودی برخوردار است که او را از تمامی مخلوقات، اعم از جن و ملک، متمایز می‌سازد.

برتری نسبی برخی مخلوقات

گرچه برخی مخلوقات، مانند جن یا ملک، ممکن است در جنبه‌های خاصی، نظیر قدرت‌های ماورایی یا سرعت، بر انسان برتری داشته باشند، اما این برتری‌ها جزئی و محدود است. انسان، با اقتدار کلی و جامع خود، توانایی آن را دارد که بر تمامی این موجودات چیره شود، همان‌گونه که باغبانی ماهر می‌تواند باغی پرآشوب را به نظمی دل‌انگیز درآورد.

قیاس با طبیعت و حیوانات

مشابه برتری قدرت جسمانی حیواناتی چون شیر یا پلنگ بر انسان، اقتدار انسان در توانایی او در تسخیر طبیعت و مدیریت آن نهفته است. انسان، با عقل و اراده خویش، می‌تواند جنگلی را تحت سیطره خود درآورد، همان‌گونه که ناخدایی ماهر، کشتی را در میان امواج خروشان به ساحل امن می‌رساند.

جمع‌بندی بخش نخست

انسان، به عنوان اشرف مخلوقات، از اقتداری وجودی برخوردار است که او را در جایگاهی بی‌مانند قرار می‌دهد. این اقتدار، نه در برتری‌های جزئی، بلکه در توانایی‌های جامع و کلی او تجلی می‌یابد. با این حال، این جایگاه رفیع در معرض تهدید عواملی است که در بخش‌های بعدی بررسی خواهد شد.

بخش دوم: عوامل انحطاط اقتدار انسانی

نادانی، زنجیر اسارت انسان

نخستین عامل انحطاط انسان، نادانی است. نادانی، همانند تاریکی‌ای است که انسان را در خود فرو می‌برد، او را کوچک می‌کند و از اقتدار ذاتی‌اش محروم می‌سازد. این نادانی، انسان را زمین‌گیر کرده و از پرواز در آسمان معرفت بازمی‌دارد.

درنگ: نادانی، چون زنجیری گران، انسان را از اقتدار وجودی‌اش محروم ساخته و او را در حضیض ذلت فرو می‌برد.

دانش صوری و کاستی آن

جهان امروز، غرق در دانش است، اما این دانش، به‌تنهایی، نه آرامش آورده و نه سعادت. دانش، مانند ابزاری است که می‌تواند راه را هموار کند، اما بدون معرفت، به جای سعادت، تخریب و نابودی به بار می‌آورد. همان‌گونه که شمشیری در دست جنگجویی بی‌مهارت، به جای دفاع، به فاجعه می‌انجامد.

پیامدهای دانش بدون معرفت

دانش بدون معرفت، همانند رودی است که از مسیر خود خارج شده و به جای حیات‌بخشی، ویرانی می‌آفریند. در تاریخ بشریت، دانش صوری، توانایی کشتارهای گسترده و تخریب جوامع را فراهم آورده است. این دانش، به جای آنکه انسان را به اوج سعادت رساند، او را در گرداب انحطاط فرو برده است.

دین صوری و کاستی آن

دین، در صورتی که به پوسته ظاهری خود محدود شود، نمی‌تواند آرامش و سعادت را برای انسان به ارمغان بیاورد. دین صوری، همانند ظرفی است که از محتوای حیات‌بخش تهی شده و تنها نامی از دین بر خود دارد.

درنگ: دین صوری، بدون معرفت و محبت، مانند درختی بی‌ریشه است که نمی‌تواند میوه سعادت و آرامش به بار آورد.

تنوع ادیان و تأثیر استبداد

جهان، به‌ویژه در مناطقی چون هندوستان، شاهد تنوع گسترده ادیان است. اما در جوامعی که استبداد حاکم است، تنوع دینی کاهش می‌یابد. استبداد، همانند بادی سرد، گل‌های دین را پرپر می‌کند و مانع شکوفایی تکثر دینی می‌شود.

استبداد و فقدان مهربانی

استبداد، نه‌تنها در سطح جامعه، بلکه در ساختارهای خانوادگی نیز رخنه کرده است. در جوامعی که استبداد ریشه دوانده، مهربانی، همانند گوهری کمیاب، نایاب شده و خشونت، به مثابه آتشی سوزان، همه‌چیز را در خود فرو می‌برد.

خشونت، بیماری مسری جامعه

خشونت، مانند بیماری‌ای مسری، از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود و جامعه را در خود فرو می‌برد. این خشونت، نه‌تنها در روابط اجتماعی، بلکه در نهاد خانواده نیز ریشه دوانده و مانع از تحقق سعادت می‌گردد.

درنگ: خشونت، چون بیماری‌ای مسری، از نسلی به نسل دیگر منتقل شده و اقتدار انسانی را در هم می‌شکند.

جمع‌بندی بخش دوم

انحطاط اقتدار انسانی، نتیجه نادانی، دانش صوری، دین بدون معرفت، و فرهنگ استبدادی است. این عوامل، همانند موانعی عظیم، انسان را از نیل به سعادت بازمی‌دارند و او را در گرداب خشونت و انحطاط فرو می‌برند.

بخش سوم: معرفت، محبت، و قرائت: کلیدهای سعادت

معرفت، نور هدایت

قرآن کریم، معرفت را به عنوان تنها راه سعادت معرفی می‌کند. معرفت، مانند نوری است که تاریکی‌های نادانی را می‌زداید و انسان را به سوی سعادت هدایت می‌کند. این معرفت، نه‌تنها دانش ظاهری، بلکه شناخت عمیق و باطنی از حقیقت است.

درنگ: معرفت، چون نوری الهی، انسان را از تاریکی‌های نادانی رهایی بخشیده و به سوی سعادت رهنمون می‌شود.

محبت، سوخت وجودی انسان

محبت، به مثابه سوختی است که قلب انسان را به حرکت درمی‌آورد. بدون محبت، انسان همانند ماشینی است که بنزین ندارد و در میانه راه متوقف می‌شود. محبت، انسان را از خشونت و استبداد رهایی می‌بخشد و او را به سوی آرامش هدایت می‌کند.

قرائت صحیح، راه رسیدن به حقیقت

قرائت صحیح دین، همانند کلیدی است که درهای معرفت را می‌گشاید. استاد فرزانه، با اشاره به نمونه حضرت عبدالعظیم حسنی، بر اهمیت قرائت صحیح تأکید می‌کنند. ایشان، با اصلاح قرائت خود نزد ائمه اطهار (ع)، الگویی برای تحقق معرفت ارائه داد.

درنگ: قرائت صحیح دین، چون کلیدی طلایی، درهای معرفت و سعادت را به روی انسان می‌گشاید.

نقد قرائت‌های نادرست

قرائت‌های نادرست دین، همانند گره‌های کور در کاموا، مانع از تحقق معرفت می‌شوند. این قرائت‌ها، دین را از محتوای حیات‌بخش خود تهی کرده و به انحطاط می‌انجامند.

جمع‌بندی بخش سوم

معرفت، محبت، و قرائت صحیح، سه رکن اصلی سعادت و اقتدار انسانی هستند. این سه عنصر، انسان را از انحطاط نجات داده و او را به سوی قله‌های کمال هدایت می‌کنند.

بخش چهارم: نقد مادیات و راه‌حل‌های قرآنی

کاستی مادیات در سعادت

قرآن کریم، در سوره زخرف، به کاستی مادیات در ایجاد سعادت اشاره می‌کند:

لَوْلَا أَنْ يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَجَعَلْنَا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمَنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفًا مِنْ فِضَّةٍ وَمَعَارِجَ عَلَيْهَا يَظْهَرُونَ

ترجمه: اگر این نبود که مردم امتی واحد شوند، برای کسانی که به [خدای] رحمان کفر می‌ورزند، سقف‌هایی از نقره برای خانه‌هایشان و نردبان‌هایی که از آن بالا روند قرار می‌دادیم.

مادیات، همانند سقف‌های نقره‌ای و تخت‌های مجلل، نمی‌توانند سعادت را به ارمغان بیاورند. این تجملات، تنها ظاهری فریبنده دارند و از تأمین آرامش و سعادت عاجزند.

ابراهیم (ع) و دوری از دین صوری

حضرت ابراهیم (ع)، با دوری از دین صوری قوم خود، الگویی برای معرفت فطری ارائه داد:

إِنَّنِي بَرَاءٌ مِمَّا تَعْبُدُونَ

ترجمه: من از آنچه شما می‌پرستید بیزارم.

این آیه، نشان‌دهنده ضرورت دوری از دین صوری و حرکت به سوی معرفت حقیقی است.

کلمه باقی ابراهیم

ابراهیم (ع)، معرفت توحیدی خود را برای نسل‌های آینده به جا گذاشت:

وَجَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَةً فِي عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ

ترجمه: و آن را کلمه‌ای پایدار در نسل‌های پسینش قرار داد، شاید که بازگردند.

این معرفت توحیدی، مانند مشعلی است که راه آیندگان را روشن می‌سازد.

جمع‌بندی بخش چهارم

قرآن کریم، با نقد مادیات و تأکید بر معرفت و ایمان فطری، راه سعادت را نشان می‌دهد. ابراهیم (ع)، با دوری از دین صوری و ارائه معرفت توحیدی، الگویی جاودان برای رهایی از انحطاط است.

بخش پنجم: چالش‌های فرهنگ معاصر و راه‌حل‌های قرآنی

جهانی‌شدن خشونت

خشونت، به مثابه بیماری‌ای مسری، در جهان گسترش یافته و امنیت جوامع را مختل کرده است. این خشونت، نه‌تنها در کشورهای اسلامی، بلکه در سراسر جهان، آرامش را از انسان سلب کرده است.

کاستی فرهنگ مادی

فرهنگ مادی، با وجود پیشرفت‌های شگرف، نتوانسته سعادت و آرامش را برای بشر به ارمغان بیاورد. این فرهنگ، مانند کاخی است که بر پایه‌های سست بنا شده و در برابر طوفان‌های زندگی فرو می‌ریزد.

ایمان و معرفت، سوخت وجودی انسان

ایمان، معرفت، و محبت، مانند سوختی هستند که انسان را به حرکت درمی‌آورند. بدون این عناصر، انسان، همانند ماشینی بدون سوخت، در میانه راه متوقف می‌شود.

درنگ: ایمان، معرفت، و محبت، چون سوختی الهی، اقتدار و سعادت انسان را تأمین می‌کنند.

جمع‌بندی بخش پنجم

جهان معاصر، در گرداب خشونت و فرهنگ مادی گرفتار شده است. قرآن کریم، با تأکید بر ایمان، معرفت، و محبت، راه برون‌رفت از این انحطاط را نشان می‌دهد.

نتیجه‌گیری: به سوی اقتدار انسانی

انسان، به عنوان قله آفرینش، از اقتداری بی‌مانند برخوردار است، اما این اقتدار در سایه نادانی، دانش صوری، و دین بدون معرفت به مخاطره افتاده است. فرهنگ استبدادی و خشونت، مانند زنجیرهایی، انسان را از سعادت بازمی‌دارند. قرآن کریم، با ارائه معرفت، محبت، و قرائت صحیح به عنوان کلیدهای سعادت، راه رهایی را نشان می‌دهد. ابراهیم (ع)، با دوری از دین صوری و ارائه معرفت توحیدی، الگویی جاودان برای نسل‌های آینده است. این درس‌گفتار، دعوتی است به تأمل در جایگاه انسان و تلاش برای بازسازی اقتدار او از طریق ایمان و معرفت.

با نظارت صادق خادمی