در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 1735

متن درس





تحلیل فلسفی سفاهت، قساوت و جنون در آیات قرآنی و اقتدار انسانی

تحلیل فلسفی سفاهت، قساوت و جنون در آیات قرآنی و اقتدار انسانی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۷۳۵)

مقدمه

تحلیل حاضر به کاوش در مفهوم سفاهت، قساوت و جنون در آیات قرآنی و تأثیر این صفات بر اقتدار انسانی از منظری فلسفی، روان‌شناختی و جامعه‌شناختی می‌پردازد. این سه صفت، به‌مثابه موانع بنیادین در مسیر کمال انسانی، در تعالیم قرآنی مورد توجه قرار گرفته و پیامدهای آن‌ها در ابعاد فردی و اجتماعی بررسی شده است. هدف این نوشتار، ارائه دیدگاهی نظام‌مند به منظور تبیین نقش این صفات در جلوگیری از وصول انسان به مراتب عالی کمال، نظیر نبوت، وحی، کشف و کرامت، و نیز ارائه راهکارهای قرآنی برای رفع این موانع است.

بخش نخست: اقتدار انسانی و مراتب کمال

ظرفیت‌های بی‌کران انسانی

انسان، به‌مثابه خلیفه‌الله، از ظرفیت‌های بی‌نهایتی برای وصول به مراتب عالی کمال برخوردار است. این مراتب شامل نبوت، وحی، کشف، کرامت و ارتباط با عوالم غیبی نظیر ارواح، جن و ملائکه می‌شود. این توانایی، برخلاف تصور رایج، نه‌تنها به انبیا و ائمه محدود نیست، بلکه هر انسانی با رعایت شرایط خاص می‌تواند به این مقامات دست یابد.

درنگ: انسان به‌عنوان خلیفه‌الله، دارای ظرفیت‌های بی‌نهایت برای وصول به کمالات معنوی و الهی است که این توانایی فراتر از محدودیت‌های زمانی و شخصیتی خاص، برای هر فرد با شرایط لازم قابل دسترسی است.

از منظر فلسفه اسلامی، انسان به دلیل دارا بودن فطرت الهی و قوه عاقله، قادر است از طریق اختیار و تلاش، به مراتب عالی کمال دست یابد. این دیدگاه با نظریه‌های عرفانی درباره پتانسیل وجودی انسان هم‌راستاست و بر نقش اراده و عمل صالح در تحقق این ظرفیت‌ها تأکید دارد.

موانع کمال: سفاهت، قساوت و جنون

وصول به مراتب عالی کمال، مشروط به فقدان سه صفت منفی سفاهت، قساوت و جنون در انسان است. وجود حتی یکی از این صفات، مانع از تحقق اقتدار ربوبی و جمعی انسان می‌شود. سفاهت به‌مثابه سستی و ضعف در قوه عاقله، قساوت به‌سان سختی قلب و بی‌رحمی، و جنون به‌عنوان انحراف از عقلانیت و رفتارهای ناشایست، هر یک به‌گونه‌ای مانع رشد معنوی و عقلانی انسان می‌شوند.

درنگ: سفاهت، قساوت و جنون، به‌عنوان موانع اصلی کمال انسانی، از تحقق ظرفیت‌های وجودی انسان جلوگیری می‌کنند و فقدان آن‌ها شرط لازم برای وصول به مراتب عالی است.

از منظر فلسفه اخلاق و روان‌شناسی اسلامی، این صفات به‌عنوان اختلالات اخلاقی و روانی معرفی شده‌اند که نه‌تنها در سطح فردی، بلکه در سطح اجتماعی نیز تأثیرات مخربی دارند. انبیا، ائمه و مؤمنان کامل، به دلیل فقدان این صفات، به مراتب عالی کمال دست یافته‌اند.

جمع‌بندی بخش نخست

اقتدار انسانی در گرو بهره‌مندی از ظرفیت‌های وجودی و رفع موانع اخلاقی و روانی است. انسان، به‌مثابه موجودی الهی، قادر است به مراتب عالی کمال دست یابد، مشروط بر آنکه از سفاهت، قساوت و جنون مبرا باشد. این بخش، با تبیین ظرفیت‌های بی‌کران انسانی و معرفی موانع کمال، بستری برای تحلیل عمیق‌تر این صفات در آیات قرآنی فراهم می‌آورد.

بخش دوم: عصمت و کمال در انبیا و انسان‌های برجسته

عصمت نزولی و مراتب انبیا

انبیا از عصمت نزولی برخوردارند، به این معنا که عصمت آن‌ها متناسب با مرتبه نزول الهی است. این عصمت نسبی ممکن است با معصیت‌های نزولی همراه باشد، چنان‌که قرآن کریم در آیه فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ (بقره: ۲۵۳، برخی از آنان را بر برخی دیگر برتری دادیم) به تفاوت مراتب انبیا اشاره دارد. این تفاوت نشان‌دهنده تنوع در مأموریت‌های الهی و مراتب کمال است.

از منظر فلسفه نبوت، عصمت نزولی به معنای مصونیت نسبی از خطا در انجام مأموریت الهی است. این دیدگاه، با تأکید بر تنوع مراتب انبیا، نشان می‌دهد که عصمت انسانی، برخلاف عصمت تامه الهی، نسبی و وابسته به مراتب نزول است.

تمایز عصمت الهی و انسانی

عصمت تامه تنها به ذات اقدس الهی اختصاص دارد، در حالی که انسان‌های برجسته، از جمله انبیا، دارای عصمت نزولی هستند. این عصمت نسبی با امکان وقوع معصیت‌های نزولی (خطاهای غیرعمدی) سازگار است، اما سفاهت، قساوت و جنون با کمال انسانی ناسازگارند.

درنگ: عصمت تامه مختص خداوند است، اما عصمت نزولی انبیا، که نسبی و وابسته به مراتب الهی است، با کمال انسانی سازگار بوده و از سفاهت، قساوت و جنون مبراست.

از منظر متافیزیک اسلامی، تمایز میان عصمت الهی و انسانی به تفاوت میان ذات بی‌نهایت خداوند و محدودیت‌های وجودی مخلوقات اشاره دارد. این تمایز، نقش کلیدی در فهم رابطه میان کمال انسانی و موانع آن ایفا می‌کند.

جمع‌بندی بخش دوم

عصمت نزولی انبیا، به‌عنوان یکی از ویژگی‌های برجسته انسان‌های کامل، امکان وصول به مراتب عالی کمال را فراهم می‌آورد. این عصمت، هرچند نسبی است، اما از سفاهت، قساوت و جنون مبراست و زمینه‌ساز تحقق اقتدار انسانی می‌شود. این بخش، با تبیین مفهوم عصمت و رابطه آن با کمال، بستری برای بررسی تأثیرات سفاهت، قساوت و جنون در فرد و جامعه فراهم می‌کند.

بخش سوم: تأثیرات سفاهت، قساوت و جنون در فرد و جامعه

سفاهت: پارچه‌ای پوسیده در ساختار وجودی

سفاهت، به‌مثابه پارچه‌ای پوسیده، سستی و ضعف در قوه عاقله و ساختار وجودی انسان را نشان می‌دهد. این صفت، مانند پارچه‌ای که با کمترین فشار پاره می‌شود، انسان را از تحمل بار مسئولیت‌های معنوی و اجتماعی بازمی‌دارد. فردی که سفیه است، حتی با هزار سال عبادت، به کمال نمی‌رسد، زیرا سفاهت مانع از تحقق ارزش معنوی عبادات می‌شود.

از منظر فلسفه اجتماعی، سفاهت در جامعه به‌عنوان عاملی برای بی‌نظمی و ضعف ساختاری مطرح است. جامعه‌ای که در آن سفاهت رواج یابد، مانند پارچه‌ای پوسیده، توانایی تحمل فشارهای اجتماعی و اقتصادی را از دست می‌دهد.

قساوت: بوته خاری در روابط انسانی

قساوت، به‌سان بوته خاری تیز و سخت، به روابط انسانی آسیب می‌رساند. این صفت، که با بی‌رحمی و سخت‌دلی همراه است، مانع از برقراری عدالت و انسجام اجتماعی می‌شود. قساوت در فرد و جامعه، مانند خاری که به هر که نزدیک شود زخم می‌زند، روابط انسانی را تخریب می‌کند.

درنگ: قساوت، به‌مثابه بوته خاری، با سختی و تیزی خود به روابط انسانی و انسجام اجتماعی آسیب می‌رساند و مانع از تحقق عدالت و سلامت جامعه می‌شود.

از منظر فلسفه اخلاق، قساوت به‌عنوان صفتی مخرب، مانع از رشد روابط انسانی سالم و تحقق عدالت اجتماعی است. این صفت، در کنار سفاهت، به‌عنوان یکی از عوامل اصلی بی‌نظمی اجتماعی شناخته می‌شود.

جنون: انحراف از عقلانیت

جنون، به‌عنوان انحراف از عقلانیت، به رفتارهای غیرعادی و ناشایست منجر می‌شود که هم در فرد و هم در جامعه مخرب است. این صفت، مانند طوفانی که نظم را برهم می‌زند، انسان را از مسیر کمال و جامعه را از سلامت و انسجام دور می‌سازد.

از منظر روان‌شناسی اسلامی، جنون به‌عنوان اختلالی در رفتار و عقلانیت، مانع از تحقق ظرفیت‌های وجودی انسان و سلامت جامعه می‌شود. این صفت، در کنار سفاهت و قساوت، به‌عنوان یکی از موانع اصلی کمال مطرح است.

جمع‌بندی بخش سوم

سفاهت، قساوت و جنون، به‌مثابه موانع بنیادین، نه‌تنها در سطح فردی، بلکه در سطح اجتماعی نیز مانع از رشد و کمال می‌شوند. این صفات، مانند پارچه‌ای پوسیده، بوته‌ای خار و طوفانی ویرانگر، ساختار وجودی انسان و انسجام جامعه را تخریب می‌کنند. این بخش، با تبیین تأثیرات این صفات، زمینه را برای بررسی راهکارهای قرآنی رفع آن‌ها فراهم می‌آورد.

بخش چهارم: راهکارهای قرآنی برای رفع موانع کمال

نسخه قرآنی برای رفع سفاهت

قرآن کریم در آیاتی چون وَآتُوهُمْ مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِي آتَاكُمْ (نور: ۳۳، و از مال خدا كه به شما داده است به آنان عطا كنيد) و وَقُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفًا (نساء: ۵، و با آنان سخنى شايسته بگوييد) راهکارهایی برای رفع سفاهت از طریق کمک به ضعفا و رفتار نیک با آن‌ها ارائه می‌دهد. این آیات، بر مسئولیت اجتماعی در قبال نیازمندان تأکید دارند و کمک به ضعفا را به‌عنوان راهکاری برای کاهش سفاهت و تقویت انسجام اجتماعی معرفی می‌کنند.

درنگ: کمک به ضعفا و رفتار شایسته با آنان، به‌عنوان نسخه قرآنی برای رفع سفاهت، نه‌تنها از سستی و ضعف جامعه جلوگیری می‌کند، بلکه انسجام و سلامت اجتماعی را تقویت می‌نماید.

از منظر فلسفه عدالت، این راهکارها به کاهش نابرابری‌های اجتماعی و تقویت همبستگی میان افراد جامعه منجر می‌شوند. ضعفا، مانند شته‌هایی که درخت جامعه را تهدید می‌کنند، در صورت عدم رسیدگی، به تخریب ساختار اجتماعی می‌انجامند.

حلال‌درمانی و طیب‌خواری

حلال‌درمانی، به‌عنوان اولین منزل عرفان، بر پرهیز از حرام‌خواری و مصرف غذای حلال و طیب تأکید دارد. غذای طیب، علاوه بر حلال بودن، باید گوارا، حاصل زحمت و عاری از سستی باشد. مصرف غذای غیرطیب، مانند نان گدایی یا بادآورده، به کاهش عیار معنوی و مادی انسان منجر می‌شود.

از منظر فلسفه عرفان، حلال‌درمانی و طیب‌خواری به‌عنوان پایه‌های پاکسازی نفس و کاهش قساوت مطرح‌اند. غذای حلال و طیب، مانند آبی زلال، قلب و روح انسان را از زنگار قساوت پاک می‌کند و زمینه‌ساز تقرب به خداوند می‌شود.

نقد تخصیص نادرست منابع

تخصیص نادرست منابع مالی، مانند صرف بودجه در امور غیرضروری یا تسلیحات نظامی، به افزایش نابرابری و قساوت در جامعه منجر می‌شود. اگر این منابع برای کمک به ضعفا صرف شود، مشکلات جهانی تا حد زیادی مرتفع خواهد شد.

از منظر فلسفه اقتصاد، تخصیص عادلانه منابع به‌عنوان ابزاری برای کاهش نابرابری و تقویت عدالت اجتماعی مطرح است. این دیدگاه، با تأکید بر مسئولیت اجتماعی، به نقد اولویت‌بندی‌های نادرست در مدیریت منابع می‌پردازد.

جمع‌بندی بخش چهارم

قرآن کریم با ارائه راهکارهایی چون کمک به ضعفا، حلال‌درمانی و طیب‌خواری، مسیر رفع موانع کمال را روشن می‌سازد. این راهکارها، با تأکید بر مسئولیت اجتماعی و پاکسازی نفس، به‌عنوان بستری برای تحقق اقتدار انسانی و سلامت جامعه عمل می‌کنند. این بخش، با تبیین این راهکارها، زمینه را برای بررسی نقدهای اجتماعی و تربیتی فراهم می‌آورد.

بخش پنجم: نقد نظام‌های آموزشی، تربیتی و حقوقی

نقد نظام آموزشی: فقدان پرورش عملی

نظام آموزشی کنونی، با تمرکز صرف بر آموزش علمی و فقدان پرورش عملی، به رشد ناقص و افزایش قساوت و سفاهت در جامعه منجر می‌شود. آموزش بدون پرورش، مانند درختی بی‌ریشه، نمی‌تواند انسان را به کمال برساند.

از منظر فلسفه تربیتی، پرورش عملی به‌عنوان مکمل آموزش علمی، نقش کلیدی در رشد اخلاقی و معنوی انسان ایفا می‌کند. فقدان مربی و آموزش عملی، مانند فقدان راهنما در سفری پرمخاطره، انسان را به انحراف می‌کشاند.

نقد قانون اساسی و عدم التزام به آن

قانون اساسی کنونی، به دلیل نقص در محتوا، عدم جامعیت و فقدان اجرا، مانند قرآنی متروک در طاقچه، فاقد اثرگذاری است. برخی قوانین لازم در آن نیامده، برخی قوانین موجود نادرست‌اند و بسیاری از قوانین اجرا نمی‌شوند.

درنگ: قانون اساسی، مانند قرآنی متروک، در صورت عدم اجرا و جامعیت، نمی‌تواند به‌عنوان پایه‌ای برای نظم و عدالت اجتماعی عمل کند.

از منظر فلسفه حقوق، قانون اساسی باید عملیاتی، جامع و متناسب با نیازهای جامعه باشد تا بتواند به‌عنوان بنیانی برای عدالت و نظم اجتماعی عمل کند.

نقد تربیت معکوس و رفتارهای والدین

نظام تربیتی کنونی، با اجبار به جای ترغیب، به پرورش معکوس منجر می‌شود که در آن افراد با افزایش سن، سست‌تر و پوچ‌تر می‌شوند. اجبار والدین به انجام اعمال دینی، مانند اجباری کردن نماز، به انحراف و رفتارهای ناشایست می‌انجامد.

از منظر روان‌شناسی تربیتی، ترغیب به جای اجبار، مانند نسیمی ملایم، زمینه‌ساز رشد اخلاقی و معنوی است، در حالی که اجبار، مانند طوفانی خشن، به مقاومت و انحراف منجر می‌شود.

جمع‌بندی بخش پنجم

نقد نظام‌های آموزشی، تربیتی و حقوقی، نشان‌دهنده ضعف‌های ساختاری در پرورش انسان و مدیریت جامعه است. فقدان پرورش عملی، عدم التزام به قوانین و تربیت معکوس، مانند موانعی در مسیر کمال، به افزایش سفاهت، قساوت و جنون منجر می‌شوند. این بخش، با تبیین این نقدها، ضرورت اصلاحات ساختاری را برجسته می‌سازد.

نتیجه‌گیری و جمع‌بندی

تحلیل فلسفی سفاهت، قساوت و جنون در آیات قرآنی، نشان‌دهنده نقش محوری این صفات به‌عنوان موانع کمال انسانی و اجتماعی است. سفاهت، مانند پارچه‌ای پوسیده، قساوت، مانند بوته‌ای خار، و جنون، مانند طوفانی ویرانگر، انسان و جامعه را از اقتدار و سلامت محروم می‌کنند. آیات قرآنی، مانند وَآتُوهُمْ مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِي آتَاكُمْ و وَقُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفًا، با تأکید بر کمک به ضعفا و رفتار شایسته، راهکارهایی برای رفع سفاهت ارائه می‌دهند. حلال‌درمانی و طیب‌خواری، به‌عنوان اصول عرفانی، زمینه‌ساز پاکسازی نفس و کاهش قساوت‌اند. نقد نظام‌های آموزشی، تربیتی و حقوقی، ضرورت اصلاحات ساختاری را برای تحقق عدالت و سلامت جامعه برجسته می‌سازد. اقتدار انسانی، در گرو عمل به دستورات الهی، تربیت عملی و عدالت اجتماعی است که نه‌تنها یک اصل دینی، بلکه یک ضرورت عقلانی برای بقای جامعه انسانی است.

با نظارت صادق خادمی