در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 8

متن درس





وجود و مظاهر آن: تأملی در عرفان نظری

وجود و مظاهر آن: تأملی در عرفان نظری

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه هشتم)

دیباچه: درآمدی بر وجود در عرفان نظری

وجود، چونان اقیانوسی بی‌کران، مبنای همه هستی و زیربنای معارف عرفانی است. در عرفان نظری، وجود نه‌تنها حقیقتی اعم و اوسع از همه اشیاء، بلکه مقسم همه هویت‌ها و مظهر همه تحقق‌هاست. این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، می‌کوشد تا مفهوم وجود را در چارچوبی علمی و عرفانی تبیین کند. هدف، ارائه متنی منسجم، دقیق و عمیق است که ضمن حفظ تمامی جزییات و مفاهیم اصلی، با زبانی متین و آکادمیک، مخاطب را به سوی فهم ژرف‌تر حقیقت وجود هدایت نماید. این متن، چونان مشعلی فروزان، راه را برای پژوهشگران عرفان اسلامی روشن می‌سازد و با ساختاری منظم، مفاهیم پیچیده عرفانی را به گونه‌ای روشن و جامع ارائه می‌دهد.

بخش نخست: چیستی وجود و جایگاه آن در عرفان

وجود: حقیقت اعم و اوسع اشیاء

وجود، حقیقتی است که همه هستی‌ها، اوصاف و تحقق‌ها را در بر می‌گیرد. این حقیقت، چونان نخ تسبیح، همه هویت‌ها را به هم پیوند می‌دهد و مقسم هر آن چیزی است که در ذهن یا خارج تحقق می‌یابد. هر صفت، هر هستی و هر نمود، تنزیلی از وجود است و بدون آن، هیچ هویتی قابل تصور نیست. وجود، چونان آفتابی است که همه موجودات را روشن می‌سازد و هر آنچه در عالم هستی ظهور می‌یابد، از پرتو آن بهره‌مند است.

این دیدگاه، ریشه در عرفان نظری ابن‌عربی و حکمت متعالیه دارد. وجود، به‌عنوان اصل الاصول، مبنای همه موجودات است و همه ماهیات، اعم از ذهنی یا خارجی، به آن وابسته‌اند. حتی ماهیات ممتنعه، مانند شریک الباری، یا ماهیات ممکنه، مانند بحر زییق، با وجود ذهنی در عالم ذهن اعتبار می‌یابند.

درنگ: وجود، حقیقتی اعم و اوسع است که همه هستی‌ها، اوصاف و تحقق‌ها را در بر می‌گیرد و مقسم هر هویتی است.

اعرفیت و اخفائیت وجود

وجود، هم شناخته‌ترین (اعرف الاشیاء) و هم پنهان‌ترین (اخفى من جمیع الاشیاء) حقیقت است. اعرفیت آن، به دلیل حضورش در همه موجودات است، چنان‌که هیچ چیز بدون وجود متصور نیست. اخفائیت آن، به کُنه ذاتش بازمی‌گردد که فراتر از ادراک عقلانی و حتی شهودی است. این دوگانگی، نه به مفهوم وجود، بلکه به خود حقیقت وجود تعلق دارد.

این پارادوکس، قلب عرفان نظری را تشکیل می‌دهد. وجود، چونان آینه‌ای است که همه‌چیز را در خود بازمی‌تاباند، اما ژرفای آن، چنان عمیق است که حتی عارفان بزرگ نیز در برابرش حیران می‌مانند. این حقیقت، هم بدیهی‌ترین و هم رازآمیزترین واقعیت هستی است.

درنگ: وجود، به دلیل حضورش در همه‌چیز، شناخته‌ترین است و به دلیل عمق کُنه‌اش، پنهان‌ترین حقیقت هستی است.

نقد بیان حاجی سبزواری

حاجی سبزواری در منظومه‌اش بیان می‌دارد: «مفهومه من اعرف الاشیاء و کُنهه فی غایة الخفاء». این بیان، قاصر است، زیرا اعرفیت به حقیقت وجود تعلق دارد، نه به مفهوم آن. مفهوم وجود، خود امری ذهنی و وابسته به وجود است. اگر مفهوم وجود اعرف باشد، مصداق آن، یعنی خود وجود، به‌طریق اولی اعرف است. تفکیک مفهوم و کُنه وجود، به خطا می‌انجامد، زیرا هر دو صفت اعرفیت و اخفائیت به خود وجود تعلق دارند.

این نقد، بر اهمیت دقت در اصطلاحات عرفانی تأکید دارد. وجود، حقیقتی مستقل است و مفهوم آن، تنها سایه‌ای از حقیقت وجود است. عرفان، با نفی این دوگانگی، به یگانگی وجود می‌رسد و از تقلیل وجود به مفاهیم ذهنی پرهیز می‌کند.

بخش دوم: وجود به‌عنوان مقسم و مبنای هستی

وجود، مقسم همه‌چیز

وجود، مقسم مفهوم، عدم و ماهیت است. مفهوم، با وجود ذهنی تحقق می‌یابد؛ مصداق، با وجود خارجی متحقق می‌شود؛ و ماهیت، چه ذهنی و چه خارجی، به وجود وابسته است. حتی ماهیات ممتنعه، مانند شریک الباری، یا ماهیات ممکنه، مانند بحر زییق، با وجود ذهنی اعتبار می‌یابند. وجود، چونان بنیادی استوار، همه امور را در بر می‌گیرد و بدون آن، هیچ‌چیز تحقق نمی‌یابد.

این اصل، نقش بنیادین وجود را در همه مراتب هستی نشان می‌دهد. وجود، مانند رودی است که همه ماهیات را سیراب می‌کند و هیچ هویتی بدون آن نمی‌تواند پایدار بماند.

درنگ: وجود، مقسم مفهوم، عدم و ماهیت است و همه‌چیز، از مفاهیم ذهنی تا مصادیق خارجی، به آن وابسته است.

اعیان ثابته و وعاء ماهیات

ماهیات ممکنه، دو وعاء دارند: وعاء علمی، که به اعیان ثابته اشاره دارد، یعنی وجودات علمی در علم الهی پیش از خلق، و وعاء خارجی، که ماهیات خارجی را در بر می‌گیرد و با وجود یا عدم لحاظ می‌شوند. اعیان ثابته، چونان نقشه‌های الهی، هویت‌های ممکن را پیش از تحقق خارجی در خود جای داده‌اند.

این مفهوم، یکی از ارکان کلیدی عرفان ابن‌عربی است. اعیان ثابته، مانند دانه‌هایی در علم الهی‌اند که هر یک، هویتی ممکن را در خود نهفته دارند و با ظهور در عالم خارج، به ماهیات خارجی تبدیل می‌شوند.

اقدمیت و اتمّیت وجود

وجود، اعم، اقدم، اتم و اصل همه‌چیز است. به دلیل این ویژگی‌ها، نه مثل دارد و نه ضد، زیرا هر مثل یا ضد، خود با وجود تحقق می‌یابد. وجود، چونان یگانه‌ای بی‌همتاست که هیچ رقیبی در برابرش نیست. هر آنچه به‌عنوان مثل یا ضد تصور شود، خود ظهوری از وجود است.

این اصل، بر وحدت وجود تأکید دارد. وجود، مانند خورشیدی است که هیچ سایه‌ای در برابرش نمی‌تواند پایدار بماند، زیرا همه‌چیز، پرتوی از نور آن است.

درنگ: وجود، به دلیل اقدمیت و اتمّیت، نه مثل دارد و نه ضد، زیرا همه‌چیز با آن تحقق می‌یابد.

بخش سوم: مظاهر وجود و نفی استقلال

مظاهر، عین وجود نه مقابل آن

مظاهر، عین وجودند، نه مقابل آن. وجود، اولی است بدون دومی در برابرش، اقدم است بدون متأخری، و افضل است بدون مفضولی. همه موجودات، ظهورات وجود در مراتب مختلف‌اند و هیچ استقلال ذاتی ندارند. این دیدگاه، قلب عرفان وحدت وجودی است که همه‌چیز را مظهر وجود الهی می‌داند.

مظاهر، مانند سایه‌هایی‌اند که از نور وجود پدید می‌آیند. آن‌ها، نه موجوداتی مستقل، بلکه تجلیات وجود در ظرف‌های گوناگون‌اند.

نقد دوبینی فلسفی

فیلسوف، با دیدن خود در مقابل خدا، چنان‌که در آیه إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ (تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم) آمده است، به استقلال خود قائل است. اما عارف، این مقابله را نفی می‌کند و همه‌چیز را ظهور حق می‌بیند. فیلسوف، با دوگانگی بین واجب و ممکن، به استقلال خلق می‌رسد، در حالی که عارف، با نفی «من» و «ما»، به وحدت وجود می‌رسد.

این تمایز، مانند تفاوت بین دو آینه است: یکی، تصویر خود را جدا از منبع نور می‌بیند و دیگری، خود را تنها بازتاب نور می‌داند.

درنگ: عارف، با نفی استقلال خلق، همه‌چیز را ظهور وجود می‌بیند، در حالی که فیلسوف، در دوگانگی واجب و ممکن باقی می‌ماند.

مناظره عارف و فیلسوف در باب اعرفیت وجود

فیلسوف، مفهوم وجود را اعرف می‌داند، اما عارف، خود وجود را هم اعرف و هم اخفى می‌شمارد. مفهوم وجود، خود وجود ذهنی است و تفکیک آن از وجود، خطاست. عارف می‌پرسد: «آنچه در ذهن است، وجود است یا چیز دیگر؟» فیلسوف پاسخ می‌دهد: «وجود است.» عارف نتیجه می‌گیرد که اگر مفهوم وجود است، پس اعرفیت به خود وجود تعلق دارد، نه به مفهوم آن. ذهن و خارج، هر دو ظرف وجودند و هیچ چیز غیر از وجود نیست.

این مناظره، مانند جدالی بین دو مسافر است: یکی، مقصد را در نقشه می‌جوید و دیگری، خود مقصد را می‌بیند. عارف، با نفی دوگانگی، به یگانگی وجود می‌رسد.

نقد اصطلاح مفهوم در بیان حاجی سبزواری

حاجی سبزواری، با گفتن «مفهومه من اعرف الاشیاء»، به خطا می‌رود، زیرا مفهوم، خود وجود ذهنی است و تفکیک آن از وجود، تخلیط است. اعرفیت و اخفائیت، به خود وجود تعلق دارند، نه به مفهوم. وجود، چه در ذهن و چه در خارج، یگانه است و هیچ چیز غیر از آن نیست.

این نقد، مانند اصلاح نقشه‌ای است که مقصد را به اشتباه نشان داده است. عارف، با اصلاح این خطا، مسیر را به سوی حقیقت وجود هموار می‌کند.

بخش چهارم: نفی استقلال اشیاء و توحید وجودی

تسامح در استعمال لفظ شیء

گفتن «وجود، اظهر من کل شیء» تسامحی است، زیرا غیر از وجود، چیزی نیست. به فرموده امام صادق (ع): «خداوند بزرگ‌تر از آن است که وصف شود»، نه «بزرگ‌تر از هر چیز». استعمال «کل شیء» به معنای وجود مستقل غیر از حق، شرک است. اشیاء، مظاهر وجودند، نه ظواهر مستقل.

این اصل، مانند اصلاح خطایی در زبان است که حقیقت را تحریف می‌کند. عارف، با دقت در اصطلاحات، به توحید ناب می‌رسد.

درنگ: اشیاء، مظاهر وجودند، نه ظواهر مستقل. استعمال «کل شیء» به معنای وجود مستقل، تسامحی و نادرست است.

مظاهر در برابر ظواهر

اشیاء، مظاهر وجودند، نه ظواهر مستقل. در آیه يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ (ای مردم! شما به خداوند نیازمندید)، «أنتم» مظهر وجود است، نه موجود مستقل. این دیدگاه، شرک استقلال را نفی می‌کند و همه‌چیز را به وجود حق نسبت می‌دهد.

مظاهر، مانند امواجی‌اند که از اقیانوس وجود برمی‌خیزند، اما استقلال ندارند و به همان اقیانوس وابسته‌اند.

وجود، بدیهی و اخفى

وجود، به ظرف ظهور، بدیهی و به ظرف بطون، اخفى است. آیه وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ (و تو تیر نینداختی هنگامی که تیر انداختی، بلکه خدا تیر انداخت) نشان می‌دهد که همه افعال، به وجود حق بازمی‌گردد. وجود، در ظهور خود آشکار و در بطن خود پنهان است.

این اصل، مانند دو روی یک سکه است: یک روی، بدیهی و آشکار؛ و روی دیگر، رازآمیز و پنهان.

قوام اشیاء به وجود

وجود، محيط به همه اشیاء است و قوام آن‌ها به آن وابسته است. اشیاء، استقلال ندارند و متقوم به وجود حق‌اند. وجود، مانند ریشه‌ای است که درخت هستی را تغذیه می‌کند و بدون آن، هیچ شاخه‌ای نمی‌تواند پایدار بماند.

تکلیف و اختیار، ظهور وجود

تکلیف و اختیار انسان، ظهور فعلي حق است. انسان، نه مستقل است و نه مجبور، بلکه مظهر فعل الهی است. آیه وَلَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ (هیچ نیرو و توانی جز با قدرت خداوند بلندمرتبه و بزرگ نیست) این حقیقت را تأیید می‌کند. انسان، مانند آینه‌ای است که فعل الهی را بازمی‌تاباند.

درنگ: تکلیف و اختیار انسان، ظهور فعل الهی است و انسان، نه مستقل است و نه مجبور، بلکه مظهر وجود حق است.

سنگینی ادراک عدم استقلال

ادراک عدم استقلال خویش، حتی برای اعاظم، امری دشوار است. این معرفت، نیازمند تهذیب نفس و خلوت است. خلوت، مانند باغی است که در آن، بذر معرفت کاشته می‌شود و با مراقبت، به بار می‌نشیند.

اشیاء، عین تنزیلی وجود

در نگاه عارف، اشیاء، عین تنزیلی وجودند، نه موجودات مستقل. وجود، در مراتب خود تجلی می‌کند و به‌صورت صور (وجودات خارجی) و حقایق (وجودات علمی یا اعیان ثابته) ظاهر می‌شود. این ظهورات، مانند رنگ‌های گوناگون نور سفیدند که از یک منبع واحد سرچشمه می‌گیرند.

نفی واسطه بین وجود و عدم

بین وجود و عدم، هیچ واسطه‌ای نیست. عدم، یا مطلق است که موهوم است، یا مضاف که به وجود ذهنی وابسته است. وجود، مانند نوری است که هیچ تاریکی مستقلی در برابرش نیست.

بخش پنجم: خدا، فاعل بالعشق

خدا، فراتر از جبر و اختیار

خدا، نه مجبور است و نه مختار به معنای متکلمان، بلکه فاعل بالعشق، بالرضا و بالتجلی است. این دیدگاه، مانند نسیمی است که فراتر از مرزهای جبر و اختیار، عطر عشق الهی را به مشام عارف می‌رساند.

استقلال‌پنداری، گناه بزرگ

استقلال‌پنداری، بزرگ‌ترین گناه است. آیه لَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا (و در زمین با تکبر راه مرو) به نفی خودبینی اشاره دارد. استقلال‌پنداری، مانند غباری است که دیدگان توحید را تیره می‌کند.

درنگ: استقلال‌پنداری، شرک خفی است که انسان را از توحید دور می‌کند. عارف، با نفی خود، همه‌چیز را به حق نسبت می‌دهد.

اولیای خدا و نفی خودبینی

اولیای خدا، هیچ‌چیز را از خود نمی‌دانستند، بلکه همه‌چیز را ظهور حق می‌دیدند. این دیدگاه، در سیره پیامبر اکرم (ص) و ائمه (ع) تجلی یافته است. آن‌ها، مانند آینه‌هایی صاف، تنها نور حق را بازمی‌تاباندند.

تخلیه دل از استقلال‌پنداری

عرفان و توحید، به معنای تخلیه دل از استقلال‌پنداری و حق‌بینی است. این امر، مانند کندن ریشه‌های علف هرز از باغ دل است که نیازمند سلوک دشوار و تهذیب نفس است.

نماز و استقلال‌پنداری

حتی عبادت‌های طولانی، اگر با استقلال‌پنداری همراه باشد، به معرفت نمی‌رسد. عارف، با نفی خود، عبادت را به خدا نسبت می‌دهد. عبادت حقیقی، مانند رودی است که از سرچشمه توحید جاری می‌شود.

تقدم شاهد در شهادت

در شهادت، مانند أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَٰهَ إِلَّا اللَّهُ (گواهی می‌دهم که جز خدا معبودی نیست)، شاهد مقدم است، اما نه از جهت استقلال، بلکه از جهت شهود. شهادت، مانند دریچه‌ای است که از طریق آن، عارف حقیقت را مشاهده می‌کند.

بخش ششم: نفی ضد و مثل برای وجود

نفی واسطه بین موجود و معدوم

بین موجود و معدوم، هیچ واسطه‌ای نیست. ماهیت، تنها واسطه بین وجود خاص خود و عدمش است و مفهوم ماهیت، تحقق واقعی ندارد. ماهیت، مانند سایه‌ای است که بدون نور وجود، هیچ واقعیتی ندارد.

نفی ضد و مثل برای وجود

وجود، نه ضد دارد و نه مثل، زیرا همه اضداد و امثال، خود با وجود تحقق می‌یابند. آیه لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ (هیچ‌چیز مانند او نیست) این حقیقت را تأیید می‌کند. وجود، مانند قله‌ای است که هیچ همتایی در برابرش نیست.

موجودات، مظاهر وجود

همه موجودات، مظاهر وجودند، نه ظواهر مستقل. این دیدگاه، استقلال را از خلق نفی می‌کند و همه‌چیز را به وجود حق نسبت می‌دهد. موجودات، مانند پرتوهایی‌اند که از یک خورشید واحد ساطع می‌شوند.

نقد قضیه «الانسان موجود»

قضیه «الانسان موجود» نادرست است، زیرا انسان را مستقل می‌داند. قضیه صحیح، «الانسان مظهر للوجود» است که عدم استقلال را نشان می‌دهد. این اصلاح، مانند تنظیم آینه‌ای است که حقیقت را به درستی بازمی‌تاباند.

درنگ: قضیه «الانسان مظهر للوجود» حقیقت توحیدی را بیان می‌کند، در حالی که «الانسان موجود» استقلال را القا می‌کند.

جمع‌بندی

این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، مفهوم وجود را به‌عنوان حقیقت یگانه، اعم، اقدم و اتم تبیین کرد. وجود، مبنای همه هستی است و همه‌چیز، از مفاهیم ذهنی تا مصادیق خارجی، به آن وابسته است. عرفان نظری، با نفی استقلال مظاهر، به وحدت وجود می‌رسد و از دوگانگی‌های فلسفی فراتر می‌رود. نقدهای مطرح‌شده، به‌ویژه در برابر بیان‌های فلسفی، بر اهمیت دقت در اصطلاحات عرفانی تأکید دارد. عرفان، با نفی استقلال‌پنداری، انسان را به حق‌بینی و توحید هدایت می‌کند. این متن، با ارائه ساختاری منظم و تحلیلی تفصیلی، می‌تواند به‌عنوان منبعی معتبر برای پژوهشگران عرفان اسلامی مورد استفاده قرار گیرد.

والحمدلله رب العالمین

با نظارت صادق خادمی