متن درس
تبیین وجوب وجود در عرفان و فلسفه: شرح فصوص الحکم قیصری
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه چهاردهم)
مقدمه: وجود، محور حکمت و عرفان
مبحث وجود، چونان گوهری درخشان در مرکز حکمت و عرفان اسلامی، جایگاهی بیمانند دارد. در شرح فصوص الحکم داود قیصری، که یکی از دقیقترین و عمیقترین شروح بر این اثر گرانسنگ ابنعربی است، وجود بهعنوان حقیقتی بنیادین با نگاهی ژرف و روشمند بررسی شده است. این نوشتار، با رویکردی علمی و متین، محتوای درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره را در قالبی دانشگاهی و تخصصی بازنویسی کرده و با افزودن توضیحات تکمیلی، به تبیین وجوب وجود در عرفان و نقد دیدگاههای فلسفی، بهویژه آرای شیخ اشراق، میپردازد.هدف این اثر، نهتنها انتقال دقیق محتوای اصلی، بلکه غنیسازی آن با تمثیلات ادبی و پیوندهای معنایی است تا متنی منسجم، روشن و جذاب برای خوانندگان آکادمیک فراهم آید.
بخش یکم: چیستی وجود و وحدت آن
وجود، حقیقت واحد یا متکثر
بحث وجود، چونان محور گفتمان حکمی و عرفانی، بر این پرسش بنیادین متمرکز است: آیا وجود حقیقتی واحد است یا متکثر؟ عرفان ابنعربی، وجود را چونان دریایی بیکران میبیند که همه مراتب هستی، امواجی بر سطح آناند. این دیدگاه، که بر وحدت وجود تأکید دارد، کثرت را تنها در ظهورات وجود میپذیرد، نه در ذات آن. در مقابل، برخی مکاتب فلسفی، مانند فلسفه اشراقی شیخ سهروردی، با تأکید بر اصالت ماهیت، وجود را مفهومی اعتباری دانسته و کثرت را در ذات وجود جایز میشمارند.
درنگ: عرفان بر وحدت ذاتی وجود تأکید دارد، در حالی که فلسفه اشراقی، با اصالت دادن به ماهیت، وجود را مفهومی اعتباری میداند.
لزوم اثبات کثرت وجود
وحدت وجود، چونان اصل اولی و بدیهی در عرفان، پذیرفته شده و بار اثبات کثرت بر عهده مدعیان آن است. هر ادعای کثرت، مرتبه یا تعدد در وجود، نیازمند دلیلی مثبت است، وگرنه خلاف اصل شمرده میشود. عارف، وجود را چونان نوری یکپارچه میبیند که کثرت، تنها سایههای آن در مراتب ظهور است.
دقت بر متون عرفانی
مطالعه متون عرفانی، بهویژه فصوص الحکم، نیازمند دقتی ویژه است، زیرا پیچیدگی عبارات و احتمال اغلاط در نسخهها، فهم دقیق را دشوار میسازد. این امر، چونان سفری در دشتی پرپیچوخم است که هر گام، نیازمند تأمل و ژرفنگری است.
درنگ: مطالعه فصوص الحکم، به دلیل پیچیدگی عبارات و احتمال اغلاط، نیازمند دقت و تأمل عمیق است.
بخش دوم: دلایل وجوب وجود
دلایل متعدد و جامعیت استدلالها
شرح قیصری بر فصوص الحکم، دلایل متعددی برای اثبات وجوب وجود ارائه میدهد که از جنبههای گوناگون، مانند اصل وجود، طبیعت وجود و وجوب آن، بررسی میشوند. این دلایل، گرچه بهصورت اجمالی ارائه شدهاند، از جامعیتی بینظیر برخوردارند و چونان ستارگانی در آسمان معرفت، راه را برای فهم حقیقت وجود روشن میکنند.
دلیل اول: وجوب ذاتی وجود
وجود، ذاتاً واجب است، زیرا اگر ممکن باشد، نیازمند علتی موجده خواهد بود. علل موجده ممکن، یا عدماند، یا عرض، یا وجود دیگر، یا خود وجود. عدم، نمیتواند علت باشد، زیرا فاقد حقیقت است. وجود دیگر نیز به تسلسل می爸د، و تقدم شیء بر نفسه محال است. بنابراین، وجود نمیتواند ممکن باشد و باید واجب باشد.
درنگ: وجود، ذاتاً واجب است، زیرا امکان آن به تسلسل یا تقدم شیء بر نفسه میانجامد که هر دو محالاند.
نقد دیدگاه شیخ اشراق
شیخ اشراق، که قائل به اصالت ماهیت است، وجود را مفهومی اعتباری میداند و معتقد است که ممکن در وجودش نیازمند علت نیست. این دیدگاه، چونان بنایی سست است که در برابر استدلالهای عرفانی فرومیریزد. عارف، با تأکید بر اصل علیت مطلق، میگوید: هر موجودی، اعم از حقیقی یا اعتباری، نیازمند علت است. حتی مفاهیم ذهنی نیز به ذهن بهعنوان علت وابستهاند.
درنگ: حتی مفاهیم ذهنی، به ذهن بهعنوان علت نیازمندند، و دیدگاه شیخ اشراق در بینیازی امر اعتباری از علت، باطل است.
دو قرائت از دیدگاه شیخ اشراق
در نقد شیخ اشراق، دو قرائت مطرح است: نخست، اینکه ممکن در وجودش نیازمند علت نیست (المُمْكِنُ فِي وُجُودِهِ لا يَحْتَاجُ إِلَى عِلَّةٍ)، زیرا اعتباری است و نزد ما موجود نیست. دوم، اینکه ممکن در وجودش نیازمند علت است (المُمْكِنُ فِي وُجُودِهِ يَحْتَاجُ إِلَى عِلَّةٍ)، اما چون اعتباری است، موجود نیست. قرائت نخست، به دلیل انسجام با متن فصوص و دیدگاه اشراقی، ترجیح دارد.
تفاوت علل حقیقی و اعتباری
هر ممکنی، اعم از حقیقی یا اعتباری، نیازمند علت است، اما علت آن باید با ماهیتش متناسب باشد: علتی حقیقی برای ممکن حقیقی و علتی اعتباری برای ممکن اعتباری. این تمایز، چونان خطی است که مرز میان ساحتهای وجودی را روشن میسازد.
درنگ: هر ممکنی، اعم از حقیقی یا اعتباری، نیازمند علتی متناسب با ماهیت خود است.
پاسخ به شبهه ممکن خارجی
اگر شیخ اشراق مدعی شود که منظور او ممکن خارجی است، باز هم اصل المُمْكِنُ يَحْتَاجُ إِلَى عِلَّةٍ برقرار است، زیرا این اصل، مطلق ممکن را در بر میگیرد. این پاسخ، چونان سپری است که هر شبههای را دفع میکند.
بخش سوم: نقد دیدگاه اصالت ماهیت
وابستگی معتبر به علت
امر اعتباری، تنها با اعتبار معتبر در ذهن تحقق مییابد، و معتبر خود علت آن است. همچنین، معتبر (فاعل اعتبار) در خارج بدون وجود تحقق نمییابد، زیرا با زوال وجود، به عدم محض تبدیل میشود. این استدلال، چونان زنجیری است که از ذهن به خارج امتداد مییابد و هرگونه استقلال را نفی میکند.
نقد وجود اعتباری
اگر وجود اعتباری باشد، همه موجودات در عالم نیز اعتباری خواهند بود، زیرا ماهیت بدون وجود، اعتباری است. این دیدگاه، چونان بنایی است که بر شالودهای سست بنا شده و نمیتواند حقیقت عالم را تبیین کند.
درنگ: دیدگاه وجود اعتباری، به دلیل ناتوانی در تبیین حقیقت عالم، باطل است.
نقد اصالت ماهیت
مدعیان اصالت ماهیت، مانند شیخ اشراق، ماهیت مضاف را اصیل میدانند، اما این مضاف، در واقع، همان وجود است. این خلط، چونان آمیختن نور و سایه است که حقیقت را مکدر میسازد.
دلیل سوم: تحقق شیء به نفس
تحقق شیء به نفس، آن را از حقیقت بودن خارج نمیکند، بلکه هر امر حقیقی نیازمند علت است. این دلیل، چونان آینهای است که ضرورت علت را برای هر موجودی، اعم از ذهنی یا خارجی، نشان میدهد.
نقد ماهیت من حیث هی
ماهیت من حیث هی، عنوان است، نه علت، و نمیتواند بینیاز از علت باشد. این دیدگاه، چونان شاخهای است که بدون ریشه، نمیتواند قائم بماند.
درنگ: ماهیت من حیث هی، صرفاً عنوان است و بدون وجود، نمیتواند قائم باشد.
مثال درخت در ذهن و خارج
درخت، چه در ذهن و چه در خارج، نیازمند علت است: در ذهن، علت ذهنی و در خارج، علت خارجی. این مثال، چونان نقشی است که پیوند میان ذهن و خارج را در سایه علیت نشان میدهد.
خلاقیت ذهن و ضرورت علت
حتی خلاقیت ذهن در ایجاد مفاهیم، بدون مقدمات و علل پیشین ممکن نیست. ذهن، چونان باغبانی است که از بذرهای پیشین، گلهای نو میرویاند.
استناد به منطق مطول
در منطق مطول آمده است: مَنْ فَقَدَ حَسًّا فَقَدَ عِلْمًا، یعنی «هر که حسی را فاقد باشد، دانشی را فاقد است». این اصل، نشان میدهد که مفاهیم ذهنی، از ادراکات حسی و علل خارجی نشأت میگیرند.
درنگ: مفاهیم ذهنی، از ادراکات حسی و علل خارجی نشأت میگیرند و بینیاز از علت نیستند.
ترکیب مفاهیم در ذهن
مفاهیمی مانند اسب با ویژگیهای خیالی، از ترکیب ادراکات پیشین در ذهن پدید میآیند. این ترکیب، چونان ساختن بنایی است که مصالح آن از جای دیگر فراهم شده است.
حکایت عالمان دینی
عالمان دینی، مفاهیم ذهنی را نتیجه ترکیب ادراکات پیشین میدانستند و بر وابستگی ذهن به علل خارجی تأکید داشتند. این دیدگاه، چونان مشعلی است که تاریکیهای شبهات را روشن میسازد.
نقد عالم بودن ظاهری
عالم حقیقی، عالم بلامعلم است، مانند معصومان که علمشان ذاتی است، نه اکتسابی. این اصل، چونان خطی است که مرز میان علم الهی و بشری را ترسیم میکند.
درنگ: عالم حقیقی، عالم بلامعلم است که علم او ذاتی و الهی است.
وابستگی رؤیا به بیداری
رؤیاها نیز به بیداری وابستهاند و از تجربیات پیشین نشأت میگیرند. این وابستگی، چونان رودی است که از چشمه بیداری سرچشمه میگیرد.
نقش معبر در تعبیر رؤیا
معبر، با حذف ویژگیهای شخصیتی مانند دروغگویی یا بخل، رؤیا را از ظاهر به باطن منتقل میکند. این فرآیند، چونان صیقل دادن آینهای است که حقیقت را نمایان میسازد.
بخش چهارم: قانون علیت و رد خرافات
قانون علیت مطلق
هیچ پدیدهای، اعم از ذهنی، خارجی، ملکوتی یا لاهوتی، بدون علت نیست. این قانون، چونان ستونی است که نظام خلقت را استوار نگه میدارد.
درنگ: هیچ پدیدهای، در هیچ ساحتی، بینیاز از علت نیست.
رد خرافات
مفاهیمی مانند شانس، تصادف یا اتفاق، خرافاتیاند و در جهان آفرینش جایی ندارند. خلقت، چونان کتابی منظم است که هر واژهاش با حکمت الهی نگاشته شده است.
بخش پنجم: طبیعت وجود و وجوب آن
نقد اصطلاح طبیعت وجود
اصطلاح «طبیعة الوجود» نادرست است، زیرا طبیعت، به امور مادی اختصاص دارد و وجود، حقیقتی فراتر از ماده است. وجود، چونان نوری است که ماده و غیرماده را در بر میگیرد.
درنگ: وجود، حقیقتی است فراتر از طبیعت مادی، و اصطلاح «طبیعت وجود» نادرست است.
حقیقت وجود، واجب ذاتی
حقیقت وجود، ذاتاً واجب است و در خارج، بهعنوان وجود واجب، تحقق دارد. این وجوب، چونان ذات گوهری است که هیچ امکان را در خود راه نمیدهد.
وجود واجب در خارج
وجود واجب، در خارج از ذهن تحقق دارد و مفهوم نیست. این دیدگاه، چونان صخرهای است که در برابر امواج شبهات استوار میماند.
نقد شیخ اشراق در وجود واجب
شیخ اشراق، گرچه وجود را مفهوم میداند، وجود واجب را حقیقی و در خارج میپذیرد. این تناقض، چونان سایهای است که نور حقیقت را مکدر میسازد.
وجود ذهنی، ممکن است
وجود در ذهن، ممکن است، اما وجود واجب، ذاتاً واجب است و نمیتواند ممکن باشد. این تمایز، چونان خطی است که ساحتهای ذهنی و خارجی را از هم جدا میکند.
مفهوم واجب، غیر از مصداق آن
مفهوم واجب، ممکن است، اما مصداق واجب، ذاتاً واجب است. این اصل، چونان آینهای است که تفاوت میان مفهوم و مصداق را نشان میدهد.
درنگ: مفهوم واجب، ممکن است، اما مصداق واجب، ذاتاً واجب است.
دلیل چهارم: وجوب حقیقت وجود
حقیقت وجود، ذاتاً واجب است و اگر ممکن باشد، نیازمند علت خواهد بود که با وجوب آن تناقض دارد. این استدلال، چونان پلی است که از امکان به وجوب میرسد.
تناقض در ممکن بودن حقیقت وجود
اگر حقیقت وجود ممکن باشد، هم محتاج علت است و هم نیست، که این تناقض است. این تناقض، چونان گرهی است که تنها با وجوب وجود گشوده میشود.
بخش ششم: وجود، فراتر از جوهر و عرض
دلیل پنجم: وجود، غیر از جوهر و عرض
وجود، نه جوهر است و نه عرض، اما هر ممکنی یا جوهر است یا عرض. بنابراین، وجود نمیتواند ممکن باشد و باید واجب باشد. این استدلال، چونان قیاسی است که وجود را از مقولات ماهوی جدا میسازد.
درنگ: وجود، نه جوهر است و نه عرض، و بنابراین، نمیتواند ممکن باشد و باید واجب باشد.
شکل منطقی استدلال
این استدلال، به شکل قیاس استثنایی است: اگر وجود، نه جوهر است و نه عرض، و هر ممکنی یا جوهر است یا عرض، پس وجود نمیتواند ممکن باشد. این شکل، چونان نقشهای است که راه به حقیقت میگشاید.
نقد تقسیمبندی ماهیت
ماهیت، یا جوهر است یا عرض، اما وجود، فراتر از این تقسیمبندی است. این تمایز، چونان خطی است که وجود را از مقولات ماهوی جدا میکند.
وابستگی ممکن به ماهیت
هر ممکنی، مرکب از ماهیت و وجود است، و ماهیت، یا جوهر است یا عرض. این اصل، چونان شالودهای است که ممکنات را بر وجود استوار میسازد.
دلیل ششم: عدم زائد بودن حقیقت وجود
وجود، حقیقیتی زائد بر نفس خود ندارد، زیرا ذاتاً موجود است. این دلیل، چونان گوهری است که ذات وجود را از هر زائدی مبرا میسازد.
درنگ: وجود، ذاتاً موجود است و هیچ حقیقیتی زائد بر نفس خود ندارد.
تفاوت وجود و ماهیت در زائد بودن
ماهیت، میتواند موجود یا معدوم باشد، اما وجود، ذاتاً موجود است و معدوم نمیشود. این تمایز، چونان آتشی است که حقیقت وجود را از ماهیت جدا میسازد.
استدلال ذاتی بودن وجود
اگر وجود معدوم باشد، باطل است، و اگر موجود باشد، ذاتی است، نه زائد. این استدلال، چونان کلیدی است که قفل حقیقت وجود را میگشاید.
بخش هفتم: ضرورت مطالعه و نقد علمی
اهمیت مطالعه متون اصلی
مطالعه متون اصلی، مانند اسفار اربعه، اشارات و منظومه، برای فهم دقیق مباحث عرفانی و فلسفی ضروری است. این متون، چونان گنجینههاییاند که معرفت را در خود نهان دارند.
درنگ: مطالعه متون اصلی، مانند اسفار و منظومه، برای فهم عمیق عرفان و فلسفه ضروری است.
نقد بدایه و نهایه
بدایة الحکمه و نهایة الحکمه، کتابهای مقدماتیاند و برای فهم عمیق فلسفه و عرفان کافی نیستند. این کتابها، چونان پلهاییاند که تنها به ابتدای راه معرفت میرسانند.
جایگاه عالمان دینی
عالمان دینی، نهتنها فیلسوف، بلکه عارف و متعهد به ولایتاند. این جامعیت، چونان نوری است که راه حقیقت را روشن میسازد.
ضرورت جدیت در مطالعه
مطالعه جدی، مباحثه و نقد علمی، برای فهم عرفان و فلسفه ضروری است. این تلاش، چونان کاشتن بذری است که درختی تنومند از معرفت به بار میآورد.
جایگاه عرفان شیعی
عرفان شیعی، با تکیه بر ولایت اهل بیت، مستقل است و باید از دیدگاههای غیرشیعی پالایش شود. این استقلال، چونان پرچمی است که هویت عرفان شیعی را برافراشته میدارد.
درنگ: عرفان شیعی، با تکیه بر ولایت اهل بیت، مستقل و نیازمند پالایش از دیدگاههای غیرشیعی است.
نقد شروح فصوص الحکم
شروح فصوص الحکم، اعم از نقد یا تأیید، نیازمند بررسی انتقادی از منظر شیعی است. این بررسی، چونان صیقلی است که گوهر حقیقت را نمایان میسازد.
ضرورت مباحثه و نقد
مباحثه، نقد و مطالعه دقیق، برای رشد علمی و رسیدن به فهم عمیق عرفان ضروری است. این فرآیند، چونان سفری است که به سرمنزل حقیقت میرسد.
جمعبندی
شرح قیصری بر فصوص الحکم، چونان مشعلی فروزان، حقیقت وجود و وجوب آن را در عرفان ابنعربی روشن میسازد. این شرح، با ارائه دلایل متعدد، از جمله وجوب ذاتی وجود، رد امکان وجود ممکن، و نقد دیدگاههای فلسفی، بهویژه آرای شیخ اشراق، بر وحدت و وجوب وجود تأکید دارد. نقد اصطلاحات نادرست، مانند «طبیعة الوجود»، و تأکید بر مطالعه متون اصلی، مانند اسفار و منظومه، از ویژگیهای برجسته این اثر است. عرفان شیعی، با تکیه بر ولایت اهل بیت، بهعنوان عرفانی مستقل، نیازمند پالایش از دیدگاههای غیرشیعی است. این نوشتار، با حفظ تمامی محتوای اصلی و افزودن توضیحات تکمیلی، تلاشی است برای ارائه متنی غنی، منسجم و متناسب با فضای دانشگاهی.
با نظارت صادق خادمی