در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 24

متن درس





فصوص الحکم: تأملی در عينيت صفات و ذات در عرفان نظری

فصوص الحکم: تأملی در عينيت صفات و ذات در عرفان نظری

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه بیست و چهارم)


مقدمه: حقیقت یگانه ذات و صفات در عرفان

عرفان نظری، چونان دریایی ژرف، حقیقت ذات الهی و صفات آن را در آیینه وحدت و بساطت به تماشا می‌نشاند. در این دریا، ذات الهی چونان گوهری یکتا، بی‌هیچ ترکیب و انضمام، صفات را در خود مندمج کرده و در ظهور، آنها را به صورت متمایز اما عين ذات متجلی می‌سازد. درس‌گفتار بیست و چهارم از شرح فصوص الحکم، با تمرکز بر مفهوم عينيت صفات و ذات در عرفان نظری ابن عربی و در چارچوب معارف شیعی، این حقیقت را با دقتی عمیق کاوش می‌کند. این نوشتار، با تکیه بر آیات قرآن کریم، روایات معصومین علیهم‌السلام و اصول عرفان نظری، می‌کوشد تا این مفاهیم را با زبانی روشن، متین و علمی برای طالبان معرفت تبیین نماید. هدف، گشودن دروازه‌های فهم توحید ناب و ارائه نگاهی جامع به رابطه ذات و صفات است تا در پرتو شرع، برهان و شهود، راه به سوی حقیقت هموار گردد.

بخش اول: اهمیت و پیچیدگی بحث صفات الهی

سنگینی و عمق بحث صفات

بحث صفات الهی، به دلیل عمق و اهمیت عقیدتی‌اش، یکی از مسائل بنیادین در عرفان، فلسفه و کلام اسلامی است. این موضوع، نه تنها در فهم حقیقت توحید نقش کلیدی دارد، بلکه در پرسش‌های قبر و معاد نیز اهمیتی بی‌بدیل می‌یابد. سؤال بنیادین این است: چگونه هزار معنا (صفات) در یک حقیقت یگانه (ذات) جمع می‌شوند؟ این پرسش، چونان گره‌ای است که تنها با کلید شهود عرفانی و معرفت ولایی گشوده می‌شود. عرفان نظری، با نگاهی ژرف، می‌کوشد این حقیقت را در ظرف اطلاق و بساطت ذات تبیین کند.

درنگ: بحث صفات الهی، چونان قله‌ای رفیع در عرفان است که فهم آن، نیازمند صعود در مسیر توحید و شهود حقیقت است.

اختلاف در رویکردهای متکلمین، فلاسفه و عرفا

اختلاف میان متکلمین، فلاسفه، اهل ظاهر و عرفا در مسأله عينيت یا غيريت صفات و ذات، ریشه در تفاوت‌های روش‌شناختی و معرفتی دارد. متکلمین، به‌ویژه برخی از اهل سنت (مانند قدمای ثمانیه)، صفات را زائد بر ذات می‌دانند و ذات را چونان قوطی توخالی فرض می‌کنند که صفات چونان قلوه‌سنگ‌هایی در آن جای گرفته‌اند. فلاسفه بر تمایز مفهومی میان ذات و صفات تأکید دارند، و اهل ظاهر به تفکیک ظاهری قائل‌اند. اما عرفا، به‌ویژه در دیدگاه شیعی، بر عينيت صفات و ذات در ظرف اطلاق تأکید می‌ورزند. این اختلاف، چونان شاخه‌های درختی است که هر یک از ریشه‌ای متفاوت سیراب می‌شوند، اما تنها عرفان شیعی، با تکیه بر معارف ولایی، به حقیقت یگانه ذات و صفات راه می‌یابد.

درنگ: عرفان شیعی، چونان مشعلی فروزان، حقیقت عينيت صفات و ذات را در ظرف اطلاق و بساطت روشن می‌سازد.

دیدگاه شیعی در عينيت صفات و ذات

در دیدگاه شیعی، صفات الهی عين ذات‌اند، اما این عينيت در ظرف اطلاق و بدون هرگونه تقید یا انضمام معنا می‌یابد. برخلاف متکلمین که صفات را زائد بر ذات می‌دانند، شیعه معتقد است که صفات در ذات مندمج‌اند و کثرت آنها تنها در ظهور و مظاهر است. این دیدگاه، با تأکید بر بساطت ذات، هرگونه ترکیب یا انضمام را نفی می‌کند. ذات الهی، چونان اقیانوسی است که صفات چونان امواج آن، در عین ظهور، عين ذات باقی می‌مانند.

قرآن کریم در سوره اخلاص، این حقیقت را به زیبایی بیان می‌کند: قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ۝ لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ ۝ وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ (بگو: او خداست، یگانه؛ نه زاده و نه زاییده شده، و هیچ‌کس همتای او نبوده است). این آیات، بر احدیت ذات و نفی هرگونه ترکیب یا شريک تأکید دارند.

درنگ: ذات الهی، چونان گوهری بسیط است که صفات در آن مندمج‌اند و هیچ ترکیب یا انضمامی در آن راه ندارد.

بخش دوم: حقیقت یگانه و احدیت ذات

حق، حقیقت واحد و احد

حق، حقیقتی است واحد و احد که فاقد هرگونه ترکیب یا شريک خارجی است. احدیت، به معنای نفی ترکیب در ذات، و وحدت، به معنای نفی شريک خارجی است. این تمایز، چونان دو بال است که حقیقت توحید را به سوی فهم متعالی پرواز می‌دهد. قرآن کریم در سوره اخلاص، این حقیقت را چنین بیان می‌کند: قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ۝ لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ ۝ وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ (بگو: او خداست، یگانه؛ نه زاده و نه زاییده شده، و هیچ‌کس همتای او نبوده است). این آیات، بر بساطت ذات و نفی هرگونه کثرت یا شريک دلالت دارند.

درنگ: احدیت، چونان قلعه‌ای استوار است که هیچ ترکیبی در آن راه ندارد، و وحدت، چونان سپری است که هرگونه شريک را نفی می‌کند.

نفی ترکیب در ذات ربوبی

ذات الهی، به هیچ وجه ترکیب یا انضمام نمی‌پذیرد. ترکیب، چه به صورت انضمامی (اضافه شدن اجزا) یا غیر انضمامی، در ذات الهی محال است، زیرا ذات بسیط و احد است. این اصل، با دیدگاه متکلمینی که ذات را توخالی و صفات را زائد بر آن می‌دانند، در تضاد است. ذات، چونان نوری است که هیچ سایه‌ای از ترکیب بر آن نمی‌افتد.

درنگ: ذات الهی، چونان آینه‌ای صاف و یکدست است که هیچ خط و خشی از ترکیب بر آن وارد نمی‌شود.

تعینات و ظهور حق

حق، در مرتبه لا تعين، فراتر از هر اسم و رسم است و دسترس‌ناپذیر است. در این مرتبه، چونان اقیانوسی بی‌کران، هیچ تعینی ندارد و از هر قید و حصر آزاد است. ظهور حق، در دو مرتبه تعین اول (احدیت) و تعین ثانی (واحدیت) رخ می‌دهد. در احدیت، صفات در ذات مندمج‌اند و هیچ تمایزی میان آنها نیست؛ اما در واحدیت، صفات به صورت منبسط و متمایز ظهور می‌یابند، اما همچنان در ظرف اطلاق و عين ذات باقی می‌مانند.

درنگ: حق، چونان خورشیدی است که در لا تعين، بی‌هیچ حجابی می‌درخشد و در تعینات، نورش در مظاهر متجلی می‌شود.

بخش سوم: عينيت صفات و ذات در مراتب احدیت و واحدیت

اندماج صفات در احدیت

در مرتبه احدیت، صفات الهی در ذات مندمج‌اند و هیچ تمایزی میان رحمن، رحیم، ودود یا سایر صفات وجود ندارد. این مرتبه، چونان مشتی است که همه حقیقت در آن جمع شده و هیچ کثرتی در آن راه ندارد. ذات در احدیت، نه خالی از صفات است و نه متمایز از آنها؛ بلکه صفات، عين ذات‌اند و در آن مندمج‌اند.

درنگ: احدیت، چونان چشمه‌ای است که همه صفات در آن به وحدت ذاتی بازمی‌گردند و هیچ کثرتی در آن راه نمی‌یابد.

انبساط صفات در واحدیت

در مرتبه واحدیت، صفات از حالت اندماج خارج شده و به صورت منبسط (رحمن، رحیم، ودود) ظهور می‌یابند، اما این ظهور در ظرف اطلاق است و کثرت حقیقی ایجاد نمی‌کند. این انبساط، چونان دشتی است که از مشت گشوده شده و نور ذات در آن به صورت متمایز اما عين ذات متجلی می‌گردد. تمایز صفات در واحدیت، تنها در ظهور است و ذات، همچنان بسیط و عين صفات باقی می‌ماند.

درنگ: واحدیت، چونان بومی است که نقش‌های متمایز صفات بر آن نگاشته می‌شود، اما همه نقش‌ها از یک حقیقت واحد سرچشمه می‌گیرند.

نفی انضمام در صفات اطلاقی

صفات الهی، به دلیل اطلاقی بودن، فاقد هرگونه انضمام یا تقیداند و عين ذات باقی می‌مانند. اطلاق، چونان آسمانی بی‌کران، هرگونه قید و حصر را از صفات دور می‌سازد. برخلاف صفات مقید که انضمامی‌اند، صفات اطلاقی، مانند پارچه‌هایی که روی هم قرار گرفته‌اند اما دوخته نشده‌اند، فاقد انضمام‌اند و در ذات مندمج‌اند.

درنگ: صفات اطلاقی، چونان امواج اقیانوس ذات‌اند که در عین تمایز ظاهری، عين حقیقت واحد باقی می‌مانند.

نفی بحث مفهومی در عينيت

عينيت صفات و ذات، بحثی مصداقی و حقیقی است، نه مفهومی، زیرا مفهوم ذاتاً متکثر است. رحمن و رحیم، در عقل دو مفهوم متمایزند، اما در وجود خارجی، عين یکدیگر و عين ذات‌اند. این تمایز، چونان تفاوت میان سایه‌ها در آینه عقل است که در حقیقت وجود، همه یکی‌اند.

درنگ: عينيت صفات و ذات، چونان نوری است که در آینه وجود یکی است، اما در عقل به کثرت متجلی می‌شود.

تعدد صفات در ظرف ظهور

تعدد صفات، تنها در ظرف ظهور و مظاهر معنا دارد، نه در ذات یا صفات حقیقی. این کثرت، چونان انعکاس نور واحد در آینه‌های متعدد است که هر آینه، جلوه‌ای متمایز اما عين نور را نشان می‌دهد. اصل «وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ» (یگانه است و شریکی ندارد) بر وحدت ذات، صفات و افعال تأکید دارد و کثرت را به مظاهر نسبت می‌دهد.

درنگ: کثرت صفات، چونان سایه‌های نور واحد در مظاهر است که هیچ‌گاه از وحدت ذاتی ذات جدا نمی‌شود.

بخش چهارم: ظهور وجوبی و تقسیم صفات

ظهور وجوبی عینی و غیری

ظهور حق به دو قسم وجوبی عینی (احدیت و واحدیت) و وجوبی غیری (خلقی و مظهری) تقسیم می‌شود. ظهور وجوبی عینی، در مراتب احدیت و واحدیت است که صفات عين ذات‌اند. ظهور وجوبی غیری، در ظرف خلق و مظاهر است که فاقد وجوب عینی‌اند و وابسته به ذات‌اند. این تقسیم، چونان دو شاخه از یک درخت است که یکی به ذات و دیگری به مظاهر منتهی می‌شود.

درنگ: ظهور وجوبی عینی، چونان ریشه‌ای است که ذات و صفات را در وحدت نگه می‌دارد، و ظهور غیری، چونان شاخه‌هایی است که در مظاهر پراکنده می‌شوند.

تقسیم صفات حق

صفات حق به سه دسته تقسیم می‌شوند: حقیقی حقیقی (مانند حیات)، حقیقی ذات‌الاضافه (مانند علم به غیر)، و اضافی محض (مانند قادريت، رازقيت). صفات حقیقی حقیقی، عين ذات‌اند و فاقد اضافه‌اند. صفات ذات‌الاضافه، به مظاهر وابسته‌اند، اما به ذات بازمی‌گردند. صفات اضافی محض، انتزاعی و ذهنی‌اند و فاقد حقیقت خارجی‌اند.

درنگ: صفات حقیقی، چونان جواهری در گنجینه ذات‌اند، اما صفات اضافی محض، چونان سایه‌هایی در ذهن‌اند که اصالتی ندارند.

نفی واقعیت صفات اضافی محض

صفات اضافی محض، مانند قادريت و رازقيت، انتزاعی و ذهنی‌اند و صفت حقیقی خدا نیستند. این صفات، چونان «فوقيت» یا «تحتيت»، در ذهن انسان شکل می‌گیرند و فاقد حقیقت خارجی‌اند. مثلاً رازقيت، از رازق بودن خدا انتزاع می‌شود، اما در خارج، تنها ذات و صفات حقیقی‌اند که وجود دارند.

درنگ: صفات اضافی محض، چونان انعکاس‌هایی در آینه ذهن‌اند که هیچ اصالتی در برابر حقیقت ذات ندارند.

عينيت صفات حقیقی با ذات

صفات حقیقی، چه حقیقی حقیقی و چه ذات‌الاضافه، عين ذات حق‌اند. حیات، علم و قدرت، در مرتبه احدیت، عين ذات و عين یکدیگرند. صفات ذات‌الاضافه، گرچه به مظاهر وابسته‌اند، به دلیل بازگشت به ذات، عين آن باقی می‌مانند. این عينيت، چونان اتحاد نور و پرتوهایش است که هیچ جدایی میان آنها نیست.

درنگ: صفات حقیقی، چونان پرتوهای نور ذات‌اند که در عین تمایز ظاهری، عين حقیقت واحد باقی می‌مانند.

بخش پنجم: نقد دیدگاه‌های نادرست و تأکید بر معارف ولایی

نقد دیدگاه متکلمین اهل سنت

دیدگاه متکلمین اهل سنت، به‌ویژه قدمای ثمانیه، که ذات را توخالی و صفات را زائد بر آن می‌دانند، از منظر عرفانی و شیعی مردود است. این دیدگاه، که ذات را چونان قوطی خالی و صفات را چونان قلوه‌سنگ‌هایی در آن فرض می‌کند، توحید را مخدوش می‌سازد. ذات الهی، بسیط و عين صفات است و هیچ زائده‌ای در آن راه ندارد.

درنگ: دیدگاه متکلمین اهل سنت، چونان بنایی سست است که در برابر حقیقت توحید فرو می‌ریزد.

ریشه ولایی عينيت صفات و ذات

بحث عينيت صفات و ذات، ریشه در معارف ولایی شیعه و بیانات معصومین علیهم‌السلام دارد. این دیدگاه، از مقام عصمت سرچشمه گرفته و در چارچوب توحید شیعی تبیین شده است. کلام امیرالمؤمنین علیه‌السلام در نهج‌البلاغه، «کمال الاخلاص له نفی الصفات عنه»، بر نفی صفات زائده تأکید دارد، نه صفات عينيه، که این تفسیر با دیدگاه ملاصدرا همخوانی دارد.

درنگ: معارف ولایی، چونان چشمه‌ای زلال، حقیقت عينيت صفات و ذات را از مقام عصمت به طالبان معرفت می‌رساند.

نقش ولایت در فهم توحید

ولایت، شرط فهم حقیقی توحید و کلام «لَا إِلَٰهَ إِلَّا اللَّهُ» (هیچ معبودی جز خدا نیست) است. حدیث امام رضا علیه‌السلام، «كَلِمَةُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي، بِشَرْطِهَا وَشُرُوطِهَا وَأَنَا مِنْ شُرُوطِهَا» (کلام لا إله إلا الله دژ من است، به شرط و شروطش، و من از شروط آنم)، بر این حقیقت تأکید دارد که بدون ولایت، فهم توحید ممکن نیست. ولایت، چونان راهنمایی است که طالبان حقیقت را به سوی قلعه توحید هدایت می‌کند.

درنگ: ولایت، چونان کلیدی است که قفل‌های توحید را می‌گشاید و راه به سوی حقیقت را هموار می‌سازد.

دشواری فهم عينيت صفات و ذات

فهم عينيت صفات و ذات، حتی برای عالمان برجسته مانند صاحب کفایه، دشوار است. این دشواری، ریشه در بساطت ذات و محدودیت لفظ در بیان حقیقت دارد. عرفان نظری، با تکیه بر شهود و معرفت ولایی، این حقیقت را تبیین می‌کند، اما همچنان نیازمند دقتی عمیق است.

درنگ: فهم عينيت صفات و ذات، چونان صعود به قله‌ای است که تنها با نور ولایت و شهود عرفانی ممکن می‌گردد.

بخش ششم: کمال مظاهر و بساطت وجود

کمال مظاهر از وجود

کمال مظاهر، از وجود است و وجود، موجود بذاته است. مظاهر، فاقد استقلال وجودی‌اند و همه کمالاتشان از حقیقت وجود سرچشمه می‌گیرد. این اصل، چونان رودی است که از چشمه وجود جاری شده و مظاهر را سیراب می‌سازد.

درنگ: وجود، چونان چشمه‌ای است که همه کمالات مظاهر از آن جوشیده و به آن بازمی‌گردد.

صفات حق عين ذات بدون واسطه

صفات حق، عين ذات‌اند و فاقد هرگونه واسطه یا لزوم‌اند. این عينيت، هرگونه تفکیک میان لازمه و ملزوم را نفی می‌کند. صفات، نه زائد بر ذات‌اند و نه لازم آن، بلکه عين ذات‌اند. این حقیقت، چونان نوری است که بدون واسطه، همه‌چیز را روشن می‌سازد.

درنگ: صفات حق، چونان پرتوهای ذات‌اند که بدون واسطه، در حقیقت یگانه ذات متجلی می‌شوند.

نقد لازمه بودن صفات

اگر صفات را لازمه ذات بدانیم، عين ذات نخواهند بود. مثلاً زوجیت، لازمه اربعه است، اما عين آن نیست، زیرا در سته و اثنان نیز یافت می‌شود. صفات الهی، به دلیل عينيت با ذات، نمی‌توانند صرفاً لازمه باشند. این نقد، چونان آینه‌ای است که خطای خلط میان لازمه و عين را آشکار می‌سازد.

درنگ: صفات الهی، چونان گوهری واحد با ذات‌اند که هیچ لازمه‌ای نمی‌تواند حقیقت عينيت آنها را بیان کند.

صحت لازمه بودن از منظر ظهور

لازمه بودن صفات، از منظر ظهور (تعین احدیت به واحدیت) صحیح است. در این معنا، صفات، ظهورات و تعینات ذات‌اند، نه زائد بر آن. این ظهور، چونان گشوده شدن مشتی است که دشتی از صفات را در واحدیت متجلی می‌سازد.

درنگ: صفات، چونان ظهورات ذات در واحدیت‌اند که در عین تمایز ظاهری، عين حقیقت ذات باقی می‌مانند.

بخش هفتم: نقد مثال‌ها و منابع غیرمعتبر

نقد مثال‌های نادرست

مثال‌هایی مانند جنس و فصل یا صفت و موصوف (مانند گربه سیاه) برای تبیین عينيت صفات و ذات نادرست‌اند، زیرا این مثال‌ها مرکب‌اند و نمی‌توانند بساطت ذات را نشان دهند. مثلاً گربه سیاه، ترکیبی از صفت و موصوف است، اما ذات الهی، بسیط و عين صفات است. این نقد، چونان بادبزنی است که غبار مثال‌های نادرست را از حقیقت عرفانی دور می‌سازد.

درنگ: مثال‌های مرکب، چونان آینه‌های شکسته‌اند که نمی‌توانند حقیقت بسیط ذات را منعکس کنند.

نقد کتب غیرمعتبر

برخی کتب، به دلیل خلط مفاهیم عرفانی با فلسفه و کلام، برای فهم عرفان مناسب نیستند. این کتب، چونان راه‌هایی پرپیچ‌وخم‌اند که طالبان حقیقت را از مقصد دور می‌سازند. مطالعه منابع معتبر، که ریشه در معارف ولایی دارند، برای فهم عرفان ضروری است.

درنگ: منابع غیرمعتبر، چونان ابرهایی‌اند که نور حقیقت عرفانی را پنهان می‌کنند.

برتری معارف شیعی

معارف شیعی، به‌ویژه در توحید و عرفان، از فلسفه یونانی و فقه اهل سنت برتر است. این معارف، ریشه در عصمت و ولایت دارند و از عمق و جامعیتی بی‌نظیر برخوردارند. علم دینی، اگر با دقت و حکمت تبیین شود، چونان دریایی بی‌کران، همه علوم را در خود جای می‌دهد.

درنگ: معارف شیعی، چونان گنجی گرانبهاست که از چشمه عصمت سرچشمه گرفته و حقیقت را آشکار می‌سازد.

بخش هشتم: وحدت وجود و صفات در احدیت

عينيت وجود و ذات

وجود حق، عين ذات اوست و فاقد هرگونه فاض یا زائده است. وجود، موجود بذاته است و مظاهر، فاقد استقلال وجودی‌اند. این اصل، چونان پایه‌ای استوار است که حقیقت توحید را بر دوش می‌کشد.

درنگ: وجود حق، چونان نوری است که ذات و صفات را در وحدت خویش متجلی می‌سازد.

اتحاد صفات ثبوتیه در احدیت

در مرتبه احدیت، صفات ثبوتیه (حیات، علم، قدرت) عين ذات و عين یکدیگرند. این اتحاد، چونان وحدت صفت و موصوف است که هیچ کثرتی در آن راه ندارد. علم، قدرت و اراده، در عقل متغایرند، اما در وجود خارجی، عين ذات و یکی‌اند.

درنگ: صفات ثبوتیه در احدیت، چونان پرتوهای نوری‌اند که در ذات واحد یکی می‌شوند.

تغایر مفهومی صفات

تغایر میان ذات و صفات یا میان صفات، تنها در عقل و مفهوم است، نه در وجود خارجی. علم، قدرت و اراده، در عقل متغایرند، اما در حقیقت وجود، عين ذات و یکی‌اند. این تمایز، چونان تفاوت جنس و فصل در عقل است که در خارج، به وحدت بازمی‌گردد.

درنگ: تغایر مفهومی، چونان سایه‌ای در عقل است که در نور وجود محو می‌گردد.

نتیجه‌گیری: توحید ناب در عينيت ذات و صفات

درس‌گفتار بیست و چهارم از شرح فصوص الحکم، چونان گوهری درخشان، حقیقت عينيت صفات و ذات را در آیینه توحید شیعی به نمایش می‌گذارد. ذات الهی، حقیقتی بسیط و احد است که صفات در مرتبه احدیت در آن مندمج‌اند و در واحدیت به صورت منبسط اما عين ذات ظهور می‌یابند. این عينيت، در ظرف اطلاق و بدون انضمام یا تقید معنا دارد و کثرت، تنها در ظهور و مظاهر است. نقد دیدگاه متکلمین اهل سنت، تأکید بر ریشه ولایی این معارف، و رد مثال‌های نادرست، از نکات برجسته این نوشتار است. عرفان نظری، با تکیه بر وحی، عصمت و ولایت، راه به سوی حقیقت توحید را هموار می‌سازد و طالبان معرفت را به سوی قله‌های شهود رهنمون می‌گردد.

این متن، با تبیین دقیق رابطه ذات و صفات، نقش ولایت در فهم توحید، و نفی هرگونه ترکیب یا زائده در ذات، می‌کوشد تا منبعی ارزشمند برای پژوهشگران عرفان نظری باشد. امید است که این نوشتار، چونان چراغی، راه جویندگان حقیقت را روشن سازد و آنها را به سوی وحدت ذاتی حق هدایت کند.

با نظارت صادق خادمی