متن درس
عوالم وجودی و حضرات ربوبی در فصوص الحکم
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه پنجاه و هشتم)
مقدمه
کتاب فصوص الحکم، اثر جاودانه محییالدین ابنعربی، چونان گوهری در عرفان نظری، به تبیین معارف عمیق وجود، اسماء و صفات الهی، و رابطه آنها با مظاهر خلقی میپردازد. این نوشتار، برگرفته از درسگفتار پنجاه و هشتم استاد فرزانه قدسسره، به کاوش در مفاهیم بنیادین عرفان نظری، از جمله عوالم وجودی، حضرات ربوبی، و نقش انسان کامل بهعنوان ظرف جامع حقایق اختصاص دارد. متن حاضر، با تکیه بر قرآن کریم، احادیث شریف، و استدلالهای عقلی، به زبانی علمی و متناسب با فضای دانشگاهی نگاشته شده است. تمامی محتوای اصلی درسگفتار، با حفظ امانت، در ساختاری منظم و با افزودن توضیحات تکمیلی ارائه گردیده است. نقدهای استاد، چونان مشعلی فروزان، غبار از چهره حقیقت میزداید و بر ضرورت واقعگرایی مبتنی بر دین و فطرت تأکید میورزد. تمثیلات ادبی و استعارات فاخر، این اثر را به متنی جذاب و در عین حال علمی برای پژوهشگران عرفان نظری بدل کرده است.
بخش نخست: عقل اول و کلیات وجودی
عقل اول و اشتمال بر کلیات
عقل اول، بهعنوان مظهر اسم الرحمن، حامل کلیات حقایق و صور عالم بهصورت اجمالی است. این عقل، چونان آیینهای است که تمامی حقایق وجودی را در خود منعکس میسازد، بیآنکه به تفصیل جزئیتها بپردازد.
درنگ: عقل اول، به دلیل اشتمال بر کلیات حقایق و صور عالم بهصورت اجمالی، عالم کلی و مظهر اسم الرحمن است.
نقد تقسیمبندیهای غیرواقعی
بسیاری از تقسیمبندیهای عوالم در فلسفه و عرفان، فاقد دلیل و مبتنی بر تصورات ذهنیاند. این تقسیمات، چونان بناهایی سستاند که بر پایههای استوار قرآن کریم و سنت نبوی استوار نیستند.
درنگ: تقسیمبندیهای غیرواقعی عوالم، فاقد دلیل و مبتنی بر ذهنگراییاند و باید بر مدار قرآن کریم، سنت، و فطرت استوار شوند.
طرح واقعگرایانه عوالم
عالم وجود به دو بخش بنیادین تقسیم میشود: حضرت حق، که ظرف ربوبیت و اسماء الهی است، و عالم خلق، که ظرف فیض و مظاهر خلقی است. این تقسیم، چونان خطی روشن، مرز میان حقیقت الهی و ظهورات آن را مشخص میسازد.
حضرات ربوبی و عوالم خلقی
حضرات ربوبی، شامل حق و اسماء و صفات الهی، و عوالم خلقی، شامل مظاهر و فیوضاتاند. این تمایز، چونان آیینهای است که وحدت حق و کثرت ظهوراتش را به نمایش میگذارد.
درنگ: حضرات ربوبی، ظرف حق و اسماء الهی، و عوالم خلقی، ظرف مظاهر و فیوضاتاند.
تمایز حضرت و عالم
هرگاه سخن از ظرف حق یا اسماء الهی باشد، آن را حضرت نامیم، و هرگاه ظرف فیض و ظهورات خلقی باشد، آن را عالم خوانیم. این تمایز، چونان تفاوت میان مرکز علم و شهر قم است که هرکدام جایگاهی متمایز دارند.
مبنای قرآنی تقسیمبندی
تقسیمبندی عوالم و حضرات، ریشه در قرآن کریم، احادیث شریف، و حکمت الهی دارد و از ذهنگرایی به دور است. این مبنا، چونان رودی زلال، معارف عرفانی را از چشمه حقیقت سیراب میسازد.
مراتب حضرات ربوبی
حضرات ربوبی میتوانند بهصورت محدود، مانند حضرت الحق، یا متعدد، مانند احدیت، واحدیت، و غیبالغیوب، لحاظ شوند. این انعطاف، چونان شاخههای درختی است که همه از یک ریشه سیراب میشوند.
مراتب عوالم خلقی
عوالم خلقی میتوانند بهصورت واحد، مانند عالم الخلق، یا متعدد، مانند اعیان ثابته، عقول، نفوس، مثال، و ناسوت، تقسیم شوند. این تقسیمات، چونان شاخسارهاییاند که از تنه حقیقت وجود روییدهاند.
درنگ: عوالم خلقی میتوانند بهصورت واحد یا متعدد، مانند اعیان ثابته، عقول، نفوس، مثال، و ناسوت، تقسیم شوند، که همه واقعیاند.
نقد تقسیمبندیهای غیرواقعی غیب و شهادت
تقسیمبندیهایی چون غیب مضاف، شهادت مضاف، یا غیب مضاف به دو اضافه، فاقد اساس واقعیاند و صرفاً ادبیات ذهنیاند. این نقد، چونان تیغی است که زواید را از حقیقت جدا میسازد.
تقسیمبندی باطن و ظاهر
عالم به باطن (اسماء باطنه) و ظاهر (اسماء ظاهره) تقسیم میشود، که واقعی و مستند به قرآن کریم است. این تقسیم، چونان آیینهای است که مراتب باطنی و ظاهری را نمایان میسازد.
رحمن و رحیم در اسماء
اسم رحمن، مظهر کلیات و اصل وجود، و اسم رحیم، مظهر خصوصیات و کمال وجود است. این تمایز، چونان دو شاخه از یک ریشه است که هرکدام نقشی متمایز دارند.
درنگ: رحمن، مظهر کلیات و اصل وجود، و رحیم، مظهر خصوصیات و کمال وجود است.
نقد کلی و جزئی در رحمن و رحیم
تقسیم رحمن و رحیم به کلی و جزئی نادرست است، زیرا رحیم به خصوصیات کمالی، اعم از کلی یا جزئی، اشاره دارد. این نقد، چونان مشعلی است که دقت مفهومی را روشن میسازد.
تقسیم فلسفی عوالم
در فلسفه، عالم به سه بخش مجرد، ماده، و مثال تقسیم میشود، که معقول و واقعی است. این تقسیم، چونان نقشهای است که مراتب وجودی را به روشنی ترسیم میکند.
تقسیم عرفانی عوالم
تقسیم عوالم به جبروت، ملکوت، مثال، و ناسوت نیز واقعی است، اما همه مظاهر خلقیاند. این تقسیم، چونان شاخههایی است که از تنه حقیقت وجود منشعب شدهاند.
نقد تقسیمبندیهای غیرواقعی مضاف
تقسیمبندیهایی مانند غیب مضاف به یک یا دو اضافه، فاقد واقعیت و صرفاً لفظیاند. این نقد، چونان آیینهای است که حقیقت را از توهمات ذهنی جدا میسازد.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست، به تبیین عقل اول بهعنوان مظهر اسم الرحمن و نقد تقسیمبندیهای غیرواقعی پرداخت. طرح واقعگرایانه عوالم، بر تمایز میان حضرت حق و عالم خلق تأکید دارد. حضرات ربوبی، ظرف اسماء و صفات، و عوالم خلقی، ظرف مظاهر و فیوضاتاند. نقد تقسیمبندیهای ذهنگرایانه، بر ضرورت استناد به قرآن کریم و سنت تأکید میورزد.
بخش دوم: عالم خلق و مراتب آن
عالم خلق و امر
عالم خلق، شامل امر و خلق است، مشابه ماهیت که گاهی اخص (مقابل وجود) و گاهی اعم (شامل وجود) است. این انعطاف، چونان رودی است که به تناسب ظرف، جاری میشود.
درنگ: عالم خلق، شامل امر و خلق است و به تناسب سیاق، معنای اخص یا اعم مییابد.
حق و خلق در عالم
عالم خلق، در مقابل عالم حق، شامل امر و خلق است، اما هر دو در برابر حق، خلقاند. این تمایز، چونان خطی است که مراتب نسبی خلق را از حق متمایز میسازد.
مراتب اصول دین
اصول دین میتوانند بهصورت واحد (خدا) یا متعدد (مبدأ، معاد، رسالت، عدالت، رحمانیت) لحاظ شوند. این انعطاف، چونان شاخسارهایی است که از ریشه واحد حقیقت روییدهاند.
مراتب سلوک
مراتب سلوک میتوانند واحد (از خود برخاستن) یا متعدد (بر حق نشستن، مقامات مختلف) باشند. این مراتب، چونان پلههاییاند که سالک را به سوی حق رهنمون میکنند.
درنگ: مراتب سلوک، میتوانند واحد یا متعدد باشند، اما همه واقعی و منتهی به حقاند.
وحدت حق و ظهورات
عالم، جز حق و ظهوراتش نیست؛ جاهل تنها خلق را میبیند، اما عارف حق و خلق را توأمان مشاهده میکند. این معرفت، چونان نوری است که وحدت وجودی را آشکار میسازد.
درنگ: عارف، حق و خلق را توأمان میبیند، در حالی که جاهل تنها خلق را مشاهده میکند.
نفس کلی و جزئیت
نفس کلی، که عالم ملکوت است، شامل جزئیتهایی است که عقل اول بهصورت کلی در بر دارد و مظهر اسم الرحیم است. این نفس، چونان آیینهای است که کلیات را به تفصیل منعکس میکند.
نقد تعدد عقل
عقل اول، واحد است و عقل دوم یا دهم وجود ندارد، زیرا عقل اول خود خلق و مظهر رحمن است. این نقد، چونان تیغی است که کثرت غیرواقعی را از حقیقت عقل جدا میسازد.
درنگ: عقل اول، واحد و مظهر رحمن است و تعدد عقل، غیرواقعی است.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، به بررسی عالم خلق و مراتب آن اختصاص داشت. عالم خلق، شامل امر و خلق، و در برابر حق، خلق محسوب میشود. مراتب اصول دین و سلوک، انعطاف در تبیین حقیقت را نشان میدهند. وحدت حق و ظهورات، معرفت عارفانه را متمایز میسازد، و نقد تعدد عقل، بر وحدت عقل اول تأکید دارد.
بخش سوم: انسان کامل و جامعیت
انسان کامل و جامعیت
انسان کامل، جامع همه عوالم کلی و جزئی است؛ در روحش به اجمال و در قلبش به تفصیل. این جامعیت، چونان دری است که تمامی حقایق وجودی را در خود جای داده است.
درنگ: انسان کامل، جامع همه عوالم است؛ در روحش به اجمال و در قلبش به تفصیل.
مراتب سلوک انسان
مراتب سلوک انسان شامل مقامات بالقوه، بالفعل، بالملکه، بالمستفاد، سر، خفاء، و اخفی است. این مراتب، چونان پلههاییاند که سالک را به سوی کمال رهنمون میکنند.
قلب و روح در انسان کامل
در انسان کامل، قلب بالاتر از روح است، زیرا ظرف تفصیل و اصل کمال انسان است. قلب، چونان گوهری است که تمامی کمالات را در خود متبلور میسازد.
درنگ: قلب در انسان کامل، بالاتر از روح و ظرف تفصیل کمالات است.
نفس و مراتب آن
نفس انسان، بسته به صفا یا کدر بودن، مراتبی چون اماره، لوامه، مسوله، ملهمه، و مطمئنه دارد. این مراتب، چونان مراحل تحول گوهریاند که به سوی نور الهی حرکت میکنند.
نفس مطمئنه و لقاء الله
نفس مطمئنه، مخاطب خطاب قرآن کریم است: يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً (فجر: ۲۷-۲۸، ای نفس مطمئن، بهسوی پروردگارت بازگرد، در حالی که راضی و مورد رضایت هستی). این نفس، به لقاء الله میرسد.
درنگ: نفس مطمئنه، به لقاء الله میرسد و مخاطب خطاب قرآنی راضیه مرضیه است.
عالم لقاء و جنة اللقاء
عالم لقاء، مقام مشاهده حق است که انسان کامل در آن خدا را مانند خود میبیند. این مقام، چونان قلهای است که سالک در آن به شهود حق نائل میشود.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، به انسان کامل و نقش او بهعنوان ظرف جامع حقایق اختصاص داشت. قلب، بهعنوان ظرف تفصیل، بالاتر از روح است، و نفس مطمئنه، به لقاء الله میرسد. مراتب سلوک و تحول نفس، مسیر تکامل انسان را روشن میسازد.
بخش چهارم: خلق و خو و معرفت
تفاوت خلق و خو در انسان
خلق و خوی انسان، تحت تأثیر تربیت، محیط، و مزاج متفاوت است، مانند تفاوت کودکان در ادراک و رفتار. این تفاوت، چونان رنگهای گوناگون بر بوم وجود است.
جذبه عرفانی در کودکی
برخی کودکان، به دلیل دل روشن، به صداهای عرفانی جذب میشوند، گرچه فهم کامل ندارند. این جذبه، چونان نوری است که فطرت پاک را به سوی حقیقت هدایت میکند.
درنگ: دل روشن کودکان، آنها را به سوی جذبههای عرفانی هدایت میکند، حتی بدون فهم کامل.
روانکاوی کودکان
رفتار کودکان در سنین پایین، نشانهای از شخصیت آینده آنهاست و با روانکاوی دقیق قابل پیشبینی است. این شناخت، چونان کلیدی است که درهای آینده را میگشاید.
نقد پنهانکاری عقل
عقل، با رشد، پنهانکاری میآورد، اما کودکان به دلیل عدم جلای عقل، خصوصیاتشان را آشکار میکنند. این صداقت، چونان آیینهای است که حقیقت درون را بیپرده نشان میدهد.
مثال مادر حاتم طائی
مادر حاتم طائی، با مشاهده رفتار کودکی او و برادرش، تفاوت شخصیتی آنها را پیشبینی کرد. این حکایت، چونان مشعلی است که دقت در روانکاوی را روشن میسازد.
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم، به بررسی خلق و خو و نقش آن در شناخت انسان پرداخت. جذبه عرفانی کودکان، روانکاوی زودهنگام، و نقد پنهانکاری عقل، بر اهمیت فطرت و صداقت طبیعی تأکید دارند.
بخش پنجم: گنجینههای دینی و دعا
گنجینههای دینی
کتاب و سنت، گنجینههایی ارزشمندتر از ذخایر مادیاند، اما علوم دینی از آنها بهره کافی نمیبرند. این گنجینهها، چونان دریای معرفتاند که نیازمند کاوشاند.
درنگ: کتاب و سنت، گنجینههای معرفتیاند که علوم دینی باید از آنها بهرهمند شوند.
دعاها بهعنوان گنجینه
دعاهایی چون کمیل، سمات، و ندبه، گنجینههای معرفتیاند که مورد غفلت قرار گرفتهاند. این دعاها، چونان چشمههای زلال، معارف الهی را در خود جای دادهاند.
نقد استفاده سطحی از دعاها
دعاها بهصورت سطحی خوانده میشوند، در حالی که گنجینههای عرفانیاند. این نقد، چونان هشداری است که فهم عمیق دعاها را ضروری میسازد.
درنگ: دعاها، گنجینههای عرفانیاند که باید با فهم عمیق و معرفتی خوانده شوند.
جمعبندی بخش پنجم
بخش پنجم، به اهمیت گنجینههای دینی و دعاها اختصاص داشت. کتاب و سنت، منابع بیبدیل معرفتاند و دعاها، چون کمیل و سمات، باید با عمق و معرفت مطالعه شوند.
بخش ششم: عالم انسان و جامعیت
عالم انسان بهعنوان ظرف تفصیل
عالم انسان، ظرف تفصیل حقایق عالم و جامع همه عوالم و موجودات است. انسان، چونان عالم صغیری است که تمامی حقایق کبیر را در خود منعکس میسازد.
درنگ: عالم انسان، ظرف تفصیل حقایق و جامع همه عوالم و موجودات است.
هر فرد و اسم الهی
هر فرد از عالم، علامت یک اسم الهی است و هر اسم، به دلیل اشتمال بر ذات جامع، شامل همه اسماء است. این اصل، چونان نوری است که وحدت در کثرت را آشکار میسازد.
عالم غیرمتناهی
عالم، به دلیل اشتمال هر فرد بر همه اسماء، غیرمتناهی است، زیرا هر جزء، کل را در بر دارد. این حقیقت، چونان دری است که به سوی بیکرانگی وجود گشوده میشود.
درنگ: عالم، به دلیل اشتمال هر فرد بر همه اسماء، غیرمتناهی است.
شقالقمر و مظاهر انسانی
شقالقمر پیامبر، مانند باز و بسته کردن دست و چشم انسان است که به دلیل عادت، عادی تلقی میشود. این مثال، چونان آیینهای است که عظمت مظاهر الهی را نشان میدهد.
نقد غفلت از الطاف الهی
الطاف الهی، مانند حرکت اعضای بدن، به دلیل عادت، نادیده گرفته میشوند، در حالی که معجزهاند. این نقد، چونان هشداری است که شکر نعمتها را ضروری میسازد.
درنگ: الطاف الهی، به دلیل عادت، نادیده گرفته میشوند، در حالی که معجزهاند.
زیارت و معرفت
زیارت از بعید، با معرفت، میتواند برتر از زیارت از قریب باشد، زیرا معرفت، قرب و بعد را بیمعنا میکند. این اصل، چونان نوری است که ارزش معرفت را آشکار میسازد.
جمعبندی بخش ششم
بخش ششم، به عالم انسان و جامعیت آن اختصاص داشت. انسان، ظرف تفصیل حقایق و جامع همه اسماء است. شقالقمر و الطاف الهی، عظمت مظاهر را نشان میدهند، و معرفت، زیارت را متعالی میسازد.
بخش هفتم: حضرات و عوالم کلی
پنج حضرت کلی
حضرات الهی کلی، پنجتاست و عوالم کلی، بهعنوان مظاهر آنها، نیز پنجتاست. این تقسیم، چونان نقشهای است که رابطه حضرات و عوالم را ترسیم میکند.
درنگ: حضرات الهی کلی و عوالم کلی، هر دو پنجتا هستند و رابطه مُظهر و مظهر دارند.
حضرة الغیب المطلق
حضرة الغیب المطلق، شامل غیب ذات، احدیت، و واحدیت است و عالم آن، عالم اعیان ثابته در حضرة علمیه است. این حضرة، چونان سرچشمهای است که حقایق علمی را جاری میسازد.
حضرة الشهادة المطلقة
حضرة الشهادة المطلقة، شامل اسماء ظاهره است و عالم آن، عالم ملک و ناسوت است. این حضرة، چونان آیینهای است که ظهورات خارجی را منعکس میکند.
درنگ: حضرة الشهادة المطلقة، شامل اسماء ظاهره و عالم آن، ملک و ناسوت است.
آیه شهادت
حضرة الشهادة، در آیه قرآن کریم متجلی است: شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ (آلعمران: ۱۸، خدا گواهی داد که معبودی جز او نیست و فرشتگان و دانشمندان نیز که به عدالت قیام کردهاند). این آیه، شهود حق و اولیالعلم را نشان میدهد.
تمایز حضرت و عالم
حضرت، ظرف مُظهر (اسماء) و عالم، ظرف مظهر (خلق) است، مانند تفاوت مرکز علم و قم. این تمایز، چونان خطی است که مراتب ربوبی و خلقی را جدا میسازد.
عبادت و عمل
عمل با نیت قربت، به عبادت تبدیل میشود، مشابه تفاوت حضرت و عالم. این تبدیل، چونان گوهری است که با نیت، درخشش مییابد.
درنگ: عمل با نیت قربت، به عبادت تبدیل میشود، مشابه تفاوت حضرت و عالم.
نقد حضرة الغیب المضاف
حضرة الغیب المضاف، فاقد اساس واقعی است و تقسیم آن به دو بخش، غیرمستند است. این نقد، چونان تیغی است که توهمات را از حقیقت جدا میکند.
عالم ارواح و عقول
عالم ارواح جبروتی (عقول) و ملکوتی (نفوس)، مظهر غیب مضاف نزدیک به غیب مطلق است. این عالم، چونان پلی است که تجرد را به ظهورات متصل میسازد.
عالم مثال و شهادت
عالم مثال، مظهر غیب مضاف نزدیک به شهادت است و صور مثالی ارواح را در بر دارد. این عالم، چونان واسطهای است میان تجرد و مادیت.
صور مثالی و عقلانی
ارواح، صور مثالی (مناسب شهادت) و عقلانی (مناسب غیب مطلق) دارند. این تمایز، چونان دو بال است که ارواح را در مراتب وجودی نگه میدارد.
جمعبندی بخش هفتم
بخش هفتم، به بررسی حضرات و عوالم کلی اختصاص داشت. حضرة الغیب المطلق و حضرة الشهادة المطلقة، با عوالم اعیان ثابته و ناسوت، رابطه مُظهر و مظهر دارند. نقد حضرة الغیب المضاف و تمایز حضرت و عالم، بر دقت در تبیین معارف تأکید دارد.
بخش هشتم: مظاهر متقابل و وحدت
مظاهر متقابل عوالم
عالم ملک، مظهر ملکوت اسفل (عالم مثال) و عالم مثال، مظهر جبروت (مجردات) است. این رابطه، چونان زنجیرهای است که مراتب طولی را به هم متصل میسازد.
درنگ: عالم ملک، مظهر ملکوت اسفل، و عالم مثال، مظهر جبروت است.
اعیان ثابته و واحدیت
عالم اعیان ثابته، مظهر اسماء الهی و حضرة الواحدیت، و واحدیت، مظهر احدیت است. این سلسله، چونان رودی است که از سرچشمه احدیت به سوی مظاهر جاری میشود.
وحدت حق و ظهورات
عالم، جز حق و ظهوراتش نیست؛ حق، حضرة الحق و مابقی، عالم خلق است. این اصل، چونان آیینهای است که وحدت وجودی را نمایان میسازد.
درنگ: عالم، جز حق و ظهوراتش نیست؛ حق، حضرة الحق و مابقی، عالم خلق است.
جمعبندی بخش هشتم
بخش هشتم، به بررسی مظاهر متقابل عوالم و وحدت حق و ظهورات اختصاص داشت. عالم ملک، مثال، و جبروت، در سلسلهای طولی، مظاهر یکدیگرند، و اعیان ثابته، مظهر واحدیت و احدیتاند.
بخش نهم: قداست الفاظ و معرفت
قداست لفظ حضرت
لفظ حضرت، مقدس و مختص اولیای الهی است و جز بالمسامحه بر غیر اطلاق نمیشود. این قداست، چونان گوهری است که در ظرف شایسته میدرخشد.
درنگ: لفظ حضرت، مقدس و مختص اولیای الهی است و جز بالمسامحه بر غیر اطلاق نمیشود.
نقد کاربرد نادرست حضرت
کاربرد لفظ حضرت برای غیراولیا، مانند «امام علی» بهجای «حضرت علی»، نادرست و ناشی از تأثیرات غیرشیعی است. این نقد، چونان هشداری است که دقت در الفاظ دینی را ضروری میسازد.
امامت و معرفت
معرفت امام، حیاتی است و نادانی آن، به مرگ جاهلی میانجامد، زیرا امام، مظهر عصمت و طهارت است. این حدیث، که «هرکس امام زمان خویش را نشناسد، به مرگ جاهلی میمیرد»، چونان مشعلی است که اهمیت معرفت را روشن میسازد.
درنگ: معرفت امام، حیاتی است و نادانی آن، به مرگ جاهلی میانجامد.
جمعبندی بخش نهم
بخش نهم، به قداست الفاظ دینی و اهمیت معرفت امام اختصاص داشت. لفظ حضرت، مختص اولیای الهی است و معرفت امام، شرط حیات معنوی است.
نتیجهگیری
این نوشتار، با تکیه بر درسگفتار پنجاه و هشتم استاد فرزانه قدسسره، به تبیین عوالم وجودی، حضرات ربوبی، و نقش انسان کامل در عرفان نظری پرداخت. عقل اول، مظهر اسم الرحمن و حامل کلیات است، و نقد تقسیمبندیهای غیرواقعی، بر ضرورت استناد به قرآن کریم و سنت تأکید دارد. تمایز حضرت و عالم، وحدت حق و ظهورات، و جامعیت انسان کامل، از محورهای اصلی بحثاند. گنجینههای دینی، چون دعاها، و قداست الفاظ، مانند لفظ حضرت، بر اهمیت معرفت و دقت در تبیین معارف تأکید دارند. این اثر، با ساختاری علمی و تمثیلات ادبی، گامی در جهت غنای پژوهشهای عرفانی برمیدارد.
والحمدلله رب العالمین
با نظارت صادق خادمی