در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 75

متن درس





عارف محقق و مقام جمعی در عرفان نظری ابن عربی

عارف محقق و مقام جمعی در عرفان نظری ابن عربی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه هفتاد و پنج)

مقدمه

این نوشتار، بازنویسی علمی و جامع درس‌گفتار هفتاد و پنجم از شرح فصوص الحکم ابن عربی است که توسط استاد فرزانه قدس‌سره ارائه شده است. محور این درس‌گفتار، تبیین مفهوم عارف محقق، مقام جمعی، نقد رهبانیت و استدراج، و ضرورت بی‌طمعی در سلوک عرفانی است. این متن، با حفظ تمامی جزئیات و معانی اصلی، در قالبی دانشگاهی و با زبانی متین و فصیح تنظیم شده است. هدف، ارائه تحلیلی منسجم و دقیق از مفاهیم عرفانی و فلسفی در چارچوب عرفان نظری ابن عربی است که ضمن وفاداری به متن اصلی، با افزودن توضیحات تکمیلی، تمثیلات ادبی، و پیوندهای معنایی، معارف را برای پژوهشگران روشن‌تر می‌سازد. این نوشتار، با ساختاری منظم، به بررسی تمایز ارتباط با غیب، نقد طمع در سلوک، و جایگاه اولیاء خدا در هدایت می‌پردازد. مباحث، با دقتی علمی و با بهره‌گیری از زبانی فاخر، به گونه‌ای تنظیم شده‌اند که عمق و ظرافت عرفان نظری و فلسفه اسلامی را به نمایش بگذارند.

بخش نخست: تبیین عارف محقق و مقام جمعی

تمایز ارتباط با غیب

ارتباط با غیب، گاه به حوادث صوری و گاه به حقایق معنوی و ثابت معطوف است. ارتباط با حوادث، مانند پیش‌بینی وقایع، اگر هدف اصلی سالک شود، استدراج و رهزن است، زیرا سالک را از توجه به حقایق الهی بازمی‌دارد. در مقابل، ارتباط با حقایق معنوی، که به شهود ذات و اسماء الهی منجر می‌شود، هدف سلوک حقیقی است.

درنگ: ارتباط با غیب، یا به حوادث صوری معطوف است که استدراج است، یا به حقایق معنوی که هدف سلوک حقیقی است.

این تمایز، مانند دو راهی است که یکی به سراب حوادث ظاهری و دیگری به چشمه زلال حقایق جاویدان منتهی می‌شود.

رهبانیت و استدراج

توجه به حوادث صوری، رهبانیت نامیده می‌شود که از ریشه «رهب» به معنای ترس است. رهبانیت، کناره‌گیری از حقایق معنوی به دلیل ترس از مواجهه با آن‌هاست و به استدراج، یعنی فریب تدریجی، منجر می‌شود. این انحراف، سالک را از مسیر حقیقت دور می‌سازد.

درنگ: رهبانیت، کناره‌گیری از حقایق معنوی به دلیل ترس است و به استدراج منجر می‌شود.

رهبانیت، مانند پناه بردن به سایه‌ای موهوم است که سالک را از نور حقیقت محروم می‌کند.

ریشه لغوی و روان‌شناختی رهبانیت

واژه رهبان، از «رهب» به معنای ترسو بودن گرفته شده و به کناره‌گیری و انزوا منجر می‌شود. از منظر روان‌شناختی، انزوا نشانه مشکلات نفسانی مانند کم‌رویی یا ضعف در تعاملات است. در عرفان، رهبان کسی است که از مواجهه با حقایق تجردی هراس دارد و به امور صوری پناه می‌برد.

درنگ: رهبانیت، ریشه در ترس نفسانی دارد و به انزوای غیرطبیعی منجر می‌شود.

این انزوا، مانند زندانی است که سالک را در تنگنای نفس محبوس می‌سازد.

نقد توجه به امور صوری

توجه به حوادث صوری، مانند پیش‌بینی وقایع یا انتظار کرامات، نشانه ترس از مواجهه با حقایق معنوی است. این رویکرد، سالک را به کناره‌گیری از حقیقت و اکتفا به ظواهر سوق می‌دهد.

درنگ: توجه به امور صوری، نشانه ترس از حقایق معنوی و انحراف به رهبانیت است.

این توجه، مانند دل بستن به سایه‌ای است که در آفتاب حقیقت محو می‌گردد.

عارف محقق و وصول به حقایق

عارف محقق، کسی است که به علم بالله و حقایق ثابت وصول یافته و سخنش از شهود شخصی سرچشمه می‌گیرد، نه از تقلید یا مباحثه نظری. این عارف، از دیده‌های خود سخن می‌گوید و معرفتش مبتنی بر تجربه مستقیم است.

درنگ: عارف محقق، با وصول به حقایق الهی، از شهود شخصی سخن می‌گوید.

عارف محقق، مانند چشمه‌ای است که از ژرفای حقیقت جوشیده و زلال معرفت را به ارمغان می‌آورد.

مقام جمعی عارف

عارف محقق، دارای مقام جمعی است، یعنی با همه مراتب وجود (ناسوت، ملکوت، جبروت) مرتبط است، اما به هیچ‌یک وابسته نیست. این مقام، او را اهل الله می‌سازد که از تعلقات صوری و اخروی مبراست.

درنگ: عارف محقق، با مقام جمعی، از وابستگی به مراتب صوری و اخروی مبراست.

این مقام، مانند قله‌ای است که از فراز آن، تمامی مراتب وجود در نظر عارف متجلی است، اما او در هیچ‌یک محصور نمی‌ماند.

اهل الله و جامعیت وجودی

اهل الله، به دلیل مقام جمعی، خود یک امت‌اند، چنان‌که قرآن کریم درباره ابراهیم (ع) می‌فرماید: إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً قَانِتًا لِلَّهِ (ابراهیم خود به تنهایی امتی بود که در برابر خدا فرمانبردار بود). این جامعیت، آن‌ها را از انزوا یا وابستگی به مراتب خاص مبرا می‌سازد.

درنگ: اهل الله، با جامعیت وجودی، خود یک امت‌اند و از انزوا مبرا هستند.

این جامعیت، مانند دریایی است که همه رودهای وجود را در خود جای داده و به هیچ‌یک محدود نمی‌شود.

ابراهیم (ع) به عنوان امت

ابراهیم (ع)، به دلیل جامعیت وجودی، همه کمالات یک امت را در خود دارد. او نه تنها امام امت است، بلکه خود به تنهایی یک امت است، یعنی تمامی فضایل و کمالات را در وجود خویش جمع کرده است.

درنگ: ابراهیم (ع)، با جامعیت وجودی، خود یک امت است و همه کمالات را در بر دارد.

ابراهیم (ع)، مانند خورشیدی است که همه پرتوهای کمال را در خود متمرکز ساخته و عالم را روشن می‌کند.

ارتباط با مراتب غیب

سالک می‌تواند با مراتب مختلف غیب، از ملائکه و نفوس گرفته تا عقول، اعیان ثابته، لوح و قلم، عرش و کرسی، ارتباط برقرار کند. این ارتباط، راهی به سوی شهود حقایق الهی است.

درنگ: سلوک عرفانی، امکان ارتباط با مراتب غیبی مانند ملائکه، عقول، و اعیان ثابته را فراهم می‌کند.

این ارتباط، مانند پلی است که سالک را از ناسوت به جبروت رهنمون می‌شود.

جمع‌بندی بخش نخست

عارف محقق، با وصول به علم بالله و حقایق ثابت، در مقام جمعی قرار دارد و از وابستگی به صور یا اخرویات مبراست. رهبانیت، به دلیل ترس از حقایق معنوی، استدراج است و سالک را از مسیر حقیقت دور می‌کند. اهل الله، با جامعیت وجودی، خود یک امت‌اند و ارتباط با مراتب غیب، راهی به سوی شهود حقایق است. این مفاهیم، در چارچوب عرفان نظری ابن عربی، نقش محوری در تبیین سلوک حقیقی دارند.

بخش دوم: نقد طمع در سلوک عرفانی

نقد مباحثه صرف در عرفان

دانستن مراتب غیب بدون بهره‌برداری عملی، مانند ذخیره سنگ یا زر بدون استفاده است. مباحثه نظری در عرفان، اگر به تهذیب نفس و وصول عملی منجر نشود، بی‌فایده است.

درنگ: مباحثه عرفانی بدون سلوک عملی، مانند دانش بدون کاربرد است و ارزشی ندارد.

این دانش، مانند گنجی است که در صندوقچه‌ای قفل‌شده نهان مانده و هیچ سودی به صاحبش نمی‌رساند.

فراگیری بحث‌های عرفانی و اتلاف عمر

بحث‌های عرفانی، در میان عالم و عامی رایج است، اما بدون شهود و تهذیب، تنها اتلاف عمر است. مطالعه طولانی متون عرفانی مانند فصوص الحکم، اگر با طمع همراه باشد، بی‌حاصل است.

درنگ: بحث‌های عرفانی بدون وصول، اتلاف عمر است و نتیجه‌ای ندارد.

این مباحث، مانند نقشه‌ای است که بدون سفر، راه به مقصد نمی‌برد.

مثال دانش جغرافیایی بدون تجربه

دانستن جغرافیای عالم بدون تجربه عملی، مانند عرفان بدون سلوک است. کسی که کوه و دریا را ندیده، اما جغرافیای آن‌ها را بداند، از حقیقت بی‌بهره است.

درنگ: دانش نظری بدون تجربه، مانند عرفان بدون سلوک، بی‌فایده است.

این دانش، مانند نقشی است بر آب که با نسیمی محو می‌شود.

نقد تهذیب ناقص

تهذیب نفسی که با طمع، مانند انتظار کشف یا کرامات، همراه باشد، به دلیل نقص مربی یا روش، بی‌نتیجه است. مربی ناقص، سالک را به انحراف و طمع سوق می‌دهد.

درنگ: تهذیب همراه با طمع، به دلیل نقص مربی یا روش، بی‌حاصل است.

این تهذیب، مانند کشتزاری است که در خاک سترون به بار نمی‌نشیند.

مراتب طمع و شر ک آن

طمع، اعم از طمع به غیر (مخلوقات)، خود (نفس)، یا خدا (انتظار پاداش)، مانع سلوک است و شر ک محسوب می‌شود. سالک باید ابتدا طمع به غیر، سپس به خود، و نهایتاً به خدا را کنار بگذارد.

درنگ: طمع به غیر، خود، و خدا، شر ک است و سلوک را بی‌اثر می‌کند.

طمع، مانند زنجیری است که سالک را از پرواز به سوی حقیقت بازمی‌دارد.

نقد طمع در شب قدر

شب قدر، به دلیل طمع به حاجات، از ارزش معنوی خود فروافتاده و به کاسبی و طمع‌آلودی تبدیل شده است. انتظار ثواب یا تحقق خواسته‌ها، این شب را آلوده می‌کند.

درنگ: طمع در شب قدر، ارزش معنوی آن را کاهش داده و به کاسبی تبدیل می‌کند.

این طمع، مانند غباری است که بر آیینه شب قدر نشسته و نور آن را مکدر می‌سازد.

نقد فرهنگ طمع‌آلود دینی

فرهنگ طمع‌آلود در عبادات، مانند انتظار ثواب برای نماز یا روزه، به تخریب معنوی جان منجر می‌شود. این فرهنگ، عبادت را از اخلاص دور کرده و بی‌اثر می‌سازد.

درنگ: فرهنگ طمع‌آلود، عبادت را بی‌اثر کرده و به تخریب معنوی منجر می‌شود.

این فرهنگ، مانند زهری است که در عسل عبادت ریخته شده و آن را مسموم می‌کند.

نقد اخلاق عامیانه در علم دینی

اخلاق رایج در علم دینی، که با طمع و سطحی‌نگری همراه است، از حقیقت سلوک دور بوده و گاه به گمراهی می‌انجامد. این اخلاق، نیازمند اصلاح و بازگشت به سلوک حقیقی است.

درنگ: اخلاق عامیانه در علم دینی، از حقیقت سلوک دور است و نیازمند اصلاح است.

این اخلاق، مانند علف‌های هرزی است که در باغ معرفت روییده و نیاز به پالایش دارد.

نقد عبادت بی‌حاصل

عبادتی که به دلیل طمع یا نقص روش، نتیجه معنوی ندارد، نشانه انحراف از سلوک است. عبادت پنجاه‌ساله بدون تهذیب نفس، بی‌حاصل است.

درنگ: عبادت بدون اخلاص و تهذیب، بی‌حاصل است و نشانه انحراف از سلوک است.

این عبادت، مانند کاشتن بذری است در خاکی که هیچ میوه‌ای به بار نمی‌آورد.

جمع‌بندی بخش دوم

طمع، چه به غیر، خود، یا خدا، مانع اصلی سلوک عرفانی است و عبادت را بی‌اثر می‌کند. مباحثه نظری بدون سلوک عملی، اتلاف عمر است و تهذیب ناقص، به دلیل نقص مربی یا روش، نتیجه‌ای ندارد. نقد فرهنگ طمع‌آلود و اخلاق عامیانه در علم دینی، بر ضرورت اخلاص و بازگشت به سلوک حقیقی تأکید دارد.

بخش سوم: سلوک بی‌غایتی و اولیاء خدا

اولیاء خدا و بی‌طمعی

اولیاء خدا، مانند موسی، عیسی، و ابراهیم (ع)، بدون طمع به مقامات، به وصول رسیدند. خدا خود آن‌ها را برگزید، چنان‌که قرآن کریم درباره رسول خدا (ص) می‌فرماید: اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ (بخوان به نام پروردگارت که آفرید).

درنگ: اولیاء خدا، بدون طمع به مقامات، به وصول رسیدند و خدا آن‌ها را برگزید.

این بی‌طمعی، مانند نسیمی است که اولیاء را به سوی قله‌های حقیقت رهنمون شد.

نقد چله‌نشینی با طمع

چله‌نشینی با انتظار کشف یا کرامات، به دلیل نقص نیت، به انحراف و وسوسه شیطانی می‌انجامد. سالک نباید در پی دیدن یا رسیدن به چیزی باشد.

درنگ: چله‌نشینی با طمع، به انحراف و وسوسه شیطانی منجر می‌شود.

این چله‌نشینی، مانند سفری است که با مقصدی موهوم، راه به گمراهی می‌برد.

سلوک بی‌غایتی

سلوک حقیقی، با صفا، لقمه حلال، خلوت، و دوری از هر غایتی (حتی کشف) به نتیجه می‌رسد. سالک باید دل را از غیر تهی کند و تنها به خدا بسنده نماید.

درنگ: سلوک بی‌غایتی، با صفا، لقمه حلال، و خلوت، به وصول منجر می‌شود.

این سلوک، مانند جویباری است که با زلالی و بی‌آلایشی به دریا می‌پیوندد.

تفویض و توکل

تفویض و توکل، یعنی واگذاری همه امور به خدا بدون طمع. سالک با اعتماد کامل به خدا، از طمع رها شده و به وصول می‌رسد. قرآن کریم می‌فرماید: وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ (و هر کس بر خدا توکل کند، او برایش بس است).

درنگ: تفویض و توکل، با واگذاری امور به خدا، سالک را به وصول می‌رساند.

تفویض، مانند سپردن کشتی به امواج الهی است که با اطمینان به ساحل حقیقت می‌رسد.

نقد طمع به کرامات

انتظار کراماتی مانند طی‌الارض یا چرخش کفش، نشانه طمع نفسانی است و سالک را به انحراف می‌کشاند. این انتظارات، هوس‌های نفسانی‌اند که از حقیقت دورند.

درنگ: طمع به کرامات، نشانه هوس نفسانی و انحراف از سلوک است.

این طمع، مانند سرابی است که سالک را در بیابان هوس سرگردان می‌کند.

جمع‌بندی بخش سوم

اولیاء خدا، با بی‌طمعی و اخلاص، به وصول رسیدند و خدا خود آن‌ها را برگزید. سلوک بی‌غایتی، با صفا، لقمه حلال، و توکل، راه حقیقی به سوی حقیقت است. طمع به کرامات یا کشف، انحراف از مسیر سلوک است و سالک را از مقصد دور می‌کند.

بخش چهارم: جامعیت اولیاء و عالمان ربانی

جامعیت اولیاء خدا

اولیاء خدا، مانند مردم زندگی می‌کنند، اما از تعلقات دنیوی مبرا هستند. آن‌ها در میان مردم‌اند، اما دل به دنیا نبسته‌اند، چنان‌که گفته شده: «کن فی الناس و لا تکن معهم» (در میان مردم باش، اما با آن‌ها مباش).

درنگ: اولیاء خدا، با زندگی عادی، از تعلقات دنیوی مبرا هستند.

این جامعیت، مانند درختی است که در زمین ناسوت ریشه دارد، اما شاخسار آن به آسمان ملکوت می‌رسد.

نقد انزوای غیرطبیعی

عارفی که به انزوای غیرطبیعی روی می‌آورد، دچار نقص نفسانی است. عارف حقیقی، موزون و طبیعی است و از خودنمایی یا انزوا پرهیز می‌کند.

درنگ: انزوای غیرطبیعی، نشانه نقص نفسانی است و عارف حقیقی موزون است.

این انزوا، مانند زندانی است که عارف را از آزادی در عالم حقیقت محروم می‌سازد.

جامعیت عالم ربانی

عالم ربانی، در همه ابعاد، از علم و تقوا تا نظافت و ورزش، کامل است. او باید الگویی جامع برای جامعه باشد و در ظاهر و باطن، زیبایی و کمال را به نمایش بگذارد.

درنگ: عالم ربانی، با جامعیت در علم، تقوا، و نظافت، الگویی برای جامعه است.

عالم ربانی، مانند آیینه‌ای است که همه کمالات الهی را در خود بازمی‌تاباند.

ارتباط جسم و روح

کسی که جسم خود را کنترل نکند، نمی‌تواند روحش را مهار کند. سلامت و نظم جسمانی، مقدمه‌ای برای سلوک عرفانی و تهذیب نفس است.

درنگ: سلامت جسمانی، مقدمه کنترل روح و سلوک عرفانی است.

این ارتباط، مانند بنایی است که بر شالوده‌ای استوار از جسم و روح ساخته می‌شود.

شجاعت اولیاء خدا

اولیاء خدا، مانند موسی و علی (ع)، با شجاعت و قوت جسمانی و روحانی، در برابر مشکلات ایستادگی می‌کردند. این شجاعت، نشانه مقام واصل آن‌هاست.

درنگ: اولیاء خدا، با شجاعت جسمانی و روحانی، الگویی برای سالکان‌اند.

این شجاعت، مانند مشعلی است که تاریکی‌های مسیر سلوک را روشن می‌سازد.

شجاعت عالمان دینی در هدایت

عالمان دینی که با شجاعت، مردم را به خروج علیه ظلم هدایت کردند، نشانه مقام واصل و قوت قلب داشتند. این شجاعت، در برابر ترس از مشکلات، آن‌ها را متمایز می‌سازد.

درنگ: شجاعت عالمان در هدایت مردم، نشانه مقام واصل است.

این شجاعت، مانند سیلی است که موانع ظلم را از مسیر حقیقت می‌زداید.

نقد ترس عالمان

عالمی که از ترس، مردم را به کناره‌گیری دعوت کند، از مقام سلوک دور است. شجاعت در هدایت، نشانه عالم حقیقی است.

درنگ: ترس عالم از هدایت، او را از مقام سلوک دور می‌کند.

این ترس، مانند سدی است که جریان هدایت را متوقف می‌سازد.

جامعیت عالم در علوم

عالم ربانی باید در علوم مختلف، از فقه و اصول تا فلسفه، تسلط داشته باشد و با جامعیت معرفتی، به جامعه خدمت کند.

درنگ: عالم ربانی، با تسلط بر علوم مختلف، خدمتگزار جامعه است.

این جامعیت، مانند کتابی است که همه علوم الهی را در خود جای داده است.

جمع‌بندی بخش چهارم

اولیاء خدا و عالمان ربانی، با جامعیت در ظاهر و باطن، شجاعت، و تسلط بر علوم، الگویی برای سلوک و هدایت‌اند. انزوای غیرطبیعی و ترس از مشکلات، نشانه نقص نفسانی است و عالم حقیقی باید موزون و کامل باشد.

بخش پنجم: مکاشفات و مراتب وجود

کشف غیر استدراجی

کشف متعلق به حقایق الهی، برخلاف کشف حوادث صوری، استدراج نیست و سالک را به حق نزدیک می‌کند. این کشف، مبتنی بر شهود حقیقت است، نه جاه و منصب دنیوی.

درنگ: کشف حقایق الهی، غیر استدراجی است و به قرب الهی منجر می‌شود.

این کشف، مانند نوری است که از آسمان حقیقت بر قلب سالک می‌تابد.

مثال حضرت مریم (س)

حضرت مریم (س)، به دلیل مقام معنوی، جبرئیل و رزق غیبی را مشاهده کرد که برای دیگران قابل‌دیدن نبود. قرآن کریم می‌فرماید: كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقًا (هرگاه زکریا به محراب او درمی‌آمد، نزد او رزقی می‌یافت).

درنگ: حضرت مریم (س)، با مقام معنوی، جبرئیل و رزق غیبی را مشاهده کرد.

این مقام، مانند آیینه‌ای است که انوار غیبی را در خود بازمی‌تاباند.

مقام مریم و تأثیر آن

مقام معنوی مریم (س)، چنان والا بود که زکریا (ع) را به طلب فرزند (یحیی) از خدا واداشت. این تأثیر، نشانه عظمت شهود معنوی اوست.

درنگ: مقام مریم (س)، زکریا (ع) را به هرس معنوی و طلب یحیی واداشت.

این تأثیر، مانند موجی است که از چشمه مقام مریم برخاسته و قلب زکریا را متأثر ساخت.

مکاشفات معنوی و یقین

مکاشفات متعلق به حقایق معنوی، به دلیل جامعیت صور و معنا، بالاترین مرتبه یقین را دارند. این مکاشفات، ناخودآگاه و بدون طمع رخ می‌دهند.

درنگ: مکاشفات معنوی، با جامعیت و ناخودآگاهی، یقین‌آورترند.

این مکاشفات، مانند بارانی است که از آسمان حقیقت بر زمین قلب سالک می‌بارد.

مراتب مکاشفات

مکاشفات، مراتبی دارند، از شهود کامل (ما کان و ما یکون) تا مشاهده برخی مراتب، مانند لوح محفوظ، نفوس مجرده، و ارواح عالیه.

درنگ: مکاشفات، از شهود کامل تا مشاهده جزئی مراتب غیب را در بر می‌گیرند.

این مراتب، مانند نردبانی است که سالک را به سوی قله‌های حقیقت هدایت می‌کند.

مشاهده اعیان ثابته

مشاهده اعیان ثابته در حضرة علمیة الهی، بالاترین مرتبه مکاشفه است، زیرا به ذات حق متصل است و سالک را از هر حجابی آزاد می‌سازد.

درنگ: شهود اعیان ثابته، بالاترین مرتبه مکاشفه و اتصال به ذات حق است.

این شهود، مانند نظاره خورشید حقیقت است که همه سایه‌ها را محو می‌کند.

مراتب دیگر مکاشفات

پس از اعیان ثابته، مراتب بعدی شامل شهود حقایق در عقل اول، عقول دیگر، لوح محفوظ، نفوس مجرده، کتاب محو و اثبات، ارواح عالیه، و کتب الهی (عرش، کرسی، سماوات) است.

درنگ: مراتب مکاشفات، از عقل اول تا ناسوت، سلسله‌ای از شهود حقایق‌اند.

این مراتب، مانند کتابی است که هر صفحه‌اش حکایتی از حقیقت الهی را بازگو می‌کند.

کتب الهی و مراتب وجود

هر مرتبه وجود، از عرش تا ناسوت، کتابی الهی است که حقایق و اعیان مراتب پایین‌تر را در بر می‌گیرد. این دیدگاه، عالم را تجلی حق می‌داند.

درنگ: هر مرتبه وجود، کتابی الهی است که حقایق مراتب پایین‌تر را در بر دارد.

این مراتب، مانند آیینه‌هایی‌اند که هر یک پرتوی از حقیقت را در خود منعکس می‌کنند.

جمع‌بندی بخش پنجم

مکاشفات متعلق به حقایق معنوی، به دلیل جامعیت و یقین، از کشف صوری متمایزند. شهود اعیان ثابته، بالاترین مرتبه مکاشفه است و مراتب وجود، کتب الهی‌اند که حقایق را در خود جای داده‌اند. این مفاهیم، در عرفان ابن عربی، راهنمای سالک به سوی حقیقت‌اند.

جمع‌بندی

این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتار هفتاد و پنجم استاد فرزانه قدس‌سره، به تبیین عارف محقق، مقام جمعی، و نقد طمع در سلوک عرفانی در چارچوب عرفان نظری ابن عربی پرداخت. عارف محقق، با علم بالله و شهود تجلیات الهی، از وابستگی به صور یا اخرویات مبراست و مقام جمعی دارد. رهبانیت و استدراج، به دلیل ترس از حقایق معنوی، سالک را از مسیر حقیقت دور می‌کنند. طمع، اعم از طمع به غیر، خود، یا خدا، مانع سلوک است و عبادت را بی‌اثر می‌سازد. اولیاء خدا، با بی‌طمعی و جامعیت، الگویی برای سالکان‌اند و مکاشفات معنوی، به دلیل یقین و جامعیت، راه به سوی حقیقت می‌گشایند. این معارف، مانند مشعلی است که مسیر سلوک را از تاریکی طمع و انحراف روشن می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی