متن درس
ظهور حقیقت الهی و مقام انسان کامل
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه هشتاد و دوم)
مقدمه
کتاب فصوص الحکم، اثر جاودان محییالدین ابنعربی، چونان گوهری در عرفان نظری میدرخشد و به تبیین ظهور حقیقت الهی در صور گوناگون و مقام انسان کامل میپردازد. درسگفتار هشتاد و دوم استاد فرزانه قدسسره، با تمرکز بر این دو محور بنیادین، دریچهای نو به سوی فهم این اثر گشوده است. این نوشتار، با تکیه بر محتوای اصلی درسگفتار و تحلیلهای تفصیلی، به زبانی علمی و متناسب با فضای دانشگاهی نگاشته شده است. تمامی نکات و جزئیات، با حفظ امانت، در ساختاری منظم و با افزودن توضیحات تکمیلی ارائه گردیده است. متن حاضر، با بهرهگیری از آیات قرآن کریم، احادیث شریف، و استدلالهای عرفانی، به کاوش در مفاهیم عمیق ظهور حقیقت و مقام انسان کامل پرداخته و با تمثیلات ادبی و استعارات فاخر، به اثری جذاب و در عین حال علمی برای پژوهشگران تبدیل شده است.
بخش نخست: ظهور حقیقت الهی در صور گوناگون
ظهور حقیقت در صورة عقل اول
حقیقت الهی، چونان نوری بیکران، ابتدا در صورة عقل اول تجلی مییابد. این مرتبه، که به صورة اجمالیة مرتبه عمائیه شناخته میشود، ظرف فیض و نفس رحمانی است. در حدیثی منسوب به پیامبر اکرم (ص) آمده است: «كانَ فِي عَمَاءٍ مَا فَوْقَهُ هَوَاءٌ وَلَا تَحْتَهُ هَوَاءٌ» (خداوند در عماء بود، که نه بالای آن هوا بود و نه زیر آن هوا). این حدیث، هرچند از نظر سندی نیازمند توجیه است، به ظرف وجوب اشاره دارد که از هرگونه محدودیت امکانی مبراست. عقل اول، بهعنوان اولین مظهر این حقیقت، جامع تمام مراتب وجودی است و چونان آیینهای صاف، تمامی کمالات الهی را در خود منعکس میکند.
درنگ: عقل اول، بهعنوان صورة اجمالیة مرتبه عمائیه، ظرف فیض الهی و اولین مظهر حقیقت است که تمامی مراتب وجودی را در بر میگیرد.
توجیه حدیث عماء
حدیث عماء، که در پاسخ به سؤال اعرابی درباره مکان خداوند پیش از خلق مطرح شده، بهصورت ظاهری قابل تفسیر نیست و نیازمند تحلیل عرفانی است. «هواء» در این حدیث، نه به معنای ماده یا امکان، بلکه به ظرف وجوب اشاره دارد که از هرگونه محدودیت مبراست. این توجیه، از سادهانگاری تفسیر ظاهری جلوگیری کرده و جایگاه واجبالوجود را فراتر از مکان و ماده نشان میدهد. عماء، چونان دریایی بیکران، ظرف وجودی واجبالوجود است که نه فوق آن امکانی است و نه تحت آن.
درنگ: حدیث عماء، با توجیه عرفانی، به ظرف وجوب اشاره دارد که از هرگونه محدودیت امکانی مبراست.
ظهور نور نبوی و عقل اول
در احادیث منسوب به پیامبر اکرم (ص) آمده است: «نخستین چیزی که خداوند آفرید، نور من بود» و «نخستین چیزی که خداوند آفرید، عقل بود». این دو حدیث، نور نبوی را با عقل اول یکی میدانند، که ظرف نزول حقیقت الهی است. نور نبوی، چونان مشعلی فروزان، واسطه فیض الهی به سایر موجودات است و تمامی مراتب وجودی را در خود جمع میکند.
درنگ: نور نبوی، مظهر عقل اول است که بهعنوان اولین مخلوق، واسطه فیض الهی به سایر موجودات است.
نزول حقیقت در مراتب گوناگون
حقیقت الهی، پس از ظهور در عقل اول، در صور عقول دیگر، نفوس ناطقه، طبیعت کلی، هیولای عالم، اجسام بسیط (عناصر اولیه) و اجسام مرکب تجلی مییابد. این سلسله مراتب، چونان پلکانی از وحدت به کثرت، سیر نزول حقیقت را نشان میدهد. برخلاف دیدگاه مشائیان، که به عقول عشره معتقد بودند، عقل اول جامع تمام عقول است و نیازی به تقسیمبندی به عقول دوم و سوم نیست.
درنگ: حقیقت الهی، از عقل اول تا اجسام مرکب، در مراتب گوناگون نزول مییابد و عقل اول، جامع تمام عقول است.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست، به تبیین ظهور حقیقت الهی در صور گوناگون اختصاص یافت. عقل اول، بهعنوان اولین مظهر حقیقت، ظرف فیض الهی است. حدیث عماء، با توجیه عرفانی، به ظرف وجوب اشاره دارد. نور نبوی، مظهر عقل اول است و حقیقت الهی، از عقل اول تا اجسام مرکب، در مراتب مختلف نزول مییابد. این سیر، چونان جریانی از سرچشمه وحدت به دریای کثرت، تمامی مراتب وجود را در بر میگیرد.
بخش دوم: مقام انسان کامل و ویژگیهای آن
پیچیدگی مقام انسان کامل
مقام انسان کامل، چونان قلهای رفیع، به دلیل جامعیت و دشواری ادراک، برای بشر عادی بهسادگی قابل فهم نیست. انسان کامل، صاحب «دم» است، یعنی حیات روحانی و اتصال به حقیقت الهی را داراست. او در سیر سلوک، به مقام جمع میرسد و تمامی مراتب وجود را در خود جمع میکند.
درنگ: انسان کامل، صاحب حیات روحانی است و در مقام جمع، تمامی مراتب وجود را در خود گرد میآورد.
جامعیت انسان در میان مخلوقات
انسان، چونان آیینهای جامع، تنها مخلوقی است که مقام جمع مخلوقات را داراست. عقول و ملائکه، به دلیل تجرد و قداست، از این جامعیت محرومند و نمیتوانند در تمامی مراتب وجود حضور یابند. انسان، از مرتبه علو (ملکوت) تا منتهای دنو (ناسوت)، چونان پلی میان آسمان و زمین، تمامی مراتب را در بر میگیرد.
درنگ: انسان، به دلیل دارا بودن مقام جمع، از ملکوت تا ناسوت را در بر میگیرد و از ملائکه متمایز است.
خطای برداشت از انسان کامل
تصور نادرست این است که انسان کامل، حالات بشری خود را از دست میدهد و به موجودی ملکوتی شبیه ملائکه تبدیل میشود. این دیدگاه، چونان سرابی گمراهکننده، کمال ملائکه را به انسان کامل نسبت میدهد، در حالی که انسان کامل، با حفظ حالات بشری، به عروج میرسد. اگر کمال انسان در از دست دادن حالات بشری باشد، ملائکه به دلیل تجرد ذاتی، از او پیشی میگیرند.
درنگ: انسان کامل، با حفظ حالات بشری، به مراتب عالی وجودی عروج میکند و این جامعیت، او را از ملائکه متمایز میسازد.
زندگی عادی اولیای خدا
اولیای خدا، مانند پیامبر اکرم (ص) و امیرالمؤمنین (ع)، زندگیای کاملاً عادی و مردمی داشتند. آنها در رفتار، لباس و معاشرت، چونان مردم عادی بودند و هیچ تمایز ظاهری از دیگران نداشتند. این سادگی، چونان گوهری در دل خاک، نشانه عمق کمال آنهاست.
درنگ: اولیای خدا، با زندگی عادی و مردمی، نشاندهنده عمق کمال خود هستند و نیازی به تمایز ظاهری ندارند.
نقد برداشتهای نادرست از اولیا
تصور اینکه اولیای خدا موجوداتی غیربشری یا شبیه ملائکه بودهاند، خطایی تاریخی است که به تحریف حقیقت انسان کامل منجر شده است. این برداشت، چونان پردهای بر حقیقت، به ظهور ریا و دوگانگی در برخی مدعیان کمال انجامیده است. اولیای خدا، در عین کمال، کاملاً بشری بودند و این بشریت، بخشی از جامعیت آنهاست.
درنگ: اولیای خدا، با حفظ بشریت، به کمال رسیدند و تصور غیربشری بودن آنها، تحریف حقیقت انسان کامل است.
زندگی پیامبر اکرم (ص) بهعنوان نمونه انسان کامل
پیامبر اکرم (ص)، چونان خورشیدی در میان خلق، در زندگی روزمره، از ازدواجهای متعدد تا معاشرت با مردم عادی، جامعیت خود را نشان دادند. ایشان، نهتنها در معراج روحانی، بلکه در اداره امور ناسوتی، از جمله روابط اجتماعی و خانوادگی، الگویی بینظیر بودند.
درنگ: پیامبر اکرم (ص)، با جامعیت در ناسوت و ملکوت، الگویی بینظیر برای انسان کامل هستند.
نقد تظاهر به تقدس ظاهری
تظاهر به تقدس ظاهری، مانند پوشیدن لباس خاص یا رفتار متمایز، نهتنها به کمال نمیانجامد، بلکه ضد کمال است. اولیای خدا، با سادگی و خلوص، چونان چشمهای زلال، به کمال حقیقی رسیدند و از تظاهر بینیاز بودند.
درنگ: تظاهر به تقدس ظاهری، ضد کمال است و اولیای خدا با سادگی و خلوص به کمال رسیدند.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، به تبیین مقام انسان کامل و ویژگیهای آن اختصاص یافت. انسان کامل، با دارا بودن حیات روحانی و مقام جمع، تمامی مراتب وجود را در بر میگیرد. او با حفظ حالات بشری، به عروج میرسد و از ملائکه متمایز است. اولیای خدا، با زندگی عادی و مردمی، عمق کمال خود را نشان دادند و از تظاهر به تقدس بینیاز بودند. نقد برداشتهای نادرست، بر اهمیت خلوص و دوری از ریا تأکید دارد.
بخش سوم: تحلیل آیات قرآنی مرتبط
آیه 20 سوره فرقان
قرآن کریم در آیه 20 سوره فرقان میفرماید: وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا أَنَّهُمْ لَيَأْكُلُونَ الطَّعَامَ وَيَمْشُونَ فِي الْأَسْوَاقِ (و پیش از تو هیچ یک از پیامبران را نفرستادیم، مگر اینکه غذا میخوردند و در بازارها راه میرفتند). این آیه، بر بشریت پیامبران تأکید دارد. آنها نهتنها غذا میخوردند، بلکه در بازارها معاشرت و کسب معاش میکردند، که نشاندهنده حضور فعال آنها در ناسوت است.
درنگ: آیه 20 سوره فرقان، بر بشریت پیامبران و حضور فعال آنها در ناسوت تأکید دارد.
آیه 7 سوره فرقان
در آیه 7 سوره فرقان آمده است: وَقَالُوا مَالِ هَٰذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ (و گفتند: این چه پیامبری است که غذا میخورد و در بازارها راه میرود؟). این آیه، از زبان کفار نقل شده و نشاندهنده تعجب آنها از بشریت پیامبر (ص) است. آنها انتظار داشتند پیامبر موجودی غیربشری باشد، در حالی که بشریت، بخشی از کمال اوست.
درنگ: آیه 7 سوره فرقان، تعجب کفار از بشریت پیامبر را نشان میدهد، در حالی که بشریت، بخشی از کمال اوست.
نقد انتظارات مادی از پیامبران
کفار انتظار داشتند پیامبر گنج، باغ یا همراهی فرشته داشته باشد، اما قرآن کریم در آیه 20 سوره فرقان تأکید میکند که هیچ پیامبری چنین ویژگیهایی نداشته است. این انتظارات، چونان توهمی باطل، ناشی از ذهنیت مادی و استکباری است که کمال را در امور ظاهری و مادی میجوید.
درنگ: انتظارات مادی از پیامبران، ناشی از ذهنیت استکباری است و کمال حقیقی در باطن و جامعیت است.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، به تحلیل آیات قرآنی مرتبط با بشریت پیامبران اختصاص یافت. آیات 20 و 7 سوره فرقان، بر حضور فعال پیامبران در ناسوت و بشریت آنها تأکید دارند. نقد انتظارات مادی کفار، نشاندهنده خطای جستوجوی کمال در امور ظاهری است. این آیات، چونان مشعلی، حقیقت انسان کامل را روشن میسازند.
بخش چهارم: ویژگیهای انسان کامل در سیره اولیا
سادگی و مردمداری اولیا
پیامبر اکرم (ص) و ائمه (ع)، چونان ستارگانی در میان خلق، در زندگی روزمره مانند افراد عادی رفتار میکردند و هیچگونه تظاهر به تقدس نداشتند. این سادگی، نشانهای از عمق کمال آنهاست که نیازی به تمایز ظاهری ندارند.
درنگ: سادگی و مردمداری اولیا، نشانه عمق کمال آنهاست و از تظاهر به تقدس بینیازند.
تعامل باز با مردم
پیامبر اکرم (ص) بهگونهای با مردم معاشرت میکردند که حتی افراد عادی جرئت جسارت یا تندی با ایشان را داشتند، مانند زنی که از ایشان خواستگاری کرد. این تعامل باز، چونان دری گشوده، نشاندهنده تواضع و جامعیت پیامبر است.
درنگ: تعامل باز پیامبر با مردم، نشاندهنده تواضع و جامعیت ایشان است.
نقد تظاهر به انزوا و تقدس
تصور اینکه عالم یا عارف باید منزوی و متمایز باشد، خطایی است که به ریا و دوگانگی میانجامد. انسان کامل، چونان چشمهای در میان خلق، در میان مردم و مانند آنهاست و انزوا، مانع صفا و خلوص باطن است.
درنگ: تظاهر به انزوا و تقدس، مانع صفا و خلوص باطن است و انسان کامل، در میان مردم و مانند آنهاست.
تنوع در رفتار و پوشش اولیا
اولیای خدا، مانند پیامبر (ص) و امیرالمؤمنین (ع)، در موقعیتهای مختلف، رفتار و پوشش متنوعی داشتند و به یک ظاهر خاص مقید نبودند. این تنوع، چونان رنگهای گوناگون یک گوهر، نشانه انعطاف و جامعیت آنهاست.
درنگ: تنوع در رفتار و پوشش اولیا، نشانه انعطاف و جامعیت آنهاست.
نقد محدودیتهای ظاهری
مقید کردن عالم یا عارف به لباس یا رفتار خاص، مانند نعلین در زمستان یا عبا در جنگ، مانع کمال است و به تظاهر میانجامد. انسان کامل، چونان جویباری روان، در اشکال مختلف متشکل میشود و به یک قالب ظاهری محدود نیست.
درنگ: محدودیتهای ظاهری، مانع کمال است و انسان کامل، در اشکال مختلف متشکل میشود.
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم، به ویژگیهای انسان کامل در سیره اولیا اختصاص یافت. سادگی، مردمداری، تعامل باز، تنوع در رفتار و پوشش، و دوری از محدودیتهای ظاهری، نشانههای جامعیت انسان کامل هستند. این ویژگیها، چونان نوری در دل تاریکی، حقیقت کمال را آشکار میسازند.
بخش پنجم: تبیین حدیث امیرالمؤمنین (ع)
حدیث نقطه باء بسم الله
امیرالمؤمنین (ع) در خطبهای فرمودند: «أَنَا نُقْطَةُ بَاءِ بِسْمِ اللهِ، أَنَا جَنْبُ اللهِ الَّذِي فَرَّطْتُمْ فِيهِ، أَنَا اللَّوْحُ الْمَحْفُوظُ، أَنَا الْعَرْشُ، أَنَا الْکُرْسِيُّ، أَنَا السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرَضُونَ» (من نقطه باء بسم الله هستم، من جنب الهیام که در آن کوتاهی کردید، من لوح محفوظ، عرش، کرسی، آسمانهای هفتگانه و زمینها هستم). این حدیث، بر مقام جمع انسان کامل تأکید دارد که تمام مراتب وجود در او متجلی است.
درنگ: حدیث نقطه باء، بر مقام جمع انسان کامل تأکید دارد که تمام مراتب وجود را در بر میگیرد.
اقرار به عبودیت
امیرالمؤمنین (ع)، پس از بیان مقامات والا، به عبودیت و ضعف خود در برابر اسماء الهی اقرار کردند. این اقرار، چونان گوهر تواضع، نشاندهنده کمال انسان کامل است که در عین اتصال به حقیقت الهی، خود را بنده خدا میداند.
درنگ: اقرار به عبودیت، نشانه تواضع و کمال انسان کامل است.
سفر چهارم و مقام انسان کامل
انسان کامل در سفر چهارم، که بازگشت به خلق با خلق است، در میان مردم و با زبان آنها سخن میگوید و کمال خود را در خدمت به خلق نشان میدهد. این سفر، چونان اوج قله کمال، نشاندهنده سرایت انسان کامل در تمام موجودات است.
درنگ: انسان کامل در سفر چهارم، با سرایت در تمام موجودات، کمال خود را در خدمت به خلق نشان میدهد.
جمعبندی بخش پنجم
بخش پنجم، به تبیین حدیث نقطه باء و مقام انسان کامل اختصاص یافت. این حدیث، جامعیت انسان کامل را نشان میدهد که تمامی مراتب وجود در او متجلی است. اقرار به عبودیت، تواضع او را آشکار میسازد و سفر چهارم، اوج کمال او در خدمت به خلق است.
بخش ششم: نقد و تحلیل دیدگاههای عرفانی
نقد تقسیمبندی عقول
تقسیمبندی عقول به عقل اول، دوم و غیره، از دیدگاه مشائیان و متکلمان است که با عرفان ابنعربی سازگار نیست. عقل اول، چونان دریای بیکران، جامع تمام عقول است و نیازی به تقسیمبندی ندارد.
درنگ: عقل اول، جامع تمام عقول است و تقسیمبندی عقول، با عرفان ابنعربی سازگار نیست.
سیر انسان کامل در موجودات
انسان کامل، مانند حق تعالی، در تمام موجودات ساری است و این سرایت، در سفر چهارم به اوج میرسد. او چونان نوری است که در همه مراتب وجود، از ملکوت تا ناسوت، تجلی مییابد.
درنگ: انسان کامل، با سرایت در تمام موجودات، در سفر چهارم به اوج کمال میرسد.
نقد شوخی در بیان عرفانی
استفاده از عباراتی مانند «لَيْسَ بِرَصِيَامٍ فِي سَفَرٍ» بهجای «لَيْسَ تَمْ بِرَصِيَامٍ فِي سَفَرٍ»، نشاندهنده تلاش برای تکلم با زبان مخاطب است، نه شوخی یا خودنمایی. انسان کامل، با زبان خلق سخن میگوید تا هدایت را تسهیل کند.
درنگ: انسان کامل، با زبان مخاطب سخن میگوید تا هدایت را تسهیل کند، نه برای شوخی یا خودنمایی.
جمعبندی بخش ششم
بخش ششم، به نقد و تحلیل دیدگاههای عرفانی اختصاص یافت. نقد تقسیمبندی عقول، بر وحدت عقل اول تأکید دارد. سرایت انسان کامل در تمام موجودات، اوج کمال او در سفر چهارم است. استفاده از زبان مخاطب، نشانه تلاش برای هدایت خلق است، نه شوخی یا خودنمایی.
نتیجهگیری
این نوشتار، با تکیه بر درسگفتار هشتاد و دوم استاد فرزانه قدسسره، به تبیین ظهور حقیقت الهی و مقام انسان کامل پرداخت. حقیقت الهی، از عقل اول تا اجسام مرکب، در مراتب گوناگون تجلی مییابد. انسان کامل، با جامعیت در ناسوت و ملکوت، حالات بشری خود را حفظ کرده و به عروج میرسد. آیات قرآن کریم و احادیث شریف، بر بشریت و مردمداری اولیای خدا تأکید دارند. نقد برداشتهای نادرست و تظاهر به تقدس، بر اهمیت خلوص و صفا باطن تأکید میکند. انسان کامل، در سفر چهارم، با سرایت در تمام موجودات، مظهر تام اسماء الهی است و با زبان خلق، هدایت را به انجام میرساند. این اثر، با ساختاری علمی و تمثیلات ادبی، گامی در راستای غنای پژوهشهای عرفانی و فلسفی برمیدارد.
والحمدلله رب العالمین
با نظارت صادق خادمی