متن درس
تحلیل و تبیین انسان کامل در عرفان نظری ابنعربی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۸۳)
مقدمه
در گستره عرفان نظری، مفهوم انسان کامل به مثابه آیینهای تمامنما از اسماء و صفات الهی، جایگاهی بس رفیع دارد. این مفهوم، که در آثار ابنعربی بهویژه در فصوصالحکم به تفصیل تبیین شده، انسان را نه تنها قیم و خلیفه موجودات، بلکه مظهر وحدت در کثرت و کثرت در وحدت معرفی میکند. در این نوشتار، که برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره است، به تحلیل و تبیین عمیق این مفهوم پرداخته میشود. محور بحث، انسان کامل، سرایان او در موجودات، مقام قطبی، وحدت و کثرت، و نقد نظریات نادرست در چارچوب عرفان نظری است. این تحلیل، با استناد به آیات قرآن کریم، روایات، و آثار ابنعربی، بهگونهای سامان یافته که هم جامعیت علمی را حفظ کند و هم با بهرهگیری از استعارات و تمثیلات فاخر، روح عرفانی را به خواننده منتقل نماید.
بخش اول: انسان کامل و سرایان وجودی
مفهوم انسان کامل و سرایان در موجودات
انسان کامل، به مثابه مظهر تام اسماء و صفات الهی، در همه موجودات سرایان دارد، همانگونه که حقتعالی در آنها سرایان وجوبی دارد. این سرایان، در ظرف ظهوری انسان کامل و در ظرف وجوبی حق محقق میشود. انسان کامل، چون آیینهای صیقلی، حقیقت هستی را در خود منعکس میکند و در هر ذره از عالم، حضور وجودی او جاری است. این دیدگاه، ریشه در مفهوم خلافت الهی و وحدت وجود در عرفان ابنعربی دارد که انسان کامل را واسطه فیض الهی و جامع همه مراتب وجود میداند.
| درنگ: انسان کامل، به عنوان خلیفهالله، در همه موجودات سرایان دارد، نه به معنای حضور مادی، بلکه به مثابه آیینهای که حقیقت وجود را در مراتب گوناگون عالم بازمیتاباند. |
تمایز سرایان حق و انسان کامل
سرایان حق، ذاتی و وجوبی است و در مرتبه ذات و صفات الهی تحقق مییابد، در حالی که سرایان انسان کامل، ظهوری و در مرتبه مظاهر عالم است. این تمایز، بر تفاوت مراتب وجودی حق (وجوب) و انسان (امکان) تأکید دارد. به تعبیری، حقتعالی چون خورشیدی است که نورش همه عالم را فرا میگیرد، اما انسان کامل، چون ماهتابی است که نور آن خورشید را در خود بازمیتاباند.
سرایان در مراتب وجودی
سرایان انسان کامل، نه تنها شامل موجودات (از جماد تا انسان) است، بلکه مراتب وجودی آنها (ناسوت، ملکوت، جبروت) را نیز دربرمیگیرد. انسان کامل، چون دریایی است که همه رودهای هستی در آن گرد میآیند و جامعیت او، مراتب گوناگون عالم را در خود جای میدهد. این مفهوم، با دیدگاه ابنعربی درباره انسان به عنوان عالم صغیر همخوانی دارد.
ویژگی اولیاء کاملین
سرایان تام در همه موجودات و مراتب، شأن اولیاء کاملین و معصومین است که به غایت کمال واصل شدهاند. این مقام، مختص کسانی است که چون ستارگان درخشان در آسمان ولایت میدرخشند و احاطه وجودی و علمی آنها بر همه هستی سایه افکنده است. شواهد روایی، مانند ادعای «فمن یمت یرنی» (هرکس بمیرد مرا میبیند) یا «نحن اسماء الحسنى» (ما اسماء حسنی هستیم)، گواه این سرایان کامل است. این ادعاها، با آیه وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا (بقره: ۳۱، «و به آدم همه نامها را آموخت») همخوانی دارد که جامعیت علمی انسان کامل را نشان میدهد.
عرضه اعمال در شب قدر
عرضه اعمال در شب قدر به معصوم، نشانهای دیگر از سرایان وجودی اوست. معصوم، به دلیل احاطه وجودی، چون مرکزی است که همه اعمال بندگان در شب قدر به سوی او روانه میشود. این مفهوم، با آیه تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا (قدر: ۴، «فرشتگان و روح در آن شب فرومیآیند») و روایات شیعی سازگار است. شب قدر، چون دریچهای است که از آن، حقیقت وجودی معصوم بر عالم گشوده میشود.
نقد ادعای سرایان مطلق
ادعای سرایان مطلق در موجودات، جز برای اولیاء کاملین، یا از نادانی است یا از دیوانگی. سرایان نسبی برای دیگران ممکن است، اما سرایان مطلق، چون گوهری کمیاب، تنها در قامت معصومین یافت میشود. این نقد، بر ضرورت تواضع در سلوک و دوری از ادعاهای کاذب تأکید دارد، چنانکه سالک باید چون جویباری فروتن باشد، نه چون دریایی که ادعای بیکرانگی کند.
سرایان نسبی برای غیرمعصومین
اولیاء غیرمعصوم و سالکان میتوانند به نسبت صفا، تلاش، و توفیق الهی، سرایان نسبی در موجودات یا مراتب آنها داشته باشند. این سرایان، چون نوری است که به قدر ظرفیت ظرف وجودی سالک، در او تجلی مییابد. این دیدگاه، با مراتب سلوک در عرفان اسلامی همخوانی دارد و بر اهمیت تهذیب نفس و مجاهده تأکید میکند.
جمعبندی بخش اول
انسان کامل، به عنوان مظهر اسماء و صفات الهی، در همه موجودات و مراتب آنها سرایان دارد. این سرایان، در معصومین به غایت کمال و در دیگران به صورت نسبی محقق میشود. تمایز سرایان وجوبی حق و سرایان ظهوری انسان، بر تفاوت مراتب وجودی تأکید دارد. شواهد قرآنی و روایی، این مقام را تأیید میکنند و نقد ادعاهای کاذب، بر ضرورت تواضع و واقعبینی در سلوک عرفانی دلالت دارد.
بخش دوم: وحدت و کثرت در انسان کامل
وحدت در کثرت و کثرت در وحدت
انسان کامل، چون نقطهای است که وحدت در کثرت و کثرت در وحدت در او به هم میپیوندد. وحدت در کثرت، به معنای سرایان وجودی او در همه موجودات است، چنانکه ولیالله با همه هستی همنفس میشود. کثرت در وحدت، به معنای حضور همه عالم در انسان کامل به صورت لابشرط است، گویی عالم چون کتابی در وجود او نگاشته شده است. این مفهوم، با بیت عرفانی «وفيك انطوى العالم الأكبر» همخوانی دارد.
| درنگ: وحدت در کثرت، سرایان انسان کامل در همه موجودات است، و کثرت در وحدت، حضور همه مراتب عالم در وجود او به صورت لابشرط، که انسان را عالم صغیر و مظهر کل هستی میسازد. |
تمایز بشرط لا و لابشرط
حضور عالم در انسان، نه به صورت مادی و محدود (بشرط لا)، بلکه به صورت حقیقی و کلی (لابشرط) است. انسان کامل، چون ظرفی است که همه حقایق عالم را در خود جای داده، نه به شکل مادی، بلکه به حقیقت و لبّ آنها. این تمایز، با دیدگاه فلسفی و عرفانی درباره جامعیت انسان کامل سازگار است.
حضور مراتب عالم در انسان
همه مراتب وجودی عالم، از تجردات جبروتی تا ناسوت مادی، در انسان کامل به صورت لابشرط و به حقیقت حضور دارد. انسان، چون عالمی صغیر است که جبروت، ملکوت، مثال، و ناسوت را در خود گرد آورده است. این مفهوم، با ساختار مراتب وجود در عرفان ابنعربی همخوانی دارد و انسان را چون آیینهای معرفی میکند که همه عوالم را در خود بازمیتاباند.
نقد نظریات نادرست
نظریاتی مانند دخانیه (روح دودی)، دمويه (روح خونی)، و ممويه، که بر پایه طب و هیئت قدیم شکل گرفتهاند، فاقد اعتبار علمی و عرفانیاند. این نظریات، چون شاخههای خشکیدهای هستند که از درخت حقیقت عرفان جدا شدهاند و باید به بایگانی سپرده شوند. عرفان حقیقی، بر اصول وحدت در کثرت و کثرت در وحدت استوار است و از شبهات علمی مبراست.
انسان و عالم: تطابق کیفی
انسان با همه عالم است و عالم با اوست. این تطابق، از حیث کیفی است، نه کمّی. انسان کامل، چون عالم صغیر، حقایق عالم کبیر را در خود منعکس میکند، اما نه به معنای مطابقت مادی، بلکه به حقیقت وجودی. این دیدگاه، با اصل خلافت الهی و نقش انسان به عنوان قیم موجودات همخوانی دارد.
جمعبندی بخش دوم
وحدت در کثرت و کثرت در وحدت، دو اصل بنیادین عرفان نظریاند که انسان کامل را به مثابه مظهر کل هستی معرفی میکنند. این مقام، در اولیاء کاملین به غایت کمال میرسد و در دیگران به صورت نسبی محقق میشود. نقد نظریات نادرست، بر ضرورت خلوص عرفان از شبهات تأکید دارد و تطابق کیفی انسان و عالم، جامعیت وجودی انسان کامل را نشان میدهد.
بخش سوم: مقام ولایت و قطبیت
ولایت تکوینی و تشریعی
ولایت تکوینی، که با احاطه وجودی همراه است، مرتبهای اعلی است، در حالی که ولایت تشریعی، به هدایت ظاهری محدود میشود. ولایت تکوینی، چون خورشیدی است که همه عالم را روشن میکند، اما ولایت تشریعی، چون چراغی است که راه را برای پویندگان روشن میسازد. این تمایز، با دیدگاه شیعی درباره مراتب ولایت ائمه همخوانی دارد.
شرط ولایت در شیعه
در نگاه شیعی، ولایت، اعم از تکوینی یا تشریعی، نیازمند کمال محرز و متخلق بودن به صفات الهی است. ولایت، چون گوهری است که تنها در وجود پاکان و معصومین جلوه میکند و بدون طهارت وجودی و خلقت از فاضل طینت، دستنیافتنی است. این مفهوم، با روایات شیعی درباره شروط ولایت ائمه سازگار است.
مقام قطبی و اولیاء کاملین
مقام قطبی، که در فتوحات مکیه ابنعربی تبیین شده، به انسان کاملی اطلاق میشود که سرایان در همه موجودات و مراتب آنها دارد. در زمان غیبت، این مقام مختص امام زمان (عج) است و دیگران، تنها به صورت نسبی یا مسامحی، میتوانند قطب خوانده شوند. قطب، چون محور عالم است که همه موجودات به دور او میچرخند.
| درنگ: مقام قطبی، مختص معصومین، بهویژه امام زمان (عج) در عصر غیبت است، و ادعای آن برای غیرمعصومین، جز به صورت نسبی، غیرواقعی است. |
ابوتراب و تواضع وجودی
قطب، کسی است که به مرتبه خاک (تواضع مطلق) رسیده، مانند ابوتراب، لقب حضرت علی (ع). این مقام، نیازمند فناء کامل و رسیدن به مرتبه خاک است که نشانه تواضع وجودی و احاطه بر همه مراتب هستی است. این مفهوم، با روایات درباره تواضع علی (ع) همخوانی دارد.
شهود موجودات و مراتب
انسان کامل در مقام قطبی، همه موجوداتی که خدا اراده خلق آنها را دارد، پیش از ورود به وجود میبیند و مراتب وجودی آنها (از ناسوت تا جبروت) را نیز مشاهده میکند. این شهود، چون نوری است که تاریکیهای هستی را روشن میسازد و با روایات درباره علم غیب معصومین سازگار است.
نقد ادعای شهود غیرمعصوم
ادعای شهود کامل موجودات و مراتب، جز برای معصومین، غیرواقعی است و نشانه نادانی یا غلو است. سالکان، چون مسافرانیاند که در راهند، اما تنها معصومین به مقصد نهایی رسیدهاند. این نقد، بر ضرورت تواضع و واقعبینی در سلوک تأکید دارد.
جمعبندی بخش سوم
ولایت تکوینی و تشریعی، دو مرتبه از مقامات انسان کاملاند که در معصومین به غایت کمال میرسند. مقام قطبی، مختص اولیاء کاملین است و در زمان غیبت، به امام زمان (عج) اختصاص دارد. شهود کامل موجودات و مراتب، تنها برای معصومین صادق است و ادعای آن برای دیگران، جز به صورت نسبی، غیرواقعی است.
بخش چهارم: سفرهای اربعه و حق الیقین
سفرهای اربعه و کمال انسان
سفرهای اربعه، شامل سفر الیالحق، فیالحق، بالحق، و بالحق الیالخلق است. سفر سوم (یا چهارم)، که سرایان در خلق است، کمال انسان کامل را محقق میکند. این سفر، چون بازگشتی است از حق به خلق با حقیقت، که انسان کامل را به مقام حق الیقین میرساند.
حق الیقین در سفر سوم
در سفر بالحق الیالخلق، انسان کامل به حق الیقین، بالاترین مرتبه یقین، دست مییابد. این مرتبه، چون قلهای است که تنها اولیاء کاملین بر آن ایستادهاند و از آن، همه هستی را به حقیقت مینگرند. این مفهوم، با مراتب یقین (علم، عین، حق) در عرفان اسلامی همخوانی دارد.
نقد حصول فعلی
اولیاء کاملین، حصول فعلی ندارند، بلکه از محبوبیناند. معصومین، به دلیل خلقت از فاضل طینت، پیش از سلوک به کمال رسیدهاند و حصول فعلی (ناشی از تلاش) برای آنها صادق نیست. این مفهوم، با آیه إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ (احزاب: ۳۳، «خدا فقط میخواهد پلیدی را از شما اهل بیت بزداید») همخوانی دارد.
آخریت عین اولیت
در سفر چهارم، آخریت (بازگشت به خلق) با اولیت (حق) یکی میشود، که نشانه وحدت وجودی انسان کامل است. این مفهوم، با آیه هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ (حدید: ۳، «اوست اول و آخر و ظاهر و باطن») همخوانی دارد و انسان کامل را چون نقطهای معرفی میکند که همه مراتب وجود در آن به هم میپیوندد.
جمعبندی بخش چهارم
سفرهای اربعه، مسیری است که انسان کامل را به حق الیقین و وحدت وجودی میرساند. معصومین، به دلیل خلقت از فاضل طینت، پیش از سلوک به این مقام رسیدهاند. آخریت عین اولیت، نشانه وحدت وجودی انسان کامل است که همه مراتب هستی را در خود گرد میآورد.
بخش پنجم: حقیقت انسانی و مظاهر آن
حقیقت انسانی و ظهورات آن
حقیقت انسانی، به تفصیل در عالم ظهور دارد و به اجمال در عالم انسانی. این حقیقت، در مراتب روح مجرد (جبروت)، قلب (ملکوت)، و نفس حیوانی (ناسوت) ظهور مییابد. انسان کامل، چون درختی است که ریشه در جبروت، شاخه در ملکوت، و میوه در ناسوت دارد.
صورة روحانیة و جبروت
روح مجرد انسان، که با تجرد عقلانی همراه است، مظهر حقیقت جبروتی و عقل کلی است. این مرتبه، چون قلهای است که انسان را به عالم تجردات متصل میکند و با دیدگاه فلسفی درباره روح عقلانی همخوانی دارد.
صورة قلبیة و ملکوت
قلب انسان، که مرتبه نفس کلی است، مظهر حقیقت ملکوتی و عالم مثال است. قلب، چون آیینهای است که حقایق ملکوتی را در خود بازمیتاباند و مرکز شهود عرفانی است.
نقد صورة حیوانیة
نفس حیوانی انسان، که نفس اماره بالسوء است، با طبیعت کلی (ماده و ماهیت) مطابقت ندارد. این تمایز، بر ضرورت تفکیک مراتب نفسانی در عرفان تأکید دارد و از خلط مفاهیم عرفانی با اصطلاحات طبی جلوگیری میکند.
نقد نظریات دخانیه و دمويه
مفاهیمی مانند صورة دخانیه (روح دودی) و دمويه (روح خونی)، که در طب قدیم مطرح شدهاند، فاقد اساس عرفانی و علمیاند. این نظریات، چون غباری بر آیینه عرفان، باید زدوده شوند تا حقیقت عرفانی آشکار گردد.
جمعبندی بخش پنجم
حقیقت انسانی، در مراتب روح، قلب، و نفس حیوانی ظهور مییابد و انسان کامل را به مثابه مظهر همه عوالم معرفی میکند. نقد نظریات نادرست، بر ضرورت خلوص عرفان از شبهات تأکید دارد و مراتب وجودی انسان را از مفاهیم غیرمستند متمایز میسازد.
نتیجهگیری کلی
تحلیل و تبیین انسان کامل در عرفان نظری ابنعربی، یکی از مباحث بنیادین این مکتب است که انسان را به عنوان خلیفهالله و مظهر تام اسماء و صفات الهی معرفی میکند. سرایان انسان کامل در همه موجودات و مراتب آنها، وحدت در کثرت و کثرت در وحدت، و مقام قطبی، همگی گواه جامعیت وجودی اوست. این مقام، در اولیاء کاملین و معصومین به غایت کمال میرسد و در دیگران به صورت نسبی محقق میشود. نقد نظریات نادرست، بر ضرورت خلوص عرفان از شبهات تأکید دارد و شواهد قرآنی و روایی، این مفاهیم را تأیید میکنند. انسان کامل، چون آیینهای است که همه حقایق هستی را در خود بازمیتاباند و عالم را در وجود خویش به وحدت میرساند.
| با نظارت صادق خادمی |