در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 92

متن درس





تبیین مراتب نفس ناطقه انسانی در عرفان ابن‌عربی

تبیین مراتب نفس ناطقه انسانی در عرفان ابن‌عربی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۹۲)

دیباچه

در سپهر معرفت عرفانی، شناخت حقیقت نفس ناطقه انسانی چونان دری گران‌سنگ در برابر جویندگان حقیقت رخ می‌نماید. این حقیقت، که در کلام ابن‌عربی به مثابه آیینه‌ای از اسما و صفات الهی جلوه‌گر است، در مراتب گوناگون خود، از طبع و نفس تا قلب، روح، سر، خفی، و اخفی، سیر و سلوک انسان را در نظام هستی ترسیم می‌کند. نوشتار حاضر، با تأمل در مراتب نفس و مقامات عرفانی آن، می‌کوشد جایگاه انسان را در نسبت با وحدت و کثرت وجودی، و نیز پیوند آن با حقایق الهی، به زبانی روشن و علمی تبیین نماید. این اثر، با بهره‌گیری از آیات قرآن کریم و احادیث شریف، و نیز تحلیل‌های عمیق عرفانی، راهی به سوی فهم ژرف‌تر حقیقت انسانی می‌گشاید.

بخش نخست: حقیقت نفس و مراتب آن

مفهوم خفی و پنهانی حقیقت آن

حقیقت خفی، چونان گوهری در عمق وجود انسانی، از دیده عارف و غیرعارف پنهان است. این مرتبه، که تنها برای ارباب قلوب و اولیای کامل دست‌یافتنی است، به باطن عمیق نفس اشاره دارد. خفی، چونان حجابی لطیف، تنها برای آنان که با سلوک و معرفت به مقام قلب رسیده‌اند، گشوده می‌شود. این پنهانی، نه از سر نقص، بلکه از عمق و تعالی حقیقت آن سرچشمه می‌گیرد.

درنگ: حقیقت خفی، مرتبه‌ای از نفس است که جز برای اولیای کامل، که به مقام قلب و معرفت الهی واصل شده‌اند، قابل ادراک نیست.

روح و ربوبیت آن بر بدن

روح، به مثابه مصدر حیات و واسطه فیض الهی، ربوبیت خویش را بر بدن اعمال می‌کند. این ربوبیت، نه تنها در حیات حسی، بلکه در تدبیر قوای نفسانی و معنوی نیز متجلی است. با این حال، فروکاستن روح به حیات حسی، خطایی است که از جامعیت آن می‌کاهد. روح، چونان جریانی الهی، فراتر از قوای نفسانی، حیات معنوی انسان را مدبر می‌سازد.

وحدت و کثرت در حقیقت نفس

نفس انسانی، چونان آیینه‌ای است که وحدت و کثرت را در خود جمع کرده است. وحدت آن در «انانیت» یا «من» متجلی است که همه شئون وجودی انسان را در بر می‌گیرد. کثرت آن اما در عناوینی چون قلب، عقل، روح، و دیگر مراتب ظهوری آشکار می‌شود. این دوگانگی، نشان از ظرفیت بی‌مانند نفس دارد که می‌تواند هم واحد باشد و هم در کثرات خویش متجلی گردد.

درنگ: نفس انسانی، در وحدت خود «من» است که همه مراتب وجود را در بر می‌گیرد، و در کثرت خود، در عناوینی چون قلب، عقل، و روح ظهور می‌یابد.

محدودیت شناخت نفس

شناخت نفس، چه در وحدت آن (انانیت) و چه در کثرت آن (قلب، عقل، روح)، به دلیل اجمالی و نسبی بودن، دشوار است. قرآن کریم در این باره می‌فرماید:
وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا
(بگو: از دانش جز اندکی به شما داده نشده است) (اسراء: ۸۵). همچنین در پاسخ به پرسش از روح، فرموده است:
قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي
(بگو: روح از امر پروردگار من است) (اسراء: ۸۵). این آیات، بر محدودیت عقل بشری در ادراک کامل حقیقت نفس و روح تأکید دارند.

معرفت نفس و وصول به مراتب آن

شناخت نفس، معرفتی حضوری است که به وصول به مراتب وجودی نفس وابسته است. معرفت علمی و حصولی، در این ساحت کارگشا نیست. این دیدگاه با حدیث شریف «من عرف نفسه فقد عرف ربه» (هر که خود را شناخت، پروردگارش را شناخته است) همخوانی دارد. معرفت نفس، چونان کلیدی است که درهای معرفت الهی را می‌گشاید، اما این شناخت، تنها از طریق سلوک عملی و تجربه وجودی به دست می‌آید.

درنگ: معرفت نفس، معرفتی حضوری است که به سلوک و وصول به مراتب وجودی وابسته است و از علوم حصولی بی‌نیاز است.

ناتوانی غیراهل در درک حقیقت نفس

کسانی که دردمند حقیقت یا اهل روح نیستند، از درک حقیقت نفس عاجزند. پرسش از روح، بدون وصول به مقامات آن، چونان کوبیدن درهای بسته است. این نکته، بر ضرورت آمادگی وجودی و سلوک معنوی برای فهم حقیقت نفس تأکید دارد.

محدودیت الفاظ در بیان مراتب نفس

الفاظی چون روح، قلب، عقل، فؤاد، و صدر، تنها به صورت اجمالی مراتب نفس را بازمی‌نمایانند و از دقت کامل برخوردار نیستند. این الفاظ، چونان نشانه‌هایی هستند که به سوی حقیقت متعالی نفس اشاره می‌کنند، اما نمی‌توانند تمامیت آن را در بر گیرند.

تراتب مراتب نفس

مراتب نفس، به بالقوه، بالفعل، بالملکه، و مستفاد، و سپس به سر، خفی، و اخفی تقسیم می‌شود. در عرفان، این مراتب با عناوینی چون طبع، نفس، عقل، قلب، روح، طمس، محو، و صحو نیز بیان می‌گردند. این سلسله‌مراتب، سیر صعودی نفس را از مراتب مادی به سوی مراتب معنوی ترسیم می‌کند.

تبیین مراتب با اصطلاحات عرفانی

طبع، به حیات نباتی، نفس به حیات حیوانی، عقل به ادراک جزئی، قلب به ادراک کلیات، و روح به باطن حقیقت اشاره دارد. سر، خفی، و اخفی، مراتب باطنی‌تر نفس‌اند که در ساحت عرفان، به تجلیات الهی نزدیک‌ترند.

تعدد مراتب نفس

مراتب نفس می‌توانند به سه، پنج، یا حتی بیست مرتبه تقسیم شوند. این تقسیم‌بندی‌ها، نسبی و قابل اجمال و تفصیل‌اند و نشان‌دهنده انعطاف‌پذیری نفس در ظهورات گوناگون آن است.

بخش دوم: مقامات عرفانی نفس

نفس اماره و غلبه قوای حیوانی

نفس اماره، هنگامی پدید می‌آید که قوای حیوانی بر قوای روحانی غلبه کنند. این مرتبه، انسان را به سوی غرایز و امیال مادی می‌کشاند، چونان اسبی سرکش که سوار خویش را به سوی پرتگاه هدایت می‌کند.

نفس لوامه و سرزنش وجدان

نفس لوامه، به دلیل سرزنش قوه عاقله بر افعال نفس، چونان نگهبانی است که اعمال انسان را زیر نظر دارد. این مرتبه، وجدان اخلاقی انسان را نمایندگی می‌کند و مقدمه‌ای برای صعود به مراتب بالاتر است.

نفس مطمئنه و مقام توحید

نفس مطمئنه، در مقام اطمئنان و توحید، به آرامشی بی‌مانند دست می‌یابد. قرآن کریم در این باره می‌فرماید:
يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِي إِلَىٰ رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً * فَادْخُلِي فِي عِبَادِي * وَادْخُلِي جَنَّتِي
(ای نفس مطمئن! به سوی پروردگارت بازگرد در حالی که خشنود و مورد رضایت او هستی، پس در میان بندگانم درآی و به بهشتم وارد شو) (فجر: ۲۷-۳۰). این مرتبه، اوج سلوک انسانی است که در آن، انسان به توحید و رضایت الهی نائل می‌شود.

درنگ: نفس مطمئنه، مرتبه‌ای است که انسان در آن به آرامش توحیدی و رضایت الهی می‌رسد، چنان‌که در قرآن کریم به زیبایی توصیف شده است.

قلب و تقلب آن

قلب، به دلیل تحول‌پذیری و تقلب، چونان دری است که میان حق و خلق در نوسان است. این مرتبه، که محل تلاقی عوالم مادی و معنوی است، عرش رحمان نامیده می‌شود. در حدیث شریف آمده است: «قلب مؤمن عرش رحمان است». قلب، از حق نور می‌گیرد و به قوای پایین‌تر افاضه می‌کند.

درنگ: قلب، به مثابه مجمع‌الحبرین، محل تلاقی حق و خلق است و عرش رحمان در وجود انسان محسوب می‌شود.

نقد محدود کردن قلب به نفس حیوانی

فروکاستن قلب به ارتباط با نفس حیوانی، خطایی است که از جامعیت این مرتبه می‌کاهد. قلب، به دلیل پیوند با حق، فراتر از قوای حیوانی است و نمی‌توان آن را به مراتب پایین‌تر محدود کرد.

بخش سوم: اسرار الهی و ولایی

سر و پنهانی آن

سر، مرتبه‌ای از نفس است که تنها برای ارباب قلوب و اولیای کامل قابل ادراک است. کسی که فاقد این پنهانی است، در این مرتبه انسان کامل محسوب نمی‌شود. سر، چونان گنجی است که در نهانخانه وجود پنهان است و جز برای اهل معرفت آشکار نمی‌گردد.

درنگ: سر، باطن عمیق حقیقت انسانی است که تنها برای اولیای کامل قابل درک است و از غیراهل پنهان می‌ماند.

اسرار الهی و ولایی

اسرار الهی و ولایی، از جنس اسرار دنیوی نیستند. افشای این اسرار برای غیراهل، به انحراف و کفر می‌انجامد. این اسرار، چونان گوهرهایی هستند که در صدف وجود اولیا محفوظ می‌مانند و تنها برای اهلش گشوده می‌شوند.

ولایت و خطر کفرزایی آن

باب ولایت، به دلیل عمق و حساسیتش، پرخطرترین مرتبه است. سوء‌تفاهم در این ساحت، به انحرافات عمیق منجر می‌شود. ولایت، چونان شمشیری دو لبه است که هم می‌تواند به هدایت رهنمون شود و هم به گمراهی.

درنگ: باب ولایت، به دلیل ارتباط مستقیم با حقیقت الهی، نیازمند معرفت و دقت عمیق است، زیرا سوء‌تفاهم در آن به انحرافات بزرگ می‌انجامد.

نقد سوء‌استعمال الفاظ عرفانی

استعمال بی‌رویه الفاظی چون «قطب»، «مرشد»، یا «عارف»، ارزش این مفاهیم را تنزل می‌دهد. این سوء‌استعمال، چونان غباری است که بر آیینه معانی عرفانی می‌نشیند و از درخشش آن می‌کاهد. علم دینی باید در حفظ اصالت این مفاهیم کوشا باشد.

بخش چهارم: تبیین دیگر مراتب نفس

فؤاد و تأثیرپذیری آن

فؤاد، به دلیل تأثیرپذیری و انفعال از مبدع خویش، مرتبه‌ای است که در برابر حق متأثر می‌شود. این مرتبه، چونان زمینی حاصلخیز است که از باران حق حیات می‌یابد.

صدر و ظهور آن در بدن

صدر، به اعتبار ظهور در بدن، محل تجلی انوار حق و صدور حقیقت انسانی است. صدر، چونان صحنه‌ای است که حقیقت انسان بر آن نقش می‌بندد و او را از دیگر موجودات متمایز می‌سازد.

روع و جلال الهی

روع، به خوف و فزع انسان در برابر قهر مبدع قهار اشاره دارد. این مرتبه، چونان لرزه‌ای است که در برابر عظمت الهی در وجود انسان پدید می‌آید و به جلال حق پیوند دارد.

عقل و محدودیت آن

عقل، به دلیل محدودیت در ادراک ذات و موجد خویش، در مرتبه‌ای پایین‌تر از قلب و روح قرار می‌گیرد. عقل، چونان چراغی است که نورش محدود است و نمی‌تواند همه زوایای حقیقت را روشن سازد.

نفس و تدبیر بدن

نفس، به دلیل تعلق به بدن و تدبیر آن، در مراتب مادی‌تر قرار دارد. این مرتبه، چونان مدیری است که قوای نباتی و حیوانی را سامان می‌دهد.

نفس نباتی و حیوانی

نفس، در ظهور افعال نباتی، نفس نباتی و در ظهور افعال حیوانی، نفس حیوانی نامیده می‌شود. این مراتب، چونان پایه‌های اولیه سیر صعودی نفس به سوی مراتب بالاترند.

جمع‌بندی

این نوشتار، با تبیین مراتب نفس ناطقه انسانی، از طبع و نفس تا قلب، روح، سر، خفی، و اخفی، جایگاه انسان را در نظام هستی روشن ساخت. نفس، به مثابه حقیقتی که وحدت و کثرت را در خود جمع کرده، از طریق سلوک و معرفت الهی شناخته می‌شود. آیات قرآن کریم و احادیث شریف، بر محدودیت شناخت حصولی و ضرورت معرفت حضوری تأکید دارند. مراتب نفس، از اماره تا مطمئنه، سیر تحول انسان از غرایز مادی به مقام توحید را نشان می‌دهد. قلب، به عنوان مجمع‌الحبرین، و روح، به عنوان مدبر وجود، نقش محوری در این سیر دارند. نقدهای مطرح‌شده بر سوء‌استعمال الفاظ و خلط مراتب، بر اهمیت دقت در مفاهیم عرفانی تأکید دارند. این اثر، با حفظ امانت به محتوای اصلی، به زبانی علمی و متین، حقیقت نفس را برای جویندگان معرفت تبیین نمود.

با نظارت صادق خادمی