در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 95

متن درس





تبیین عرفانی فصوص الحکم: تحلیل آیه طيّ السجل و مراتب رجوع

تبیین عرفانی فصوص الحکم: تحلیل آیه طيّ السجل و مراتب رجوع

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه نود و پنجم)

مقدمه

این نوشتار به تبیین و تحلیل عمیق مباحث عرفانی مطرح‌شده در درس‌گفتار نود و پنجم شرح فصوص الحکم می‌پردازد که بر محور آیه شریفه «يَوْمَ نَطْوِي السَّمَاءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ ۚ كَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِيدُهُ ۚ وَعْدًا عَلَيْنَا ۚ إِنَّا كُنَّا فَاعِلِينَ» (انبیاء: 104) استوار است. این آیه، با تصویر طومار پیچیده‌شده آسمان، به فرآیند صعود وجودی و رفع تعینات سماوی اشاره دارد که نه به معنای محو و نابودی، بلکه به منزله ظهور معرفت کامل الهی در ظرف آخرت است. این متن، با رویکردی علمی و با بهره‌گیری از تأویل عرفانی، به بررسی مفاهیم رجوع، صعود، و ظهور جلال الهی پرداخته و مراتب وجودی انسان را در سلوک عرفانی تحلیل می‌کند. نوشتار حاضر، با ساختاری منسجم و با زبانی روشن و متین، تمامی نکات و جزییات درس‌گفتار را با توضیحات تکمیلی و تمثیلات ادبی ارائه می‌دهد تا منبعی جامع برای پژوهشگران حوزه عرفان اسلامی فراهم آورد.

بخش اول: تأویل آیه طيّ السجل و مفهوم رجوع

محور آیه و تأویل عرفانی

آیه شریفه «يَوْمَ نَطْوِي السَّمَاءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ ۚ كَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِيدُهُ ۚ وَعْدًا عَلَيْنَا ۚ إِنَّا كُنَّا فَاعِلِينَ» (انبیاء: 104) چنین ترجمه شده است: «روزی که آسمان را چون طوماری برای کتاب‌ها درهم‌پیچیم، همان‌گونه که آفرینش را آغاز کردیم، آن را بازمی‌گردانیم. وعده‌ای است بر ما، که ما انجام‌دهنده آن هستیم.» این آیه، تصویری شگرف از پایان یک مرحله وجودی و آغاز مرحله‌ای دیگر ارائه می‌دهد. در تأویل عرفانی، «طيّ السجل» به پیچیده شدن طومار آسمان تشبیه شده که نه به معنای نابودی، بلکه به منزله رفع تعینات سماوی و صعود به سوی وجود مطلق الهی است. این فرآیند، چونان جمع شدن طوماری که نوشته‌هایش را در خود نهان می‌کند، به پایان مرحله نزول و آغاز صعود اشاره دارد.

درنگ: مفهوم «طيّ السجل» در آیه شریفه، نه محو و نابودی موجودات، بلکه رفع قیود وجودی و ظهور معرفت کامل الهی در ظرف آخرت را نشان می‌دهد. این صعود، فرآیندی پویا و غیرتکراری است که از نزول متمایز بوده و به سوی وحدت الهی هدایت می‌شود.

رفع تعین سماوی و بازگشت به وجود مطلق

رفع تعینات سماوی، به معنای زایل شدن قیود وجودی است که موجودات را به سوی وجود مطلق الهی رهنمون می‌سازد. این بازگشت، برخلاف تصور ظاهری، نابودی موجودات نیست، بلکه رفع محدودیت‌ها و قیود وجودی است که به ظهور وحدت الهی می‌انجامد. در این فرآیند، موجودات با حفظ هویت وجودی خود، به معرفت کامل حق می‌رسند، گویی پرده‌های حجاب از پیش دیدگانشان کنار می‌رود و حقیقت الهی در تمامی جلال خود آشکار می‌شود.

این فرآیند را می‌توان به مثابه سفری از کثرت به وحدت دانست، جایی که موجودات، چونان پرندگان مهاجر، از سرزمین قیود به سوی آسمان بی‌کران وجود مطلق پرواز می‌کنند. این صعود، نه تکرار و بازگشت به مبدأ، بلکه ارتقای وجودی و معرفتی است که در ظرف آخرت تحقق می‌یابد.

بخش دوم: ظهور جلال الهی و مراتب وحدت

ظهور جلال الهی و سؤال «لِمَنِ الْمُلْكُ»

در روز قیامت، سؤال «لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ» (غافر: 16) مطرح می‌شود و پاسخ آن «لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ» است که به ظهور کامل جلال الهی و مرتبه واحدیت اشاره دارد. این سؤال، به مثابه آوایی است که استقلال خیالی موجودات را در هم می‌شکند و وحدت الهی را در برابر دیدگان همگان قرار می‌دهد. در این مرتبه، کثرت ظاهری موجودات تحت حاکمیت وحدت الهی قرار می‌گیرد، گویی تمامی آینه‌های کثرت، تنها یک نور را بازمی‌تابانند.

درنگ: سؤال «لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ» و پاسخ آن، نشانه رفع استقلال خیالی موجودات و ادراک وحدت الهی در مرتبه واحدیت است. این مرتبه، کثرت را در خود حفظ می‌کند، اما تحت سیطره وحدت الهی قرار می‌دهد.

تمایز صعود و نزول در ظرف رجوع

رجوع در عرفان اسلامی، نه بازگشت به نقطه آغازین، بلکه صعود به سوی مراتب بالاتر وجودی است. ظرف نزول، ظرف علم و آگاهی است، در حالی که ظرف صعود، ظرف ظهور وجودی موجودات است. این تمایز، چونان تفاوت میان سفری به سوی سرچشمه و بازگشت به سوی قله‌ای رفیع است. صعود، قیود وجودی را برمی‌دارد، اما موجودیت را حفظ می‌کند، گویی روح از بند جسم رها شده، اما همچنان در هویت خویش باقی می‌ماند.

این دیدگاه، برخلاف تصورات مادی که هستی را چرخه‌ای تکراری می‌پندارند، به پویایی و غیرتکراری بودن وجود تأکید دارد. رجوع، چونان بال زدن پرنده‌ای است که از قفس محدودیت به سوی آسمان بی‌کران الهی پرواز می‌کند.

بخش سوم: مراتب انسانی در سلوک عرفانی

تقسیم‌بندی مراتب انسانی

انسان‌ها در عالم دنیا به چهار دسته تقسیم می‌شوند که هر یک بر اساس مرتبه معرفت و قرب الهی تعریف می‌گردند:

  • بهائم: کسانی که در غفلت محض به سر می‌برند و فاقد ظرف مقام‌اند. این گروه، گویی در جنگل غفلت سرگردان‌اند، چه در قالب احکام ظاهری چون نماز باشند یا نه، در حقیقت در مرتبه حیوانی باقی می‌مانند.
  • مؤمنین: کسانی که با ایمان و اطاعت، در مرتبه نخست قرار دارند. اینان، چونان مسافرانی‌اند که در مسیر قرب الهی گام برمی‌دارند و با محبت و اطاعت، از غفلت به سوی نور هدایت می‌شوند.
  • محبین: کسانی که با سلوک، اشک و آه، به قرب نوافل می‌رسند. این گروه، چونان عاشقانی‌اند که با سوز دل و حسرت، در راه معرفت الهی گام برمی‌دارند.
  • محبوبین: کسانی که با جذبه الهی پیش از سلوک، به مرتبه‌ای رفیع می‌رسند. اینان، چونان برگزیدگانی‌اند که پیش از حرکت در مسیر، مورد عنایت خاص الهی قرار گرفته‌اند.

درنگ: تقسیم‌بندی مراتب انسانی، از بهائم تا محبوبین، بر اساس کیفیت معرفت و قرب الهی است. هرچه کیفیت معرفت افزایش یابد، کمیت افراد در آن مرتبه کاهش می‌یابد، گویی قله‌های رفیع، تنها پذیرای معدودی از سالکان‌اند.

تفاوت بهائم و انسان در شریعت

تفاوت میان بهائم و انسان‌های غافل، صرفاً در احکام ظاهری شریعت، مانند طهارت و نجاست، است و نه در حقیقت وجودی. این تفاوت، چونان خطی است که در ظاهر میان پاکی و ناپاکی کشیده شده، اما در باطن، هر دو در غفلت مشترک‌اند. این نقد، هشداری است به غفلت ظاهربینانه که انسان را تنها با احکام ظاهری می‌سنجد، در حالی که حقیقت وجودی او در مرتبه حیوانی باقی مانده است.

بخش چهارم: نقد غفلت و علم بدون عمل

غفلت اکثریت و نقد شهرت

قرآن کریم در آیاتی مانند «أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ» (مائده: 103) به غفلت اکثریت انسان‌ها اشاره دارد که در مرتبه بهائم سیر می‌کنند. این اکثریت، به دلیل تبادر ظاهری و غلبه شهرت، از درک حقایق عرفانی محرومند. شهرت، چونان غباری است که بر دیدگان عقل نشسته و مانع از استدلال عمیق می‌شود. این نقد، بر ضرورت بیداری و خروج از غفلت تأکید دارد.

علم بدون عمل، حجاب اکبر

علم بدون عمل، نه‌تنها نورانیت نمی‌آورد، بلکه حجابی برای سالک ایجاد می‌کند. این علم، چونان خاری است که در بیابان غفلت انباشته شده و به جای روشنی، بار سنگینی از غرور و تکبر بر دوش سالک می‌نهد. این دیدگاه، با تأکید بر تقدم عمل بر علم در عرفان عملی، سالک را به سوی سلوک عملی و دوری از علم بی‌ثمر فرا می‌خواند.

درنگ: علم بدون عمل، چونان خاری است که بر دوش سالک سنگینی می‌کند و به جای نورانیت، حجاب غرور و تکبر می‌آفریند. عرفان عملی، عمل را مقدم بر علم می‌داند و سالک را به سوی سلوک حقیقی هدایت می‌کند.

بخش پنجم: ظهور اسماء جلالی و تجلیات الهی

ظهور اسماء جلالی در قیامت

در ظرف قیامت، اسماء جلالی حق، مانند الواحد، القهار، الباعث، و الوارث، به‌صورت کامل ظهور می‌یابند. این اسماء، چونان پرچم‌هایی‌اند که حاکمیت مطلق الهی را در برابر دیدگان موجودات برمی‌افرازند. ظهور این اسماء، کثرت ظاهری را در وحدت الهی ذوب می‌کند، گویی تمامی آینه‌های کثرت، تنها نور واحد را بازمی‌تابانند.

تجلی کامل جلال الهی

آیه شریفه «يَوْمَ يُكْشَفُ عَنْ سَاقٍ» (قلم: 42) به تجلی کامل جلال الهی در قیامت اشاره دارد. این تجلی، چونان کشف پرده‌ای است که حقیقت الهی را بی‌واسطه آشکار می‌کند و هیچ حجابی میان حق و خلق باقی نمی‌گذارد. در این ظرف، حیرت و پنهانی رفع شده و موجودات به ادراک کامل وحدت نائل می‌شوند.

بخش ششم: قیامت اولیاء و حرکت وجودی

قیامت اولیاء در دنیا

اولیاء الهی، مانند امیرالمؤمنین (ع)، در دنیا به مرتبه‌ای از قیامت می‌رسند که فراتر از قیامت اهل آخرت است. این قیامت، چونان قله‌ای است که تنها برگزیدگان در دنیا به آن دست می‌یابند. ظهور کامل حق، مقید به عالم آخرت نیست، بلکه به مرتبه وجودی انسان بستگی دارد، گویی برخی در دنیا به اقیانوسی از معرفت دست یافته‌اند که دیگران در آخرت بدان می‌رسند.

حرکت وجودی حق و خلق

آیه شریفه «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ» (رحمن: 29) به پویایی وجودی حق و خلق اشاره دارد. این حرکت، چونان جریانی است که هر لحظه نو می‌شود و حتی در ظرف قیامت نیز ادامه می‌یابد. این دیدگاه، با نظریه حرکت جوهری و تجدد امثال در عرفان نظری هم‌خوانی دارد و هستی را فرآیندی پویا و غیرساکن می‌داند.

درنگ: حرکت وجودی حق و خلق، چونان جریانی بی‌وقفه است که هر لحظه نو می‌شود. این پویایی، در ظرف قیامت نیز ادامه می‌یابد و هستی را از سکون و تکرار دور می‌سازد.

جمع‌بندی

این نوشتار، با تبیین درس‌گفتار نود و پنجم شرح فصوص الحکم، به تحلیل عمیق مفاهیم عرفانی مرتبط با آیه طيّ السجل و مباحث رجوع، صعود، و ظهور جلال الهی پرداخت. آیه شریفه، با تصویر پیچیده شدن آسمان، به رفع تعینات سماوی و صعود به سوی وجود مطلق اشاره دارد که نه محو موجودات، بلکه ظهور معرفت کامل الهی است. تقسیم‌بندی مراتب انسانی، از بهائم تا محبوبین، رابطه معکوس کیفیت و کمیت را در سلوک عرفانی نشان می‌دهد. نقد غفلت اکثریت، تأکید بر تأویل عرفانی روایات، و تبیین تجلیات الهی، از دیگر محورهای این تحلیل است. این متن، با ارائه توضیحات تکمیلی و تمثیلات ادبی، به‌عنوان منبعی جامع و علمی، راهگشای پژوهشگران در حوزه عرفان اسلامی است.

با نظارت صادق خادمی