متن درس
تبیین و تحلیل فصوص الحکم: گفتار صد و چهارم
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۱۰۴)
مقدمه
این نوشتار، به تبیین و تحلیل مفهوم والای ولایت در عرفان اسلامی اختصاص دارد و با محوریت شرح فصوص الحکم ابنعربی، به بررسی عمیق و چندلایه این مفهوم بنیادین میپردازد. ولایت، بهسان چشمهای زلال که از سرچشمه حقیقت الهی جوشیده، در دو ساحت عامه و خاصه ظهور مییابد و مراتب قرب، عصمت، و جایگاه اولیاء معصومین را در سلسلهمراتب وجودی آشکار میسازد. این گفتار، با اتکا به سه اصل ادبی، فلسفی، و اعتقادی، کوشیده است تا این مفهوم را با دقتی عالمانه و زبانی متین برای مخاطبان متخصص در حوزه عرفان و فلسفه اسلامی تبیین نماید. آیات قرآن کریم، چونان نوری هدایتگر، با ترجمهای روشن و فونت “Traditional Arabic” در متن گنجانده شده و روایات، با ترجمهای دقیق و فاخر، به غنای محتوا افزودهاند. ساختار این نوشتار، با عناوین و زیرعناوین تخصصی، بهگونهای سامان یافته که مفاهیم را به شکلی منسجم و روشمند ارائه دهد، در حالی که با تمثیلات و استعارات فاخر، روح عرفانی و زیباییشناختی متن حفظ شده است.
بخش یکم: مفهومشناسی ولایت
تقسیمبندی ولایت به عامه و خاصه
ولایت، چونان جریانی متعالی که در همه هستی جاری است، به دو قسم عامه و خاصه تقسیم میشود. ولایت عامه، چون دریایی بیکران، همه مؤمنانی را در بر میگیرد که با ایمان به خداوند و انجام عمل صالح، در مراتب کمال خویش گام نهادهاند. این مفهوم در قرآن کریم با آیهای روشن تبیین شده است: «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ» (سوره بقره، آیه ۲۵۷: خداوند سرور كسانى است كه ايمان آوردهاند، آنان را از تاريكيها به سوى روشنايى برون مىبرد). این ولایت، گسترهای وسیع دارد و به میزان طهارت و تقرب هر فرد به خداوند، مراتبی تشکیکی مییابد.
ولایت خاصه، اما، چون قلهای رفیع، ویژه واصلینی است که در مسیر سلوک عرفانی، از محدودیتهای خلقی خویش فانی شده و در حقیقت الهی بقا یافتهاند. این مقام، که با فناء فیالله و بقاء بالله تعریف میشود، نیازمند رفع حجابهای بشری و اتصال به ساحت ربوبیت است. سالک در این مرتبه، چونان آینهای صیقلی، تنها انعکاس نور حق را در وجود خویش متجلی میسازد.
|
درنگ: ولایت عامه، چونان خورشیدی فراگیر، همه مؤمنان را در مراتب مختلف ایمان در بر میگیرد، حال آنکه ولایت خاصه، چون ستارهای درخشان در آسمان عرفان، تنها واصلین به مقام فناء و بقاء را شامل میشود. |
اصول سهگانه تبیین ولایت
تبیین مفهوم ولایت بر سه اصل استوار است که هر یک، چون ستونی استوار، بُعدی از این حقیقت را روشن میسازد:
- اصل ادبی و لغوی: معنای ولایت و ولی، در ریشه لغوی خود، نباید با آثار و عوارض آن خلط شود. این اصل، بهسان کلیدی است که درهای فهم اولیه این مفهوم را میگشاید.
- اصل فلسفی و عرفانی: قرب و ولاء، به میزان طهارت و پاکی فرد وابسته است و این قرب، مقولهای تشکیکی است که در مراتب گوناگون ظهور مییابد.
- اصل اعتقادی و شیعی: اولیاء معصومین، بهویژه در مقام خاتمیت نبوت و ولایت، اقرب افراد به خداوند هستند و این مرتبه، با نص الهی تعیین میگردد.
این سه اصل، چونان سه شاخه از درختی تنومند، چارچوبی جامع برای فهم ولایت ارائه میدهند و از معنای ظاهری تا حقیقت عرفانی و اعتقادی آن را در بر میگیرند.
بخش دوم: مراتب ولایت و جایگاه اولیاء
مراتب ولایت و تقسیمبندی چهارگانه
ولایت، بهسان نردبانی متعالی، دارای مراتبی است که در چهار دسته متجلی میشود:
- اولیاء معصومین: این گروه، با نص الهی و سند عصمت، در بالاترین مرتبه قرب قرار دارند. عصمت، چونان گوهر الهی، از پیش از تولد در وجود ایشان متجلی است و با اعجاز و نص الهی مشخص میشود.
- کملین و سالکین: اینان، در ظرف تنزیل، به مقام فناء فیالله و بقاء بالله رسیدهاند و از محدودیتهای بشری فانی شده، به حقیقت ربوبیت متصل گشتهاند.
- مؤمنین عامه: مؤمنانی که به میزان صفا و طهارت باطن خویش، از ولایت عامه برخوردارند و در مراتب ایمان خویش گام برمیدارند.
- موجودات: حتی اشیاء و موجودات غیرانسانی، از سنگ و گل تا خار و گیاه، به قدر مرتبه وجودی خویش، از ولایت برخوردارند.
این تقسیمبندی، چونان نقشهای دقیق، سلسلهمراتب وجودی را ترسیم میکند و هر موجود را در جایگاه ولایی متناسب با مرتبهاش قرار میدهد.
|
درنگ: مراتب ولایت، از اولیاء معصومین تا موجودات بیجان، چونان سلسلهای از نور، هر یک به قدر وجود خویش، ظهوری از ولایت الهی را متجلی میسازند. |
تمایز عصمت از عدالت و تقوا
عصمت، چونان قلهای دستنیافتنی، مقامی الهی است که فراتر از عدالت و تقوا قرار دارد. عدالت و فسق، چونان دو کفه ترازو، قربالمخرجاند و ممکن است با یک عمل تغییر یابند، اما عصمت، مقامی ثابت و غیراکتسابی است که تنها در اولیاء معصومین تحقق مییابد. به روایتی، فردی پس از هشتاد سال عبادت، به دلیل فقدان معرفت، به گناه افتاد، حال آنکه معرفت، چونان چراغی هدایتگر، شرط ثمربخشی عبادت است.
فناء و بقاء در ولایت خاصه
ولایت خاصه، با فناء عبد در حق و بقاء به حق تعریف میشود. فناء، نه انعدام وجود عبد، بلکه رفع جهت بشری و اتصال به حقیقت ربانی است. سالک در این مقام، چونان جویباری که به دریا میپیوندد، از خلقیت خویش فانی شده و در ساحت الهی بقا مییابد. این فرآیند، افعال او را از مبدأ الهی سرچشمه میدهد و او را به آلت حق تبدیل میسازد.
بخش سوم: نقد و تحلیل عرفانی
نقد خلط مفاهیم در تبیین ولایت
در برخی متون عرفانی، از جمله فصوص الحکم، تبیین مقام عصمت و تفکیک آن از سایر مراتب ولایی دچار نقصان است. این کتب، اغلب به مفاهیم عامه مانند فناء و بقاء اکتفا کرده و از مقام عصمت غفلت ورزیدهاند. این نقص، چونان سایهای بر آفتاب حقیقت، مانع از فهم کامل ولایت میگردد. قرآن کریم در آیه «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ» (سوره بقره، آیه ۲۵۷)، ایمان را محور ولایت عامه قرار داده و عمل صالح را شرط آن ندانسته است، که این امر، بر خطای خلط ولایت عامه با عمل صالح تأکید دارد.
ولایت عامه و شمول آن بر ظالمین
ولایت عامه، حتی ظالمین را در ظرف اضلال در بر میگیرد، چنانکه قرآن کریم میفرماید: «إِنَّ الظَّالِمِينَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ» (سوره جاثیه، آیه ۱۹: به راستى ستمگران، برخى از آنان، دوستان برخى ديگرند). این دیدگاه، ولایت را چونان جریانی فراگیر میداند که حتی در ظرف اضلال، ظهوری خاص دارد و جامعیت این مفهوم را نشان میدهد.
قرب نوافل و قرب فرائض
قرب نوافل، حالتی است که عبد، چونان آلتی در دست حق، عمل میکند، و قرب فرائض، مقامی است که حق فاعل اصلی است و عبد، آلت او. این مقامات، در اثر توجه تام به حق حاصل میشوند و سالک را به مرتبهای میرسانند که افعالش از مبدأ الهی سرچشمه میگیرد. این دو نوع قرب، چونان دو بال، سالک را به سوی حقیقت متعالی پرواز میدهند.
|
درنگ: قرب نوافل و فرائض، چونان دو مرتبه از پرواز روح به سوی حق، سالک را از محدودیتهای خلقی رها ساخته و به ساحت ربوبیت متصل میسازد. |
مثالهای تاریخی و عرفانی
اولیاء معصومین، چونان ستارگان درخشانی در آسمان ولایت، در مرتبهای فراتر از سالکین عادی قرار دارند. سخنان و اعمال ایشان، مانند کلام «فزت ورب الکعبه» از مولای متقیان، نشاندهنده توجه تام به حق است. این مثالها، چونان آیینهای، تفاوت بنیادین میان اولیاء معصومین و سایر سالکین را آشکار میسازند.
نقد عرفان غیرمنصوص
عرفان بدون توجه به مقام عصمت و اولیاء منصوص، چونان درختی بیریشه، ناقص است. شخصیتهایی که در مراتب پایینتر قرار دارند، در مقایسه با اولیاء معصومین، از جایگاه کمتری برخوردارند. این نقد، بر ضرورت نص الهی در تعیین اولیاء و معصومین تأکید دارد و از خلط مراتب عرفانی با مقام عصمت پرهیز میدهد.
بخش چهارم: ولایت و باطن هستی
ولایت بهعنوان باطن همه موجودات
ولایت، چونان روحی جاری در کالبد هستی، باطن همه چیز، از نبوت تا موجودات بیجان، است. حتی سنگ و گل، به قدر مرتبه وجودی خویش، از ولایت برخوردارند. این دیدگاه، عالم را سراسر مظهر ولایت الهی میداند و هر موجودی را دارای ظهور ولایی متناسب با مرتبهاش معرفی میکند.
بلاء و ولاء
بلاء، چونان ظرفی زرین، بستری برای ظهور ولاء است. ولایت، باطن همه موجودات است و در ظرف بلاء، به ظهور میرسد. این رابطه دیالکتیکی، چونان رقصی هماهنگ میان نور و سایه، مراتب ولایی را در هستی آشکار میسازد.
جمعبندی
این گفتار، با تکیه بر سه اصل ادبی، فلسفی، و اعتقادی، مفهوم ولایت را در دو ساحت عامه و خاصه تبیین نمود. ولایت عامه، چونان دریایی بیکران، همه مؤمنان و حتی موجودات غیرانسانی را در بر میگیرد، در حالی که ولایت خاصه، چونان قلهای رفیع، ویژه واصلینی است که به مقام فناء فیالله و بقاء بالله رسیدهاند. اولیاء معصومین، با برخورداری از عصمت الهی، در بالاترین مرتبه ولایت قرار دارند و این مقام، با نص الهی تعیین میگردد. عصمت، مقامی غیراکتسابی و فراتر از تقوا و عمل صالح است که تنها در اولیاء منصوص تحقق مییابد. نقد متون عرفانی، بر ضرورت تفکیک مقام عصمت از سایر مراتب ولایی تأکید دارد و معرفت را شرط ثمربخشی عبادت میداند. این تبیین، با تأکید بر نقش نص الهی و جایگاه اولیاء معصومین، چارچوبی جامع برای فهم ولایت در عرفان اسلامی ارائه میدهد و بر اهمیت ایشان بهعنوان قلههای قرب الهی تأکید میورزد.
|
با نظارت صادق خادمی |