در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 132

متن درس





تبیین عرفانی رابطه مالک و عبد در القاء حکمت الهی: شرح فصوص الحکم

تبیین عرفانی رابطه مالک و عبد در القاء حکمت الهی: شرح فصوص الحکم

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۱۳۲)

مقدمه: درآمدی بر حکمت الهی و رابطه مالک و عبد

کتاب فصوص الحکم، اثر بی‌بدیل محی‌الدین ابن‌عربی، چون گوهری درخشان در آسمان عرفان نظری می‌درخشد و شرح آن، دریچه‌ای است به سوی فهم ژرفای معارف الهی. درس‌گفتار شماره ۱۳۲ از مجموعه درس‌های استاد فرزانه قدس‌سره، با تمرکز بر رابطه عمیق و عرفانی میان مالک و عبد در فرآیند القاء حکمت الهی، به تبیین نقش تربیتی پیامبر اکرم (ص) به‌عنوان واسطه فیض و جایگاه قلب اولیا و انبیا به‌عنوان محل دریافت این حکمت می‌پردازد. این نوشتار، با حفظ امانت و وفاداری کامل به محتوای اصلی، مفاهیم این درس‌گفتار را در قالبی علمی و دانشگاهی ارائه می‌دهد. با بهره‌گیری از تمثیلات فاخر و استعارات معنوی، تلاش شده است تا معانی عمیق عرفانی در ساختاری منسجم و روشن برای مخاطبان متخصص تبیین گردد. متن حاضر، تمامی نکات و تحلیل‌های ارائه‌شده در درس‌گفتار را به‌صورت تفصیلی و بدون حذف یا خلاصه‌سازی در بر می‌گیرد و با افزودن توضیحات تکمیلی، پیوندهای معنایی و جمع‌بندی‌های موضوعی، به فهم دقیق‌تر این مفاهیم یاری می‌رساند.

بخش نخست: تبیین رابطه مالک و عبد در فرآیند القاء

ماهیت القاء و ضرورت دوسویه بودن آن

القاء حکمت الهی، چون جویباری نورانی که از سرچشمه وجود به سوی قلب‌های مستعد جاری می‌شود، تنها در رابطه‌ای دوسویه میان ملقی (دهنده) و ملقی علیه (گیرنده) تحقق می‌یابد. این رابطه، که میان مالک و عبد شکل می‌گیرد، به ضرورت وجود دو طرف در فرآیند انتقال معرفت الهی اشاره دارد. مالک، که در این مقام خداوند متعال از حیث ربوبیت است، حکمت را به عبد، که گیرنده این فیض الهی است، القا می‌کند. این فرآیند، با نظریه فیض در عرفان هم‌خوانی دارد که معرفت را از مبدأ الهی به قلب‌های آماده و مستعد منتقل می‌سازد.

درنگ: القاء حکمت الهی، تنها در رابطه‌ای دوسویه میان مالک (ملقی) و عبد (ملقی علیه) ممکن است، که نشان‌دهنده ضرورت وجود دهنده و گیرنده در فرآیند انتقال معرفت است.

مالکیت الهی و ربوبیت

مالک در این مقام، خداوند متعال است که از منظر ربوبیت، یعنی پروردگاری و مربی‌گری موجودات، حکمت را القا می‌کند. ربوبیت، چون چتری گسترده بر تمامی موجودات، صفتی است که خداوند را به‌عنوان مربی و هدایتگر معرفی می‌کند. این مفهوم با آیه شریفه ﴿رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ (رعد: ۱۶) هم‌خوانی دارد که بر پروردگاری خداوند بر آسمان‌ها و زمین تأکید می‌ورزد. مالکیت، به‌عنوان یکی از معانی ربوبیت، به تصرف کامل خداوند در عبد اشاره دارد که در فرآیند تربیت متجلی می‌شود.

درنگ: مالکیت الهی، که در ربوبیت متجلی است، به تصرف کامل خداوند در عبد و هدایت او به سوی کمال اشاره دارد.

عبدیت و شایستگی دریافت حکمت

عبد، به‌عنوان ملقی علیه، گیرنده حکمت الهی است که به دلیل استعداد و قابلیت ذاتی، شایسته دریافت این فیض می‌شود. عبدیت، چون آینه‌ای صیقل‌یافته، نشانه فقر وجودی و نیاز به هدایت الهی است. این ویژگی، قلب عبد را آماده پذیرش معرفت الهی می‌سازد و او را در جایگاه متربی قرار می‌دهد. نظریه عبودیت در عرفان، عبد را مظهر فقر ذاتی می‌داند که تنها با فیض الهی به کمال می‌رسد.

درنگ: عبدیت، شرط لازم برای دریافت فیض الهی است که قلب را به آینه‌ای صاف برای انعکاس حکمت الهی تبدیل می‌کند.

هدف القاء: تکمیل مستعدین

هدف از القاء حکمت الهی، تکمیل کسانی است که استعداد و قابلیت وصول به مقام جمع و وحدت حقیقی را دارند. این تکمیل، چون شکوفایی گلی در باغ وجود، به معنای ارتقای معنوی و رسیدن به مرتبه توحید است. نظریه وحدت وجود در عرفان ابن‌عربی، این فرآیند را به‌عنوان حرکت از کثرت به وحدت و از نقص به کمال تبیین می‌کند. تربیت، شرط لازم برای این وصول است که بدون آن، قلب قادر به دریافت کامل حکمت نخواهد بود.

درنگ: القاء حکمت، به منظور تکمیل مستعدین و هدایت آن‌ها به سوی مقام جمع و وحدت حقیقی است که تنها با تربیت الهی ممکن می‌شود.

تربیت: محور رابطه مالک و عبد

تربیت، چون ریسمانی است که عبد را به سوی مالک و مقصد نهایی هدایت می‌کند. این فرآیند، قلب را برای دریافت حکمت الهی آماده می‌سازد و بدون آن، وصول به مقامات عالی ممکن نیست. القاء حکمت، در بستر رابطه‌ای تربیتی میان مالک و عبد شکل می‌گیرد که در آن، محبت و اعطای الهی با شکر و امتنان عبد همراه است. این رابطه، با آیه شریفه ﴿لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ﴾ (ابراهیم: ۷) هم‌خوانی دارد که شکر را موجب افزایش نعمت الهی می‌داند.

درنگ: تربیت، محور اصلی القاء حکمت است که با محبت الهی و شکر عبد، قلب را برای وصول به کمال آماده می‌سازد.

پیامبر اکرم (ص) به‌عنوان واسطه فیض

پیامبر اکرم (ص)، چون آیینه‌ای تمام‌نما از اسم اعظم الهی، واسطه فیض در القاء حکمت به شیخ ابن‌عربی است. ایشان کتاب فصوص الحکم را به شیخ عطا کرده و او را در جایگاه عبد خویش قرار داده‌اند. این رابطه تربیتی، نشانه جایگاه والای پیامبر به‌عنوان معطی حکمت و شیخ به‌عنوان گیرنده آن است. نظریه واسطه فیض در عرفان، پیامبر را مظهر کامل اسماء الهی می‌داند که فیض را از مبدأ الهی به خلق منتقل می‌کند.

درنگ: پیامبر اکرم (ص)، به‌عنوان واسطه فیض الهی، حکمت را به شیخ ابن‌عربی عطا کرده و او را در جایگاه عبد خویش قرار داده است.

عبدیت در برابر علم

حدیث شریف «من علمني حرفاً فقد صيرني عبداً» بیانگر آن است که هر کس علمی به دیگری بیاموزد، او را در جایگاه عبد خویش قرار می‌دهد. این عبدیت، نشانه احترام و ادب در برابر معلم و مربی است که در فرآیند تربیت معنا می‌یابد. شیخ ابن‌عربی، با تواضع در برابر پیامبر اکرم (ص)، خود را عبد ایشان می‌داند، زیرا حکمت فصوص از طریق ایشان به وی عطا شده است.

درنگ: عبدیت در برابر معلم، نشانه ادب و تواضع است که رابطه تربیتی میان شاگرد و مربی را استوار می‌سازد.

نقد تفسیر شارح: پیامبر به‌عنوان ملقی

برخی شارحان، ملقی را حق تعالی دانسته‌اند، اما در این مقام، پیامبر اکرم (ص) به‌عنوان واسطه فیض، ملقی حکمت به شیخ است. گرچه همه فیض از خداوند است، اما نقش پیامبر به‌عنوان معطی حکمت در این فرآیند برجسته است. این تمایز، به اهمیت جایگاه واسطه‌های الهی در انتقال معرفت اشاره دارد و از سوء ادب در برابر پیامبر جلوگیری می‌کند.

درنگ: پیامبر اکرم (ص)، به‌عنوان واسطه فیض، ملقی حکمت به شیخ است و گرفتن حق تعالی به‌عنوان ملقی در این مقام، با نقش تربیتی پیامبر ناسازگار است.

مالکیت پیامبر و اتحاد ظاهر و مظهر

پیامبر اکرم (ص)، به دلیل اتحاد با حق در مقام مظهر اسم اعظم، می‌تواند مالک نامیده شود. این مالکیت، نه به معنای مالکیت الهی، بلکه به معنای تصرف تربیتی در عبد است. نظریه وحدت وجود، این اتحاد میان ظاهر (حق) و مظهر (پیامبر) را تبیین می‌کند که در آن، پیامبر به‌عنوان مظهر کامل اسماء الهی، حکمت را به شیخ منتقل می‌کند.

درنگ: پیامبر اکرم (ص)، به دلیل اتحاد با حق در مقام مظهر، می‌تواند مالک نامیده شود که حکمت را به عبد منتقل می‌کند.

شکر مخلوق و شکر خالق

حدیث شریف «من لم يشكر المخلوق لم يشكر الخالق» بیانگر آن است که شکر در برابر واسطه‌های الهی، شرط شکر خالق است. واسطه فیض، چون پلی نورانی میان حق و خلق، مظهر اراده الهی است و شکر او، شکر خداوند محسوب می‌شود. این ادب، در رابطه تربیتی میان شیخ و پیامبر اکرم (ص) متجلی است که شیخ با تواضع، شکرگزار پیامبر است.

درنگ: شکر مخلوق، به‌ویژه واسطه‌های الهی، شرط شکر خالق است و نشانه ادب در برابر مربیان معنوی است.

بخش دوم: معنای فص و حکمت در عرفان نظری

فص: نگین و خلاصه حکمت الهی

فص، چون نگینی درخشان بر انگشتری وجود، به دو معنای خلاصه و نگین به کار رفته است. در معنای اول، فص به خلاصه حکمت الهی اشاره دارد که بر اساس استعداد هر پیامبر در قلب او القا می‌شود. در معنای دوم، فص به نگینی تشبیه شده که معارف الهی بر آن منقش می‌گردد و قلب اولیا و انبیا را به‌عنوان محل تجلی این حکمت معرفی می‌کند. این مفهوم، با نظریه قلب در عرفان هم‌خوانی دارد که قلب را آینه‌ای برای دریافت فیض الهی می‌داند.

درنگ: فص، به معنای خلاصه یا نگین، نماد قلب اولیا و انبیاست که معارف الهی در آن منقش شده و حکمت را در خود جای می‌دهد.

قلب اولیا و انبیا: محل امانت حکمت

قلب اولیا و انبیا، چون گنجینه‌ای نورانی، محل امانت حکمت الهی است. این قلب، به دلیل پاکی و استعداد، شایسته دریافت فیض الهی است و معارف الهی به‌صورت تفصیلی و حقیقی در آن متجلی می‌شود. نظریه قلب در عرفان، این عضو را مرکز دریافت الهامات و معارف الهی می‌داند که با حالات مختلف، پویایی خود را حفظ می‌کند.

درنگ: قلب اولیا و انبیا، به دلیل استعداد و پاکی، محل امانت حکمت الهی است که معارف را به‌صورت تفصیلی و حقیقی دریافت می‌کند.

حکمت: معرفت به حق و اسماء الهی

حکمت در عرفان نظری، معرفت به حقایق اشیا بر اساس حقیقت آن‌هاست که شامل شناخت حق، اسماء، و صفات الهی می‌شود. این معرفت، چون نوری که قلب را روشن می‌سازد، اساس حکمت عرفانی است و سالک را به سوی توحید هدایت می‌کند. حکمت، اسرار عالم را در بر می‌گیرد و در قلب پیامبر به‌عنوان کلمه الهی نزول می‌یابد.

درنگ: حکمت در عرفان، معرفت به حق، اسماء، و صفات الهی است که قلب را به سوی توحید و کمال سوق می‌دهد.

فص حکمت الهی در کلمه آدمی

اولین القاء حکمت الهی، در کلمه آدمی، یعنی حضرت آدم (ع)، متجلی شده است. این فص، خلاصه معرفت الهی است که در قلب ایشان منقش شده و نشان‌دهنده جایگاه والای انسان به‌عنوان خلیفه الهی است. قلب پیامبر، چون نگینی مزین به معارف، محل تجلی این حکمت است که بر اساس استعداد و قابلیت او القا می‌شود.

درنگ: فص حکمت الهی در کلمه آدمی، خلاصه معرفت الهی است که در قلب حضرت آدم (ع) به‌عنوان خلیفه الهی منقش شده است.

پویایی قلب و حالات نبوی

قلب، حتی در مقام نبوی، ثابت نیست و در حالات مختلف سیر می‌کند. حدیث شریف «إن لي مع الله حالات» به حالات گوناگون پیامبر اکرم (ص) با خداوند اشاره دارد که قلب ایشان را در سیر معنوی نگه می‌دارد. این پویایی، نشانه دریافت پیوسته فیض الهی است که قلب را از ثبات ظاهری به سوی سیر باطنی هدایت می‌کند.

درنگ: قلب پیامبر، به دلیل پویایی و حالات مختلف، پیوسته در سیر معنوی است و فیض الهی را به‌صورت متغیر دریافت می‌کند.

معانی لغوی و عرفانی فص

فص، در لغت، معانی متعددی دارد که از جمله آن‌ها می‌توان به خلاصه، نگین، و مفصل (محل اتصال دو استخوان) اشاره کرد. ابن سکیت، فص را به معنای مفصل تعریف کرده که به پیوند و اتصال اشاره دارد. همچنین، در شعری آمده است: «وَ رَبَّ أَمْرٍ خِلْتَهُ مَائِقًا وَيَأْتِيكَ بِالْأَمْرِ مِنْ فَصِّهِ»، که فص را به معنای تفصیل و توضیح امر مجمل به کار برده است. با این حال، معانی خلاصه و نگین با مقام عرفانی فصوص الحکم مناسب‌ترند، زیرا به قلب اولیا و انبیا به‌عنوان محل حکمت الهی اشاره دارند.

درنگ: معانی خلاصه و نگین برای فص، با مقام عرفانی فصوص الحکم هم‌خوانی بیشتری دارند و به قلب اولیا به‌عنوان محل حکمت الهی اشاره می‌کنند.

بخش سوم: نقدهای عرفانی و تبیین‌های تکمیلی

نقد سوء ادب در تفسیر مالک و عبد

گرفتن حق تعالی به‌عنوان مالک و پیامبر اکرم (ص) به‌عنوان عبد، سوء ادب محسوب می‌شود، زیرا پیامبر در این مقام، معطی حکمت است، نه گیرنده. شیخ ابن‌عربی، با تواضع، خود را عبد پیامبر می‌داند و حکمت فصوص را از ایشان دریافت کرده است. این کرنش، نشانه ادب و معرفت در برابر واسطه فیض الهی است.

درنگ: گرفتن پیامبر اکرم (ص) به‌عنوان عبد در برابر حق تعالی، سوء ادب است، زیرا ایشان در این مقام، معطی حکمت و واسطه فیض الهی‌اند.

مالکیت انسانی در برابر ربوبیت الهی

مالکیت در این مقام، به معنای تصرف تربیتی معلم در شاگرد است، نه مالکیت الهی. در حق تعالی، ربوبیت و مالکیت متحدند، اما در انسان، مربی ممکن است مالک نباشد. این تمایز، به تفاوت میان ربوبیت الهی و انسانی اشاره دارد که در فرآیند تربیت متجلی می‌شود.

درنگ: مالکیت انسانی، به معنای تصرف تربیتی معلم در شاگرد است که با ربوبیت الهی، که شامل مالکیت کامل است، متفاوت است.

الهام الهی و معرفت غیراکتسابی

شیخ ابن‌عربی، حکمت فصوص را به‌صورت الهام و عنایت الهی دریافت کرده است، نه از طریق اکتساب. این الهام، نشانه عنایت ویژه الهی به قلب شیخ است که معارف و اسرار الهی را به‌صورت بی‌واسطه دریافت کرده است. این ویژگی، جایگاه والای شیخ را در دریافت حکمت الهی نشان می‌دهد.

درنگ: حکمت فصوص، به‌صورت الهام و عنایت الهی در قلب شیخ ابن‌عیری منقش شده و نشانه معرفت غیراکتسابی اوست.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، با نقد تفسیرهای نادرست و تبیین نقش پیامبر اکرم (ص) به‌عنوان واسطه فیض، بر اهمیت ادب در برابر واسطه‌های الهی تأکید دارد. مالکیت انسانی، به‌عنوان تصرف تربیتی، از ربوبیت الهی متمایز است و الهام الهی، نشانه عنایت ویژه به قلب‌های مستعد است. این مفاهیم، چارچوبی عمیق برای فهم رابطه تربیتی و عرفانی در فرآیند القاء حکمت ارائه می‌دهند.

جمع‌بندی نهایی

درس‌گفتار شماره ۱۳۲ فصوص الحکم، با تمرکز بر رابطه عرفانی مالک و عبد، نقش تربیتی پیامبر اکرم (ص) به‌عنوان واسطه فیض الهی و جایگاه قلب اولیا و انبیا را به‌عنوان محل دریافت حکمت الهی تبیین می‌کند. فص، به معنای خلاصه یا نگین، نماد قلب پیامبران است که معارف الهی در آن منقش می‌شود. حکمت، معرفت به حق، اسماء، و صفات الهی است که بر اساس استعداد هر پیامبر القا می‌شود. تربیت، شرط لازم برای وصول به کمال و خروج از حیوانیت است که بدون واسطه‌های الهی ممکن نیست. این نوشتار، با ادغام تمامی نکات و تحلیل‌های درس‌گفتار در قالبی علمی و ساختارمند، چارچوبی جامع برای فهم این مفاهیم ارائه می‌دهد. تمثیلات فاخر و استعارات معنوی، به غنای متن افزوده و آن را برای مخاطبان متخصص به منبعی ارزشمند تبدیل کرده است.

با نظارت صادق خادمی