در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 141

متن درس





تبیین عرفانی مقام آدم، تجلیات الهی و علم فعلی حق

تبیین عرفانی مقام آدم، تجلیات الهی و علم فعلی حق

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۱۴۱)

مقدمه

فصوص الحکم، اثر سترگ محیی‌الدین ابن‌عربی، چونان دریایی ژرف از معارف عرفانی است که هر موج آن، حکمت الهی را در قالب کلمات انبیا به نمایش می‌گذارد. این نوشتار، با استناد به درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، به بررسی سه محور کلیدی در این اثر می‌پردازد: مخالفت حضرت آدم (ع)، تجلی ذاتی و صفاتی، و علم فعلی حق. این موضوعات، گویی ستارگانی در آسمان عرفان نظری‌اند که راه سالکان را به سوی حقیقت روشن می‌سازند. با بهره‌گیری از تمثیلات و اشارات ادبی، تلاش شده است تا مفاهیم پیچیده عرفانی در قالبی روشن و متین ارائه گردد، مانند نوری که از مشکات وحی ساطع شده و در آینه عقل و ایمان منعکس می‌شود.

بخش یکم: مخالفت حضرت آدم و مقام جمع

اهمیت موضوعات مورد بحث

سه محور اصلی این نوشتار، یعنی مخالفت حضرت آدم (ع)، تجلی ذاتی و صفاتی، و علم فعلی حق، از ارکان بنیادین عرفان نظری‌اند. این موضوعات، مانند سه شاخه از درختی تنومند، چارچوبی جامع برای فهم رابطه انسان با حق و نظام ربوبی فراهم می‌کنند.

احتیاط در نسبت دادن مخالفت به آدم

نسبت دادن مخالفت به حضرت آدم (ع) باید با نهایت دقت انجام شود، زیرا این مخالفت از جنس گناه متعارف نیست و نباید به‌سادگی با برداشت‌های عامه‌پسند خلط گردد. این احتیاط، مانند سپری است که از تفسیرهای شتاب‌زده و نادرست در برابر مقام والای آدم (ع) حفاظت می‌کند.

ماهیت مخالفت آدم

مخالفت آدم (ع)، نه نهی مولوی، بلکه نهی تنزیهی و تقدیسی است که به احراز مقام جمع او منجر شد. این مخالفت، مانند کلیدی بود که درهای مقام جمع را گشود، جایی که ناسوت و لاهوت در وجود آدم (ع) به هم پیوند خوردند.

هبوط و صعود آدم

مخالفت آدم (ع) با هبوط و صعود همراه بود. هبوط او، مقدمه‌ای برای قبول توبه و صعود به مقامات عالی شد، در حالی که شیطان تنها در هبوط خود باقی ماند. این تفاوت، گویی خطی است که میان مسیر هدایت آدم و سقوط شیطان کشیده شده است.

سرّ القدر در مخالفت آدم

مخالفت آدم (ع)، سرّ القدر الهی است که از طریق آن، مقام جمع انسانی تحقق یافت و شیطان شکست خورد. این سرّ، مانند رازی است که در پس پرده خلقت نهفته و تنها با تأمل عمیق عرفانی آشکار می‌گردد.

مرجعیت قرآن کریم در تبیین مقام آدم

قرآن کریم، کامل‌ترین مرجع برای فهم خصوصیات آدم (ع) است، زیرا همه جنبه‌های وجودی او را با دقت بیان کرده است. این مرجعیت، مانند چراغی است که تاریکی‌های تفسیرهای نادرست را می‌زداید.

نتایج مخالفت آدم

مخالفت آدم (ع)، نه‌تنها او را به مقام مسجود ملائکه رساند، بلکه شیطان را زمین‌گیر کرد و شکست او را رقم زد. این نتیجه، مانند پیروزی نوری است که تاریکی‌های شیطان را در هم می‌شکند.

شکست شیطان به دست انسان

خداوند، برای رسوا کردن شیطان، او را به دست انسان لگدمال کرد. این واسطه‌گری، گویی نشانه‌ای از شرافت و عظمت مقام انسانی در نظام خلقت است.

عدم شکست اولیای الهی

هیچ پیامبر یا معصومی در تاریخ شکست نخورده است، زیرا عصمت، مانع از هرگونه ناکامی است. هر شکستی از خود انسان ناشی می‌شود، نه از اولیای الهی. این اصل، مانند صخره‌ای است که در برابر امواج باطل استوار می‌ماند.

کاستی در فهم مباحث ربوبی

مباحث ولایت، اسماء الله، و شیطان، به‌عنوان اسرار ربوبی، در علم دینی از جایگاه و هویت اصلی خود تهی شده‌اند. این کاستی، مانند سایه‌ای است که بر نور معرفت عرفانی افتاده و ضرورت احیای این مباحث را نمایان می‌سازد.

درنگ: مخالفت آدم (ع)، چونان کلیدی است که درهای مقام جمع را گشود و شیطان را در برابر اراده الهی ناکام گذاشت، و قرآن کریم، مرجع اصلی فهم این حقیقت است.

بخش دوم: تجلی ذاتی و صفاتی

تمایز فیض اقدس و مقدس

تجلی ذاتی، یا فیض اقدس، به حب ذاتی حق بازمی‌گردد، در حالی که تجلی صفاتی، یا فیض مقدس، به ظهور اسماء و صفات الهی مربوط است. فیض اقدس، مانند سرچشمه‌ای زلال است که از ذات الهی جوشیده و فیض مقدس، جویبارهایی است که از آن سرچشمه جاری می‌شوند.

برتری فیض اقدس

فیض اقدس، به دلیل نزدیکی به حب ذاتی حق و دوری از کثرت صفاتی، از فیض مقدس برتر است. این برتری، مانند تفاوت میان خورشید و پرتوهای آن است که هرچند هر دو نورانی‌اند، خورشید سرچشمه نور است.

مراتب نزول فیض

فیض الهی از ذات به احدیت، از احدیت به واحدیت، و از واحدیت به وجود خارجی کشیده می‌شود. این سلسله‌مراتب، مانند نردبانی است که از عرش الهی به سوی ناسوت امتداد یافته است.

تبیین حدیث قدسی

حدیث «کنت کنزاً مخفیاً فأحببت أن أعرف فخلقت الخلق» به مراتب ذاتی (کنز مخفی)، علمی (احببت ان اعرف)، و عینی (خلقت الخلق) اشاره دارد. این حدیث، مانند نقشه‌ای است که روند خلقت را از حب ذاتی تا ظهور خارجی تبیین می‌کند.

فیض اقدس و تجلی حبی

فیض اقدس، تجلی حبی ذاتی است که وجود اشیاء و استعدادات آن‌ها را در حضرات علمی و عینی ایجاد می‌کند. این فیض، مانند بذری است که در خاک اعیان ثابته کاشته شده و نهال وجود را می‌رویاند.

فیض مقدس و تجلیات اسمائی

فیض مقدس، تجلیات اسمائی است که ظهور خارجی اشیاء را بر اساس استعدادات اعیان ثابته ممکن می‌سازد. این فیض، مانند رنگی است که بر بوم خلقت نقش می‌بندد و مظاهر خارجی را پدیدار می‌سازد.

درنگ: فیض اقدس، چونان سرچشمه‌ای است که از حب ذاتی حق جوشیده و فیض مقدس، جویبارهایی است که مظاهر اسماء و صفات را به ظهور می‌رساند.

بخش سوم: علم فعلی حق

مفهوم علم فعلی حق

علم فعلی حق، مفهومی ثقیل و پیچیده در عرفان نظری است که به تحقق علم الهی در ظرف مخلوقات اشاره دارد. این علم، مانند آینه‌ای است که معلومات الهی در آن منعکس می‌شوند.

تفاوت علم فعلی ذاتی و ظهوری

علم فعلی ذاتی حق، علمی است که خلق به‌واسطه آن تحقق می‌یابد، در حالی که علم ظهوری حق، از تحقق مخلوق در ظرف علم الهی ناشی می‌شود. این تمایز، مانند تفاوت میان سرچشمه و جویبار است که هر دو از یک حقیقت سرچشمه می‌گیرند.

رابطه محکوم علیه و حاکم

محکوم علیه (مخلوق) بر حاکم (حق) تأثیر می‌گذارد، زیرا علم الهی به‌واسطه معلومات تحقق می‌یابد. این رابطه، مانند گفت‌وگویی است میان خلق و خالق که در آن، مخلوق ظرف ظهور علم الهی می‌شود.

انسجام اقوال شیخ

میان قول شیخ در این فص و فص عزیزی درباره علم الهی به اشیاء و معلومات، هیچ منافاتی وجود ندارد. این انسجام، مانند بافتی یکپارچه است که همه بخش‌های فصوص را به هم پیوند می‌دهد.

درنگ: علم فعلی حق، مانند آینه‌ای است که معلومات الهی در آن منعکس شده و رابطه متقابل میان حق و خلق را آشکار می‌سازد.

بخش چهارم: آیات و احادیث مرتبط

اعتراض ملائکه به خلقت آدم

قرآن کریم می‌فرماید:
﴿أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ﴾ (البقرة: ۳۰)؛ «آيا در [زمين] كسى را قرار مى‌دهى كه در آن فساد كند و خون‌ها بريزد؟» این آیه، به اعتراض ملائکه به خلقت آدم (ع) و برداشت آن‌ها از امکان فساد در انسان اشاره دارد، اما مخالفت آدم را در چارچوب حکمت الهی قرار می‌دهد.

خلقت انسان در اطوار

قرآن کریم می‌فرماید:
﴿وَلَقَدْ خَلَقْنَاكُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ﴾ (الأعراف: ۱۱)؛ «و به‌راستى شما را آفريديم، سپس صورت‌تان بخشيديم، آن‌گاه به فرشتگان گفتيم: براى آدم سجده كنيد.» این آیه، بر خلقت تدریجی انسان در مراتب مختلف وجودی و جایگاه والای او در برابر ملائکه تأکید دارد.

حجت بالغه الهی

قرآن کریم می‌فرماید:
﴿فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ﴾ (الأنعام: ۱۴۹)؛ «و خداوند را حجت رسا و تمام است.» این آیه، بر عدالت الهی در محاکمه انسان بر اساس اعمالش تأکید دارد.

حدیث خیر و غیر خیر

حدیث نبوی می‌فرماید: «هرکس خیری یافت، خدا را سپاس گوید و هرکس غیر آن یافت، جز خویشتن را ملامت نکند.» این حدیث، بر مسئولیت انسان در برابر اعمالش و لزوم حمد الهی برای خیر و خودسرزنشی برای غیر خیر تأکید دارد.

حکم الهی بر اساس فتوای انسان

خداوند، انسان را بر اساس فتوای خودش محاکمه می‌کند؛ اگر سخت‌گیر باشد، سخت‌گیری می‌شود و اگر آسان‌گیر باشد، آسان گرفته می‌شود. این اصل، مانند آینه‌ای است که اعمال انسان را به خود او بازمی‌گرداند.

درنگ: آیات و احادیث، مانند چراغ‌هایی‌اند که مسیر فهم عرفانی را روشن کرده و عدالت الهی در محاکمه انسان را آشکار می‌سازند.

بخش پنجم: شهود عارف و مراتب وجود

شهود عارف محقق

عارف محقق، که به مراتب وجود آگاه است، انسان را در همه مظاهر سماوی و عنصری، با صور مناسب هر مرتبه، مشاهده می‌کند. این شهود، مانند سفری است که عارف در عوالم مختلف طی کرده و انسان را در هر عالم به شکلی متناسب می‌بیند.

قابلیت انسان و فیض اقدس

قابلیت انسان برای پذیرش روح الهی، تنها از فیض اقدس ناشی می‌شود که منزه از شوائب کثرت اسمائی و نقائص حقایق امکانی است. این قابلیت، مانند ظرفی است که از سرچشمه فیض اقدس پر می‌شود.

طلب واجب توسط قابل

انسان، به‌عنوان قابل، به دلیل فقدان ذاتی، واجب‌الوجود (حق) را طلب می‌کند. این طلب، مانند جویباری است که از فقدان به سوی وفور الهی جاری می‌شود.

درنگ: شهود عارف، مانند آینه‌ای است که انسان را در همه مراتب وجودی بازمی‌تاباند، و فیض اقدس، سرچشمه قابلیت او برای پذیرش روح الهی است.

بخش ششم: نقد ساختار فصوص الحکم

پراکندگی مباحث در فصوص

یکی از مشکلات فصوص الحکم، چه در متن و چه در شرح، پراکندگی مباحث است که به‌صورت تکه‌تکه در بخش‌های مختلف مطرح شده‌اند. این پراکندگی، مانند پازلی است که قطعات آن در سراسر کتاب پراکنده شده و فهم منسجم را دشوار می‌سازد.

لزوم تدوین منسجم

برای فهم بهتر فصوص، لازم بود هر بحث در جای خود به‌طور کامل بیان شود. این ضرورت، مانند نیاز به نقشه‌ای دقیق برای سفری پیچیده است که سالک را از گمراهی حفظ می‌کند.

درنگ: پراکندگی مباحث فصوص، مانند پازلی است که نیازمند تدوین منسجم برای فهم کامل معارف عرفانی آن است.

جمع‌بندی

این نوشتار، با تبیین مخالفت حضرت آدم (ع)، تجلیات ذاتی و صفاتی، و علم فعلی حق، چارچوبی عمیق برای فهم مراتب وجود و نقش انسان در نظام ربوبی ارائه داد. مخالفت آدم (ع)، به‌عنوان نهی تنزیهی و تقدیسی، نه‌تنها او را به مقام جمع رساند، بلکه شیطان را در برابر اراده الهی ناکام گذاشت. فیض اقدس و مقدس، مراتب تجلی الهی را روشن ساختند، و علم فعلی حق، رابطه متقابل میان حق و خلق را تبیین کرد. آیات قرآن کریم و احادیث نبوی، مانند چراغ‌هایی، مسیر فهم این معارف را روشن کردند. نقد پراکندگی مباحث در فصوص، بر ضرورت تدوین منسجم‌تر تأکید دارد. این تبیین، مانند جویباری است که از سرچشمه حکمت الهی جاری شده و قلب سالک را سیراب می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی