در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 153

متن درس





شرح فصوص الحکم: جمعيت الهيه و مراتب وجودی انسان

شرح فصوص الحکم: جمعيت الهيه و مراتب وجودی انسان

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۱۵۳)

مقدمه

فصوص الحکم، اثر جاودان محی‌الدین ابن‌عربی، چون آیینه‌ای شفاف، مراتب وجود و پیوند انسان با حقایق الهی را بازمی‌تاباند. این کتاب، با تبیین حکمت‌های الهی در قالب کلمات انبیا، به‌ویژه کلمه آدمی، انسان را به‌عنوان مظهر تام اسماء و صفات الهی معرفی می‌کند. در جلسه صد و پنجاه و سوم از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، به بررسی مفهوم جمعيت الهيه در انسان، سه جهت وجودی آن (جناب الهی، حقیقت الحقایق، و طبیعت کلیة)، و نقش انسان به‌عنوان کون جامع پرداخته شده است. این نوشتار، با نگاهی عمیق و علمی، تمامی جزئیات و مفاهیم اصلی را با زبانی متین و فصیح ارائه می‌دهد تا برای پژوهشگران و طالبان معرفت، دریچه‌ای به سوی فهم ژرف عرفان نظری بگشاید.

بخش نخست: جمعيت الهيه و مراتب آن

ماهیت جمعيت الهيه

جمعيت الهيه، چون گوهری درخشان در وجود انسان، از آميختگی سه جهت وجودی شکل می‌گیرد: جناب الهی، حقیقت الحقایق (حضرت امکانی)، و طبیعت کلیة. این سه جهت، چارچوبی جامع برای تبیین وجود انسان به‌عنوان مظهر تام صفات الهی، امکانی، و مادی فراهم می‌آورند.

درنگ: جمعيت الهيه در انسان، از سه جهت جناب الهی، حقیقت الحقایق (حضرت امکانی)، و طبیعت کلیة تشکیل شده و او را به مظهر جامع اسماء و صفات الهی تبدیل می‌کند.

این آميختگی، مانند هم‌نشینی نور، سایه، و ماده در یک تابلوی هستی است که انسان را به شاهکار خلقت بدل می‌سازد.

جهت‌های سه‌گانه ظهور

ظهور انسان در سه ساحت تعریف می‌شود: نخست، جناب الهی که به حق‌تعالی و حضرت واحديت اشاره دارد؛ دوم، حقیقت الحقایق که به حضرت امکانی و حقایق ممکنات مربوط است؛ و سوم، طبیعت کلیة که خصوصیات و صفات خاص موجودات را دربرمی‌گیرد.

این سه ساحت، مانند سه رودخانه‌ای هستند که در دریای وجود انسان به هم می‌پیوندند و او را به مظهر جامعی از هستی تبدیل می‌کنند.

جامعیت انسان در برابر سایر موجودات

انسان، به دلیل دارا بودن جمعيت الهيه، صفات الهی، امکانی، و مادی را در خود متحد کرده و از سایر موجودات متمایز است. موجودات دیگر، فاقد این جامعیت‌اند و نمی‌توانند تمامی مراتب وجودی را در خود گرد آورند.

درنگ: انسان، به دلیل جمعيت الهيه، تنها موجودی است که صفات الهی، امکانی، و مادی را در خود جمع کرده و از سایر موجودات متمایز است.

این تمایز، مانند ستاره‌ای است که در آسمان خلقت می‌درخشد و جایگاه والای انسان را نشان می‌دهد.

نقد نسخه‌های متنی: طبیعت کلیة در برابر طبیعت کل

در برخی نسخه‌های فصوص الحکم، به‌جای «الطبيعة الكلية»، عبارت «الطبيعة الكل» آمده است. این تفاوت، معنایی متفاوت ایجاد می‌کند: «کل» به معنای محدود و بشرط لا است، درحالی‌که «کلية» به معنای عام و لابشرط است. نسخه صحیح، «الطبيعة الكلية» است که به صفت عام طبیعت اشاره دارد و با معنای عرفانی متن سازگار است.

این تصحيح، مانند صیقل دادن آینه‌ای است که حقیقت متن را روشن‌تر می‌سازد.

جمع‌بندی بخش نخست

جمعيت الهيه، به‌عنوان محور وجودی انسان، از سه جهت جناب الهی، حقیقت الحقایق، و طبیعت کلیة شکل گرفته و انسان را به مظهر تام اسماء و صفات الهی تبدیل می‌کند. تمایز انسان از سایر موجودات، در این جامعیت نهفته است. نقد نسخه‌های متنی، بر اهمیت دقت در نسخه‌شناسی متون عرفانی تأکید دارد.

بخش دوم: جناب الهی و صفات ربوبی

جناب الهی و حضرت واحديت

جناب الهی، به حضرت واحديت، یعنی تعين ثانی و ظرف اسماء و صفات الهی، اشاره دارد. این حضرت، مبنای ظهور مظاهر علمی (اعیان ثابتة) و عینی (موجودات خارجی) است. تمامی موجودات، از این حضرت، بدون واسطه، وجود خاص خود را کسب می‌کنند.

درنگ: جناب الهی، شامل حضرت واحديت است که ظرف اسماء و صفات الهی بوده و مبنای ظهور تمامی موجودات است.

این ارتباط، مانند نوری است که از خورشید الهی ساطع شده و هر موجود را به رنگ خاص خود روشن می‌کند.

صفات ربوبی در انسان

انسان، حامل صفات ربوبی است که از جناب الهی به او عطا شده و او را به مرآت اسماء و صفات الهی تبدیل می‌کند. اگر انسانی فاقد صفات الهی باشد، به مرتبه حیوانی تنزل یافته و نمی‌تواند ادعای انسانیت کند.

این صفات، مانند گوهرهایی‌اند که در صدف وجود انسان جای گرفته و او را به خلیفه الهی بدل می‌سازند.

ارزیابی صفات انسانی

انسان باید میزان تجلی صفات الهی در خود را در برابر صفات امکانی و طبیعی ارزیابی کند. این ارزیابی، معیاری برای شناخت مقام وجودی او و میزان نزدیکی یا دوری‌اش از کمال است.

این سنجش، مانند ترازویی است که وزن حقیقت انسان را در برابر مراتب وجودی می‌سنجد.

جمع‌بندی بخش دوم

جناب الهی، به‌عنوان مبدأ ظهور اسماء و صفات، انسان را به مظهر ربوبیت تبدیل می‌کند. صفات ربوبی، شرط لازم برای تحقق انسانیت و خلافت الهی است. ارزیابی این صفات، انسان را به شناخت مقام وجودی خود رهنمون می‌سازد.

بخش سوم: حقیقت الحقایق و حضرت امکانی

تفسیر حقیقت الحقایق

حقیقت الحقایق در این مقام، به حضرت امکانی اشاره دارد، نه احدیت. این حقیقت، به دلیل قرار گرفتن در مقابل جناب الهی، صرفاً به حقایق کونیه (امکانی) محدود است و شامل حقایق الهی (وجوبی) نمی‌شود.

درنگ: حقیقت الحقایق در این مقام، به حقایق کونیه (حضرت امکانی) محدود است و به احدیت اشاره ندارد.

این تفسیر، مانند کلیدی است که قفل ابهام معنای حقیقت الحقایق را می‌گشاید.

معانی چندگانه حقیقت الحقایق

حقیقت الحقایق، دارای سه معنای عرفانی است: احدیت (رأس وجوب)، حضرت امکانی (رأس موجودات)، و انسان کامل (رأس جمعيت). همچنین، ابن‌عربی در کتاب انشاء الدوائر، این اصطلاح را به معنای جوهر، یعنی اصل وجودی عالم، به کار برده است.

این تعدد معانی، مانند شاخه‌های درختی است که هر یک به سوی حقیقتی خاص رهنمون می‌شود.

حضرت امکانی و حقایق ممکنات

حضرت امکانی، تمامی حقایق ممکنات موجود (در خارج) و معدوم (در علم الهی) را دربرمی‌گیرد. این حقایق، به‌صورت تدریجی در عالم خارج متجلی می‌شوند.

این جامعیت، مانند اقیانوسی است که تمامی قطرات ممکنات را در خود جای داده است.

وجه کونی و عبودیت

وجه کونی انسان، او را از ربوبیت متمایز کرده و به عبودیت متصف می‌سازد. این وجه، به مقام امکانی انسان و تسلیم او در برابر حق اشاره دارد.

این عبودیت، مانند بال‌هایی است که انسان را به سوی پرواز در آسمان معرفت رهنمون می‌سازد.

ارجاع به منابع مکمل

شيخ قونوی در کتاب مفتاح (مصباح الانس)، حقیقت الحقایق را به مرتبه انسان کامل نسبت داده و ابن‌عربی در انشاء الدوائر، آن را به معنای جوهر به کار برده است. این ارجاعات، بر اهمیت منابع مکمل در فهم فصوص الحکم تأکید دارند.

این ارجاعات، مانند چراغ‌هایی‌اند که مسیر فهم عرفانی را روشن می‌کنند.

جمع‌بندی بخش سوم

حقیقت الحقایق، به‌عنوان یکی از اضلاع جمعيت الهيه، به حضرت امکانی اشاره دارد که حقایق ممکنات را دربرمی‌گیرد. معانی چندگانه این اصطلاح (احدیت، امکانی، انسان کامل، و جوهر)، انعطاف‌پذیری اصطلاحات عرفانی را نشان می‌دهد. وجه کونی انسان، او را به مقام عبودیت می‌رساند.

بخش چهارم: طبیعت کلیة و نشأت انسانی

طبیعت کلیة و قوابل عالم

طبیعت کلیة، تمامی قوابل عالم، از مجردات (اعلی) تا مادیات (اسفل)، را دربرمی‌گیرد و مبدأ فعل و انفعال در تمامی جواهر عالم است. این طبیعت، قابل پذیرش تمامی تأثیرات اسمائی الهی است.

درنگ: طبیعت کلیة، به‌عنوان ظرف مادی، تمامی قوابل عالم را دربرگرفته و مبدأ فعل و انفعال در جواهر است.

این طبیعت، مانند بستری است که تمامی بذرهای وجودی در آن کاشته شده و به بار می‌نشینند.

استعداد خاص انسان

طبیعت کلیة، استعداد خاصی را برای انسان فراهم می‌کند که او را قادر به دریافت فیض الهی و ظهور صفات می‌سازد. این استعداد، در نشأة طبیعی انسان متجلی است که تمامی قوابل عالم را در خود جای داده است.

این استعداد، مانند ظرفی است که تمامی گوهرهای الهی و امکانی را در خود نگه می‌دارد.

تقدیم و تأخیر در متن

در متن فصوص، عبارت «فى النشأة الحاملة» بر «الى ما تقتضيه الطبيعة الكلية» مقدم شده تا تأکید بر ظرف ناسوت (عالم ماده) باشد. ترتیب صحیح، ابتدا اشاره به طبیعت کلیة و سپس نشأة حامله است تا معنای عرفانی حفظ شود.

این تقدیم، مانند چیدمان دقیق قطعات یک معما است که تصویر کامل حقیقت را آشکار می‌کند.

نشأت سه‌گانه انسان

انسان دارای سه نشأة است: روحی، طبیعی (عنصری)، و مرتبیه. نشأة مرتبیه، مقام جمع میان نشأة روحی و عنصری است که در انسان کامل تحقق می‌یابد.

درنگ: انسان دارای سه نشأة روحی، طبیعی، و مرتبیه است که نشأة مرتبیه مقام جمع میان روحی و عنصری را در انسان کامل نشان می‌دهد.

این نشأت، مانند سه پرده از یک نمایش عظیم‌اند که انسان را به قهرمان صحنه خلقت تبدیل می‌کنند.

نشأة عنصری و ظهور صفات

نشأة عنصری انسان، ظرف ظهور صفات الهی و امکانی در عالم ناسوت است. این نشأة، تمامی قوابل عالم را دربرمی‌گیرد و انسان را به مرکز ظهور مراتب وجودی تبدیل می‌کند.

این نشأة، مانند بوم نقاشی است که تمامی رنگ‌های الهی و امکانی بر آن نقش بسته‌اند.

جمع‌بندی بخش چهارم

طبیعت کلیة، به‌عنوان ظرف مادی، تمامی قوابل عالم را دربرگرفته و مبنای ظهور صفات در نشأة عنصری انسان است. نشأت سه‌گانه انسان (روحی، طبیعی، و مرتبیه)، او را به مظهر جامع مراتب وجودی تبدیل می‌کنند. تقدیم نشأة حامله، بر اهمیت ظرف ناسوت در تحقق جمعيت الهيه تأکید دارد.

بخش پنجم: وجوب و امکان در نظام هستی

وجوب ذاتی حق

حق‌تعالی، در تمامی صفات واجب است، جز وجوب ذاتی که خاص اوست و ممکنات در آن شریک نمی‌شوند. امکان، صفتی است که با وجوب ذاتی حق منافات دارد.

درنگ: وجوب ذاتی، صفت انحصاری حق است که او را از ممکنات متمایز می‌کند، درحالی‌که امکان، صفت اصلی ممکنات است.

این تقابل، مانند خطی است که آسمان وجوب را از زمین امکان جدا می‌سازد.

امکان و ممکنات

امکان، صفت اصلی ممکنات است که آنها را از حق متمایز می‌کند. حق نمی‌تواند ممکن باشد، زیرا امکان با وجوب ذاتی او ناسازگار است.

این تمایز، مانند دو ساحل متضاد یک رودخانه است که هر یک قلمرویی خاص را نشان می‌دهد.

ظهور تدریجی ممکنات

حقایق ممکنات، چه موجود در خارج و چه معدوم در علم الهی، در ظرف امکانی نهفته‌اند و به‌صورت تدریجی در عالم خارج متجلی می‌شوند.

این ظهور، مانند شکوفه‌هایی است که به‌تدریج بر شاخسار هستی می‌شکفند.

جمع‌بندی بخش پنجم

وجوب ذاتی، صفت انحصاری حق، و امکان، صفت اصلی ممکنات است که این دو، مبنای تقسيم‌بندی وجودی در عرفان ابن‌عربی را تشکیل می‌دهند. ظهور تدریجی ممکنات، نظام خلقت را در ظرف امکانی نشان می‌دهد.

نتیجه‌گیری

شرح جلسه صد و پنجاه و سوم فصوص الحکم، با تبیین جمعيت الهيه در انسان، سه جهت وجودی او (جناب الهی، حقیقت الحقایق، و طبیعت کلیة)، و نقش او به‌عنوان کون جامع، چارچوبی عمیق برای فهم عرفان نظری ارائه می‌دهد. انسان، با دارا بودن صفات الهی، امکانی، و مادی، مظهر تام اسماء و صفات الهی است. حقیقت الحقایق، با معانی چندگانه (احدیت، امکانی، انسان کامل، و جوهر)، انعطاف‌پذیری اصطلاحات عرفانی را نشان می‌دهد. طبیعت کلیة، به‌عنوان ظرف مادی، تمامی قوابل عالم را دربرگرفته و در نشأة عنصری انسان متجلی می‌شود. تقابل وجوب و امکان، نظام وجودی را روشن می‌سازد. این نوشتار، با ارائه محتوایی علمی و متین، برای پژوهشگران و طالبان معرفت، دریچه‌ای به سوی فهم حکمت الهی و جایگاه انسان در نظام خلقت می‌گشاید.

با نظارت صادق خادمی