متن درس
تبیین تسلسل، غیرمتناهی و جایگاه انسان کامل در عرفان نظری
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۱۶۷)
دیباچه
در گستره عرفان نظری و فلسفه اسلامی، مسئله تسلسل و غیرمتناهی از مباحث بنیادین است که فلاسفه، متکلمان و عرفا هر یک از منظری ویژه به آن نگریستهاند. این موضوع، که در فصوص الحکم ابنعربی با نگاهی عمیق و عرفانی تبیین شده، در پیوند با مفاهیم وحدت وجود، خلقت الهی و جایگاه انسان کامل، اهمیتی بسزا دارد. استاد فرزانه قدسسره در درسگفتارهای خویش، با نگاهی دقیق و روشمند، به تحلیل اقسام تسلسل، اختلافات فلاسفه و متکلمان، و نقش انسان کامل در بسط عالم پرداختهاند. این نوشتار، با بهرهگیری از تمثیلات ادبی، مانند نوری که از روزنه حقیقت بر تاریکیهای ابهام میتابد، این مفاهیم را در قالبی علمی و ساختارمند ارائه میدهد تا دروازهای به سوی فهم ژرفتر عرفان نظری گشوده شود.
بخش نخست: مبانی تسلسل و اختلاف فلاسفه و متکلمان
اختلاف فلاسفه و متکلمان در مسئله تسلسل
میان فلاسفه و متکلمان در موضوع تسلسل و غیرمتناهی، اختلافی ریشهدار وجود دارد که به تفاوت در روش تحلیل و دقت استدلالی بازمیگردد. فلاسفه با رویکردی استدلالی و روشمند، به بررسی دقیق تسلسل میپردازند، در حالی که متکلمان، گاه به دلیل عدم توجه کافی به دلایل فلسفی، در تحلیل این مسئله دچار خطا میشوند. استاد فرزانه قدسسره این اختلاف را مانند دو راهی میدانند که یکی به روشنی استدلال میرسد و دیگری در تاریکی تعمیمهای نادرست گرفتار میماند.
درنگ: اختلاف فلاسفه و متکلمان در تسلسل، ناشی از دقت استدلالی فلاسفه و عدم توجه کافی متکلمان به دلایل فلسفی است.
چهار تصور از تسلسل و غیرمتناهی
تسلسل و غیرمتناهی در چهار تصور قابل تقسیم است: یک قسم به اتفاق همه ممکن است، یک قسم به اتفاق همه محال است، و دو قسم دیگر محل اختلاف میان فلاسفه و متکلمان هستند. این تقسیمبندی، مانند نقشهای روشمند، راه را برای تحلیل دقیق این مسئله هموار میسازد. استاد فرزانه قدسسره این اقسام را به گونهای تبیین میکنند که هر قسم، مانند شاخهای از درخت معرفت، جایگاه خود را در نظام فلسفی و عرفانی آشکار میسازد.
درنگ: تسلسل و غیرمتناهی در چهار تصور تقسیم میشود: یکی به اتفاق ممکن، یکی به اتفاق محال، و دو قسم محل اختلاف فلاسفه و متکلمان.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست، به مبانی تسلسل و اختلاف میان فلاسفه و متکلمان پرداخت. این اختلاف، ریشه در تفاوت روش استدلالی دارد، و تقسیمبندی تسلسل به چهار تصور، چارچوبی روشن برای فهم این مسئله فراهم میآورد. این مبانی، مانند پایههای استواری هستند که بنای تحلیلهای بعدی بر آنها استوار میگردد.
بخش دوم: اقسام تسلسل و تحلیل آنها
تصور اول: تسلسل لاینتهی
تسلسل لاینتهی، که به حد و انتها نمیرسد، از نظر همه ممکن است و هیچکس آن را محال نمیداند. مثال این نوع تسلسل، اعداد (۱، ۲، ۳، …) است که در ذهن تا بینهایت ادامه مییابد. استاد فرزانه قدسسره این تسلسل را ذهنی و غیرخارجی میدانند، که به دلیل فقدان اجتماع وجودی، مورد پذیرش فلاسفه، عرفا و متکلمان قرار دارد. این تسلسل، مانند رودی است که در پهنه ذهن جاری است و هیچگاه به ساحل وجود خارجی نمیرسد.
درنگ: تسلسل لاینتهی، مانند تسلسل اعداد در ذهن، به دلیل ذهنی بودن و فقدان اجتماع وجودی، ممکن است و مورد پذیرش همه است.
تصور دوم: تسلسل محال با سه شرط
تسلسل محال، تسلسلی است که سه شرط دارد: ۱) موجود بودن اجزاء، ۲) اجتماع در وجود، ۳) ترتب و تعاقب (اعم از ترتب علّی یا وضعی). این نوع تسلسل، به اتفاق همه محال است، زیرا اجتماع و ترتب بینهایت در عالم ماده، به تناقض ذاتی منجر میشود. استاد فرزانه قدسسره این تسلسل را مانند زنجیری میدانند که اگر بینهایت ادامه یابد، به دلیل محدودیتهای وجودی، فرو میریزد.
درنگ: تسلسل مجتمع، مترتب و غیرمتناهی، به دلیل تناقض ذاتی، محال است و مورد اتفاق همه است.
تصور سوم: غیرمجتمع اما مترتب
تسلسلی که اجزای آن مترتب هستند اما در وجود مجتمع نیستند، مانند زمان (دیروز، امروز، فردا)، که اجزای آن به هم متصلاند اما همزمان در وجود اجتماع ندارند. فلاسفه این نوع تسلسل را به دلیل فقدان اجتماع وجودی ممکن میدانند، اما متکلمان گاه آن را محال میشمارند. استاد فرزانه قدسسره این اختلاف را مانند دو راهی میبینند که فلاسفه با روشنی استدلال، امکان آن را پذیرفتهاند، اما متکلمان در تاریکی تعمیم گرفتار شدهاند.
درنگ: تسلسل غیرمجتمع اما مترتب، مانند زمان، از نظر فلاسفه ممکن است، اما متکلمان گاه آن را محال میدانند.
تصور چهارم: مجتمع اما غیرمترتب
تسلسلی که اجزای آن مجتمع هستند اما ترتب ندارند، مانند ارواح انسانی در عالم مجردات (برزخ یا عالم ذر)، از نظر متکلمان مصداق تسلسل است، اما این مثال نادرست است، زیرا فقدان ترتب مانع از تحقق تسلسل میشود. استاد فرزانه قدسسره این مثال را مانند مجموعهای از ستارگان پراکنده میدانند که هرچند در وجود حاضرند، اما رابطه ترتبی میان آنها نیست.
درنگ: تسلسل مجتمع اما غیرمترتب، مانند ارواح انسانی در عالم مجردات، به دلیل فقدان ترتب، مصداق تسلسل نیست.
انواع ترتب
ترتب بر دو نوع است: ۱) ترتب علّی و معلولی (مانند رابطه پدر و پسر)، ۲) ترتب وضعی (مانند حلقههای زنجیر). تسلسل در هر دو نوع ترتب، اگر غیرمتناهی باشد، محال است. استاد فرزانه قدسسره این تقسیمبندی را مانند دو شاخه از یک درخت میبینند که هر دو، در صورت بینهایت بودن، به تناقض میرسند.
درنگ: ترتب علّی و وضعی، در صورت غیرمتناهی بودن، به تناقض منجر شده و محال است.
بطلان تسلسل مجتمع و مترتب
بطلان تسلسل در قسمی است که اجزای آن مجتمع، مترتب و غیرمتناهی باشند، و این نوع تسلسل باید به یک نقطه پایان یابد. استاد فرزانه قدسسره این اصل را مانند دیواری استوار میدانند که محدودیتهای وجودی عالم ماده را نشان میدهد و از تحقق تسلسل بینهایت جلوگیری میکند.
درنگ: تسلسل مجتمع، مترتب و غیرمتناهی، به دلیل محدودیتهای وجودی عالم ماده، محال است و باید به یک نقطه پایان یابد.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، به تحلیل اقسام تسلسل و ویژگیهای آنها پرداخت. تسلسل لاینتهی به دلیل ذهنی بودن ممکن است، اما تسلسل مجتمع، مترتب و غیرمتناهی به اتفاق محال است. تسلسل غیرمجتمع اما مترتب، مانند زمان، از نظر فلاسفه ممکن است، و تسلسل مجتمع اما غیرمترتب، مانند ارواح انسانی، مصداق تسلسل نیست. این اقسام، مانند شاخههای درختی هستند که هر یک جایگاه خود را در نظام فلسفی و عرفانی آشکار میسازد.
بخش سوم: تحلیل فلسفی و عرفانی تسلسل
مثال غیرمترتب و مجتمع
موجوداتی مانند زمین، آسمان، زید و عمر، که مجتمع هستند اما رابطه ترتبی ندارند، مصداق تسلسل غیرمتناهی غیرمترتب هستند. استاد فرزانه قدسسره این مثال را مانند ستارگانی پراکنده در آسمان هستی میدانند که هرچند در وجود حاضرند، اما ترتیبی میان آنها نیست و از اینرو، تسلسل محال را تشکیل نمیدهند.
درنگ: موجودات مجتمع اما غیرمترتب، مانند زمین و آسمان، به دلیل فقدان ترتب، مصداق تسلسل محال نیستند.
مثال مترتب و غیرمجتمع
زمان، که اجزای آن مترتب اما غیرمجتمع هستند، مصداق تسلسل غیرمتناهی مترتب است. فلاسفه این نوع را ممکن میدانند، اما متکلمان گاه آن را محال میشمارند. استاد فرزانه قدسسره این اختلاف را مانند دو نگاه به یک رود میدانند: فلاسفه جریان پیوسته اما غیرمجتمع آن را میبینند، و متکلمان گاه در تحلیل آن به خطا میروند.
درنگ: زمان، به دلیل ترتب اما فقدان اجتماع وجودی، از نظر فلاسفه ممکن است، اما متکلمان گاه آن را محال میدانند.
اختلاف فلاسفه و متکلمان در اقسام تسلسل
از چهار قسم تسلسل، فلاسفه تنها قسم مجتمع، مترتب و غیرمتناهی را محال میدانند، در حالی که متکلمان سه قسم را محال میشمارند. استاد فرزانه قدسسره این اختلاف را به تفاوت در دقت استدلالی نسبت میدهند، مانند دو مسافر که یکی با چراغ روشنی راه میپیماید و دیگری در تاریکی گمراه میشود.
درنگ: فلاسفه تنها تسلسل مجتمع، مترتب و غیرمتناهی را محال میدانند، اما متکلمان سه قسم را محال میشمارند.
نقد دلایل تسلسل
دلایل ارائهشده برای تسلسل، از استحکام کافی برخوردار نیستند و هر دلیل اشکالاتی دارد. تنها نتیجه معتبر این است که موجود مترتب و مجتمع در عالم ماده و ناسوت نمیتواند غیرمتناهی باشد. استاد فرزانه قدسسره این نقد را مانند غربال کردن گندم از کاه میدانند که تنها حقیقت استوار را برجای میگذارد.
درنگ: دلایل تسلسل استحکام کافی ندارند، و تنها تسلسل مجتمع و مترتب در عالم ماده محال است.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، به تحلیل فلسفی و عرفانی اقسام تسلسل پرداخت. موجودات غیرمترتب و مجتمع، مانند زمین و آسمان، و موجودات مترتب و غیرمجتمع، مانند زمان، مصداق تسلسل محال نیستند. اختلاف فلاسفه و متکلمان، ریشه در تفاوت دقت استدلالی دارد، و دلایل تسلسل، جز در مورد تسلسل مجتمع و مترتب، استحکام کافی ندارند. این تحلیل، مانند نوری است که تاریکیهای ابهام را میشکافد.
بخش چهارم: رابطه تسلسل با خلقت الهی
تفسیر عبارت «فالکلام فیها کالکلام فی الاولی»
اگر عبارت «فالکلام فیها کالکلام فی الاولی» خوانده شود، منظور این است که کلام در علت غیرازلی مانند کلام در علت ازلی است، یعنی بحث تسلسل در سلسله علل مطرح میشود. استاد فرزانه قدسسره این تفسیر را مانند کلیدی میدانند که قفل مسئله تسلسل در علل را میگشاید و به سوی واجبالوجود رهنمون میشود.
درنگ: تفسیر «فالکلام فیها کالکلام فی الاولی» به تسلسل در سلسله علل اشاره دارد که به واجبالوجود منتهی میشود.
تفسیر جایگزین عبارت «فالکلام فیها کالکلام فی الاول»
اگر عبارت «فالکلام فیها کالکلام فی الاول» خوانده شود، منظور این است که کلام در علت مانند کلام در معلول است، یعنی علت و معلول از نظر حکمی یکساناند. استاد فرزانه قدسسره این تفسیر را مانند آیینهای میدانند که اشتراک احکام میان علت و معلول را بازمیتاباند و از لزوم نفیه واجبالوجود جلوگیری میکند.
درنگ: تفسیر «فالکلام فیها کالکلام فی الاول» بر اشتراک احکام میان علت و معلول تأکید دارد.
امکان وجود معلول حادث برای علت ازلی
هیچ اشکالی ندارد که علت ازلی، مانند خداوند، معلول حادث داشته باشد، همانگونه که میتواند معلول ازلی داشته باشد. استاد فرزانه قدسسره این نکته را مانند چشمهای بیکران میدانند که هم موجودات ازلی و هم موجودات حادث از آن جاری میشوند.
درنگ: علت ازلی میتواند هم معلول ازلی و هم معلول حادث داشته باشد، بدون تناقض.
خلقت ازلی و حادث توسط حق
خداوند ابتدا موجودات ازلی را خلق کرد و سپس موجودات حادث پدید آمدند. حق تعالی جسم نیست اما جسم میآفریند، ماده نیست اما ماده میآفریند، و مجرد است اما هم مجرد و هم ماده خلق میکند. استاد فرزانه قدسسره این خلقت را مانند خورشیدی میدانند که نورش هم به موجودات ازلی و هم به موجودات حادث میتابد.
درنگ: حق تعالی، که جسم و ماده نیست، هم موجودات ازلی و هم موجودات حادث را خلق میکند.
رد دخالت زمان در علل مجردات
حتی بدون دخالت زمان، مجردات بدون حق تعالی نمیتوانند وجود داشته باشند، زیرا تمایز در عالم مجردات به تعدد نیست، بلکه به تنزیل است. استاد فرزانه قدسسره این نکته را مانند آیینهای میدانند که مظاهر الهی را در عالم مجردات بازمیتاباند.
درنگ: مجردات، به دلیل وابستگی به حق تعالی، بدون دخالت زمان نیز وجودشان به تنزیل وابسته است.
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم، به رابطه تسلسل با خلقت الهی پرداخت. تفسیر عبارات مربوط به کلام در علت و معلول، امکان خلقت معلول حادث توسط علت ازلی، و عدم دخالت زمان در وجود مجردات، نشاندهنده خودبسندگی و قدرت مطلق الهی است. این تحلیل، مانند نوری است که حقیقت خلقت را در برابر دیدگان عقل و قلب روشن میسازد.
بخش پنجم: وحدت، عالم ماده و بسط هستی
تفاوت وحدت در عالم ماده و عالم الهی
وحدت در عالم ماده، مانند وحدت یک گردو، کمی است، اما وحدت حق تعالی، وحدت حقیقی و غیرکمی است. استاد فرزانه قدسسره این تمایز را مانند تفاوت میان قطرهای در دریا و خود دریا میدانند که یکی محدود و دیگری بیکران است.
درنگ: وحدت در عالم ماده کمی است، اما وحدت حق تعالی، وحدت حقیقی و غیرکمی است.
عدم لزوم انکار واجبالوجود یا تسلسل
نه انکار واجبالوجود لازم میآید و نه تسلسل، زیرا هر ازلی ابدی است و هر ابدی ازلی، اما این از باب دلایل دیگر است، نه تسلسل. استاد فرزانه قدسسره این نکته را مانند کلیدی میدانند که درِ معرفت به وحدت وجود را میگشاید.
درنگ: نه انکار واجبالوجود لازم است و نه تسلسل، زیرا ازلی و ابدی بودن از منظر وحدت وجود تحلیل میشود.
محدودیت تسلسل به عالم ماده
تسلسل تنها به عالم ماده و تعدد مربوط است، نه به فیض و ظهورات الهی که ازلی و غیرمادی هستند. استاد فرزانه قدسسره این محدودیت را مانند دیواری میدانند که تسلسل را از حوزه عرفان و فلسفه متألهی جدا میسازد.
درنگ: تسلسل تنها به عالم ماده و تعدد مربوط است، نه به فیض و ظهورات الهی.
تزایدی بودن عالم ماده
عالم ماده رو به تزاید است و هر لحظه ظهورات جدیدی پدید میآیند، که این تزاید، به معنای غیرمتناهی بودن عالم ماده است. استاد فرزانه قدسسره این پویایی را مانند رودی میدانند که هر دم به وسعتش افزوده میشود.
درنگ: عالم ماده، به دلیل تزاید و پویایی، غیرمتناهی است.
تفسیر قیامت و باز شدن عالم
قیامت، نتیجه باز شدن عالم است، نه معدوم شدن آن. عالم بسته (دنیا) با باز شدن، به آخرت تبدیل میشود. استاد فرزانه قدسسره این تحول را مانند گلی میدانند که از غنچهای تنگ به شکوفهای گسترده بدل میشود.
درنگ: قیامت، نتیجه بسط و باز شدن عالم است، نه فنای کامل آن.
آیه فانی بودن عالم
آیه كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ (الرحمن: ۲۶، «هر که بر آن [زمین] است فانی است») به معنای فنای وجودی نیست، بلکه به بسط و حشر عالم اشاره دارد. استاد فرزانه قدسسره این تفسیر را مانند نوری میدانند که حقیقت قیامت را روشن میسازد.
درنگ: آیه «كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ» به بسط و حشر عالم اشاره دارد، نه فنای وجودی.
نقد دیدگاه علم دینی در معاد
دیدگاههای علم دینی در باب معاد، گاه با اشکالات متعددی مواجه است، زیرا عالم با باز شدن به آخرت تبدیل میشود، نه با فنای کامل. استاد فرزانه قدسسره این نقد را مانند غربال کردن حقیقت از خطا میدانند که بسط عالم را به جای نابودی آن قرار میدهد.
درنگ: عالم با بسط و باز شدن به آخرت تبدیل میشود، نه با فنای کامل.
نقش انسان کامل در باز شدن عالم
ظهور انسان کامل، مانند حضرت مهدی (عج)، به معنای باز شدن عالم و تحقق قیامت است، زیرا عالم بسته است و با ظهور ایشان، بسط مییابد. استاد فرزانه قدسسره این نقش را مانند کلیدی میدانند که قفل عالم را گشوده و آن را به سوی آخرت رهنمون میسازد.
درنگ: ظهور انسان کامل، مانند حضرت مهدی (عج)، به بسط عالم و تحقق قیامت منجر میشود.
غیرمتناهی بودن عالم ماده
عالم ماده متناهی نیست، زیرا رو به تزاید است، و بحث تسلسل در این چارچوب بیمعناست. استاد فرزانه قدسسره این دیدگاه را مانند اقیانوسی میدانند که هر دم به وسعتش افزوده میشود و تسلسل را از حوزه عالم ماده خارج میسازد.
درنگ: عالم ماده، به دلیل تزاید، غیرمتناهی است و تسلسل در این چارچوب بیمعناست.
جمعبندی بخش پنجم
بخش پنجم، به وحدت، تزاید عالم ماده، و تفسیر قیامت پرداخت. وحدت الهی، برخلاف وحدت کمی عالم ماده، حقیقی است. عالم ماده رو به تزاید است و قیامت، نتیجه بسط آن است. نقش انسان کامل در این تحول، مانند کلیدی است که عالم را به سوی آخرت میگشاید. این تحلیل، مانند نوری است که حقیقت هستی را در برابر دیدگان روشن میسازد.
جمعبندی
این نوشتار، با تکیه بر درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره، به تبیین مسئله تسلسل، غیرمتناهی و جایگاه انسان کامل در عرفان نظری پرداخت. تسلسل به چهار قسم تقسیم میشود که تنها قسم مجتمع، مترتب و غیرمتناهی محال است. فلاسفه، با دقت استدلالی، تنها این قسم را محال میدانند، در حالی که متکلمان گاه سه قسم را محال میشمارند. عالم ماده رو به تزاید است و قیامت، نتیجه بسط و باز شدن آن است، نه فنای کامل. انسان کامل، مانند حضرت مهدی (عج)، نقش محوری در این تحول دارد. این تبیین، مانند آیینهای است که حقیقت هستی و جایگاه انسان را در نظام عرفانی بازمیتاباند.
با نظارت صادق خادمی