در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 173

متن درس





شرح فصوص الحکم: تبیین مقام خلافت انسان کامل و آداب سلوک عرفانی

شرح فصوص الحکم: تبیین مقام خلافت انسان کامل و آداب سلوک عرفانی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۱۷۳)

مقدمه: انسان کامل، آیینه تمام‌نمای حق

در سپهر عرفان نظری، فصوص الحکم ابن‌عربی چون گوهری تابناک، جایگاه انسان کامل را به‌عنوان خلیفه الهی و خاتم خزائن دنیا و آخرت می‌ستاید. این اثر گران‌سنگ، با تبیین جامعیت نشأت انسانی و تجلی اسماء و صفات الهی در وجود آدمی، راهی به سوی فهم مقام والای خلافت و آداب سلوک عرفانی می‌گشاید. در این نوشتار، با اتکا به درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، به کاوش در عمق این مفاهیم پرداخته‌ایم تا با زبانی روشن و متین، رابطه انسان کامل با عالم و نقش او در تحقق کمالات الهی را برای مخاطبان فرهیخته روشن سازیم. این متن، با ساختاری منظم و علمی، تمامی جنبه‌های درس‌گفتار مذکور را با شرح و تفصیل به تصویر می‌کشد و با بهره‌گیری از تمثیلات و اشارات ادبی، روح عرفانی متن را حفظ می‌کند.

بخش نخست: مقام خلافت و جامعیت انسان کامل

خلافت انسان و خاتمیت او بر خزائن هستی

انسان، به‌عنوان خلیفه الهی، جایگاهی بی‌مانند در نظام آفرینش دارد. او خاتم خزائن دنیا و آخرت است و تمامی ظهورات الهی، از ناسوتی تا روحانی، در وجود او متجلی می‌گردد. این خاتمیت، نه امری جعلی و صوری، بلکه مشائی و نزولی است، به‌گونه‌ای که انسان بر فراز همه هستی قرار می‌گیرد و چون مهر خاتم، بر تمامی موجودات سیطره دارد. این مقام، ریشه در جامعیت وجودی انسان دارد که او را مهبط همه صور الهی، از حقیقت ربوبی تا صفات کمالی، می‌سازد.

درنگ: انسان کامل، به‌عنوان خلیفه الهی، خاتم خزائن دنیا و آخرت است و تمامی ظهورات الهی در او متجلی می‌شود. این خاتمیت، مشائی و نزولی است و انسان را بر تمامی هستی مسلط می‌سازد.

این دیدگاه، با نظریه انسان کامل در عرفان ابن‌عربی هم‌خوانی دارد که انسان را آیینه تمام‌نمای اسماء و صفات الهی می‌داند. انسان، به مثابه دریایی بی‌کران، تمامی کمالات الهی را در خود جای داده و از بالقوه به بالفعل می‌آورد.

تجلی صور الهی در نشأت انسانی

تمامی صور الهی، شامل حقیقت الهی و تعین ربوبی، در نشأت انسانی که جامع ناسوت و روحانیت است، به ظهور می‌رسد. نشأت انسانی، به دلیل دارا بودن دو بُعد عنصری (ناسوتی) و روحانی (عقلانی و مجرد)، ظرف تحقق همه اسماء و صفات الهی است. روحانیت در این معنا، نه‌تنها به روح آدمی، بلکه به تمامی مراتب مجردات ربوبی اشاره دارد. این جامعیت، انسان را به جایگاهی رفیع می‌رساند که در آن، کمالات الهی از حالت بالقوه به بالفعل درمی‌آیند.

درنگ: نشأت انسانی، به دلیل جامعیت ناسوتی و روحانی، ظرف تجلی تمامی صور الهی است و کمالات الهی در آن به فعلیت می‌رسند.

این مفهوم با آیه شریفه وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا (بقره: ۳۱، «و به آدم همه نام‌ها را آموخت») هم‌سو است که بر جامعیت وجودی انسان و توانایی او در دریافت تمامی اسماء الهی تأکید دارد.

قدرت انسان کامل در احیاء و اماته

صدرالدین قونوی در کتاب مفتاح الغیب، یکی از نشانه‌های انسان کامل را قدرت او بر احیاء و اماته می‌داند. این قدرت، نه‌تنها به معنای زنده کردن و میراندن در ساحت جسمانی است، بلکه شامل تحول در احوال اخلاقی، نباتی، و حتی صفات و آراء می‌شود. انسان کامل، با عنایت الهی، قادر است اخلاق را متحول سازد، آراء را دگرگون کند، و بر دل‌ها نفوذ یابد. او می‌تواند غنا را به فقر یا فقر را به غنا بدل کند و با اقتدار الهی، در عالم و نفوس تصرف نماید.

درنگ: انسان کامل، با عنایت الهی، قادر به احیاء و اماته در مراتب جسمانی، اخلاقی، و احوالی است و می‌تواند با نفوذ در دل‌ها، تحولات عمیقی ایجاد کند.

این مفهوم، با کرامات اولیاء در عرفان اسلامی هم‌خوانی دارد که آنها را دارای توان تصرفات وجودی در عالم می‌داند. بااین‌حال، اولیاء خدا جز در موارد ضرورت یا برای ارائه حجت، از این قدرت برای منافع شخصی استفاده نمی‌کنند. آنها، در راستای مصلحت الهی و مقام فناء فی‌الله، امانت الهی را برای دیگران مبذول می‌دارند و از تصرف در امور شخصی خود پرهیز می‌کنند.

بخش دوم: صورت الهی و حقیقت انسان کامل

اطلاق صورت بر خدا: دیدگاه اهل ظاهر و محققان

اهل ظاهر، اطلاق صورت بر خدا را مجازی می‌دانند، زیرا صورت را مختص محسوسات و در معقولات مجازی می‌پندارند. از نظر آنها، خدا مجرد از هرگونه شکل جسمانی است و اطلاق صورت بر او جایز نیست. اما محققان عرفانی، این اطلاق را حقیقی می‌دانند، زیرا عالم به‌تمامه صورت فیض الهی است و انسان کامل، به‌عنوان صورت جامع حضرة الهی، تمامی کمالات را در خود متجلی می‌سازد.

درنگ: از منظر عرفا، اطلاق صورت بر خدا حقیقی است و انسان کامل، به‌عنوان صورت جامع حضرة الهی، آیینه تمام‌نمای حق است.

این دیدگاه با حدیث شریف «إن الله خلق آدم على صورته» («خدا آدم را بر صورت خود آفرید») هم‌سو است که صورت را نه شکل جسمانی، بلکه هویت کمالی و جامع تفسیر می‌کند. انسان، به مثابه آیینه‌ای صیقل‌یافته، هویت الهی را در خود بازمی‌تاباند و به دلیل جامعیت وجودی‌اش، تمامی کمالات ربوبی را به نمایش می‌گذارد.

تفسیر ادبی صورت در حدیث خلق آدم

اطلاق صورت بر خدا، بحثی ادبی و معرفتی است. اگر الفاظ برای روح معانی وضع شده باشند، صورت به معنای هویت و حقیقت است، نه شکل جسمانی. شکل، دارای کیفیت و کمیت است، اما صورت، اعم از کیفیت و حد وجودی است. ازاین‌رو، وقتی گفته می‌شود «خدا آدم را به صورت خود آفرید»، مراد هویت کمالی، جمعی، و ساعی الهی است که در انسان تجلی یافته است.

درنگ: صورت در حدیث «خدا آدم را بر صورت خود آفرید»، به معنای هویت کمالی و جامع الهی است، نه شکل جسمانی.

این تفسیر، با نظریه وحدت وجود در عرفان ابن‌عربی هم‌خوانی دارد که انسان را مظهر کامل حق می‌داند. انسان، به دلیل دارا بودن هویتی کلی، کمالی، و ساعی، از سایر موجودات متمایز است که به دلیل محدودیت وجودی، فاقد این جامعیت‌اند.

جامعیت نشأت انسانی و برتری بر ملائکه

نشأت انسانی، به دلیل احاطه بر مراتب اجسام و ارواح، حجت را بر ملائکه تمام می‌کند. انسان با جسم خود، مراتب اجسام، و با روح خود، مراتب ارواح را در بر می‌گیرد و به دلیل این جامعیت، از ملائکه که فاقد این احاطه‌اند، برتری می‌یابد. این برتری، در آیه شریفه إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ (بقره: ۳۰، «من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید») متجلی است که بر حکمت الهی در خلافت انسان تأکید دارد.

درنگ: نشأت انسانی، با جامعیت وجودی و احاطه بر اجسام و ارواح، بر ملائکه برتری دارد و حجت الهی را بر آنها تمام می‌کند.

بخش سوم: آداب سلوک عرفانی و فناء فی‌الله

تأدیب سالک در برابر خدا و اولیاء

سلوک عرفانی، راهی است به سوی فناء فی‌الله که تنها با تأدیب در برابر خدا، خلفا، مشایخ، معلمان، و مؤمنان ممکن می‌شود. سالک باید از اظهار انانیت و علم پرهیز کند و با تواضع، حرمت مؤمنان، حتی اموات و قبور آنها را پاس دارد. بی‌حرمتی به قبور مؤمنان، نشانه فقدان معرفت و بی‌ادبی است، و سالک باید با وقار و احترام در چنین اماکنی حضور یابد.

درنگ: سالک باید در برابر خدا و اولیاء متأدب باشد، حرمت مؤمنان را پاس دارد، و از انانیت و خودنمایی پرهیز کند تا به فناء فی‌الله نائل شود.

این آداب، با فرهنگ اسلامی حفظ حرمت مؤمنان، چه زنده و چه درگذشته، هم‌سو است و تواضع را شرط لازم برای نیل به مقامات عرفانی می‌داند.

موعظه الهی و درس عبرت از توبیخ ملائکه

خداوند، سالک را از طریق غیر، یعنی توبیخ ملائکه به دلیل انکار خلافت انسان، موعظه می‌کند تا از انانیت و خودبینی پرهیز نماید. آیه شریفه إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ (بقره: ۳۰، «من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید»)، درس عبرتی است برای سالک که از اظهار کمال و علم در برابر خدا و اولیاء اجتناب ورزد. ساختار زبانی این توبیخ، با استفاده از فعل مجهول «أتى علیه» و حرف «على»، شدت توبیخ و تعظیم مقام الهی را نشان می‌دهد.

درنگ: توبیخ ملائکه، درس عبرتی برای سالک است تا با تأدیب و پرهیز از انانیت، به سوی فناء فی‌الله سلوک کند.

تشبیه سالک به چشم و پرهیز از خودبینی

سالک باید چون چشم باشد که جمال دیگران را می‌بیند و خود را نمی‌نگرد، نه چون طاوس که عاشق خویشتن است و نزد کمال‌یافتگان ملوم. خودبینی، مانع سلوک است و سالک تنها با دیدن کمال دیگران و ندیدن خویش به فناء می‌رسد.

درنگ: سالک باید مانند چشم، جمال دیگران را ببیند و از خودبینی، مانند طاوس، پرهیز کند تا به مقام فناء نائل آید.

این تشبیه، که ریشه در ادبیات عرفانی دارد، خودبینی را مانع کمال و تواضع را شرط نیل به مقامات معنوی می‌داند.

جمع‌بندی

این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، به تبیین مقام خلافت انسان کامل و آداب سلوک عرفانی در فصوص الحکم ابن‌عربی پرداخت. انسان کامل، به‌عنوان خلیفه الهی و خاتم خزائن هستی، ظرف تجلی تمامی صور و اسماء الهی است و با جامعیت ناسوتی و روحانی، بر ملائکه برتری می‌یابد. او با قدرت احیاء و اماته، قادر به تحول در عالم و نفوس است، اما جز در ضرورت، از این اقتدار برای خود بهره نمی‌گیرد. اطلاق صورت بر خدا، از منظر عرفا حقیقی است و انسان کامل، آیینه تمام‌نمای حضرة الهی. سالک نیز، با تأدیب در برابر خدا و اولیاء، از انانیت پرهیز می‌کند و با درس عبرت از توبیخ ملائکه، به سوی فناء فی‌الله گام برمی‌دارد. این مفاهیم، با تمثیلاتی چون چشم و طاوس، به زیبایی پرورانده شده‌اند تا راه سلوک را برای جویندگان حقیقت روشن سازند.

با نظارت صادق خادمی