در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 177

متن درس





شرح فصوص الحکم: تبیین عرفانی مقام خلافت آدم

شرح فصوص الحکم: تبیین عرفانی مقام خلافت آدم

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۱۷۷)

مقدمه

در این نوشتار، به تبیین و تحلیل عرفانی یکی از مباحث بنیادین در شرح فصوص الحکم، اثر گران‌سنگ ابن‌عربی، پرداخته می‌شود که در آن، اعتراض ملائکه به خلقت آدم و جایگاه متعالی او به‌عنوان خلیفه الهی مورد کاوش قرار گرفته است. این بررسی، با نگاهی عمیق به نشأت وجودی ملائکه، محدودیت‌های ادراکی آنها، و مقام جامعیت آدم، تلاش دارد تا حقایق عرفانی را در پرتو آیات قرآن کریم و تعالیم عرفانی روشن سازد. متن پیش‌رو، با ساختاری منظم و علمی، به تحلیل تناقض ظاهری میان دو گزاره عرفانی، یعنی تخلق به استعداد ذاتی و تجاوز ملائکه از آن، می‌پردازد و با استناد به آیات قرآنی، جایگاه ملائکه را در نظام هستی تبیین می‌کند. این نوشتار، با بهره‌گیری از تمثیلات و استعارات فاخر، مفاهیم پیچیده عرفانی را به‌گونه‌ای روشن و منسجم ارائه می‌دهد تا برای مخاطبان متخصص، راهگشا و الهام‌بخش باشد.

بخش نخست: نشأت ملائکه و اعتراض به خلقت آدم

محدودیت وجودی ملائکه و اعتراض به آدم

در متون عرفانی، اعتراض ملائکه به خلقت آدم، نه از سر نافرمانی، بلکه از محدودیت نشأت وجودی آنها سرچشمه می‌گیرد. استاد فرزانه قدس‌سره در این باره می‌فرمایند: «فلولا أن نشأتهم تعطى ذالك، ماقالوا فى حق آدم ماقالو و هم لايشعرون.» این کلام، به این حقیقت اشاره دارد که اگر سرشت ملائکه اقتضای چنین اعتراضی را نداشت، هرگز چنین سخنی درباره آدم بر زبان نمی‌آوردند، در حالی که خود از نقصان ادراکی خویش آگاه نبودند. این محدودیت، همانند سایه‌ای است که بر آینه وجود ملائکه افتاده و مانع از آن شده است تا نور جامعیت آدم را به تمامی بازتاب دهند.

درنگ: اعتراض ملائکه به خلقت آدم، ریشه در محدودیت نشأت وجودی آنها دارد، نه در نقصان مقام آدم به‌عنوان خلیفه الهی.

تناقض ظاهری در دو گزاره عرفانی

در شرح فصوص الحکم، دو گزاره عرفانی مطرح می‌شود که در نگاه نخست، ناسازگار به نظر می‌رسند: نخست، اصل تخلق هر موجود به اقتضای استعداد ذاتی خویش، و دوم، ادعای تجاوز ملائکه از این استعداد در اعتراض به آدم. استاد فرزانه قدس‌سره این ناسازگاری را چنین بیان می‌کنند: «در بيان كتاب دو حرف هست كه با هم مناسب نيست.» این تناقض ظاهری، همانند دو راهی است که در نگاه اول، به مقصد واحد نمی‌رسد، اما با تأمل عمیق، هر دو به سوی حقیقت همگرا می‌شوند.

اصل تخلق به استعداد ذاتی

یکی از اصول بنیادین عرفان، این است که هر موجودی تنها به اقتضای استعداد ذاتی خود متخلق می‌شود. استاد فرزانه قدس‌سره می‌فرمایند: «هيچكس جز آن تخلق استعدادى خودش نيست.» این قاعده، که هم‌راستا با اصل قرآنی «كل مسير لما خلق له» است، بیانگر آن است که هر موجود، چون رودی است که در بستر استعداد خویش جاری می‌شود و نمی‌تواند از این مسیر فراتر رود. این اصل، مبنای تحلیل اعتراض ملائکه قرار می‌گیرد.

ادعای تجاوز ملائکه از استعداد ذاتی

در مقابل، ادعا شده است که ملائکه در اعتراض به آدم، از استعداد ذاتی خود فراتر رفته‌اند: «ملائكه از آن تخلق استعدادى خودشان زياده اتفادند.» این ادعا، به‌ظاهر با اصل پیش‌گفته ناسازگار است، زیرا چگونه ممکن است موجودی از حدود سرشت خود تجاوز کند؟ این ناسازگاری، همانند پارادوکسی است که ذهن را به سوی تأمل عمیق‌تر در حقیقت وجود ملائکه سوق می‌دهد.

رفع ناسازگاری: نقصان در سرشت ملائکه

برای رفع این تناقض ظاهری، استاد فرزانه قدس‌سره تأکید می‌کنند که اعتراض ملائکه، ناشی از نقصان در سرشت وجودی آنهاست: «ملائكه‌اى كه اين اشكال را به آدم كردند خودشان مشكل داشتند.» این نقصان، نه به معنای عصیان، بلکه به معنای محدودیت ادراکی است که ملائکه را از فهم مقام خلافت آدم بازداشت. اعتراض آنها، چونان آوایی است که از ژرفای سرشتشان برخاسته و به محدودیت وجودی آنها گواهی می‌دهد.

درنگ: اعتراض ملائکه، نه از سر تجاوز از استعداد ذاتی، بلکه از نقصان ادراکی در سرشت وجودی آنها نشأت گرفته است.

بخش دوم: جایگاه ملائکه در نظام هستی

عصمت ملائکه و سؤال از اعتراض

یکی از پرسش‌های بنیادین در این بحث، چگونگی اعتراض ملائکه به حق است، در حالی که آنها از عظمت و عصمت برخوردارند. استاد فرزانه قدس‌سره این سؤال را چنین مطرح می‌کنند: «ملائكة با آن عظمت و عصمت چطور مى‌شود كه با حق مشكل داشته باشند؟» این پرسش، چونان کلیدی است که درهای معرفت به جایگاه ملائکه در نظام هستی را می‌گشاید.

تمایز ملائکه ارضی و عالین

برای پاسخ به این پرسش، برخی مفسران پیشنهاد کرده‌اند که ملائکه معترض، ملائکه ارضی (زمینی) بوده‌اند، نه ملائکه عالین (متعالی): «اينها ملائكة عالين نيستند بلكه ملائكة أرضى بودند كه اين اعتراض را كردند.» اما استاد فرزانه قدس‌سره این تمایز را فاقد مبنای قرآنی محکم می‌دانند و می‌فرمایند: «اين حرف خيلى اساس درستى ندارد.» این نقد، چونان چراغی است که تاریکی‌های تفاسیر ناسازگار با قرآن کریم را روشن می‌سازد.

سجده تمامی ملائکه

قرآن کریم با صراحت اعلام می‌دارد که تمامی ملائکه، بدون استثنا، به آدم سجده کردند:
﴿فَسَجَدَ الْمَلَائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ﴾ (الحجر: 30). ترجمه: پس همه فرشتگان به اتفاق سجده کردند. این آیه، هرگونه تمایز میان ملائکه ارضی و عالین را نفی می‌کند و نشان می‌دهد که تمامی ملائکه، چونان ستارگان آسمان، در برابر نور خلافت آدم سر تعظیم فرود آوردند.

جایگاه ملائکه در قرآن کریم

در نظام اعتقادی اسلام، ملائکه جایگاهی بس والا دارند. قرآن کریم می‌فرماید:
﴿آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ ۚ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ﴾ (البقرة: 285). ترجمه: پیامبر به آنچه از سوی پروردگارش بر او نازل شده ایمان آورده است و مؤمنان همگی به خدا و فرشتگان و کتاب‌ها و پیامبرانش ایمان آورده‌اند. این آیه، ملائکه را در سلسله ایمان، پس از خداوند متعال قرار داده و ایمان به آنها را از ارکان دین شمرده است. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید می‌کنند: «كفر به ملائكه يفتصه دينى مى‌آورد.» انکار ملائکه، چونان گسستن ریشه‌های درخت ایمان، به خروج از دین می‌انجامد.

درنگ: جایگاه رفیع ملائکه در قرآن کریم، ایمان به آنها را از ارکان اعتقاد اسلامی قرار داده و انکارشان به کفر می‌انجامد.

بخش سوم: مقام خلافت آدم و محدودیت ادراکی ملائکه

عدم آگاهی ملائکه به مقام خلافت

ملائکه، به دلیل محدودیت ادراکی، از مقام خلافت الهی آدم آگاه نبودند. استاد فرزانه قدس‌سره می‌فرمایند: «و لاوقفت مع مايقتضيه حضرة الحق… ملائكة وقوف به مقام خلافت اللهى آدم نداشتند.» این عدم آگاهی، چونان پرده‌ای است که بر چشمان ملائکه کشیده شده و مانع از درک نور جامعیت آدم گردیده است.

تعلیم اسماء و خلافت آدم

مقام خلافت آدم، نتیجه تعلیم اسماء الهی به اوست: «با آن اسمائى كه اقتضاء مى‌كرد آن را حضرت حق براى آنها.» این تعلیم، آدم را به مظهر جامعیت الهی تبدیل کرد، در حالی که ملائکه از این فیض بی‌بهره بودند. این اسماء، چونان گوهرهایی هستند که در صدف وجود آدم جای گرفته و او را به خلیفه الهی بدل ساخته‌اند.

آگاهی ملائکه به اسماء خود

ملائکه، هرچند به اسماء و صفات خاص خود آگاه بودند، اما این آگاهی به جامعیت آدم تسری نداشت: «ملائكه هم واقف به امساء خودشان بودند، خودشان را هم خوب مى‌شناختند.» این خودشناسی، چونان آینه‌ای است که تنها تصویر خود را بازتاب می‌دهد و از انعکاس نور وجود آدم عاجز است.

تفاوت صفات ملائکه و انسان

صفات ملائکه، برخلاف صفات انسانی که بالقوه و بالفعل است، صرفاً بالفعل است: «صفات انسانى بالقوه و بالفعل دارد ولى صفات ملائكه بالفعل است.» این ویژگی، ملائکه را از کسب کمالات جدید محروم ساخته و آنها را در قیاس با انسان، که چون درختی است با قابلیت رشد بی‌پایان، در جایگاهی ثابت قرار داده است.

درنگ: صفات بالفعل ملائکه، آنها را از جامعیت انسانی محروم ساخته و به محدودیت ادراکی در فهم مقام خلافت آدم منجر شده است.

عدم جامعیت ملائکه

ملائکه، فاقد مقام جامعیت بودند و از این‌رو، به جامعیت وجودی انسان آگاه نبودند: «فقط خودشان مقام جمعى نداشتند و وقوف به جمعيت انسان نداشتند.» این نقصان، چونان دریچه‌ای بسته است که مانع از ورود نور معرفت به حقیقت آدم شده است.

بخش چهارم: فساد و نشأت ارضی

نشأت ارضی و فساد

استاد فرزانه قدس‌سره تأکید می‌کنند که اعتراض ملائکه به نشأت ارضی مرتبط است: «ما گفتيم نشأة را به نشأة أرضى مى‌زنيم چون در ناسوت، فساد هست.» عالم ناسوت، چونان زمینی است که در آن بذر فساد امکان رویش دارد، در حالی که عوالم دیگر، مانند ملكوت، از این نقصان مبرا هستند.

نفی فساد در ملكوت

آدم در عالم ملكوت، به دلیل خلوص آن عالم، از فساد مصون است: «آدم در ملكوت فساد ندارد.» این تمایز، چونان خطی است که میان دو ساحت وجودی، یعنی ناسوت و ملكوت، کشیده شده و آنها را از یکدیگر متمایز می‌سازد.

مثال هاروت و ماروت

برای تبیین تأثیر ناسوت بر موجودات متعالی، به داستان هاروت و ماروت اشاره شده است: «ممكن است از ملكوت هم يك كسى را بياورند توى أرض فساد پيدا كند مثل هاروت و ماروت.» این مثال، چونان آیینه‌ای است که نشان می‌دهد چگونه ورود به عالم ناسوت می‌تواند حتی موجودات ملكوتی را تحت تأثیر قرار دهد.

تفسیر شارح درباره نشأت

شارح فصوص الحکم تأکید دارد که نسبت دادن نشأت به نشأت عنصری انسانی، با متن ابن‌عربی سازگار نیست: «اگر نشأة را به نشأة عنصريه انسانى بزنيد يا عبارت ماتن جور در نمى‌ايد.» در مقابل، نشأت ملائکه با اعتراض آنها سازگار است، که این تفسیر، چونان کلیدی است که قفل ابهامات عرفانی را می‌گشاید.

درنگ: فساد، خاص عالم ناسوت است و آدم در ملكوت از آن مصون است، اما ورود موجودات ملكوتی به ناسوت ممکن است به فساد منجر شود.

نتیجه‌گیری

این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، به تبیین عرفانی اعتراض ملائکه به خلقت آدم و جایگاه متعالی او به‌عنوان خلیفه الهی پرداخت. اعتراض ملائکه، نه از سر تجاوز از استعداد ذاتی، بلکه از محدودیت ادراکی نشأت گرفته که ریشه در سرشت بالفعل آنها دارد. این محدودیت، مانع از فهم مقام جامعیت آدم شد که با تعلیم اسماء الهی، به مظهر کامل حقایق الهی بدل گشت. آیات قرآن کریم، به‌ویژه سجده تمامی ملائکه و جایگاه رفیع آنها در سلسله ایمان، هرگونه تمایز میان ملائکه ارضی و عالین را نفی می‌کند. همچنین، فساد به عالم ناسوت محدود است و ملكوت از آن مبراست. این تبیین، چونان چراغی است که راه معرفت به حقیقت خلافت آدم را روشن می‌سازد و جایگاه ملائکه را در نظام هستی آشکار می‌کند.

با نظارت صادق خادمی