در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 189

متن درس





شرح فصوص الحکم: تبیین رابطه امور کلی و موجودات عینی در نظام هستی

شرح فصوص الحکم: تبیین رابطه امور کلی و موجودات عینی در نظام هستی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۱۸۹)

مقدمه

در گستره عرفان نظری و فلسفه اسلامی، فصوص الحکم ابن‌عربی چون گوهری تابناک می‌درخشد که ژرفای وجود و رابطه میان امور کلی و موجودات عینی را در نظام هستی کاوش می‌کند. این اثر، با تکیه بر نگرش عمیق عرفانی و فلسفی، به بررسی پیوندهای وجودی میان معقولات و اعیان می‌پردازد و جایگاه امور کلی را در ساختار هستی روشن می‌سازد. درس‌گفتار حاضر، که از تعالیم استاد فرزانه قدس‌سره برگرفته شده، این رابطه را با دقتی علمی و نگاهی عمیق تبیین می‌کند. همانند درختی که ریشه‌هایش در خاک معرفت فرو رفته و شاخسارهایش به سوی آسمان حکمت گسترده شده، این بحث درصدد است تا با کاوش در مفاهیم معقولیت، استناد و تعین، نوری بر حقیقت نظام هستی افکند.

این نوشتار، با ساختاری منظم و علمی، تمامی نکات و تحلیل‌های برگرفته از درس‌گفتار را در بر می‌گیرد و با توضیحات تکمیلی و پیوندهای معنایی، مفاهیم را به‌گونه‌ای منسجم و روشن ارائه می‌دهد. هدف آن است که این متن، چون جویباری زلال، معارف عمیق عرفانی را به ذهن خوانندگان جاری سازد و در عین حال، با حفظ اصالت و ژرفای محتوا، در قالبی دانشگاهی و تخصصی عرضه گردد.

بخش نخست: معقولیت ذاتی امور کلی

ماهیت معقول امور کلی

امور کلی، که چون ستارگان در آسمان معرفت می‌درخشند، هرچند در خارج عین اعیان موجودات‌اند، در ذات خویش معقول باقی می‌مانند و از این معقولیت زائل نمی‌شوند. این امور، مانند اوصاف حیات و علم، در خارج به‌صورت اعیان موجودات متجلی می‌گردند، اما ذاتاً معقول‌اند و چه به‌صورت فعال (زال یزول) یا مجهول (تزال)، از حالت معقولیت خارج نمی‌شوند. این ویژگی، آنها را به مثابه پلی میان ذهن و عین قرار می‌دهد که حقیقت وجود را به هم پیوند می‌زند.

این دیدگاه با نظریه معقولات ثانیه در فلسفه اسلامی هم‌خوانی دارد، که امور کلی را در ذهن معقول و در خارج متعین می‌داند. برای مثال، مفهوم «علم» در ذهن به‌صورت کلی معقول است، اما در خارج، در قالب موجودی مانند زید عالم متجلی می‌شود. این دوگانگی، نشان‌دهنده پیوند عمیق میان ذهن و عین است که امور کلی را در مقام معرفت‌شناسی و هستی‌شناسی برجسته می‌سازد.

درنگ: امور کلی، هرچند در خارج عین اعیان موجودات‌اند، ذاتاً معقول‌اند و از این معقولیت زائل نمی‌شوند، چه به‌صورت فعال (زال یزول) یا مجهول (تزال).

تأثیر متقابل اوصاف و افراد

اوصاف کلی، چون چشمه‌هایی جوشان، در افراد اثر می‌گذارند و افراد نیز، چون آینه‌هایی صیقل‌یافته، در این اوصاف تأثیر دارند. این رابطه متقابل، مانند رقص نور و سایه، نشان‌دهنده تعاملی پویا میان امور کلی و موجودات عینی است. اوصاف کلی، مانند علم و حیات، موجودات عینی را متعین می‌کنند و افراد نیز با تجلی این اوصاف، بر آنها اثر می‌گذارند. این مفهوم با نظریه تفاعل وجودی در فلسفه و عرفان اسلامی سازگار است، که موجودات و اوصاف را در تعاملی دائمی می‌داند.

برای نمونه، حیات در موجودی مانند زید، به‌صورت حیات انسانی متجلی می‌شود و زید نیز، با زیستن و کنش‌گری، بر مفهوم حیات اثر می‌گذارد. این تعامل، نشان‌دهنده وحدت و پیوستگی میان کلی و جزئی در نظام هستی است.

درنگ: اوصاف کلی و افراد در رابطه‌ای متقابل‌اند؛ اوصاف موجودات را متعین می‌کنند و افراد نیز بر اوصاف اثر می‌گذارند.

بخش دوم: ظهور و بطون امور کلی

ظهور در اعیان و بطون در معقولیت

امور کلی، چون نوری که از روزنه‌ای بر دیوار می‌تابد، از حیث اعیان موجودات ظاهر و از حیث معقولیت باطن‌اند. آنها در خارج، به‌صورت اعیان موجودات، مانند زید عالم، متجلی می‌شوند و آثارشان، چون سایه‌های روشن بر زمین هستی، قابل مشاهده است. اما از منظر معقولیت، باطنی‌اند و به‌صورت مستقل در خارج عینیت ندارند. این دیدگاه، با نظریه ظهور و بطون در عرفان ابن‌عربی هم‌خوانی دارد، که عالم را دارای مراتب ظاهری و باطنی می‌داند.

برای مثال، علم در زید عالم به‌صورت ظاهری آشکار است، اما خود مفهوم علم، به‌عنوان یک امر کلی، در ذهن معقول است و در خارج به‌صورت مستقل وجود ندارد. این دوگانگی، مانند انعکاس ماه در آب، نشان‌دهنده پیوند میان ظاهر و باطن در نظام هستی است.

درنگ: امور کلی از حیث اعیان موجودات ظاهر و از حیث معقولیت باطن‌اند و در خارج بدون معروضات عینیت ندارند.

ثبوت و عدم اثبات‌پذیری اوصاف

اوصاف کلی، مانند نسیمی که در شاخسار درختان جریان دارد، در خارج ثبوت دارند، اما قابل اثبات نیستند، زیرا به‌صورت مستقل عینیت ندارند. برای نمونه، علم در زید عالم در خارج وجود دارد، اما نمی‌توان آن را به‌صورت مستقل اثبات کرد، زیرا در اعیان موجودات متجلی است. این تمایز میان ثبوت و اثبات، که در فلسفه اسلامی نیز مورد توجه قرار گرفته، اوصاف را وابسته به اعیان می‌داند.

این مفهوم، مانند ریشه‌های پنهان درختی است که شاخسارهایش در باد می‌رقصند؛ ریشه‌ها (اوصاف) در خاک وجود (اعیان) ثبوت دارند، اما به‌تنهایی قابل رویت و اثبات نیستند. این دیدگاه، پیوند عمیقی میان وجود و معرفت را نشان می‌دهد.

درنگ: اوصاف کلی در خارج ثبوت دارند، اما به دلیل ماهیت معقولشان، به‌صورت مستقل قابل اثبات نیستند.

بخش سوم: استناد موجودات عینی به امور کلی

وابستگی وجودی موجودات به امور کلی

هر موجود عینی، چون پرنده‌ای که به بال‌هایش وابسته است، به امور کلی استناد دارد و این امور از عقل قابل رفع نیستند و نمی‌توانند از معقولیت زائل شوند. موجودات عینی، مانند زید، به اوصاف کلی مانند حیات و علم وابسته‌اند و این امور، به دلیل معقولیت ذاتی، از ذهن قابل رفع نیستند. در خارج نیز، این امور بدون معقولیت وجود نمی‌یابند، زیرا وجودشان در گرو تجلی در اعیان است.

این دیدگاه با نظریه استناد وجودی در فلسفه صدرایی هم‌خوانی دارد، که موجودات را وابسته به حقایق کلی می‌داند. برای مثال، حیات زید به مفهوم کلی حیات استناد دارد، و این استناد، مانند رشته‌ای نامرئی، وجود او را به حقیقت کلی پیوند می‌زند.

درنگ: موجودات عینی به امور کلی استناد دارند و این امور، به دلیل معقولیت ذاتی، از ذهن قابل رفع نیستند.

وجود ذهنی بدون وجود خارجی

برخی امور، مانند شریک الباری یا عدم، چون سایه‌هایی در ذهن، تنها در عقل وجود دارند و در خارج فاقد عینیت‌اند. در مقابل، اوصاف کلی و افراد، هر دو در خارج موجودند، اما مفاهیمی مانند شریک برای خداوند یا عدم، تنها در ذهن معقول‌اند. این تمایز، مانند تفاوت میان رویا و واقعیت، نشان‌دهنده دو ساحت وجود ذهنی و خارجی است.

این مفهوم با تمایز میان وجود ذهنی و وجود خارجی در فلسفه اسلامی سازگار است. برای مثال، مفهوم عدم در ذهن قابل تصور است، اما در خارج مصداقی ندارد، در حالی که حیات و علم در هر دو ساحت ذهن و عین حضور دارند.

درنگ: برخی مفاهیم، مانند شریک الباری یا عدم، تنها در ذهن وجود دارند و فاقد عینیت خارجی‌اند.

بخش چهارم: تعین و تکثر موجودات

نقش اوصاف در تعین موجودات

موجودات عینی، چون گل‌هایی که در باغ هستی شکوفا می‌شوند، به‌واسطه اوصاف کلی متعین و متکثر می‌گردند. این استناد به امور کلی، مانند رنگی که بر بوم نقاشی می‌نشیند، برای موجودات واجب است. برای مثال، حیات برای زید یا ملائکه، به‌عنوان صفتی کلی، سبب تعین و تکثر آنها می‌شود. این دیدگاه با نظریه تعینات در عرفان ابن‌عربی هم‌خوانی دارد، که موجودات را مظاهر صفات الهی می‌داند.

این تعین، مانند نقش‌ونگاری است که بر پارچه وجود بافته می‌شود؛ هر موجودی با اتصاف به اوصاف کلی، هویت و تمایز خود را می‌یابد.

درنگ: اوصاف کلی سبب تعین و تکثر موجودات عینی می‌شوند و استناد به این امور برای موجودات واجب است.

معنای «لام» در استناد

«لام» در عبارت «لهذه الامور الکلیة»، چون کلیدی که در قفل استناد می‌چرخد، به معنای «إلی» است و جهت‌گیری استناد موجودات به امور کلی را نشان می‌دهد. طبایع کلی، اقتضای اتصاف به این امور را دارند، زیرا کمالاتشان به این امور وابسته است. این تحلیل با قواعد نحوی و بلاغی عربی سازگار است، که «لام» را در معنای استناد و جهت‌گیری به کار می‌برند.

برای نمونه، حیات به‌عنوان یک طبیعت کلی، کمال خود را در اتصاف به موجوداتی مانند زید می‌یابد، و این اتصاف، مانند جویباری است که به رودخانه وجود می‌پیوندد.

درنگ: «لام» در «لهذه الامور الکلیة» به معنای «إلی» است و نشان‌دهنده استناد موجودات به امور کلی است.

وابستگی کمالات طبایع به امور کلی

طبایع کلی، چون شاخه‌هایی که به تنه درخت وابسته‌اند، از حیث کمالاتشان به امور کلی استناد دارند و نمی‌توانند معقول یا در خارج بدون اتصاف به معروضات باشند. برای مثال، حیات به‌عنوان کمال یک طبیعت کلی، تنها در معروضاتی مانند زید متجلی می‌شود و نمی‌تواند به‌صورت مستقل معقول نباشد. این مفهوم با نظریه عروض صفات در فلسفه اسلامی سازگار است، که صفات را وابسته به معروض می‌داند.

این وابستگی، مانند ریشه‌ای است که حیات درخت را تأمین می‌کند؛ بدون معروض، صفت کلی بی‌معنا و تهی است.

درنگ: طبایع کلی از حیث کمالاتشان به امور کلی وابسته‌اند و در خارج تنها در معروضات متجلی می‌شوند.

بخش پنجم: وحدت استناد موجودات

وحدت نسبت موجودات به امور کلی

نسبت موجودات عینی، چه موقت (مخلوقات) و چه غیرموقت (مبدعات)، به امور کلی، چون رشته‌ای واحد است که همه را به هم پیوند می‌دهد. این نسبت یکسان، مانند نوری است که بر همه موجودات به یکسان می‌تابد، چه مقترن به زمان (مانند مخلوقات مادی) و چه غیرمقترن (مانند مجردات). این دیدگاه با اصل وحدت وجود در عرفان نظری سازگار است، که همه موجودات را وابسته به حقایق کلی می‌داند.

برای نمونه، حیات به ملائکه (غیرموقت) و زید (موقت) به یکسان استناد دارد، و این وحدت، مانند آینه‌ای است که حقیقت واحد را در کثرات منعکس می‌کند.

درنگ: نسبت موجودات عینی، چه موقت و چه غیرموقت، به امور کلی یکسان است.

نقد مفهوم مبدعات جسمانی

مبدعات جسمانی، چون سایه‌ای موهوم، وجود ندارند، زیرا مبدعات به معنای مجردات‌اند و افلاک، هرچند غیرمقترن به زمان‌اند، مادی‌اند و مبدأ محسوب نمی‌شوند. افلاک، مانند چرخ‌هایی در نظام هستی، خود زمان‌سازند، اما ماده‌اند و نه مبدأ. این نقد با تمایز میان مبدعات (مجردات) و مخلوقات (مادیات) در فلسفه صدرایی هم‌خوانی دارد.

این تمایز، مانند خطی است که میان حقیقت و مجاز کشیده می‌شود؛ مبدعات، مجردات‌اند و افلاک، هرچند از زمان مستقل‌اند، در قلمرو ماده جای دارند.

درنگ: مبدعات جسمانی وجود ندارند؛ مبدعات، مجردات‌اند و افلاک، به دلیل ماهیت مادی، مبدأ محسوب نمی‌شوند.

استناد یکسان به امور کلی

امور کلی، چون خورشیدی که بر همه عالم می‌تابد، نسبت به همه موجودات، اعم از مادی، مجرد، مقترن به زمان یا غیرمقترن، حادث یا غیرحادث، یکسان عمل می‌کنند. برای مثال، حیات به زید (مادی و مقترن به زمان) و ملائکه (مجرد و غیرمقترن) به یکسان استناد دارد. این شمول، مانند جویباری است که همه دشت‌های وجود را سیراب می‌کند.

این مفهوم با نظریه شمول اوصاف کلی در فلسفه اسلامی سازگار است، که اوصاف را فراگیر و عام می‌داند. استناد یکسان، وحدت نظام هستی را نشان می‌دهد، که همه موجودات در آن به حقایق کلی پیوند دارند.

درنگ: امور کلی نسبت به همه موجودات، اعم از مادی یا مجرد، مقترن به زمان یا غیرمقترن، یکسان عمل می‌کنند.

جمع‌بندی

این نوشتار، با کاوش در رابطه میان امور کلی و موجودات عینی، به تبیین مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی در فصوص الحکم پرداخته است. امور کلی، چون ستارگانی در آسمان معرفت، ذاتاً معقول‌اند و هرچند در خارج عین اعیان موجودات‌اند، از معقولیت زائل نمی‌شوند. اوصاف کلی و افراد در رابطه‌ای متقابل‌اند و موجودات عینی به این امور استناد دارند. این امور، از حیث اعیان ظاهر و از حیث معقولیت باطن‌اند و در خارج بدون معروضات عینیت ندارند. استناد موجودات به امور کلی، برای همه موجودات، اعم از مادی یا مجرد، یکسان است، و مبدعات، به‌عنوان مجردات، از افلاک مادی متمایزند.

این تحلیل، مانند نقشه‌ای است که راه‌های پیچیده نظام هستی را روشن می‌سازد، و با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، معارف عرفانی و فلسفی را در قالبی علمی و منسجم ارائه می‌دهد. امید است این نوشتار، چون مشعلی فروزان، راهگشای طالبان معرفت در مسیر شناخت حقیقت باشد.

با نظارت صادق خادمی