متن درس
تبیین عرفانی احدیت، واحدیت و معیت قیومی در فصوص الحکم
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۲۰۵)
مقدمه: درآمدی بر مفاهیم احدیت و واحدیت در عرفان نظری
فصوص الحکم، اثر جاودانه ابنعربی، چونان گوهری تابناک در سپهر عرفان نظری، مفاهیم ژرف احدیت، واحدیت، معیت قیومی، و اسما و صفات الهی را در خود جای داده است. این نوشتار، با تکیه بر درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره، به کاوش در این مفاهیم بنیادین میپردازد و با نگاهی نقادانه به آرای شارحان و متکلمان، تبیینی عمیق از حقیقت ذات حق، معیت قیومی، و اولیت و آخریت الهی ارائه میدهد. این بررسی، با استناد به آیات قرآن کریم و احادیث، و بهرهگیری از تمثیلات ادبی، به گونهای سامان یافته که تمامی جزئیات و نکات درسگفتار را به طور کامل و با شرح و تفصیل منتقل کند. هدف، روشن ساختن این حقایق متعالی برای مخاطبان متخصص است، به گونهای که هماهنگی میان عقل و شهود عرفانی را به نمایش بگذارد.
بخش یکم: معیت قیومی و تمایز احدیت و واحدیت
معیت قیومی، ویژگی انحصاری ذات حق
معیت قیومی، چونان نوری فراگیر، ویژگی انحصاری ذات حق است که هیچ یک از اسما و صفات الهی، حتی در مرتبه واحدیت، با آن همراهی ندارند. این معیت، به معنای حضور قائم به ذات حق در همه مراتب وجود است، بدون آنکه اسما و صفات به مثابه موجوداتی مستقل تلقی شوند. این تعینات، چونان جلوههای آینهگون ذات، تنها مظاهر حقاند و نه همراهان قیومی او.
درنگ: معیت قیومی، چونان سرچشمهای بیکران، حضور ذات حق را در همه مراتب وجود بدون وابستگی به اسما و صفات نشان میدهد.
نقد تفسیر شارح درباره معیت در واحدیت
شارح فصوص، به خطا معیت در واحدیت را به معنای همراهی عرفی اسما و صفات با حق پنداشته است، در حالی که معیت قیومی، فراتر از این برداشت ظاهری است. در احدیت، ذات حق از هرگونه معیتی مبراست، و در واحدیت، اسما و صفات به مثابه تعینات ذات ظهور مییابند، نه به عنوان همراهانی مستقل. استاد فرزانه قدسسره این خطای تفسیری را ناشی از عدم توجه به ماهیت قیومی ذات میدانند، که چونان آسمانی بیکران، از هرگونه همراهی مصون است.
تمایز احدیت و واحدیت
احدیت، مرتبهای است که ذات حق در آن بدون هرگونه تعین یا همراهی ظهور دارد، گویی چونان گوهری یکتا که هیچ سایهای بر آن نمیافتد. اما واحدیت، مرتبه ظهور اسما، صفات و اعیان ثابته است که چونان پرتوهای نور از خورشید ذات، در مراتب وجود متجلی میشوند. این تمایز، چونان خطی روشن، مرز میان ذات مطلق و مظاهر آن را مشخص میسازد.
جمعبندی بخش یکم
بخش یکم نشان داد که معیت قیومی، ویژگی انحصاری ذات حق است که حتی اسما و صفات نیز در آن شریک نیستند. تمایز احدیت و واحدیت، به مثابه دو ساحت متمایز وجودی، نشاندهنده استقلال ذات از هرگونه تعین و همراهی است. نقد شارح، بر خطای تفسیر معیت به معنای همراهی عرفی تأکید دارد، در حالی که معیت قیومی، حضوری بیواسطه و قائم به ذات است.
بخش دوم: اولیت و آخریت حق در قرآن کریم
تفسیر اولیت و آخریت الهی
قرآن کریم، حق را با عنوان «هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ» (حدید: ۳) معرفی میکند، که به معنای تقدم و تأخر زمانی نیست. اولیت حق، چونان مبدئی بینیاز از پیشینی، به تقدم ذاتی اشاره دارد، و آخریت، به رجوع همه امور به حق، بدون انتهاء وجودی. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که این صفات، چونان ستارگان درخشان در آسمان ذات، از هرگونه محدودیت زمانی یا مکانی مبرایند.
نقد برداشت زمانی از اولیت و آخریت
شارح فصوص، به اشتباه اولیت را به افتتاح وجود از عدم، و آخریت را به انتهاء وجود تفسیر کرده است. این برداشت، که ریشه در دیدگاههای کلامی دارد، با حقیقت عرفانی اولیت و آخریت ناسازگار است. اولیت حق، به معنای عدم نیاز به مبدأ پیشین است، و آخریت، به رجوع همه امور به او، گویی چونان رودی که به دریای بیکران ذات میریزد.
درنگ: اولیت و آخریت حق، چونان دو بال وجودی، به تقدم ذاتی و رجوع همه امور به ذات اشاره دارند، نه به ابتدا و انتهاء زمانی.
رجوع همه امور به حق
آخریت حق، به معنای رجوع همه مخلوقات به اوست، چنانکه قرآن کریم میفرماید: «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ» (بقره: ۱۵۶). این رجوع، نه به معنای پایان یافتن وجود، بلکه به مثابه بازگشت به سرچشمه هستی است که همه موجودات را در بر میگیرد.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، با تکیه بر آیات قرآن کریم، اولیت و آخریت حق را به عنوان صفات ذاتی و نفسالامری تبیین کرد. این صفات، از هرگونه ابتدا و انتهاء زمانی مبرا هستند و به تقدم ذاتی و رجوع همه امور به حق اشاره دارند. نقد برداشتهای زمانی شارح، نشاندهنده عمق عرفانی این مفاهیم در برابر تفاسیر کلامی است.
بخش سوم: نقد دیدگاههای کلامی و فلسفی درباره ممکنات
ممکنات و خلود در آخرت
قرآن کریم، درباره بهشتیان میفرماید: «هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ» (بقره: ۲۵)، که به خلود ممکنات در آخرت اشاره دارد. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که اگر ممکنات فاقد انتهاء باشند، دلیلی بر لزوم ابتدا برای آنها وجود ندارد. این دیدگاه، با نقد علم کلام، نشان میدهد که تأکید بر ابتدا برای ممکنات، بدون پشتوانه عقلانی و مبتنی بر نقل صرف است.
نقد مفهوم پایان دنیا
شارح و مؤلف فصوص، دنیا را دارای انتهاء میدانند، اما این انتهاء، به معنای پایان اسما و صفات الهی نیست، بلکه به تحول در مظاهر اشاره دارد. دنیا، چونان مظهری از فیض الهی، ازلی و ابدی است، و پایان آن، به معنای انتقال به مرتبه آخرت است، نه انقطاع فیض. استاد فرزانه قدسسره این دیدگاه را با استناد به آیه «كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ» (الرحمن: ۲۶) تبیین میکنند، که بر فانی بودن مظاهر و ابدیت فیض الهی دلالت دارد.
فیض الهی، ازلی و ابدی
فیض الهی، چونان جریانی بیابتدا و بیانتهاء، از هرگونه حدوث یا انقطاع مبراست. استاد فرزانه قدسسره، با نقد دیدگاه متکلمان که فیض را حادث میدانند و فیلسوفان مشائی که دنیا را ابدی میپندارند، تأکید دارند که فیض الهی، مستقل از نظام کیهانی است و مظاهر آن، هرچند متبدل شوند، از ازلیت و ابدیت فیض نمیکاهند.
درنگ: فیض الهی، چونان سرچشمهای بیکران، ازلی و ابدی است و مظاهر آن، هرچند متبدل شوند، از این حقیقت جاویدان نمیکاهند.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، با نقد دیدگاههای کلامی و فلسفی، نشان داد که ممکنات، به دلیل خلود در آخرت، فاقد انتهاء هستند و لزومی برای ابتدا داشتن آنها وجود ندارد. فیض الهی، ازلی و ابدی است و پایان دنیا، به معنای تحول مظاهر است، نه انقطاع اسما و صفات الهی. این تبیین، عرفان را از محدودیتهای کلامی و فلسفی متمایز میسازد.
بخش چهارم: تفسیر حدیث «كانَ اللَّهُ وَلَمْ يَكُنْ مَعَهُ شَيْءٌ»
معنای حدیث و نقد تفسیر شارح
حدیث «كانَ اللَّهُ وَلَمْ يَكُنْ مَعَهُ شَيْءٌ» (خدا بود و هیچ چیز با او نبود)، به معنای عدم معیت قیومی هر چیزی با حق است، نه صرفاً در احدیت، بلکه در همه مراتب، از جمله واحدیت. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که «كانَ» در این حدیث، به معنای زمان ماضی نیست، بلکه به تقدم ذاتی حق اشاره دارد. شارح، به اشتباه این حدیث را به احدیت نسبت داده، در حالی که موضوع آن واحدیت است، جایی که اسما و صفات به عنوان تعینات ذات ظهور مییابند.
عبارت جنید: «وَالآنَ كَمَا كَانَ»
عبارت «وَالآنَ كَمَا كَانَ» (و اکنون نیز همانگونه است)، به معنای تداوم عدم معیت قیومی با حق است، نه تغییرناپذیری مقام احدیت. استاد فرزانه قدسسره نقد میکنند که شارح، این عبارت را به اشتباه به احدیت تفسیر کرده و از معنای اصلی آن، که عدم معیت در همه مراتب است، غفلت ورزیده است.
درنگ: حدیث «كانَ اللَّهُ وَلَمْ يَكُنْ مَعَهُ شَيْءٌ» و عبارت «وَالآنَ كَمَا كَانَ»، چونان نوری درخشان، بر عدم معیت قیومی هر چیزی با حق در همه مراتب دلالت دارند.
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم، با تبیین حدیث «كانَ اللَّهُ وَلَمْ يَكُنْ مَعَهُ شَيْءٌ» و عبارت جنید، نشان داد که این عبارات، بر عدم معیت قیومی با حق تأکید دارند، نه صرفاً در احدیت، بلکه در همه مراتب وجود. نقد تفسیر شارح، بر خلط میان احدیت و واحدیت دلالت دارد و تبیین عرفانی، حقیقت این مفاهیم را روشن میسازد.
بخش پنجم: فناء و بقاء در عرفان عملی
مراحل سهگانه فناء
مقام فناء، چونان سفری روحانی، شامل سه مرحله است: فناء غیری، فناء نفسی، و فناء حقی. در فناء غیری، عارف غیر را فانی میبیند، گویی چونان سایهای که در برابر نور حق محو میشود. در فناء نفسی، خود را فانی مییابد، چونان قطرهای که در دریای ذات مستغرق میگردد. در فناء حقی، حتی نعمات حق در نظرش محو میشود، تا تنها حق باقی بماند.
نقد دیدگاه شارح درباره بقاء و شهود
شارح، به اشتباه بقاء را به شهود رب نسبت داده، در حالی که در مقام فناء، شهود غیری است و عارف نمیتواند شاهد باشد، زیرا شهود، خود نوعی دوگانگی است. استاد فرزانه قدسسره این خطا را ناشی از عدم تجربه عملی شارح در سلوک عرفانی میدانند، چرا که در مقام بقاء بالحق، هیچ شاهد یا مشهودی جز حق باقی نمیماند.
درنگ: مقام فناء، چونان سفری از غیر به نفس و از نفس به حق، عارف را به بقاء بالحق میرساند، جایی که هیچ شاهد یا مشهودی جز حق باقی نمیماند.
جمعبندی بخش پنجم
بخش پنجم، با تبیین مراحل سهگانه فناء، نشان داد که این مقام، سفری روحانی است که عارف را از غیر و نفس به سوی حق رهنمون میسازد. نقد دیدگاه شارح، بر خطای نسبت دادن بقاء به شهود تأکید دارد، در حالی که بقاء بالحق، فراتر از هرگونه دوگانگی است.
بخش ششم: شهادت حق در قرآن کریم
تفسیر آیه شهادت
قرآن کریم میفرماید: «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ» (آلعمران: ۱۸). این آیه، به شهادت حق بر توحید دلالت دارد، نه شهادت ملائکه یا اولیالعلم. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که «و» در این آیه، عاطفه نیست، بلکه مستأنفه است، و شهادت حق، کامل و کافی است، بدون نیاز به شهادت دیگران.
نقد برداشت دوگانه از شهادت
تفسیر شارح، که شهادت را به ملائکه و اولیالعلم نیز نسبت میدهد، نادرست است، زیرا شهادت حق، چونان نوری بیواسطه، همه شهادات را در بر میگیرد. ملائکه و اولیالعلم، تنها قائمان به قسطاند، نه شاهدان مستقل.
درنگ: شهادت حق، چونان نوری بیواسطه، بر توحید گواهی میدهد و نیازی به شهادت دیگران ندارد.
جمعبندی بخش ششم
بخش ششم، با تفسیر آیه شهادت، نشان داد که شهادت حق، مبنای همه شهادات است و ملائکه و اولیالعلم، تنها قائمان به قسطاند. این تبیین، بر اصل توحید تأکید دارد و نقد برداشت شارح، خطای دوگانهانگاری در شهادت را روشن میسازد.
بخش هفتم: نقد دیدگاههای کلامی و فلسفی درباره دنیا و آخرت
نقد دیدگاه متکلمان و فیلسوفان
متکلمان، به دلیل تکیه بر نقل، فیض الهی را حادث میدانند، و فیلسوفان مشائی، به دلیل تأکید بر ابدیت دنیا، در فهم اولیت و آخریت حق دچار خطا شدهاند. استاد فرزانه قدسسره، با تأکید بر ازلیت و ابدیت فیض الهی، این دیدگاهها را ناکافی میدانند، زیرا عرفان، دنیا و آخرت را مظاهر فیض الهی میبیند، نه موجوداتی مستقل.
نقد تفکیک دنیا و آخرت
شارح، دنیا را متناهی و آخرت را غیرمتناهی میداند، اما این تفکیک، به معنای پایان اسما و صفات الهی نیست. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که دنیا و آخرت، هر دو مظاهر فیض الهیاند و اسما و صفات، ازلی و ابدیاند. پایان دنیا، چونان انتقال از یک مظهر به مظهر دیگر است، نه انقطاع فیض.
ظهورات و رجوع به حق
همه ظهورات، از حقاند و به حق بازمیگردند، چنانکه قرآن کریم میفرماید: «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ» (بقره: ۱۵۶). این رجوع، نه به معنای پایان، بلکه به مثابه صعود به سوی سرچشمه هستی است.
درنگ: دنیا و آخرت، چونان دو مظهر از فیض الهی، ازلی و ابدیاند و رجوع همه امور به حق، نشاندهنده وحدت وجودی آنهاست.
جمعبندی بخش هفتم
بخش هفتم، با نقد دیدگاههای کلامی و فلسفی، نشان داد که فیض الهی، ازلی و ابدی است و دنیا و آخرت، تنها مظاهر این فیضاند. رجوع همه امور به حق، وحدت وجودی را تأیید میکند و پایان دنیا، به معنای تحول مظاهر است، نه انقطاع فیض.
نتیجهگیری کل
این نوشتار، با تکیه بر درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره، به تبیین مفاهیم عمیق احدیت، واحدیت، معیت قیومی، اولیت و آخریت، و فناء و بقاء در فصوص الحکم پرداخت. معیت قیومی، ویژگی انحصاری ذات حق است که از هرگونه همراهی، حتی در مرتبه واحدیت، مبراست. اولیت و آخریت حق، به تقدم ذاتی و رجوع همه امور به او اشاره دارند، نه به ابتدا و انتهاء زمانی. فیض الهی، ازلی و ابدی است و دنیا و آخرت، مظاهر این فیضاند. مراحل فناء، عارف را به بقاء بالحق رهنمون میسازد، جایی که هیچ شاهد یا مشهودی جز حق باقی نمیماند. نقدهای ارائهشده به شارح و متکلمان، بر ضعف تکیه صرف بر نقل یا عقل جزئی تأکید دارند، در حالی که عرفان، با تلفیق عقل و شهود، به فهمی عمیقتر از این حقایق میرسد. این تبیین، چونان نوری درخشان، راه را برای درک وحدت وجود و حقیقت ذات حق هموار میسازد.
با نظارت صادق خادمی