در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 206

متن درس






تبیین اسماء الهی «اول» و «آخر» در فصوص الحکم: جلسه دویست و ششم

تبیین اسماء الهی «اول» و «آخر» در فصوص الحکم: جلسه دویست و ششم

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۲۰۶)

مقدمه: درآمدی بر حقیقت اسماء الهی در عرفان نظری

اسماء الهی، به‌ویژه «اول» و «آخر»، چونان ستارگانی در آسمان معرفت عرفانی می‌درخشند که راه را به سوی فهم حقیقت وجود هدایت می‌کنند. در عرفان نظری و شرح فصوص الحکم ابن‌عربی، این اسماء نه‌تنها به ذات بی‌کران الهی اشاره دارند، بلکه پرده از رابطه وجودی میان حق و مخلوقات برمی‌دارند. درس‌گفتار دویست و ششم از مجموعه درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، با تمرکز بر مفهوم «آخر» و نقد تفاسیر نادرست آن، به‌ویژه نسبت دادن آن به فنای موجودات، دریچه‌ای به سوی حقیقت وحدت وجود می‌گشاید. این نوشتار، با تکیه بر متن اصلی و تحلیل‌های عمیق، به تبیین دقیق این مفاهیم در قالبی علمی و متین می‌پردازد، تا چون آیینه‌ای صاف، حقیقت اسماء الهی را در مراتب وجود منعکس سازد. تمامی نکات و تحلیل‌ها با دقتی موشکافانه و در ساختاری منسجم ارائه شده‌اند، تا هم جامعیت معرفتی را حفظ کنند و هم زیبایی‌های ادبی را در خدمت حقیقت قرار دهند.

بخش نخست: تبیین مفهوم «آخر» و نقد تفسیر فنای موجودات

نقد نسبت دادن آخرت الهی به فنای موجودات

در متن اصلی فصوص الحکم آمده است: «وَالآخِرِيَّةُ عِبَارَةٌ عَنْ فَنَاءِ الْمَوْجُودَاتِ ذَاتًا وَصِفَةً وَفِعْلًا فِي ذَاتِهِ وَصِفَاتِهِ وَأَفْعَالِهِ بِظُهُورِ الْقِيَامَةِ الْكُبْرَى». این عبارت، آخرت الهی را به فنای ذاتی، صفاتی و فعلی موجودات در ذات، صفات و افعال حق تعالی نسبت می‌دهد. استاد فرزانه قدس‌سره این تفسیر را به نقد می‌کشند و آن را نادرست می‌دانند، زیرا فنای موجودات صفتی است مربوط به خود موجودات، نه وصف ذات حق تعالی. «آخر» به‌عنوان یکی از اسماء نفسی الهی، وصفی ذاتی است که مستقیماً به ذات حق اشاره دارد و نمی‌توان آن را به ویژگی‌های مخلوقات، مانند فنای آنها، فروکاست. به‌سان این است که گفته شود «زید ضارب است، زیرا پدرش ضربه می‌خورد»؛ چنین استدلالی از نظر منطقی نادرست است، زیرا وصف ضرب به پدر تعلق دارد، نه به زید. به همین ترتیب، فنای موجودات نمی‌تواند معنای «آخر» بودن حق را توضیح دهد.

درنگ: «آخر» صفتی نفسی و ذاتی برای حق تعالی است و نسبت دادن آن به فنای موجودات، به دلیل تعلق فناء به مخلوقات و نه ذات حق، نادرست است.

تمایز صفات نفسی و اضافی

استاد فرزانه قدس‌سره تأکید می‌کنند که صفات نفسی حق، مانند «اول» و «آخر»، به ذات او بازمی‌گردند و از هرگونه وابستگی به مخلوقات مبرا هستند. در مقابل، فنای موجودات صفتی اضافی است که به وضعیت مخلوقات مربوط می‌شود. این تمایز، به‌سان خطی است که میان حقیقت ذات الهی و ظهورات مخلوقات کشیده شده است. نسبت دادن «آخر» به فنای موجودات، گویی تلاش برای آمیختن نور ذات با سایه‌های ظهور است، که به خطای مفهومی منجر می‌شود. برای مثال، علم حق وجودی و نامتناهی است، در حالی که علم انسان ظهوری و محدود است. این تمایز نشان می‌دهد که صفات الهی را نمی‌توان به ویژگی‌های مخلوقات تقلیل داد.

نقد وابستگی آخرت به قیامت کبری

متن اصلی، آخرت الهی را به ظهور قیامت کبری وابسته می‌داند. استاد فرزانه قدس‌سره این دیدگاه را نادرست می‌خوانند، زیرا حق تعالی هم‌اکنون «اول» و «آخر» است و این صفات به وقایع آینده، مانند قیامت کبری، وابسته نیستند. قرآن کریم در آیه ۳ سوره حدید می‌فرماید: هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ (اوست آغاز و انجام و آشکار و نهان). این آیه نشان می‌دهد که صفات الهی ذاتی، فعلی و غیرمشروط به زمان یا مکان هستند. بنابراین، تفسیر «آخر» به‌عنوان نتیجه فنای موجودات در قیامت کبری، گویی تلاش برای محدود کردن بی‌کرانی ذات الهی به ظرف زمان است، که با حقیقت اسماء نفسی سازگار نیست.

درنگ: آخرت الهی به ظهور قیامت کبری وابسته نیست، زیرا حق تعالی در هر لحظه «اول» و «آخر» است و این صفات ذاتی و غیرمشروط به زمان هستند.

بخش دوم: تمایز اولیت و آخرت در حق و مخلوقات

اول و آخر در ذات الهی

استاد فرزانه قدس‌سره تبیین می‌کنند که اولیت و آخرت حق تعالی به‌صورت نفسی و ذاتی تعریف می‌شوند: «هُوَ الْأَوَّلُ بِلا أَوَّلٍ أَنْ يَكُونَ قَبْلَهُ» و «هُوَ الْآخِرُ بِلا آخِرٍ أَنْ يَكُونَ بَعْدَهُ». این تعریف، که ریشه در آیه ۳ سوره حدید دارد (هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ: اوست آغاز و انجام و آشکار و نهان)، نشان می‌دهد که اولیت و آخرت حق به هیچ موجود دیگری وابسته نیست. این صفات، به‌سان خورشیدی هستند که نورشان از هیچ منبع دیگری جز ذات خودشان ساطع نمی‌شود و به هیچ سایه‌ای وابسته نیستند. اولیت حق به افتتاح عدم نیست، برخلاف مخلوقات که اولیتشان به ظهور از عدم وابسته است. همچنین، آخرت حق به انتهاء ممکنات نیست، زیرا ممکنات پایانی ندارند.

درنگ: اولیت و آخرت حق تعالی صفاتی نفسی و ذاتی هستند که از هرگونه تقدم یا تأخر زمانی و مکانی مبرا بوده و به استقلال ذاتی حق اشاره دارند.

تفاوت اولیت و آخرت در مخلوقات

اولیت مخلوقات به ظهور آنها از عدم اشاره دارد، گویی هر موجود، چونان نهالی است که از خاک عدم سر برآورده است. اما اولیت حق، به استقلال ذاتی او از هرگونه تقدم بازمی‌گردد. به همین ترتیب، آخرت مخلوقات به رجوع آنها به حق در مقام ظهور است، نه انتهاء وجودی آنها. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید می‌کنند که آخرت حق به انتهاء ممکنات وابسته نیست، زیرا ممکنات، به‌سان امواجی در اقیانوس وجود الهی، هرگز به نابودی کامل نمی‌رسند، بلکه در ظهورات گوناگون ادامه می‌یابند.

نقد مفهوم ممکن در عرفان نظری

استاد فرزانه قدس‌سره مفهوم «ممکن» را در عرفان نظری نفی می‌کنند، زیرا ممکن به معنای چیزی که می‌تواند باشد یا نباشد، با حقیقت وحدت وجود سازگار نیست. در عرفان، وجود یک حقیقت واحد است و مخلوقات ظهورات آن هستند: «حق که هست، خلق هم هست». این دیدگاه، به‌سان برچیدن حجابی است که کثرت را از وحدت جدا می‌سازد. مظاهر، نه ذات مستقل دارند و نه ممکن‌اند، بلکه چونان آیینه‌هایی هستند که نور حق را در خود منعکس می‌کنند.

درنگ: در عرفان نظری، مفهوم «ممکن» نفی می‌شود، زیرا مظاهر، ظهورات حق‌اند و نه موجوداتی مستقل یا ممکن‌الوجود.

بخش سوم: حقیقت فنای عرفانی و نقد تفاسیر نادرست

فنای عرفانی به‌معنای معرفت، نه نابودی

استاد فرزانه قدس‌سره تأکید می‌کنند که فنای عرفانی به معنای تلاشی، اضمحلال یا نابودی نیست، بلکه به معنای معرفت و رؤیت حق است. در این مقام، سالک یا عارف به جایگاهی می‌رسد که جز ظهور حق را نمی‌بیند و هویت تبعی یا استقلالی خود را از دست می‌دهد. این حالت، به‌سان شمعی است که در تاریکی می‌درخشد، اما در برابر نور خورشید، نمود خود را از دست می‌دهد، هرچند همچنان وجود دارد. فنای عرفانی، گویی گشوده شدن چشم دل به سوی حقیقت الهی است، نه محو شدن وجودی. قرآن کریم در آیه ۸۸ سوره قصص می‌فرماید: كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ (هر چیز جز وجه او نابودشدنی است). این آیه نشان می‌دهد که موجودات در ذات خود فانی نیستند، بلکه در مقام ظهور به وجه الهی رجوع می‌کنند.

درنگ: فنای عرفانی به معنای معرفت و رؤیت حق است، نه نابودی وجودی، و موجودات در مقام ظهور به وجه الهی رجوع می‌کنند.

نقد مثال‌های رایج برای فنای عرفانی

استاد فرزانه قدس‌سره مثال‌های رایج مانند «قطره و دریا» و «یخ و آب» را برای توضیح فنای عرفانی نارسا می‌دانند. در مثال قطره و دریا، قطره به‌عنوان وصف قلت آب و دریا به‌عنوان وصف کثرت آب تعریف می‌شود. وقتی قطره به دریا می‌ریزد، وصف قلت آن از بین می‌رود و به ظاهر نابود می‌شود، اما در واقع، آب قطره در آب دریا باقی است. این مثال نمی‌تواند فنای عرفانی را به‌درستی نشان دهد، زیرا موجودات در عرفان، ظهورات دائمی حق هستند و نابودی آنها به معنای اضمحلال وجودی نیست. به همین ترتیب، مثال یخ و آب نیز نادرست است، زیرا یخ با ذوب شدن به آب تبدیل می‌شود و وصف انجماد خود را از دست می‌دهد، اما موجودات در عرفان، به دلیل ظهور دائمی حق، هرگز معدوم نمی‌شوند. استاد فرزانه قدس‌سره مثالی دقیق‌تر ارائه می‌دهند: شمعی که در تاریکی نور خود را نشان می‌دهد، اما در حضور خورشید، نورش دیده نمی‌شود، هرچند همچنان وجود دارد. این مثال، به‌سان آیینه‌ای است که حقیقت فنای عرفانی را به‌درستی منعکس می‌کند.

درنگ: مثال‌های «قطره و دریا» و «یخ و آب» برای فنای عرفانی نارسا هستند؛ مثال شمع در برابر خورشید، حقیقت فنای عرفانی را بهتر نشان می‌دهد.

نقد مثال‌های استهلاک و انعدام تعینات

استاد فرزانه قدس‌سره مثال‌هایی مانند استهلاک شیر در ماست یا آب نجس در سطل آب را نیز برای توضیح فنای عرفانی ناکافی می‌دانند. استهلاک در این مثال‌ها به معنای از بین رفتن نمود ظاهری یک شیء در شیء دیگر است، اما در عرفان، فنای عرفانی به معنای محو شدن تعینات در مقام معرفتی است، نه نابودی وجودی. برای مثال، وقتی یک قاشق شیر در کاسه ماست ریخته می‌شود، نمود ظاهری شیر از بین می‌رود، اما تعین آن همچنان باقی است. این استهلاک با انعدام تعین تفاوت دارد، زیرا تعینات موجودات در عرفان نابود نمی‌شوند، بلکه در مراتب مختلف ظهور می‌یابند. استاد تأکید می‌کنند که باید با دقت در ادبیات عرفانی سخن گفت، تا از خلط مفاهیم جلوگیری شود.

درنگ: استهلاک با انعدام تعین متفاوت است؛ تعینات موجودات در عرفان نابود نمی‌شوند، بلکه در مقام معرفتی در نور حق محو می‌گردند.

بخش چهارم: ظهورات الهی در ظرف‌های نزول و صعود

ظهورات دائمی و عدم نابودی تعینات

استاد فرزانه قدس‌سره تأکید می‌کنند که هیچ تعینی نابود نمی‌شود و موجودات به‌عنوان ظهورات حق، دائماً در حال جلای وجودی هستند. این دیدگاه، ریشه در فلسفه صدرایی دارد که وجود را جریانی پویا و رو به کمال می‌داند. تعینات موجودات، چه در ظرف نزول و چه در ظرف صعود، نابود نمی‌شوند، بلکه در مراتب مختلف ظهور می‌یابند. قرآن کریم در آیه ۲۹ سوره رحمن می‌فرماید: كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ (هر روز او در کاری است). این آیه، پویایی و تجدید دائمی ظهورات الهی را نشان می‌دهد. موجودات، نه از عدم آمده‌اند و نه به عدم می‌روند، بلکه چونان امواجی در اقیانوس وجود الهی، در ظرف‌های نزول و صعود به ظهورات متفاوت می‌رسند.

درنگ: موجودات، ظهورات دائمی حق‌اند و در ظرف‌های نزول و صعود، بدون نابودی، به جلای وجودی می‌رسند.

تفاوت ظرف‌های نزول و صعود

استاد فرزانه قدس‌سره تبیین می‌کنند که ظهورات الهی در ظرف نزول، به‌صورت محدود و با تعینات خاص ظاهر می‌شوند، اما در ظرف صعود، مانند فنای عرفانی یا قیامت کبری، این تعینات در مقام وحدت الهی ظهور می‌کنند. این تفاوت، به‌سان دانه‌ای است که در ظرف نزول هسته خرماست، اما در ظرف صعود به نخل و خرما تبدیل می‌شود. این تکامل، نه نابودی، بلکه جلای وجودی است. برای مثال، هسته خرما در ظرف نزول دانه است، اما در ظرف صعود، به هزار نخل خرما بدل می‌شود، که نشان‌دهنده سعه وجودی و ظهور بیشتر است.

درنگ: تفاوت ظرف‌های نزول و صعود، به معنای نابودی نیست، بلکه نشان‌دهنده تکامل و جلای وجودی مظاهر در مراتب مختلف است.

پویایی عالم و ازدیاد ظهورات

استاد فرزانه قدس‌سره عالم را چونان انفجار نوری توصیف می‌کنند که رو به ازدیاد و ظهور است. هر تعین، به‌سان شعله‌ای است که لایتناهی تعینات دیگر را به وجود می‌آورد. این پویایی، با آیه ۲۹ سوره رحمن (كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ: هر روز او در کاری است) هم‌خوانی دارد. عالم، نه ابتداء دارد و نه انتهاء، و هر لحظه در شئون لایتناهی ظهور می‌یابد. این دیدگاه، گویی نقشی است که قلم الهی بر صفحه هستی می‌کشد، و هر لحظه، طرحی نو و لایتناهی به وجود می‌آورد.

درنگ: عالم، انفجار نوری رو به ازدیاد است که در هر لحظه، در شئون لایتناهی ظهور می‌یابد، بدون ابتداء یا انتهاء.

بخش پنجم: نقد آمیختگی عرفان با کلام و نقش معصومین

نقد آمیختگی عرفان با کلام

استاد فرزانه قدس‌سره بسیاری از مشکلات در تفاسیر عرفانی را ناشی از آمیختگی عرفان با کلام می‌دانند. این آمیختگی، به‌سان غباری است که بر آیینه عرفان نشسته و وضوح آن را کاهش می‌دهد. برای مثال، تفسیر «آخر» به‌عنوان فنای موجودات، نتیجه تأثیر مفاهیم کلامی بر عرفان است که به جای تمرکز بر ذات حق، بر ویژگی‌های مخلوقات متمرکز می‌شود. عرفان نظری باید از مبانی کلامی و فلسفی که ممکن است به تحریف معانی منجر شوند، جدا شود تا خلوص معرفتی خود را حفظ کند.

درنگ: آمیختگی عرفان با کلام، به تحریف معانی عرفانی منجر می‌شود؛ عرفان باید با خلوص و تمرکز بر ذات حق تبیین گردد.

نقش معصومین در فهم اسماء الهی

استاد فرزانه قدس‌سره تأکید می‌کنند که فهم دقیق اسماء الهی نیازمند تعلیم الهی است، چنان‌که حضرت آدم علیه‌السلام اسماء را از خدا آموخت. قرآن کریم در آیه ۳۱ سوره بقره می‌فرماید: وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا (و خدا به آدم همه نام‌ها را آموخت). این آیه نشان می‌دهد که معرفت اسماء الهی از طریق وحی و تعلیم الهی حاصل می‌شود، نه از طریق خودآموزی یا فلسفه‌بافی. سنت معصومین، به‌سان چراغی است که راه فهم معارف الهی را روشن می‌سازد و از خطاهای تفسیری جلوگیری می‌کند.

درنگ: فهم اسماء الهی نیازمند تعلیم الهی و استناد به سنت معصومین است، نه خودآموزی یا آمیختگی با کلام و فلسفه.

تمایز آخرت و «آخر»

استاد فرزانه قدس‌سره میان مفهوم «آخرت» و «آخر» تمایز قائل می‌شوند. «آخر» به معنای نهایت ذاتی حق است که هیچ چیزی پس از آن متصور نیست، اما «آخرت» به‌عنوان عالم پس از دنیا، بخشی از سلسله عوالم وجودی است که می‌تواند به عوالم دیگر منجر شود. قرآن کریم در آیه ۲ سوره بقره می‌فرماید: الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ (آنان که به غیب ایمان دارند و نماز را برپا می‌دارند). آخرت، به‌عنوان عالم غیبی، بخشی از این سلسله است، اما «آخر» صفتی ذاتی و غیرمشروط است که به ذات حق تعالی بازمی‌گردد.

درنگ: «آخر» صفتی ذاتی برای حق است که به نهایت ذاتی او اشاره دارد، در حالی که «آخرت» عالمی غیبی و بخشی از سلسله عوالم وجودی است.

بخش ششم: وحدت وجود و ظهورات دائمی

ظهورات دائمی و بقای تعینات

استاد فرزانه قدس‌سره تأکید می‌کنند که موجودات، به‌سان ظهورات دائمی حق، هرگز معدوم نمی‌شوند. این دیدگاه، ریشه در روایت امام صادق علیه‌السلام دارد که می‌فرماید: «هیچ ذره‌ای از علم الهی خارج نمی‌شود، حتی به اندازه مثقال ذره». این بیان، به‌سان نوری است که تاریکی‌های نابودی را می‌زداید و نشان می‌دهد که تعینات موجودات، چه در ظرف نزول و چه در صعود، باقی می‌مانند. فنای عرفانی، به معنای محو شدن در نور حق است، نه اضمحلال وجودی. گویی عارف، چونان ستاره‌ای در آسمان معرفت، در برابر خورشید حق نمود خود را از دست می‌دهد، اما وجودش پابرجاست.

درنگ: تعینات موجودات در عرفان نابود نمی‌شوند، بلکه در نور حق محو می‌گردند و ظهورات دائمی حق باقی می‌مانند.

وحدت وجود و عدم تقدم و تأخر

استاد فرزانه قدس‌سره تبیین می‌کنند که در وحدت وجود، تقدم و تأخر میان حق و مخلوقات معنا ندارد. حق و مخلوقات، هر دو اول و آخر هستند، اما حق وجودی و مخلوقات ظهوری‌اند. این دیدگاه، گویی پرده‌ای است که از پیش چشم کثرت برداشته می‌شود تا وحدت وجود آشکار گردد. کمالات الهی، مانند علم و قدرت، در حق وجودی و در مخلوقات ظهوری هستند، و هیچ اول و دومی در کار نیست. همه چیز در ظهور حق، به‌سان نغمه‌های یک سمفونی الهی، هم‌زمان و هم‌آهنگ است.

درنگ: در وحدت وجود، تقدم و تأخر میان حق و مخلوقات معنا ندارد؛ حق وجودی و مخلوقات ظهوری‌اند، و همه کمالات در ظهور حق هم‌زمان‌اند.

نقد تفاسیر نادرست و ضرورت استناد به سنت

استاد فرزانه قدس‌سره تأکید می‌کنند که تفاسیر نادرست، مانند نسبت دادن آخرت به فنای موجودات، نتیجه عدم استناد به سنت معصومین است. روایات معصومین، به‌سان چشمه‌ای زلال، معارف الهی را روشن می‌سازند. برای مثال، روایت «لا إله إلا الله گفتن، درختی در بهشت می‌کارد» نشان می‌دهد که هیچ تعینی گم نمی‌شود، بلکه هر عمل در مراتب وجودی ظهور می‌یابد. این دیدگاه، گویی کلیدی است که قفل معارف عرفانی را می‌گشاید و از تحریف‌های کلامی و فلسفی جلوگیری می‌کند.

درنگ: استناد به سنت معصومین، از تحریف‌های کلامی و فلسفی در تفسیر اسماء الهی جلوگیری می‌کند و معارف عرفانی را روشن می‌سازد.

جمع‌بندی

این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، به تبیین عمیق و انتقادی مفهوم اسماء الهی «اول» و «آخر» در فصوص الحکم پرداخت. «آخر» به‌عنوان صفتی نفسی و ذاتی برای حق تعالی، از هرگونه وابستگی به فنای مخلوقات یا قیامت کبری مبراست. فنای عرفانی، نه نابودی، بلکه معرفت و رؤیت حق است که در آن، عارف جز ظهور حق را نمی‌بیند. مثال‌های نارسا مانند «قطره و دریا» و «یخ و آب» نمی‌توانند حقیقت فنای عرفانی را نشان دهند، و مثال شمع در برابر خورشید، به‌درستی این مفهوم را منعکس می‌کند. موجودات، ظهورات دائمی حق‌اند که در ظرف‌های نزول و صعود، بدون نابودی، به جلای وجودی می‌رسند. عالم، انفجار نوری رو به ازدیاد است که در هر لحظه، در شئون لایتناهی ظهور می‌یابد. نقد آمیختگی عرفان با کلام و تأکید بر نقش سنت معصومین، راه را برای فهم خالص معارف الهی هموار می‌سازد. این تبیین، به‌سان چراغی است که تاریکی‌های کثرت را می‌زداید و وحدت وجود را در پرتو اسماء الهی آشکار می‌کند.

با نظارت صادق خادمی