در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 208

متن درس





شرح فصوص الحکم: تأمل در رابطه حق و خلق و جایگاه انسان در عرفان نظری

شرح فصوص الحکم: تأمل در رابطه حق و خلق و جایگاه انسان در عرفان نظری

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه دویست و هشت)

مقدمه: کاوش در پیوند وجودی حق و خلق

این نوشتار، شرحی جامع و عمیق بر بخشی از کتاب فصوص الحکم ابن‌عربی است که برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره در جلسه دویست و هشتم، با محوریت صفحه ۸۷، سطرهای ۲ تا ۶، است. محور اصلی این شرح، تبیین رابطه ناگسستنی میان حق و خلق و جایگاه انسان به‌عنوان صورت کامل این رابطه است. متن، با نگاهی علمی و عرفانی، به بررسی مفاهیمی چون صفات فعلی و ذاتی الهی، رضا و غضب، خوف و رجا، و نقش انسان به‌عنوان مظهر تام اسماء الهی می‌پردازد. این کاوش، با بهره‌گیری از آیات قرآن کریم، احادیث، و تحلیل‌های عرفانی، چارچوبی منسجم و عمیق برای فهم وحدت وجود و پویایی رابطه میان حق و خلق ارائه می‌دهد. تمثیلات و استعارات فاخر در این متن، مفاهیم پیچیده را به‌گونه‌ای روشن و دلنشین عرضه می‌کنند، در حالی که ساختار علمی و دانشگاهی آن حفظ شده است.

بخش نخست: رابطه وجودی حق و خلق

پیوند ناگسستنی حق و خلق

در عرفان نظری ابن‌عربی، میان حق (خداوند) و خلق، هیچ‌گونه تباین، جدایی یا غیریت وجود ندارد. این رابطه، مانند رشته‌ای است که گوهر وجود را به ظهورات آن پیوند می‌دهد، به‌گونه‌ای که وجود و مظاهر آن در وحدتی عمیق و ناگسستنی به هم متصل‌اند. این اصل، بنیاد عرفان نظری است که بر وحدت وجود تأکید دارد و هرگونه دوگانگی میان ذات و ظهورات را نفی می‌کند.

درنگ: میان حق و خلق، هیچ تباین یا غیریتی وجود ندارد؛ وجود و ظهورات آن در وحدتی ناگسستنی پیوند دارند.

انسان، صورت کامل رابطه حق و خلق

انسان، به‌عنوان خلیفه‌الله، مظهر تام صفات الهی و صورت کامل رابطه میان حق و خلق است. او مانند آینه‌ای است که جمال و جلال الهی را در خود بازمی‌تاباند و واسطه‌ای است که وجود الهی را در عالم ظهور متجلی می‌سازد. این جایگاه، انسان را محور نظام هستی قرار می‌دهد، چنان‌که فیض الهی از او به سایر موجودات سرریز می‌شود.

درنگ: انسان، به‌عنوان مظهر تام اسماء الهی، صورت کامل رابطه میان حق و خلق است.

بخش دوم: صفات الهی و انسانی

رضا و غضب الهی

خداوند خود را به صفات رضا و غضب متصف کرده است، چنان‌که در قرآن کریم می‌فرماید: ﴿رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ﴾ (خداوند از آنها خشنود است و آنها نیز از او خشنودند؛ سوره بینه، آیه ۸). این صفات، از جمله صفات فعلی الهی‌اند که مستلزم وجود متعلق (مخلوق) هستند و نشان‌دهنده رابطه‌ای پویا میان حق و خلق‌اند. رضا و غضب، مانند دو بال پرنده‌ای هستند که در آسمان ارتباط الهی با خلق پرواز می‌کنند.

درنگ: رضا و غضب، صفات فعلی الهی‌اند که رابطه پویای میان حق و خلق را نشان می‌دهند.

خوف و رجا در انسان

انسان، به‌عنوان مظهر صفات الهی، دارای خوف (ترس) و رجا (امید) است که به ترتیب با غضب و رضا الهی مرتبط‌اند. خوف، واکنش به غضب الهی و رجا، انتظار تحقق رضا الهی است. این صفات، مانند سایه‌هایی هستند که از نور صفات الهی بر وجود انسان می‌افتند و نشان‌دهنده انفعال انسان در برابر فعل الهی‌اند.

درنگ: خوف و رجا، صفات انفعالی انسان‌اند که متفرع بر رضا و غضب الهی‌اند.

تمایز صفات ذاتی و فعلی

صفات الهی به دو دسته ذاتی و فعلی تقسیم می‌شوند. صفات ذاتی، مانند حیات، مستقل از متعلق‌اند و نیازی به وجود مخلوق ندارند. اما صفات فعلی، مانند رضا، غضب، و علم، مستلزم متعلق‌اند. برای مثال، علم الهی نیازمند معلوم و رضا نیازمند مرضی است. این تمایز، مانند خط‌کشی است که میان گوهر ذات و ظهورات آن مرز می‌کشد.

درنگ: صفات ذاتی الهی مستقل از مخلوق‌اند، اما صفات فعلی نیازمند متعلق‌اند.

بخش سوم: معناشناسی خوف، رجا، و خشیت

خوف و خشیت: تمایز معنایی

خوف، ترسی است که از نافرمانی و تغیان ناشی می‌شود، در حالی که خشیت، انفعالی است که از عظمت الهی سرچشمه می‌گیرد. قرآن کریم در این باره می‌فرماید: ﴿إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ﴾ (از بندگان خدا تنها دانشمندان از او می‌ترسند؛ سوره فاطر، آیه ۲۸). خشیت، مانند نسیمی است که از عظمت حق بر قلب عارفان می‌وزد، در حالی که خوف، مانند سایه‌ای است که بر دل نافرمانان می‌افتد.

درنگ: خوف از نافرمانی ناشی می‌شود، اما خشیت انفعال از عظمت الهی است.

رجا و معنای اصطلاحی آن

رجا، به معنای انتظار وقوع چیزی است که انسان به آن امید دارد، مانند بخشش یا رفع عقوبت، و لزوماً به معنای ترقی یا پیشرفت نیست. این صفت، مانند جویباری است که از چشمه رضا الهی سرچشمه می‌گیرد و قلب مؤمن را سیراب می‌کند.

درنگ: رجا، انتظار وقوع خیر است که متفرع بر رضا الهی است.

شمول خوف و رجا در موجودات

خوف و رجا مختص انسان نیست؛ کودکان و حیوانات نیز این صفات را دارند. حیوانات، اگرچه تکالیف شرعی ندارند، دارای تکالیف تکوینی‌اند و خوف و رجا در آن‌ها به‌صورت غریزی بروز می‌یابد. برای مثال، سگ یا گربه‌ای که به صاحبش نزدیک می‌شود، از روی رجا انتظار غذا یا محبت دارد. این دیدگاه، مانند دریچه‌ای است که گستردگی صفات انفعالی را در موجودات زنده نشان می‌دهد.

درنگ: خوف و رجا، صفاتی غریزی‌اند که در انسان و حیوانات بروز می‌یابد.

بخش چهارم: تقدم رضا الهی و رابطه آن با رضایت انسان

تقدم رضا الهی بر رضایت مؤمنان

آیه شریفه ﴿رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ﴾ (خداوند از آنها خشنود است و آنها نیز از او خشنودند) نشان می‌دهد که رضایت مؤمنان از خداوند، متأخر از رضا الهی است. رضایت انسان، مانند شاخه‌ای است که از ریشه رضا الهی می‌روید و بدون آن، تحقق نمی‌یابد.

درنگ: رضایت مؤمنان از خداوند، متفرع بر رضا الهی است و بدون آن محقق نمی‌شود.

مقایسه با داستان یوسف و زلیخا

در تحلیل آیه ﴿وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ ۖ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَىٰ بُرْهَانَ رَبِّهِ﴾ (و او به یوسف دل بست و یوسف نیز به او دل بست، اگر برهان پروردگارش را ندیده بود؛ سوره یوسف، آیه ۲۴)، اراده زلیخا («همت به») نفسی و مستقل، اما اراده یوسف («هم بها») اضافی و مشروط به برهان الهی است. این تمایز، مانند نوری است که مسیر هدایت را از ضلالت جدا می‌سازد.

درنگ: اراده یوسف مشروط به برهان الهی است، در حالی که اراده زلیخا نفسی و مستقل است.

بخش پنجم: رحمت و غضب الهی

سبقت رحمت بر غضب

حدیث شریف «رحمتم بر غضبم پیشی گرفته است» نشان‌دهنده تقدم رحمت الهی بر غضب است، هرچند وجود غضب الهی نیز تأیید می‌شود. این اصل، مانند چشمه‌ای است که رحمت الهی از آن جاری می‌شود و عالم را با تعادل میان خوف و رجا سیراب می‌کند.

درنگ: رحمت الهی بر غضب پیشی دارد، اما وجود غضب نیز در خلقت عالم مؤثر است.

ایجاد عالم بر اساس خوف و رجا

خداوند عالم را با خوف و رجا آفرید، چنان‌که در متن آمده است: «فاوجد العالم ذا خوف و رجا». این آفرینش، مانند بذری است که در خاک وجود کاشته شده و با آب رحمت و نور رضا الهی می‌روید.

درنگ: عالم بر اساس خوف و رجا آفریده شده و این صفات، متفرع بر رضا و غضب الهی‌اند.

بخش ششم: صفات جمالی و جلالی الهی

جمال و جلال الهی

خداوند به‌عنوان «جمیل» و «ذو جلال» توصیف شده است. صفات جمالی به لطف و رحمت، و صفات جلالی به قهر و عظمت الهی مربوط‌اند. این دو دسته صفات، مانند دو روی یک سکه‌اند که نظام هستی را در تعادل نگه می‌دارند.

درنگ: صفات جمالی به لطف و رحمت، و صفات جلالی به قهر و عظمت الهی اشاره دارند.

نقش ستر الهی

ستر الهی، هم در صفات جمالی (به‌عنوان لطف) و هم در صفات جلالی (به‌عنوان کتمان جلال) جای می‌گیرد. اگر خداوند جلالش را کتمان نمی‌کرد، هیچ موجودی قادر به ظهور یا عبادت نبود. این ستر، مانند پرده‌ای است که نور عظمت الهی را تعدیل می‌کند تا خلق بتوانند در برابر آن بایستند. قرآن کریم در این باره می‌فرماید: ﴿لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ ۖ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ﴾ (امروز فرمانروایی از آن کیست؟ از آنِ خداوند یگانه قهار است؛ سوره غافر، آیه ۱۶).

درنگ: ستر الهی، هم در صفات جمالی و هم در صفات جلالی جای دارد و امکان ظهور خلق را فراهم می‌سازد.

بخش هفتم: هیبت و انس

هیبت، صفت فعلی الهی

هیبت، صفتی فعلی و لازمه عظمت الهی است که در دیگران خوف یا دهشت ایجاد می‌کند. این صفت، مانند تاجی است که بر سر عظمت الهی نشسته و در دل خلق، احترام و خشیت می‌آفریند.

درنگ: هیبت، صفتی فعلی و لازمه عظمت الهی است که در خلق، خوف یا دهشت ایجاد می‌کند.

نقد دیدگاه هیبت به‌عنوان صفت انفعالی

برخی، هیبت را صفتی انفعالی دانسته‌اند، مانند اینکه گفته شود: «در دلم از سلطان هیبت پدید آمد». اما این استعمال، مجازی است و هیبت، به معنای واقعی، صفتی فعلی و لازمه عظمت است. این تمایز، مانند جداسازی گوهر از پوسته است که از خلط مفاهیم جلوگیری می‌کند.

درنگ: هیبت، صفتی فعلی است و استعمال آن به‌صورت انفعالی، مجازی و نادرست است.

انس، صفت انفعالی انسان

انس، صفتی انفعالی است که به معنای میل و تعلق به چیزی است. خداوند مونس (انس‌دهنده) است، نه مأنوس (انس‌گیرنده). انسان به خداوند انس می‌گیرد، اما خداوند از انفعال مبراست. این رابطه، مانند نسیمی است که از جانب حق می‌وزد و قلب انسان را آرام می‌کند.

درنگ: انس، صفتی انفعالی است و خداوند مونس است، نه مأنوس.

نقد دیدگاه انس به‌عنوان صفت مشترک

برخی انس را صفتی مشترک میان حق و خلق دانسته‌اند، اما این دیدگاه نادرست است. خداوند مونس است و انس می‌دهد، اما انس نمی‌گیرد. انسان، مانند پرنده‌ای است که در سایه لطف الهی آرام می‌گیرد، اما خداوند از انس گرفتن مبراست.

درنگ: انس، صفتی انفعالی و مختص خلق است؛ خداوند مونس است، نه مأنوس.

بخش هشتم: رابطه عالی و سافل

عالی و نظر به سافل

عالی (برتر) به سافل (پایین‌تر) نظر ندارد، بلکه سافل به عالی نظر می‌کند. این اصل، مانند حرکت رودخانه‌ای است که به سوی دریا می‌رود و هدفش رسیدن به مقصد متعالی است، نه تر کردن زمین. این دیدگاه، با اصل عرفانی «العالی لا ینظر إلی السافل» هم‌خوانی دارد.

درنگ: عالی به سافل نظر ندارد؛ سافل به عالی نظر می‌کند.

تمثیل حرکت آب به سوی دریا

حرکت آب به سوی دریا، مانند سلوک عارف به سوی حق است. آب، در مسیر خود، زمین را سیراب می‌کند، اما هدفش دریا است، نه زمین. این تمثیل، نشان‌دهنده جهت‌گیری وجودی به سوی مراتب بالاتر است.

درنگ: حرکت وجودی، مانند آب به سوی دریا، به سمت مراتب متعالی است.

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

این شرح، با تأمل در مفاهیم عمیق عرفان نظری ابن‌عربی، رابطه ناگسستنی میان حق و خلق و جایگاه انسان به‌عنوان صورت کامل این رابطه را تبیین می‌کند. صفات فعلی الهی (رضا و غضب) و صفات انفعالی انسانی (خوف و رجا) محور این بحث‌اند که نشان‌دهنده وابستگی وجودی انسان به خداوند است. تمایز میان صفات ذاتی و فعلی، و نیز خوف و خشیت، بر تفاوت مراتب وجودی حق و خلق تأکید دارد. نقد دیدگاه‌های نادرست، مانند اختصاص خوف و رجا به انسان یا انس به‌عنوان صفت مشترک، دقت در تحلیل مفاهیم عرفانی را نشان می‌دهد. آیات قرآن کریم، مانند ﴿رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ﴾ و ﴿لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ ۖ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ﴾، مبنای استدلال‌های این متن‌اند که جایگاه انسان به‌عنوان خلیفه‌الله را روشن می‌سازند. این نوشتار، با بهره‌گیری از تمثیلات و استعارات فاخر، مفاهیم پیچیده را به‌گونه‌ای روشن و دلنشین عرضه کرده و منبعی ارزشمند برای پژوهشگران عرفان نظری و فلسفه اسلامی فراهم آورده است.

با نظارت صادق خادمی