متن درس
شرح فصوص الحکم: کاوش در تقوا، فاعلیت افعال و خیر و شر در نظام هستی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه دویست و سی و یک)
دیباچه
کتاب فصوص الحکم، اثر جاودانه شیخ اکبر محییالدین ابنعربی، چون نگینی درخشان در گنجینه عرفان نظری میدرخشد و با عمق بیمانند خود، اسرار هستی و جایگاه انسان در نظام آفرینش را کاوش میکند. این نوشتار، برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره در جلسه دویست و سی و یک، به تبیین مفاهیم عمیق عرفانی مرتبط با تقوا، فاعلیت افعال، و نسبت خیر و شر در نظام هستی میپردازد. با استناد به آیات قرآن کریم و مبانی عرفانی، این اثر به بررسی پیوند میان ظاهر و باطن، ربوبیت و عبودیت، و حقیقت خیر و شر در چارچوب توحید افعالی مینشیند. متن حاضر، با زبانی متین و علمی، مفاهیم پیچیده را بهگونهای روشن و منسجم ارائه میدهد و با بهرهگیری از تمثیلات و استعارات فاخر، روح عرفان ابنعربی را به شکلی اصیل منتقل میکند. تمامی نکات و تحلیلهای ارائهشده در درسگفتارها، با شرح و تفصیل کامل، در این اثر گنجانده شده تا منبعی جامع برای پژوهشهای آکادمیک فراهم آید.
بخش نخست: مفهوم تقوا و پیوند ظاهر و باطن
تقوا بهعنوان آلت اتحاد ظاهر و باطن
در فصوص الحکم، تقوا به مثابه ابزاری برای اتحاد میان ظاهر (جسد) و باطن (روح) معرفی میشود. عبد از طریق تقوا به حق متصل میگردد، اما این اتصال به معنای تبدیل ذات الهی به آلت نیست، بلکه ظهور متقابل ظاهر و باطن را نشان میدهد. تقوا، چون پلی است که عبد را به حقیقت رب متصل میسازد و در این فرآیند، ظاهر و باطن در وحدتی وجودی به هم میپیوندند.
درنگ: تقوا، وسیلهای برای اتحاد وجودی میان ظاهر و باطن است و عبد را به حق متصل میکند، بدون آنکه ذات الهی را به آلت تقلیل دهد.
رابطه ربوبیت و عبودیت در باطن
باطن، از یک منظر، رب ظاهر است، زیرا کمالات الهی را در وجود عبد متجلی میسازد، و از منظری دیگر، خود عبد حق است، زیرا در برابر ذات الهی تسلیم است. وقتی گفته میشود حق آلت تقواست، منظور ظهور حق در باطن بهعنوان مظهر است، نه تبدیل ذات الهی به ابزار. این دیدگاه، مانند آینهای است که نور الهی را بازمیتاباند، اما خود آینه نیز در برابر نور تسلیم است.
درنگ: باطن، به اعتبار کمالات، رب ظاهر است و به اعتبار تسلیم، عبد حق است؛ ظهور حق در باطن، اتحاد مظهر و مُظهر را نشان میدهد.
نقد تناسب آیه تقوا با بحث آلت
استاد فرزانه قدسسره تأکید میکنند که آیه شریفه يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ (ای مردم، از پروردگارتان پروا کنید) با بحث آلت بودن حق تناسب ندارد. این آیه، بر فاعلیت و فعل عباد تمرکز دارد و تأویل آن به ابزار تقوا، با معنای ظاهری آیه همخوانی ندارد. تقوا، چون نوری است که در دل مؤمن میدرخشد و او را از نافرمانی بازمیدارد، نه وسیلهای که ذات الهی را به آلت فروکاهد.
درنگ: آیه يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ بر فاعلیت عباد تأکید دارد و تأویل آن به آلت تقوا با معنای آیه ناسازگار است.
جمعبندی بخش نخست
تقوا در فصوص الحکم، بهعنوان وسیلهای برای اتحاد وجودی میان ظاهر و باطن معرفی میشود، اما این اتحاد، ذات الهی را به آلت تقلیل نمیدهد. باطن، به اعتبار کمالات، رب ظاهر و به اعتبار تسلیم، عبد حق است. بااینحال، استناد به آیات تقوا برای تبیین این مفهوم، به دلیل تمرکز آیات بر فاعلیت عباد، نیازمند دقت بیشتری است. این بخش، مانند کلیدی است که قفل وحدت وجودی میان عبد و رب را میگشاید و بر ضرورت انطباق مفاهیم عرفانی با آیات قرآنی تأکید دارد.
بخش دوم: فاعلیت افعال و پرسشهای بنیادین
دو پرسش اساسی در فاعلیت افعال
در بررسی افعال عباد، دو پرسش بنیادین مطرح است: نخست، فاعل حقیقی فعل کیست؟ دوم، فعل قبیح از کیست؟ این پرسشها، به بحثهای دیرینه جبر و اختیار و نسبت خیر و شر به خدا و انسان پیوند میخورند. این دو پرسش، مانند دو بالاند که پرواز در آسمان معرفت الهی را ممکن میسازند.
درنگ: پرسشهای بنیادین درباره فاعلیت افعال، شامل تعیین فاعل حقیقی و منشأ فعل قبیح است که به جبر، اختیار و نسبت خیر و شر مرتبط میشود.
دیدگاه شرعیت در جبر و اختیار
لسان شرعیت، جبر و تفویض را رد کرده و قائل به «امر بین الامرین» است. این امر بین الامرین، نه ترکیب، نه انضمام، و نه اختلاط جبر و اختیار است، بلکه حقیقتی ورای این دوگانه است. این دیدگاه، مانند نوری است که در میانه تاریکی جبر و پرتگاه تفویض میدرخشد و راه میانه را نشان میدهد.
درنگ: شرعیت، با رد جبر و تفویض، امر بین الامرین را بهعنوان حقیقتی ورای این دو معرفی میکند که با توحید و اختیار انسانی سازگار است.
نسبت افعال حسن و قبیح به خدا
افعال حسن به خدا نسبت داده میشوند، اما نسبت دادن افعال قبیح به خدا نیازمند تبیین دقیق است. قرآن کریم، افعال را هم به عباد نسبت میدهد و هم آنها را وجودی میداند. این نسبت، مانند دو روی یک سکه است که هم فاعلیت الهی و هم مسئولیت انسانی را نشان میدهد.
درنگ: افعال حسن به خدا نسبت داده میشوند، اما نسبت افعال قبیح به خدا نیازمند تبیین است که با فاعلیت الهی و مسئولیت انسانی سازگار باشد.
جمعبندی بخش دوم
فاعلیت افعال، یکی از پیچیدهترین مسائل عرفانی و فلسفی است که با پرسشهای بنیادین درباره فاعل حقیقی و منشأ افعال قبیح گره خورده است. شرعیت، با تأکید بر امر بین الامرین، راهی میانه را پیشنهاد میکند که از جبر و تفویض پرهیز دارد. نسبت افعال حسن و قبیح به خدا، نیازمند تبیینی است که توحید افعالی و مسئولیت انسانی را همزمان حفظ کند. این بخش، مانند دریچهای است که به سوی فهم عمیقتر فاعلیت الهی و انسانی گشوده میشود.
بخش سوم: خیر و شر در نظام هستی
وجودی بودن خیر و شر در قرآن کریم
قرآن کریم در آیه فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ ۞ وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ (هر کس به قدر ذرهای خیر کند، آن را میبیند و هر کس به قدر ذرهای شر کند، آن را میبیند) خیر و شر را وجودی میداند. هیچ فعل عدمی وجود ندارد، حتی اگر بهصورت نسبی لحاظ عدم در آن باشد. این دیدگاه، مانند نوری است که تاریکی نظریههای عدمی را پراکنده میسازد.
درنگ: خیر و شر در قرآن کریم وجودیاند و هیچ فعل عدمی وجود ندارد، حتی اگر بهصورت نسبی لحاظ عدم در آن باشد.
نقد نظریه خیر وجودی و شر عدمی
نظریه فلاسفه، از ارسطو تا ملاصدرا، که شر را عدمی میداند، بیاساس است. شر نیز وجودی است و فاعل میخواهد. این دیدگاه، برای اجتناب از ثنویت (اهریمن) مطرح شده، اما با وجدان و قرآن کریم ناسازگار است. استاد فرزانه قدسسره تأکید میکنند که شر، مانند درد یا بیماری، وجودی است و نتیجه فعالیت عوامل وجودی مانند ویروس یا میکروب است.
درنگ: شر، وجودی است و نظریه عدمی بودن شر، با وجدان و قرآن کریم ناسازگار است.
افعال عباد بهعنوان ظهورات جمالی و جلالی
خیرات، ظهورات جمالی حق (مانند رحمن و رحیم) و شرور، ظهورات جلالی حق (مانند جبار و قهار) هستند. همه افعال، مظهر اسماء و صفات الهیاند. این دیدگاه، مانند تابلویی است که رنگهای جمال و جلال الهی را در کنار هم به نمایش میگذارد.
درنگ: خیرات، ظهورات جمالی و شرور، ظهورات جلالی حقاند و همه افعال، مظهر اسماء و صفات الهی هستند.
نقد تفاسیر عدمی شر
تفاسیر عدمی شر، مانند تلقی درد بهعنوان عدم آرامش یا بیماری بهعنوان عدم سلامت، نادرستاند. درد و بیماری، وجودیاند و نتیجه فعالیت عوامل وجودیاند. این نقد، مانند جداسازی گوهر از سنگ است که حقیقت وجودی شر را آشکار میسازد.
درنگ: درد و بیماری، وجودیاند و تفاسیر عدمی شر، با واقعیت وجودی آنها ناسازگار است.
نسبت خیر و شر به خدا و عباد
قرآن کریم در آیه قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ (بگو همه از جانب خداست) همه افعال، خیر و شر، را به خدا نسبت میدهد، اما در آیه مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَمَا أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ (هر خیر که به تو رسد، از خداست و هر شر که به تو رسد، از خود توست)، خیر را به خدا و شر را به نفس انسان نسبت میدهد. این دو آیه، ظاهراً متعارضاند، اما در چارچوب عرفانی، هر دو بر توحید افعالی دلالت دارند.
درنگ: قرآن کریم، خیر و شر را به خدا و انسان نسبت میدهد، اما این نسبتها در چارچوب توحید افعالی و فاعلیت مشاعی تبیین میشوند.
نقد نسبت دادن شر به انبیا
برخی، خیر را به خدا و شر را به انبیا نسبت میدادند، اما قرآن کریم این دیدگاه را رد کرده و همه افعال را از خدا میداند. این نقد، مانند سپری است که انبیا را از اتهامات ناروا محافظت میکند.
درنگ: نسبت دادن شر به انبیا نادرست است و قرآن کریم همه افعال را در نهایت به خدا نسبت میدهد.
فاعلیت مشاعی در افعال
افعال انسان، مشاعیاند، یعنی نه صرفاً از انساناند و نه صرفاً از خدا. حق، فاعل تسببی و انسان، فاعل مباشری است، اما این مباشرت نیز مشاعی است. این دیدگاه، مانند رودی است که از چشمههای متعدد سرچشمه میگیرد، اما در نهایت به دریای الهی میریزد.
درنگ: افعال انسان، مشاعیاند و فاعلیت تسببی حق و فاعلیت مباشری انسان، در تعاملی توحیدی قرار دارند.
وجودی بودن شرور بهصورت اضافی
شرور، در ذات خود خیراند، اما بهصورت اضافی (نسبت به انسان) شر تلقی میشوند. برای مثال، نیش مار برای مار خیر و برای انسان شر است. این تبیین، مانند نقشی است که در یک زمینه خیر، بهصورت نسبی شر مینماید.
درنگ: شرور، در ذات خود خیراند، اما بهصورت اضافی و نسبی شر تلقی میشوند.
جمعبندی بخش سوم
خیر و شر، هر دو وجودیاند و در چارچوب وحدت وجود، ظهورات جمالی و جلالی حق تلقی میشوند. قرآن کریم، با نسبت دادن خیر و شر به خدا و انسان، بر فاعلیت مشاعی تأکید دارد. شرور، در ذات خود خیراند، اما بهصورت اضافی شر مینمایند. این بخش، مانند آینهای است که حقیقت خیر و شر را در نظام توحیدی هستی بازمیتاباند.
بخش چهارم: نقد جبر و اختیار و تبیین امر بین الامرین
نقد جبر و اختیار مطلق
جبر و اختیار مطلق، هر دو نادرستاند. جبر، خدا را مجبور میکند و اختیار مطلق، استقلال انسان را فرض میگیرد که با توحید ناسازگار است. استاد فرزانه قدسسره تأکید میکنند که جبر، مانند زنجیری است که خدا را در تنگنا قرار میدهد، و اختیار مطلق، مانند ادعای استقلال است که با وابستگی وجودی انسان به خدا ناسازگار است.
درنگ: جبر و اختیار مطلق، هر دو با توحید ناسازگارند و امر بین الامرین، راه میانهای است که فاعلیت الهی و انسانی را توأمان حفظ میکند.
امر بین الامرین و غربت معصومین
امر بین الامرین، حقیقتی ورای جبر و اختیار است که به دلیل محدودیت فهم بشر، بهصورت کامل قابل بیان نیست. استاد فرزانه قدسسره، با اشاره به غربت معصومین، میفرمایند که این حقیقت، مانند گنجی مهرشده است که فهم آن برای همگان میسر نیست.
درنگ: امر بین الامرین، حقیقتی ورای جبر و اختیار است که به دلیل محدودیت فهم بشر، بهصورت کامل قابل تبیین نیست.
جمعبندی بخش چهارم
نقد جبر و اختیار مطلق، بر ضرورت تبیین امر بین الامرین تأکید دارد که فاعلیت الهی و انسانی را در چارچوبی توحیدی پیوند میدهد. این حقیقت، مانند کلیدی است که قفل معمای جبر و اختیار را میگشاید، اما فهم کامل آن، به دلیل محدودیتهای بشری، دشوار است.
بخش پنجم: ظهورات الهی و حسابرسی در قیامت
هستی بهعنوان ظهورات حق
همه هستی، ظهورات حق است. خیرات، ظهورات جمالی و شرور، ظهورات جلالیاند، اما خیرات ذاتی و شرور اضافیاند. این دیدگاه، مانند تابلویی است که همه رنگهای هستی را در چارچوب وحدت وجود به نمایش میگذارد.
درنگ: همه هستی، ظهورات حق است و خیرات ذاتی و شرور اضافی، در چارچوب وحدت وجود تبیین میشوند.
حسابرسی عادلانه الهی
قرآن کریم در آیه وَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَ الْعِبَادِ (و خدا میان بندگان داوری میکند) بر حسابرسی عادلانه الهی تأکید دارد. خدا، با محاسبه نسبت مباشری و تسببی افعال، عدالت را اجرا میکند. این حسابرسی، مانند ترازویی است که هر فعل را با دقت وزن میکند.
درنگ: حسابرسی الهی، با محاسبه نسبت مباشری و تسببی افعال، عادلانه اجرا میشود.
حسابرسی جمعی در قیامت
حسابرسی قیامت، نه صرفاً فردی، بلکه جمعی است. آیه لِيَرَوْا أَعْمَالَهُمْ (تا اعمالشان را ببینند) نشاندهنده دیدن اعمال بهصورت جمعی است. این دیدگاه، مانند شبکهای است که اعمال افراد را در پیوند با نظام هستی میبیند.
درنگ: حسابرسی قیامت، جمعی است و اعمال افراد در تعامل با نظام هستی سنجیده میشود.
جمعبندی بخش پنجم
هستی، ظهورات الهی است و خیرات و شرور، بهعنوان ظهورات جمالی و جلالی، در چارچوب وحدت وجود تبیین میشوند. حسابرسی الهی، با عدالت کامل، نسبت مباشری و تسببی افعال را محاسبه میکند و این حسابرسی، نهتنها فردی، بلکه جمعی است. این بخش، مانند آیینهای است که عدالت الهی را در نظام هستی بازمیتاباند.
بخش ششم: نقد آرای فلسفی و تأثیر عوامل محیطی
نقد تفاسیر عدمی ملاصدرا
استاد فرزانه قدسسره، تلاش فلاسفه مانند ملاصدرا برای عدمی دانستن شر را نادرست میدانند و تأکید میکنند که این دیدگاه با وجدان و قرآن کریم ناسازگار است. شر، وجودی است و نمیتوان آن را به عدم تقلیل داد. این نقد، مانند جداسازی گوهر از خاک است که حقیقت شر را آشکار میسازد.
درنگ: نظریه عدمی شر، با وجدان و قرآن کریم ناسازگار است و شر، وجودی و دارای فاعل است.
تأثیر محیط و تاریخ در افعال
افعال انسان، تحت تأثیر محیط، تاریخ، و عوامل دیگر است. حتی تنفس انسان به گرما و سرما وابسته است. این وابستگی، مانند رشتههای نامرئی است که انسان را به نظام هستی پیوند میدهد.
درنگ: افعال انسان، تحت تأثیر محیط و تاریخ است و استقلال مطلق انسان، با واقعیت هستی ناسازگار است.
نقش کربن و اکسیژن در نظام طبیعی
تنفس انسان، با تولید کربن و اکسیژن، در باران و سیل نقش دارد. کربن مؤمن و کافر متفاوت است، چنانکه تنفس مؤمن، با تأثیر معنوی، از کافر متمایز است. این دیدگاه، مانند ترازویی است که تفاوتهای معنوی را در نظام طبیعی وزن میکند.
درنگ: تنفس انسان، با تولید کربن و اکسیژن، در نظام طبیعی اثر میگذارد و تنفس مؤمن و کافر، از منظر معنوی، متفاوت است.
نقد محدودیتهای اجتماعی در علم دینی
محدودیتهای اجتماعی، مانند ممانعت از نوآوریهای علمی، مانع پیشرفت علم دینی شده است. استاد فرزانه قدسسره، با اشاره به نمونههایی از موانع تاریخی، بر لزوم آزادی علمی تأکید میکنند. این نقد، مانند فراخوانی است به سوی رهایی علم از بندهای اجتماعی.
درنگ: محدودیتهای اجتماعی، مانع پیشرفت علم دینی است و آزادی علمی، برای توسعه معرفت الهی ضروری است.
تأکید بر تحقیق در آثار ملاصدرا
استاد فرزانه قدسسره، بهجای تمجید صرف از ملاصدرا، بر ضرورت بررسی و تکمیل اشکالات فلسفی او تأکید میکنند. این دیدگاه، مانند دعوتی است به سوی کاوش علمی و پرهیز از توقف در ستایشهای بیثمر.
درنگ: بهجای تمجید ملاصدرا، باید اشکالات فلسفی او بررسی و تکمیل شود تا علم دینی پیشرفت کند.
جمعبندی بخش ششم
نقد آرای فلسفی ملاصدرا و تأکید بر وجودی بودن شر، بر لزوم بازنگری در تفاسیر سنتی تأکید دارد. افعال انسان، تحت تأثیر محیط و تاریخ است و تنفس او، در نظام طبیعی اثر میگذارد. محدودیتهای اجتماعی، مانع پیشرفت علم دینی است و تحقیق علمی، راهگشای توسعه معرفت الهی است. این بخش، مانند چراغی است که مسیر پیشرفت علمی را در چارچوب توحید روشن میسازد.
بخش هفتم: نقش دریاها و فساد مدرن
فساد در خشکی و دریا
قرآن کریم در آیه بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ (به سبب آنچه دستهای شما فراهم آورده، در خشکی و دریا) به فساد در خشکی و دریا اشاره دارد. امروزه، دریاها محل جنایات پنهاناند و نقش مهمی در فساد مدرن ایفا میکنند. این پیشبینی قرآنی، مانند آینهای است که آینده را در گذشته نشان میدهد.
درنگ: قرآن کریم، با اشاره به فساد در خشکی و دریا، پیشبینی دقیقی از جنایات مدرن در دریاها ارائه میدهد.
جمعبندی بخش هفتم
قرآن کریم، با اشاره به فساد در خشکی و دریا، به نقش دریاها در جنایات مدرن توجه دارد. این پیشبینی، نشاندهنده عمق معرفت قرآنی و ضرورت توجه به تأثیرات اعمال انسانی در نظام هستی است. این بخش، مانند هشداری است که انسان را به مسئولیتپذیری در برابر هستی فرا میخواند.
جمعبندی
این نوشتار، با تکیه بر درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره و متن فصوص الحکم ابنعربی، به کاوش در مفاهیم تقوا، فاعلیت افعال، و خیر و شر در نظام هستی پرداخت. تقوا، وسیله اتحاد ظاهر و باطن است و فاعلیت افعال، در چارچوب امر بین الامرین، توحید افعالی و مسئولیت انسانی را پیوند میدهد. خیر و شر، هر دو وجودیاند و بهعنوان ظهورات جمالی و جلالی حق تبیین میشوند. حسابرسی الهی، عادلانه و جمعی است و تأثیر محیط و تاریخ در افعال انسان، وابستگی او به نظام هستی را نشان میدهد. نقد آرای فلسفی، مانند نظریه عدمی شر، و تأکید بر تحقیق علمی، راه را برای پیشرفت علم دینی هموار میسازد. این اثر، با نگاهی عمیق و علمی، میکوشد تا حقیقت توحید و جایگاه انسان در نظام هستی را روشن سازد و منبعی معتبر برای پژوهشهای آکادمیک فراهم آورد.
با نظارت صادق خادمی