در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 256

متن درس





شرح فصوص الحکم: تبیین عطایای الهی و مراتب تجلیات در عرفان اسلامی

شرح فصوص الحکم: تبیین عطایای الهی و مراتب تجلیات در عرفان اسلامی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۲۵۶)

مقدمه

این نوشتار، شرحی عمیق و تخصصی بر بخش‌هایی از کتاب شریف فصوص الحکم ابن‌عربی است که به تبیین عطایای الهی، تقسیم‌بندی آنها به ذاتی، اسمائی و فعلی، و مراتب تجلیات الهی در ارتباط با مظاهر وجود می‌پردازد. با رویکردی عرفانی و فلسفی، مبتنی بر حکمت متعالیه و عرفان شیعی، این متن به تحلیل دقیق مفاهیم عطایا، اسماء الهی، و رابطه میان ذات حق و مظاهر خلقت پرداخته و با نقد دیدگاه‌های کلامی و فلسفی، تبیینی منسجم و روشن ارائه می‌دهد. متن حاضر، چونان آیینه‌ای زلال، حقایق عرفانی را در برابر دیدگان مخاطبان متخصص می‌گشاید و با بهره‌گیری از تمثیلات و استعارات فاخر، مفاهیم پیچیده را به زبانی متین و علمی عرضه می‌کند. هدف این نوشتار، ارائه دیدگاهی جامع و آکادمیک است که ضمن حفظ تمامی جزئیات درس‌گفتار اصلی، با تحلیل‌های تفصیلی، راه را برای فهم عمیق‌تر عرفان اسلامی هموار سازد.

بخش نخست: تبیین عطایای الهی و تقسیم‌بندی آنها

تقسیم‌بندی عطایای الهی به ذاتی و اسمائی

عطایای الهی، به دو دسته بنیادین ذاتی و اسمائی تقسیم می‌شوند. عطایای ذاتی، که از تجلی مستقیم ذات الهی سرچشمه می‌گیرند، فاقد هرگونه تقابل‌اند و به مقام احدیت وابسته‌اند. این عطایا، چونان نور بی‌غبار ذات، بدون واسطه و قید به مظاهر می‌رسند. در مقابل، عطایای اسمائی، که به مقام واحدیت مرتبط‌اند، دارای تقابل بوده و از اسماء صفاتی نشأت می‌گیرند. این تقسیم‌بندی، چونان خطی روشن، مراتب ظهورات الهی را از یکدیگر متمایز می‌سازد.

درنگ: عطایای ذاتی، از تجلی بی‌واسطه ذات الهی و بدون تقابل سرچشمه می‌گیرند، در حالی که عطایای اسمائی، دارای تقابل بوده و به اسماء صفاتی وابسته‌اند.

این تمایز، ریشه در تفاوت میان احدیت و واحدیت دارد. احدیت، مقام ذات خالص و بی‌قید است که هیچ‌گونه کثرت یا تقابلی در آن راه ندارد، در حالی که واحدیت، ظرف ظهور اسماء و صفات متمایز است که کثرت ظهوری را به نمایش می‌گذارد.

اسماء ذاتی، صفاتی و فعلی

اسماء الهی، بر اساس ماهیت و کارکردشان، به سه دسته ذاتی، صفاتی و فعلی تقسیم می‌شوند. اسماء ذاتی، مانند رحمن، جواد و وهاب، فاقد مقابل‌اند و تمامی صفات، حتی متضاد، از آنها سرچشمه می‌گیرند. برای نمونه، رحمن، که تجلی ذات بی‌قید است، هم هادی و هم مضل را در بر می‌گیرد. اسماء صفاتی، مانند هادی و مضل یا لطيف و جبار، دارای تقابل‌اند و به لحاظ مظهر (غیر) تعریف می‌شوند. اسماء فعلی، مانند رزاق، به متعلق خود (مرزوق) وابسته‌اند و تنها در ارتباط با آن معنا می‌یابند.

درنگ: اسماء ذاتی، فاقد مقابل و متعلق به مقام احدیت‌اند؛ اسماء صفاتی، دارای تقابل و مرتبط با واحدیت‌اند؛ و اسماء فعلی، به متعلق وابسته و به ظهورات خارجی مرتبط‌اند.

این تقسیم‌بندی، چونان نقشه‌ای دقیق، مراتب نزول فیض الهی را از ذات مطلق تا ظهورات عینی ترسیم می‌کند. عطایای ذاتی، به اعیان ثابته و امور بی‌تقابل مربوط‌اند؛ عطایای صفاتی، به تقابل‌های کلی؛ و عطایای فعلی، به جزئیات و ظهورات خارجی وابسته‌اند.

تجلی ذاتی و محدودیت به استعداد مظهر

تجلی ذات الهی، تنها به اندازه استعداد مظهر (متجلی‌له) رخ می‌دهد و هرگز از این ظرفیت فراتر نمی‌رود. این اصل، با قاعده قرآنی كُلُّ شَيْءٍ مُيَسَّرٌ لِمَا خُلِقَ لَهُ (هر چیز برای آنچه آفریده شده میسر است) همخوانی دارد. ذات حق، چونان اقیانوسی بی‌کران، فیض خود را به اندازه کاسه‌های مظاهر تقسیم می‌کند، نه بیش و نه کم.

درنگ: تجلی ذات الهی، دقیقاً به اندازه استعداد مظهر است و هرگز کم یا زیاد نیست.

این قاعده، نظم الهی را در خلقت نشان می‌دهد. هر مظهر، چونان ظرفی با گنجایش معین، تنها به اندازه ظرفیت خود از فیض الهی بهره‌مند می‌شود.

رؤیت مظهر در مرآت الحق

مظهر (عبد)، در تجلی الهی، تنها صورت خود را در آیینه حق می‌بیند، زیرا حق تعالی به اندازه استعداد مظهر تجلی می‌کند. این مفهوم، ریشه در وحدت وجود دارد، که در آن مظهر، در حقیقت، جلوه ذات حق را در قالب استعداد خود مشاهده می‌کند. عبد، چونان مسافری در برابر آیینه‌ای زلال، تنها تصویر وجود خود را در پرتو نور الهی می‌نگرد.

درنگ: مظهر در تجلی الهی، تنها صورت خود را در آیینه حق می‌بیند، زیرا تجلی به اندازه استعداد اوست.

این دیدگاه، عالم را چونان تالاری از آیینه‌ها می‌بیند که هر مظهر، جلوه‌ای خاص از نور بی‌کران الهی را بازمی‌تاباند.

بخش دوم: مراتب تجلیات و مظاهر الهی

مظاهر علمی و عینی

مظاهر الهی، به دو دسته علمی (اعیان ثابته) و عینی (وجودات خارجی) تقسیم می‌شوند. مظاهر علمی، همان اعیان ثابته‌اند که در علم الهی، پیش از خلقت، موجودند و چونان ریشه‌های درخت وجود، در خاک علم حق جای دارند. مظاهر عینی، وجودات خارجی‌اند که در عالم طبیعت ظهور می‌یابند و چونان شاخ و برگ‌های این درخت، جلوه‌های عینی خلقت را به نمایش می‌گذارند.

درنگ: مظاهر علمی، اعیان ثابته در علم الهی‌اند، و مظاهر عینی، وجودات خارجی در عالم طبیعت‌اند.

این تقسیم‌بندی، مراتب وجود را از علم الهی تا ظهورات مادی ترسیم می‌کند و عالم را چونان باغی از ظهورات الهی نشان می‌دهد.

نقد مفهوم ظرف و مظروف

در عرفان اسلامی، مفهوم ظرف و مظروف به‌معنای متعارف آن پذیرفته نیست. همه‌چیز در عالم، ظهورات و تعینات الهی است و مظاهر، خود ظرف ظهور حق‌اند. نیازی به کاسه یا ظرف خارجی نیست، زیرا تمامی مظاهر، تعینات صعودی و نزولی ذات الهی‌اند. عالم، چونان تابلویی است که هر جزء آن، با قلم الهی نگاشته شده و خود، هم ظرف و هم مظروف است.

درنگ: در عرفان، ظرف و مظروف وجود ندارد؛ همه‌چیز ظهورات و تعینات الهی است و مظاهر، خود ظرف ظهور حق‌اند.

این دیدگاه، با رد مفاهیم مادی و مکانیکی، عالم را صحنه‌ای از ظهورات عشقی الهی می‌داند که در آن، هر موجود، جلوه‌ای از ذات حق است.

وحدت در کثرت و کثرت در وحدت

تجلی الهی، در دو مقام متجلی می‌شود: کثرت در وحدت، که ظهور مظاهر در ذات الهی است، و وحدت در کثرت، که ظهور حق در مظاهر است. در مقام کثرت در وحدت، مظاهر در ذات حق حلول می‌یابند و چونان قطره‌هایی در اقیانوس ذات، یکی می‌شوند. در مقام وحدت در کثرت، حق در مظاهر ظهور می‌یابد و چونان نوری واحد، در آیینه‌های گوناگون متجلی می‌گردد.

درنگ: تجلی الهی، در مقام کثرت در وحدت (ظهور مظاهر در ذات) و وحدت در کثرت (ظهور حق در مظاهر) رخ می‌دهد.

این دو مقام، چونان دو بال پرنده معرفت، سالک را به سوی فهم وحدت وجود و کثرت ظهوری هدایت می‌کنند.

تناسب میان متجلی و متجلی‌له

میان متجلی (حق) و متجلی‌له (مظهر)، تناسبی دقیق وجود دارد. حق، به‌عنوان وجود مطلق و بی‌قید، در مظاهر محدود به تعینات وجودی ظهور می‌یابد. این تناسب، چونان رابطه میان نور و آیینه، تضمین می‌کند که هر مظهر، تنها به اندازه ظرفیت خود از فیض الهی بهره‌مند شود.

درنگ: میان متجلی (حق) و متجلی‌له (مظهر)، تناسب وجود دارد؛ حق، به اندازه ظرفیت مظهر تجلی می‌کند.

این تناسب، نظم الهی را در توزیع فیض نشان می‌دهد و عالم را چونان تابلویی هماهنگ از تجلیات الهی ترسیم می‌کند.

مراتب تعینات مظهر

مظهر، دارای سه مرتبه تعین است: تعین اول (مظهر کلی)، تعین متوسط (مظهر جزئی‌تر)، و تعین ثالث (مظهر جزئی). هر مرتبه، به کاهش در عموم و افزایش در جزئیت منجر می‌شود. این مراتب، چونان پله‌های نردبانی هستند که از اطلاق ذات به سوی تعینات جزئی نزول می‌کنند.

درنگ: مظهر دارای سه مرتبه تعین است: تعین اول (کلی)، تعین متوسط (جزئی‌تر)، و تعین ثالث (جزئی).

این تقسیم‌بندی، مراتب نزول وجود را از ذات مطلق تا مظاهر عینی نشان می‌دهد و عالم را چونان سلسله‌ای از تعینات الهی ترسیم می‌کند.

بخش سوم: جایگاه حکمت متعالیه در تبیین عرفان ابن‌عربی

نقش ملاصدرا در تحلیل آرای ابن‌عربی

ملاصدرا، در اسفار اربعه (جلد دوم، حوالی صفحه ۳۶۰)، با بهره‌گیری از عبارات ابن‌عربی، فخر رازی، خواجه نصیرالدین طوسی و ابن‌سینا، تبیینی منسجم و حل‌مسئله‌محور از مفاهیم عرفانی ارائه کرده است. وی، برخلاف فخر رازی که به طرح اقوال و اشکالات بسنده می‌کرد، به حل مسائل اهتمام داشت و با تلفیق آرای پیشینیان، نظامی فلسفی-عرفانی منحصربه‌فرد ایجاد کرد.

درنگ: ملاصدرا با تلفیق آرای ابن‌عربی، فخر رازی، خواجه نصیر و ابن‌سینا، نظامی فلسفی-عرفانی منسجم ارائه کرد که در اسفار به اوج خود رسید.

این رویکرد، ملاصدرا را چونان معمار بزرگی می‌نمایاند که با مصالح آرای پیشینیان، بنایی نوین و استوار از حکمت متعالیه برپا کرد.

تمایز رویکرد ملاصدرا از فخر رازی

فخر رازی، با قلم توانمند خود، به طرح اقوال و اشکالات می‌پرداخت، اما به حل مسائل اهتمام نداشت. در مقابل، ملاصدرا با رویکردی عقلانی و شهودی، به تبیین و حل مسائل پرداخت و از عبارات فخر رازی به‌عنوان ابزاری برای توضیح دقیق‌تر بهره برد.

درنگ: ملاصدرا، برخلاف فخر رازی که به طرح اقوال بسنده می‌کرد، به حل مسائل اهتمام داشت و نظامی منسجم ارائه کرد.

این تمایز، چونان خطی روشن میان کلام و حکمت، برتری رویکرد عرفانی-فلسفی ملاصدرا را نشان می‌دهد.

اهمیت مطالعه منابع اصلی

برای تحقیق عمیق در فلسفه و عرفان اسلامی، مراجعه به منابع اصلی مانند آثار ابن‌سینا، ابن‌عربی، فخر رازی، خواجه نصیر و شیخ اشراق ضروری است. این متون، چونان چشمه‌های زلال معرفت، سرچشمه حکمت متعالیه‌اند و از منابع غیرمعتبر یا تبلیغاتی متمایزند.

درنگ: مطالعه منابع اصلی مانند آثار ابن‌سینا، ابن‌عربی و ملاصدرا، برای فهم عمیق فلسفه و عرفان اسلامی ضروری است.

این تأکید، پژوهشگر را به سوی متون اصیل هدایت می‌کند و از پراکندگی در منابع غیرمعتبر بازمی‌دارد.

عظمت ملاصدرا در نوآوری

عظمت ملاصدرا، در خلاقیت او در تلفیق آرای پیشینیان و ارائه محتوای اصیل در اسفار نهفته است. اگرچه بخش اعظم اسفار از اقتباسات تشکیل شده، اما یک جلد از آن، که حاوی نوآوری‌های اوست، او را از دیگران متمایز می‌سازد.

درنگ: عظمت ملاصدرا در نوآوری او در یک جلد از اسفار است که محتوای اصیل و منحصربه‌فرد ارائه می‌دهد.

این نوآوری، ملاصدرا را چونان ستاره‌ای در آسمان حکمت اسلامی می‌نمایاند که با نور خود، راه را برای آیندگان روشن ساخت.

بخش چهارم: نقد علمی و انصاف در عرفان

ضرورت انصاف در نقد علمی

نقدهای علمی در عرفان و فلسفه، باید با انصاف و بدون تعصب انجام شوند. اشکال به آرای ابن‌عربی یا دیگران، باید با هدف روشن‌سازی حق و باطل باشد، نه از روی خصومت. انصاف، چونان ترازویی است که حقیقت را از باطل جدا می‌سازد.

درنگ: نقدهای علمی باید با انصاف و بدون تعصب انجام شوند تا حق و باطل روشن گردد.

این اصل، پژوهشگر را به سوی رویکردی بی‌طرف و علمی هدایت می‌کند و از جدال‌های بی‌ثمر بازمی‌دارد.

نقد تعصب در برابر آرای عرفانی

تعصب در برابر آرای عرفانی، مانند اشکال بی‌مبنا به ابن‌عربی، مانع فهم حقیقت است. عارفان، چونان چشمه‌های معرفت، از جانب حق فیض می‌گیرند و نقد آنها باید با دیدی منصفانه و علمی انجام شود.

درنگ: تعصب در برابر آرای عرفانی، مانع فهم حقیقت است و نقد باید با انصاف و علم انجام شود.

این دیدگاه، قلب پژوهشگر را از غبار تعصب پاک می‌کند و راه را برای دریافت حقیقت هموار می‌سازد.

بخش پنجم: نظم خلقت و علوم انسانی اسلامی

تناسب اجزای خلقت

اجزای خلقت، مانند مژه‌ها، دندان‌ها و موها، دارای تناسبی دقیق‌اند که از طریق علوم تفرس و قیافه‌شناسی قابل فهم است. این علوم، چونان کلیدهایی برای گشودن اسرار خلقت، ویژگی‌های انسانی را از نشانه‌های ظاهری آشکار می‌سازند.

درنگ: اجزای خلقت، دارای تناسبی دقیق‌اند که از طریق علوم تفرس و قیافه‌شناسی قابل شناخت است.

این تناسب، عالم را چونان تابلویی هماهنگ نشان می‌دهد که هر جزء آن، با نظمی الهی، در جای خود قرار گرفته است.

نقش علوم انسانی اسلامی

علوم انسانی اسلامی، مانند تفرس، قیافه‌شناسی و روان‌شناسی، باید در حوزه‌های علمیه احیا شوند. این علوم، که ریشه در قرآن کریم و معارف اسلامی دارند، از ترجمه صرف آثار غربی بی‌نیازند و باید با رویکردی اصیل توسعه یابند.

درنگ: علوم انسانی اسلامی، مانند تفرس و قیافه‌شناسی، باید در حوزه‌های علمیه احیا شوند و از ترجمه صرف آثار غربی پرهیز گردد.

این تأکید، علوم دینی را چونان گنج‌هایی پنهان می‌نمایاند که با احیا و توسعه، می‌توانند جایگاه خود را در جهان دانش باز یابند.

قدرت روان‌شناختی عالمان دینی

عالمان دینی، با تکیه بر معارف اسلامی، توانسته‌اند تأثیرات عمیقی بر جهان بگذارند. این قدرت روان‌شناختی، که ریشه در فهم عمیق قرآن کریم و معارف الهی دارد، نیازمند تحلیل و شناخت بیشتر است.

درنگ: قدرت روان‌شناختی عالمان دینی، که جهان را تحت تأثیر قرار داده، نیازمند تحلیل عمیق‌تر است.

این تأثیر، چونان موجی نیرومند، نشان‌دهنده ظرفیت عظیم علوم اسلامی در هدایت و تحول جوامع است.

ضرورت سازمان‌دهی علمی حوزه‌ها

حوزه‌های علمیه باید با ارائه شناسنامه علمی و کدگذاری دقیق، جایگاه خود را در تولید دانش اسلامی تثبیت کنند. این سازمان‌دهی، چونان بنیانی استوار، به احیای علوم انسانی اسلامی یاری می‌رساند.

درنگ: حوزه‌های علمیه باید با شناسنامه علمی و کدگذاری دقیق، جایگاه خود را در تولید دانش اسلامی تثبیت کنند.

این رویکرد، حوزه‌ها را به سوی جایگاهی شایسته در جهان دانش هدایت می‌کند و از پراکندگی و حاشیه‌نشینی بازمی‌دارد.

بخش ششم: تبیین ظهورات و نظم الهی

ظهورات الهی و اقتضائات مظهر

ظهورات الهی، در عالم طبیعت، به اندازه اقتضائات مظهر شکل می‌گیرند. حتی خار و گل، هر یک با لطافت و زیبایی خاص خود، جلوه‌ای از اسماء الهی‌اند. عالم، چونان باغی پرشکوه، هر موجود را بر اساس اقتضاء خود به کمال می‌رساند.

درنگ: عالم طبیعت، صحنه ظهورات الهی است که هر موجود، بر اساس اقتضاء خود، جلوه‌ای از اسماء الهی است.

این دیدگاه، عالم را چونان تابلویی هماهنگ از ظهورات عشقی الهی می‌نمایاند که در آن، هر جزء، نقشی بی‌همتا ایفا می‌کند.

نظم دقیق الهی در خلقت

خلقت الهی، با نظمی بی‌نقص و دقیق شکل گرفته است. حق تعالی، فیض خود را نه کم و نه زیاد، بلکه به اندازه استعداد هر مظهر عطا می‌کند. این نظم، چونان قیچی خیاطی است که هر برش آن، دقیقاً بر دوخت خلقت منطبق است.

درنگ: خلقت الهی، با نظمی دقیق شکل گرفته و فیض الهی، به اندازه استعداد مظهر توزیع می‌شود.

این نظم، عالم را چونان لباسی خوش‌دوخت نشان می‌دهد که هر جزء آن، با دقتی الهی، در جای خود قرار گرفته است.

جمع‌بندی

این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، به تبیین عطایای الهی، تقسیم‌بندی آنها به ذاتی، اسمائی و فعلی، و مراتب تجلیات الهی در عرفان اسلامی پرداخت. عطایای ذاتی، به مقام احدیت و تجلی بی‌واسطه ذات مربوط‌اند، در حالی که عطایای اسمائی و فعلی، به ترتیب به واحدیت و ظهورات عینی وابسته‌اند. نقد مفهوم ظرف و مظروف، تأکید بر وحدت وجود، و تبیین مراتب تعینات مظهر، از ویژگی‌های برجسته این متن است. همچنین، نقش ملاصدرا در تلفیق آرای پیشینیان و ارائه نظامی منسجم، و ضرورت احیای علوم انسانی اسلامی در حوزه‌های علمیه، به غنای این شرح افزوده است. عالم، چونان گلستانی از ظهورات الهی، هر موجود را بر اساس اقتضاء خود به کمال می‌رساند، و این نوشتار، چونان چراغی، راه را برای فهم این حقیقت روشن می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی