در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 267

متن درس






نبوت، ولایت و نقد امامت در عرفان ابن‌عربی: تبیین فص حکمی فصوص الحکم

نبوت، ولایت و نقد امامت در عرفان ابن‌عربی: تبیین فص حکمی فصوص الحکم

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۲۶۷)

مقدمه: کاوش در مقامات نبوت، رسالت و ولایت

در ساحت عرفان نظری، تبیین مقامات نبوت، رسالت و ولایت از جمله مباحث بنیادین است که در فصوص الحکم ابن‌عربی با عمق و ژرف‌نگری بررسی شده است. این نوشتار، با تمرکز بر صفحه ۱۰۸، سطرهای ۲ تا ۱۲ از فص حکمی، به تحلیل و شرح دیدگاه‌های شیخ اکبر در باب مظهریت انبیاء برای اسماء الهی، جایگاه حقیقت محمدیه به‌عنوان مظهر اسم اعظم، و خیر امت اسلامی می‌پردازد. با این حال، از منظر اعتقادات شیعی، این مباحث با کاستی‌هایی مواجه است که مهم‌ترین آن، غیبت بحث امامت به‌عنوان استمرار نبوت و رسالت است. این متن، با بهره‌گیری از زبانی فاخر و متین، تلاش می‌کند تا این مفاهیم را با دقتی علمی و ساختاری دانشگاهی تبیین کرده، اشکالات عقیدتی را نقد نماید و با تمثیلات ادبی، حقیقت این مقامات را چون آیینه‌ای صاف بازتاب دهد. با استناد به آیات قرآن کریم، روایات و استدلال‌های عقلانی، این نوشتار راه را برای فهم عمیق‌تر این مباحث هموار می‌سازد.

بخش نخست: مظهریت انبیاء و حقیقت محمدیه

انبیاء به‌عنوان مظاهر اسماء الهی

ابن‌عربی در فص حکمی، انبیاء را مظاهر امهات اسماء الهی می‌داند که در اسم اعظم جامع داخل‌اند. این دیدگاه، انبیاء را چون ستارگانی در آسمان وجود معرفی می‌کند که نور اسماء الهی را در عالم متجلی می‌سازند. امهات اسماء، مانند حی، عالم و قادر، جلوه‌های اصلی ذات حق‌اند، اما انبیاء نه تنها مظهر این امهات، بلکه مظهر تمامی اسماء و صفات الهی‌اند. امت‌ها نیز، به‌مثابه ظهور انبیاء، جلوه‌ای از این حقیقت‌اند و در نهایت، همه این ظهورات در حقیقت خاتم‌النبیین متجلی می‌شوند.

درنگ: انبیاء، مظاهر همه اسماء الهی‌اند، نه صرفاً امهات، و امت‌ها ظهور انبیاء هستند که در نهایت به حقیقت خاتم بازمی‌گردند.

حقیقت محمدیه و اسم اعظم

حقیقت محمدیه، به‌عنوان مظهر اسم اعظم و اسم جامع، جایگاهی محوری در نظام عرفانی ابن‌عربی دارد. اسم جامع، که «الله» یا «هو الله» است، تمامی اسماء را در خود جمع کرده، اما اسم اعظم، که ماهیتی مجهول و متمایز دارد، از آن متمایز است. حقیقت محمدیه، چون خورشیدی بی‌مانند، هر دو اسم را متجلی می‌سازد، اما خلط میان این دو اسم در متن فصوص الحکم، خطایی است که انسجام تبیین را مخدوش می‌کند. این تمایز، مانند خط‌کشی است که مرز میان مفاهیم دقیق عرفانی را روشن می‌سازد.

درنگ: حقیقت محمدیه، مظهر اسم جامع و اسم اعظم است، اما این دو اسم متمایزند و خلط آن‌ها نادرست است.

خیر امت اسلامی

ابن‌عربی، به دلیل مظهریت حقیقت محمدیه، امت اسلامی را خیر امم و شهدا بر دیگر امت‌ها می‌داند. این خیر، در آیه كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ (آل‌عمران: ۱۱۰، به معنای «شما بهترین امتی بودید که برای مردم پدیدار شده‌اید، به نیکی فرمان می‌دهید و از ناپسند بازمی‌دارید») تجلی یافته است. با این حال، این خیر، وصف عنوانی و مشروط به امر به معروف و نهی از منکر است، نه وصف تفصیلی و مطلق. وجود اشقیاء و اراذل در این امت، مانند سنگ مثانه در بدن، مانع اطلاق خیر به همه افراد امت است.

درنگ: خیر امت اسلامی، وصف عنوانی و مشروط به امر به معروف و نهی از منکر است، نه مطلق، و شامل اشقیاء نمی‌شود.

نقش دواب در خیر امت

اشقیاء، که در این متن به دواب تشبیه شده‌اند، مانند سنگ مثانه در نظام خلقت عمل می‌کنند. اینان، گرچه خود خیر نیستند، زمینه‌ساز ظهور خیر اولیاء‌اند، زیرا بدون وجود شر، خیر اولیاء متجلی نمی‌شد. این تمثیل، مانند آیینه‌ای است که نظام حکیمانه خلقت را بازتاب می‌دهد، جایی که حتی شرور، در خدمت خیر الهی قرار می‌گیرند.

درنگ: اشقیاء، مانند دواب، زمینه‌ساز ظهور خیر اولیاء‌اند، اما خود خیر نیستند.

تزکیه امت توسط پیامبر

پیامبر اکرم (ص)، امت را با وصف امر به معروف و نهی از منکر نزد پروردگار تزکیه می‌کند. این تزکیه، مانند جریانی زلال است که امت را از آلایش گناه پاک می‌سازد و به سوی مقام قرب الهی هدایت می‌کند. این فرآیند، تنها شامل کسانی است که در مسیر خیر گام برمی‌دارند، نه اشقیاء و اراذل.

درنگ: پیامبر اکرم (ص)، امت را با وصف امر به معروف و نهی از منکر نزد خدا تزکیه می‌کند.

جمع‌بندی بخش نخست

این بخش، با تبیین جایگاه انبیاء به‌عنوان مظاهر اسماء الهی و حقیقت محمدیه به‌عنوان مظهر اسم اعظم و جامع، بنیان‌های عرفانی ابن‌عربی را روشن ساخت. خیر امت اسلامی، مشروط به امر به معروف و نهی از منکر است و شامل اشقیاء نمی‌شود. اشقیاء، گرچه خود خیر نیستند، در نظام حکیمانه خلقت، زمینه‌ساز ظهور خیر اولیاء‌اند. تزکیه امت توسط پیامبر (ص)، فرآیندی است که امت را به سوی کمال هدایت می‌کند. این تبیین، مانند نقشه‌ای است که جایگاه انبیاء، امت‌ها و حقیقت محمدیه را در نظام وجودی ترسیم می‌کند.

بخش دوم: نقد فقدان امامت در فصوص الحکم

نقص اساسی فصوص الحکم

یکی از کاستی‌های برجسته فصوص الحکم، غیبت بحث امامت است. در این اثر، از نبوت، رسالت و ولایت سخن گفته شده، اما امامت، که استمرار نبوت و رسالت و باطن هر سه است، مورد توجه قرار نگرفته است. این نقص، مانند خلأیی است که بنای عرفانی ابن‌عربی را ناتمام می‌گذارد، زیرا امامت در تشیع، رکنی اساسی در نظام رهبری الهی است.

درنگ: فقدان بحث امامت در فصوص الحکم، نقص اساسی این اثر است، زیرا امامت استمرار نبوت و رسالت و باطن آن‌هاست.

تعریف مفاهیم رهبری الهی

در نظام اعتقادی تشیع، نبوت به معنای انباء عن الحق، رسالت همراه با سند و کتاب، و امامت استمرار نبوت و رسالت است. ولایت، باطن هر سه این مقامات است و چون جریانی زلال، در همه آن‌ها ساری است. غیبت امامت در فصوص الحکم، این نظام را ناقص می‌کند، زیرا بدون امامت، زنجیره هدایت الهی گسسته می‌شود.

درنگ: نبوت، انباء عن الحق؛ رسالت، همراه با سند و کتاب؛ امامت، استمرار آن‌ها؛ و ولایت، باطن هر سه است.

مساوقت امام و نبی

هر امام و ولی باید مسانخ نبی و رسول خود باشد، زیرا در نظام هستی، بیگانگی وجود ندارد. این اصل، مانند رشته‌ای است که انبیاء، ائمه و امت‌ها را در یک سلسله وجودی به هم پیوند می‌دهد. نسبت دادن ولایت ختمی به عیسی (ع)، به دلیل عدم مساوقت با حقیقت محمدیه، بی‌اساس است و از خلأ اعتقادی برخی مکاتب ناشی می‌شود.

درنگ: هر امام و ولی باید مسانخ نبی خود باشد، و نسبت دادن ولایت ختمی به عیسی (ع) بی‌اساس است.

نقد بازی‌های سیاسی در جانشینی

برخی مکاتب، به دلیل فقدان شخصیت‌های شایسته برای جانشینی، به انتخاب‌های سیاسی روی آورده‌اند، مانند هندوها که گاوپرستی را بهانه‌ای برای مقاصد سیاسی قرار داده‌اند. این رویکرد، مانند پرده‌ای است که حقیقت را می‌پوشاند و شایستگی‌های معنوی را نادیده می‌گیرد. برخی علمای برجسته، از خلفای ظاهری برتر بوده‌اند، و اولویت دادن به خلفا، نتیجه بازی‌های سیاسی است.

درنگ: اولویت دادن به خلفا بر علمای شایسته، نتیجه بازی‌های سیاسی است، مانند گاوپرستی هندوها که بهانه‌ای سیاسی است.

جمع‌بندی بخش دوم

فقدان بحث امامت در فصوص الحکم، نقصی اساسی است که نظام رهبری الهی را ناتمام می‌گذارد. نبوت، رسالت، امامت و ولایت، در تشیع به‌مثابه حلقه‌های زنجیره هدایت‌اند که ولایت، روح جاری در همه آن‌هاست. مساوقت امام و نبی، بر پیوستگی وجودی میان این مقامات تأکید دارد، و نسبت دادن ولایت ختمی به عیسی (ع)، به دلیل عدم انسجام وجودی، مردود است. نقد بازی‌های سیاسی در جانشینی، بر ضرورت توجه به شایستگی‌های معنوی و دوری از مصلحت‌اندیشی‌های سیاسی تأکید دارد. این بخش، مانند چراغی است که خلأهای عرفان ابن‌عربی را روشن می‌سازد.

بخش سوم: تداوم ولایت و نقد انقطاع رسالت

مقام ختمی و قرب سالک

سالک در ظرف قرب، به مقام ختمی می‌رسد که در رسالت و ولایت بی‌نظیر است. این مقام، مانند قله‌ای است که همه انبیاء از آن استمداد می‌کنند. حقیقت محمدیه، منشأ فیض این مقام است و همه انبیاء، حتی خاتم‌النبیین، از ظرف ولایت ارتزاق می‌کنند. این ارتزاق، نقص نیست، بلکه مانند سلطانی است که خیر را به وزیرش اعطا می‌کند و از او بازمی‌ستاند.

درنگ: مقام ختمی، مرتبه‌ای است که سالک در قرب به آن می‌رسد و همه انبیاء از آن استمداد می‌کنند.

تداوم ولایت و انقطاع رسالت

در فصوص الحکم، ادعا شده که رسالت منقطع می‌شود، اما ولایت تداوم دارد. این دیدگاه، مانند جریانی است که ولایت را چون نوری ابدی و رسالت را چون شعله‌ای موقت می‌بیند. با این حال، از منظر شیعی، این تبیین ناقص است، زیرا ختم رسالت به معنای تمام شدن آن نیست، بلکه به معنای تداوم نبوت پیامبر (ص) تا قیامت است.

درنگ: ولایت تداوم دارد، اما ختم رسالت به معنای انقطاع نیست، بلکه تداوم نبوت تا قیامت است.

معنای خاتم‌النبیین

خاتم‌النبیین، به معنای «لا نَبِيَّ بَعْدِي» (بعد از من پیامبری نیست) نیست که نبوت را منقطع کند، بلکه به معنای تداوم رسالت پیامبر (ص) و قرآن کریم تا قیامت است. این تفسیر، مانند کلیدی است که درهای حقیقت نبوت را می‌گشاید و از تصور انقطاع جلوگیری می‌کند. آیه وَإِنَّكَ لَفِيهِمْ (حجر: ۹۵، به معنای «و به راستی که تو در میان آن‌هایی») بر حضور معنوی پیامبر (ص) تأکید دارد.

درنگ: خاتم‌النبیین به معنای تداوم نبوت و رسالت پیامبر (ص) تا قیامت است، نه انقطاع آن.

تداوم آثار وحی

آثار وحی، از جمله قرآن کریم و روح نبوی، تا قیامت باقی است و منقطع نمی‌شود. این تداوم، مانند جریانی زلال است که هدایت الهی را در همه اعصار جاری می‌سازد. روح پیامبر (ص)، فارغ از ناسوت، همچنان در هدایت امت حاضر است.

درنگ: آثار وحی، از جمله قرآن کریم و روح نبوی، تا قیامت باقی و منقطع نمی‌شود.

نقد تقلید از حی

تأکید بر تقلید از مرجع زنده، شرطی غیرضروری است، زیرا علم عالمان دینی، مانند شیخ انصاری، پس از مرگ نیز معتبر است. این دیدگاه، مانند نوری است که محدودیت‌های جسمانی را در هم می‌شکند و بر تداوم علم تأکید دارد. مثال کشفیات پاستور در علم، این اصل را تأیید می‌کند.

درنگ: تقلید از عالم زنده شرط نیست، زیرا علم عالمان دینی پس از مرگ نیز معتبر است.

نقد انقطاع فیض

فیض الهی با مرگ جسمانی منقطع نمی‌شود، زیرا روح و علم باقی است. این اصل، مانند رودی است که از سرچشمه وجود الهی جاری است و هیچ مانعی نمی‌تواند آن را متوقف سازد.

درنگ: فیض الهی با مرگ جسمانی منقطع نمی‌شود، زیرا روح و علم باقی است.

نقد انگیزه‌های مالی در تقلید

تأکید بر تقلید از زنده، گاهی به انگیزه‌های مالی است که با حقیقت علم سازگار نیست. این نقد، مانند هشداری است که بر خلوص در تقلید و اجتهاد تأکید دارد و از آلایش‌های مادی دور می‌ماند.

درنگ: تأکید بر تقلید از زنده، گاهی به انگیزه‌های مالی است که با حقیقت علم سازگار نیست.

جمع‌بندی بخش سوم

مقام ختمی، مرتبه‌ای است که همه انبیاء از آن استمداد می‌کنند و ولایت، برخلاف رسالت، تداوم دارد. با این حال، ختم رسالت به معنای انقطاع نیست، بلکه تداوم نبوت و قرآن کریم تا قیامت است. آثار وحی و روح نبوی، منقطع نمی‌شوند و تقلید از عالم زنده، شرطی غیرضروری است. نقد انگیزه‌های مالی در تقلید، بر خلوص در علم و عمل تأکید دارد. این بخش، مانند دری است که به سوی حقیقت تداوم هدایت الهی گشوده می‌شود.

بخش چهارم: نقد روایت و تشبیهات عرفانی

روایت «علماء امتی کانبیاء بنی‌اسرائیل»

روایت «علماء امتی مانند انبیاء بنی‌اسرائیل‌اند» (ترجمه: عالمان امت من مانند پیامبران بنی‌اسرائیل‌اند)، به دلیل فقدان سند معتبر، جعلی دانسته شده است. این نقد، مانند خط‌کشی است که میان روایات معتبر و غیرمعتبر تمایز می‌گذارد و بر ضرورت بررسی سندی تأکید دارد.

درنگ: روایت «علماء امتی کانبیاء بنی‌اسرائیل» به دلیل فقدان سند معتبر، جعلی است.

نقد دلالت جعلیت

ادعای جعلیت این روایت به دلیل فقدان مدعی (کسی که به درجه انبیاء برسد)، نادرست است، زیرا جعلیت باید بر اساس سند بررسی شود، نه دلالت. این نقد، مانند هشداری است که بر روش‌شناسی صحیح در نقد روایات تأکید دارد.

درنگ: جعلیت روایت باید بر اساس سند بررسی شود، نه دلالت، و ادعای فقدان مدعی نادرست است.

ابهام در تعریف علماء و انبیاء

این روایت، به دلیل ابهام در تعریف علماء امت و انبیاء بنی‌اسرائیل، نیازمند تبیین دقیق است. بدون تصور روشن از طرفین، تصدیق برتری یا جعلیت ممکن نیست. این اصل، مانند پایه‌ای است که بنای استدلال را استوار می‌سازد.

درنگ: ابهام در تعریف علماء امت و انبیاء بنی‌اسرائیل، تحلیل روایت را دشوار کرده و نیازمند تصور دقیق است.

امکان برتری عالم غیرمعصوم

پرسش از امکان برتری عالم غیرمعصوم بر نبی سلف، نیازمند بررسی دقیق مراتب علمی و معنوی است. این بحث، مانند دریچه‌ای است که به سوی کاوش در مراتب وجودی عالمان و انبیاء گشوده می‌شود.

درنگ: امکان برتری عالم غیرمعصوم بر نبی سلف، نیازمند بررسی دقیق مراتب علمی و معنوی است.

وجه شبه در تشبیه

در تشبیه «علماء امتی کانبیاء بنی‌اسرائیل»، وجه شبه (مانند حق‌طلبی یا تبلیغ دین) ضروری است. تشبیه مطلق، نادرست است، اما با وجه شبه مقید، معتبر است. این اصل، مانند آیینه‌ای است که حقیقت تشبیهات دینی را بازتاب می‌دهد.

درنگ: تشبیه علماء به انبیاء، با وجه شبه مقید معتبر است، اما تشبیه مطلق نادرست است.

نقد برتری علی (ع) بر انبیاء

ادعای برتری علی (ع) بر انبیاء، بدون وجه شبه، نادرست است، زیرا تشبیه نیازمند تناسب است. مثال گندم و نجاست، که فاقد وجه شبه است، این اصل را روشن می‌کند. تشبیه گندم به جو، به دلیل تناسب، معتبر است.

درنگ: ادعای برتری علی (ع) بر انبیاء، بدون وجه شبه، نادرست است، زیرا تشبیه نیازمند تناسب است.

جمع‌بندی بخش چهارم

روایت «علماء امتی کانبیاء بنی‌اسرائیل» به دلیل فقدان سند معتبر، جعلی است، اما جعلیت آن باید سندی بررسی شود، نه دلالتی. ابهام در تعریف علماء و انبیاء، تحلیل را دشوار کرده و نیازمند تصور دقیق است. امکان برتری عالم غیرمعصوم بر نبی سلف، پرسشی است که به بررسی مراتب وجودی نیاز دارد. تشبیهات دینی، نیازمند وجه شبه مقیدند و تشبیهات مطلق، نادرست‌اند. این بخش، مانند نوری است که روش‌شناسی صحیح در تحلیل روایات و تشبیهات را روشن می‌سازد.

بخش پنجم: ضرورت بازنگری و صبوری در علم دینی

کمال ولایت از آغاز

ولایت، از پیش از خلقت کامل بوده و نیازی به تکامل تدریجی ندارد. ادعای تکامل ولایت با ظهور عیسی یا دیگران، مانند تلاشی است که برای رنگ‌آمیزی خورشید به کار می‌رود، در حالی که نور آن ازلی و کامل است. این دیدگاه، بر ازلی بودن ولایت خمسه طیبه تأکید دارد.

درنگ: ولایت، از پیش از خلقت کامل بوده و نیازی به تکامل تدریجی ندارد.

نقد کهنگی مباحث عرفانی

برخی مباحث فصوص الحکم، به دلیل عدم تطابق با مبانی شیعی، کهنه و ناکارآمد به نظر می‌رسند. این نقد، مانند هشداری است که علم دینی را به بازنگری و صیقل دادن عقاید دعوت می‌کند تا از «مات میتة الجاهلیة» (ترجمه: کسی که نادان بمیرد، به مرگ جاهلیت مرده است) مصون بماند.

درنگ: برخی مباحث فصوص الحکم، به دلیل عدم تطابق با تشیع، نیازمند بازنگری‌اند تا علم دینی صیقل یابد.

توصیه به صبوری در مطالعه

مطالعه متون عرفانی، نیازمند صبوری است، زیرا شتابزدگی به گمراهی می‌انجامد. این توصیه، مانند مشعلی است که مسیر فهم عمیق و تدریجی را روشن می‌سازد و طالبان حقیقت را به تأمل دعوت می‌کند.

درنگ: مطالعه متون عرفانی، نیازمند صبوری است تا از گمراهی ناشی از شتابزدگی جلوگیری شود.

جمع‌بندی بخش پنجم

ولایت، ازلی و کامل است و نیازی به تکامل تدریجی ندارد. برخی مباحث فصوص الحکم، به دلیل عدم تطابق با تشیع، نیازمند بازنگری‌اند تا علم دینی از کهنگی مصون بماند. صبوری در مطالعه، شرط فهم دقیق متون عرفانی است. این بخش، مانند آیینه‌ای است که مسئولیت علم دینی را در حفظ و صیقل عقاید بازتاب می‌دهد.

نتیجه‌گیری و جمع‌بندی

این نوشتار، با تکیه بر فص حکمی فصوص الحکم، به تبیین جایگاه انبیاء به‌عنوان مظاهر اسماء الهی، حقیقت محمدیه به‌عنوان مظهر اسم اعظم و جامع، و خیر امت اسلامی پرداخت. خیر امت، مشروط به امر به معروف و نهی از منکر است و شامل اشقیاء نمی‌شود. فقدان بحث امامت، نقص اساسی این اثر است، زیرا امامت استمرار نبوت و رسالت و باطن آن‌هاست. ولایت، ازلی و تداوم‌یافته است و ختم رسالت به معنای انقطاع نیست، بلکه تداوم نبوت تا قیامت است. نقد روایت «علماء امتی کانبیاء بنی‌اسرائیل» بر جعلیت سندی و ابهام در تعریف علماء و انبیاء تأکید دارد. تشبیهات دینی، نیازمند وجه شبه مقیدند و علم دینی باید با بازنگری و صبوری صیقل یابد. این تبیین، مانند رودی است که به سوی دریای حقیقت جاری است و طالبان معرفت را به سوی فهم عمیق هدایت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی