در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 278

متن درس





شرح فصوص الحکم: خاتمیت، ولایت و انبساط وجودی در عرفان نظری

شرح فصوص الحکم: خاتمیت، ولایت و انبساط وجودی در عرفان نظری

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۲۷۸)

دیباچه

این نوشتار، شرحی عمیق و جامع بر بخشی از کتاب شریف فصوص الحکم تألیف محی‌الدین ابن‌عربی، صفحه ۱۱۱، سطرهای ۱ تا ۱۹، است که در درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره مورد تحلیل قرار گرفته است. متن با رویکردی علمی و استدلالی، به تبیین مفاهیم خاتمیت رسالت و ولایت، رابطه ظاهری و باطنی میان خاتم‌الرسل و خاتم‌الاولیاء، و نقد شبهات غیرمستدل در حوزه عرفان نظری و کلام شیعی می‌پردازد. تمامی نکات استخراج‌شده از درس‌گفتار، با شرح و تفصیل کامل، در ساختاری منسجم و دانشگاهی ارائه شده و با استناد به آیات قرآن کریم و روایات معتبر، به تحلیل این مفاهیم پرداخته است. هدف، ارائه منبعی معتبر و دقیق برای پژوهشگران حوزه عرفان اسلامی و کلام شیعی است که با بهره‌گیری از تمثیلات و استعارات فاخر، ضمن حفظ روح علمی، جذابیت ادبی را نیز حفظ می‌کند. متن، خاتمیت را در ظرف اسلام بررسی کرده و با نقد دیدگاه‌های غیرمستند، بر پویایی ولایت و انبساط وجودی عالم تأکید دارد.

بخش نخست: خاتمیت و تبعیت خاتم‌الاولیاء از خاتم‌الرسل

سبب رؤیت خاتم‌الاولیاء به دو خشت

ابن‌عربی در فصوص الحکم می‌فرماید: وَالسَّبَبُ الْمُوجِبُ لِكَوْنِهِ رَآهَا لِبِنْتَيْنِ. این عبارت به رؤیت خاتم‌الاولیاء به دو خشت (نقره‌ای و طلایی) اشاره دارد که نماد تبعیت ظاهری او از شریعت خاتم‌الرسل است. خشت نقره‌ای، به تبعیت ظاهری از احکام شریعت، و خشت طلایی، به دریافت حقیقت باطنی ولایت از حق تعالی دلالت دارد. این رؤیت، چونان آیینه‌ای که دو چهره از حقیقت را بازمی‌تاباند، به تمایز میان ظاهر و باطن در مقام ولایت اشاره می‌کند.

درنگ: رؤیت دو خشت توسط خاتم‌الاولیاء، نماد تبعیت ظاهری از شریعت خاتم‌الرسل و دریافت باطنی حقیقت ولایت از حق است.

تبعیت ظاهری خاتم‌الاولیاء از شریعت خاتم‌الرسل

ابن‌عربی تأکید می‌کند: إِنَّهُ تَابِعٌ لِشَرْعِ خَاتَمِ الرُّسُلِ فِي الظَّاهِرِ. خاتم‌الاولیاء در احکام ظاهری شریعت، تابع خاتم‌الرسل است. این تبعیت، چونان شاخه‌ای که از ریشه‌ای تنومند تغذیه می‌کند، جایگاه خاتم‌الاولیاء را به‌عنوان ادامه‌دهنده شریعت محمدی تثبیت می‌کند. در نظام شیعی، این تبعیت در سیره امیرالمؤمنین (ع) یا امام مهدی (عج) متجلی است که در ظاهر، پیرو شریعت خاتم‌الرسل‌اند.

درنگ: تبعیت خاتم‌الاولیاء از شریعت خاتم‌الرسل، ظرف ظهور احکام الهی در مرتبه ظاهری است.

موضع خشت نقره‌ای و حقیقت طلایی

ابن‌عربی می‌فرماید: وَهُوَ أَيْ كَوْنُهُ تَابِعًا مَوْضِعُ لَبِنَةِ الْفِضَّةِ. خشت نقره‌ای، نماد تبعیت ظاهری خاتم‌الاولیاء از شریعت است، در حالی که خشت طلایی، به حقیقت باطنی ولایت اشاره دارد. این تمایز، چونان دو روی یک سکه، ظاهر و باطن ولایت را از یکدیگر متمایز می‌سازد. خاتم‌الاولیاء، در ظاهر، تابع احکام شریعت است، اما در باطن، مظهر ولایت کلیه و دریافت‌کننده مستقیم حقیقت از حق تعالی است.

درنگ: خشت نقره‌ای، نماد تبعیت ظاهری، و خشت طلایی، نشانه حقیقت باطنی ولایت است که خاتم‌الاولیاء از حق دریافت می‌کند.

صورة متابعة و کمال آن

عبارت صُورَةُ مُتَابَعَةِ خَاتَمِ الْأَوْلِيَاءِ لِخَاتَمِ الرُّسُلِ به انطباق کامل خاتم‌الاولیاء با شریعت خاتم‌الرسل در مرتبه ظاهری اشاره دارد. این صورة متابعة، چونان آیینه‌ای که تصویر شریعت را بی‌هیچ تحریفی بازمی‌تاباند، کمال تبعیت را نشان می‌دهد. با این تبعیت، وَبِانْتِبَاعِهِ مَوْضِعُ لَبِنَةِ الْفِضَّةِ يُكْمِلُ الْمُتَابَعَةَ، خاتم‌الاولیاء به کمال متابعت نائل می‌شود.

درنگ: صورة متابعة خاتم‌الاولیاء، انطباق کامل او با شریعت خاتم‌الرسل است که به کمال تبعیت منجر می‌شود.

وحدت حقیقت خاتم‌الرسل و خاتم‌الاولیاء

خاتم‌الرسل و خاتم‌الاولیاء، در ظرف ختمی، حقیقت واحدی دارند، گرچه ظاهر شریعت از خاتم‌الرسل اخذ می‌شود. این وحدت، چونان خورشیدی که نورش هم ظاهر و هم باطن را روشن می‌کند، به وحدت وجودی رسالت و ولایت اشاره دارد. در نظام شیعی، این حقیقت در قالب حقیقت محمدیه در رسول‌الله (ص) و امیرالمؤمنین (ع) متجلی است.

درنگ: خاتم‌الرسل و خاتم‌الاولیاء، در ظرف ختمی، مظهر حقیقت واحدی‌اند که در ظاهر و باطن متجلی می‌شود.

دریافت باطن ولایت از حق

خاتم‌الاولیاء، حقیقت باطنی ولایت را مستقیماً از حق دریافت می‌کند، مشابه دریافت وحی توسط ملک رسالت. این دریافت، چونان جویباری که از سرچشمه زلال حق جاری می‌شود، خاتم‌الاولیاء را در مرتبه باطنی از واسطه ظاهری بی‌نیاز می‌سازد. این امر، به مقام ولایت کلیه اشاره دارد که در آن، ولی مستقیماً با اسما و صفات الهی در ارتباط است.

درنگ: خاتم‌الاولیاء، حقیقت باطنی ولایت را مستقیماً از حق دریافت می‌کند، مشابه دریافت وحی توسط خاتم‌الرسل.

تبعیت کامل خاتم‌الاولیاء از خاتم‌الرسل

روایت أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِيدِ النَّبِيِّ (ترجمه: من بنده‌ای از بندگان پیامبرم) به تبعیت کامل امیرالمؤمنین (ع) از رسول‌الله (ص) در همه مراتب ظاهری و باطنی اشاره دارد. این تبعیت، چونان رودی که به دریای شریعت می‌ریزد، هرگونه برتری ولایت بر رسالت را نفی می‌کند و خاتم‌الاولیاء را در جایگاه ادامه‌دهنده رسالت قرار می‌دهد.

درنگ: تبعیت کامل خاتم‌الاولیاء از خاتم‌الرسل، هرگونه افضلیت ولایت بر رسالت را نفی می‌کند.

بخش دوم: نقد شبهات و ادعاهای غیرمستدل

نقد رؤیت دو خشت به‌عنوان اصل عرفانی

ادعای رؤیت دو خشت (نقره‌ای و طلایی) توسط خاتم‌الاولیاء، فاقد سند قرآنی یا روایی است و نمی‌تواند به‌عنوان اصلی عرفانی پذیرفته شود. این ادعا، چونان بنایی بدون بنیاد، به انحراف در تبیین معارف عرفانی منجر می‌شود. در عرفان شیعی، هر ادعای عرفانی باید با برهان، شرع و شهود معتبر تأیید گردد.

درنگ: رؤیت دو خشت، به دلیل فقدان سند قرآنی یا روایی، نمی‌تواند به‌عنوان اصل عرفانی پذیرفته شود.

نقد شناسایی عیسی (ع) به‌عنوان خاتم‌الاولیاء

شناسایی حضرت عیسی (ع) به‌عنوان خاتم‌الاولیاء، نادرست است، زیرا در نظام شیعی، این مقام به امیرالمؤمنین (ع) یا امام مهدی (عج) اختصاص دارد. این شبهه، چونان شاخه‌ای که از درخت حقیقت جدا شده، با اعتقادات شیعی ناسازگار است. خاتم‌الاولیاء، مظهر ولایت کلیه است که در معصومین (ع) متجلی می‌شود.

درنگ: خاتم‌الاولیاء در نظام شیعی، امیرالمؤمنین (ع) یا امام مهدی (عج) است، نه حضرت عیسی (ع).

نقد ادعای پایان مؤمنین و قیامت پس از خاتم‌الاولیاء

ادعای پایان مؤمنین و وقوع قیامت پس از خاتم‌الاولیاء، فاقد استدلال علمی و دقیق است. این ادعا، چونان سخنی که در باد پراکنده می‌شود، به تحریف معارف عرفانی منجر می‌شود. قیامت، ظرف انبساط وجودی است، نه پایان حیات مؤمنانه. اسمای الهی، حتی پس از قیامت، به ظهور خود ادامه می‌دهند، گرچه چهره آن تغییر می‌یابد.

درنگ: قیامت، ظرف انبساط وجودی است و ادعای پایان مؤمنین پس از خاتم‌الاولیاء، غیرمستدل است.

نقد شبهه پایان دنیا پس از خاتم‌الاولیاء

ادعای پایان دنیا پس از خاتم‌الاولیاء، به دلیل تداوم تجلیات اسمای الهی در عالم، غیرمستدل است. دنیا، چونان کتابی که صفحاتش بی‌پایان است، با ظهورات جدید الهی ادامه می‌یابد. قیامت، نه پایان عالم، بلکه مرتبه‌ای از کمال وجودی است که تجلیات الهی در آن به اوج می‌رسد.

درنگ: قیامت، مرتبه کمال انبساط وجودی است، نه پایان دنیا، و اسمای الهی همواره به ظهور خود ادامه می‌دهند.

نقد ضعف استدلالی شارحان فصوص الحکم

شارحان فصوص الحکم در تبیین مسائل خاتمیت و ولایت، گاه به استدلال‌های ضعیف و غیرمستند روی آورده‌اند که به سوء‌فهم و تحریف معارف منجر شده است. این ضعف، چونان غباری بر آیینه حقیقت، مانع از تبیین دقیق معارف عرفانی می‌شود. در عرفان شیعی، هر تبیین باید با روش‌شناسی علمی و شرعی همراه باشد.

درنگ: شارحان فصوص الحکم در تبیین خاتمیت و ولایت، گاه به استدلال‌های ضعیف متکی شده‌اند که با اصول عرفان شیعی ناسازگار است.

بخش سوم: خاتمیت و تداوم ولایت

خاتمیت در ظرف اسلام

خاتمیت، چه در رسالت و چه در ولایت، منحصر به ظرف اسلام است و در ادیان دیگر نقشی ندارد. این اصل، چونان مشعلی که راه حقیقت را روشن می‌کند، به جایگاه ویژه اسلام به‌عنوان دین خاتم و ولایت معصومین (ع) به‌عنوان خاتم ولایت اشاره دارد. در کلام شیعی، خاتمیت اسلام، به معنای کمال شریعت و ولایت در این دین است.

درنگ: خاتمیت رسالت و ولایت، منحصر به ظرف اسلام است و در ادیان دیگر نقشی ندارد.

تمایز خاتمیت و آخرویت

خاتمیت، لزوماً مساوی با آخرویت نیست. خاتم‌الرسل (ص)، هم خاتم و هم آخر است، زیرا پس از او هیچ نبی یا شریعتی نمی‌آید. اما خاتم‌الاولیاء، خاتم است، نه لزوماً آخر. ولایت، چونان رودی که از سرچشمه‌ای بی‌پایان جاری است، به‌صورت تنزیلی در فقها، والدین یا دیگر اولیاء ادامه می‌یابد.

درنگ: خاتم‌الرسل، هم خاتم و هم آخر است، اما خاتم‌الاولیاء، خاتم است و ولایت به‌صورت تنزیلی ادامه می‌یابد.

ولایت تنزیلی پس از خاتم‌الاولیاء

هر ولی پس از خاتم‌الاولیاء، تنزیل ولایت اوست، مانند ولایت فقها یا والدین. این تداوم، چونان شاخه‌هایی که از یک درخت تنومند روییده‌اند، تحت ظل ولایت کلیه خاتم‌الاولیاء قرار دارد. روایت لَوْلَا الْحُجَّةُ لَسَاخَتِ الْأَرْضُ (ترجمه: اگر حجت نبود، زمین فرومی‌رفت) به ضرورت تداوم ولایت در عالم دلالت دارد.

درنگ: ولایت پس از خاتم‌الاولیاء، به‌صورت تنزیلی در فقها و دیگر اولیاء ادامه می‌یابد.

عدم وجود متابع یا ولی مستقل پس از خاتم‌الاولیاء

ابن‌عربی می‌فرماید: وَلَا يَبْقَى بَعْدَهُ مُتَابِعٌ آخَرُ كَمَا لَا يَبْقَى بَعْدَهُ وَلِيٌّ آخَرُ. پس از خاتم‌الاولیاء، نه متابع مستقلی وجود دارد و نه ولی مستقلی. این عبارت، به خاتمیت ولایت اشاره دارد، اما ولایت به‌صورت تنزیلی در دیگران ادامه می‌یابد. متابعین پس از خاتم‌الاولیاء، چونان ستارگانی که نورشان از خورشید ولایت اوست، تحت ظل او قرار دارند.

درنگ: پس از خاتم‌الاولیاء، نه متابع مستقلی وجود دارد و نه ولی مستقلی، اما ولایت به‌صورت تنزیلی ادامه می‌یابد.

بخش چهارم: قیامت و انبساط وجودی

قیامت به‌عنوان ظرف انبساط وجودی

قیامت، نه پایان دنیا، بلکه ظرف کمال انبساط وجودی است. آیات قرآن کریم، مانند إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ ۞ وَإِذَا النُّجُومُ انْكَدَرَتْ (سوره تکویر، آیات ۱-۲؛ ترجمه: آنگاه که خورشید درهم پیچیده شود * و آنگاه که ستارگان تیره گردند)، به تحول وجودی عالم در قیامت اشاره دارند. قیامت، چونان فواره‌ای که به اوج خود می‌رسد، مرتبه‌ای از تجلیات الهی است که عالم را به کمال می‌رساند.

درنگ: قیامت، ظرف کمال انبساط وجودی است که تجلیات الهی در آن به اوج می‌رسد.

خاتمیت رسالت و تداوم رشد بشری

خاتمیت رسالت، به معنای پایان رشد بشری نیست. قرآن کریم و شریعت اسلام، چونان دریایی بی‌کران، ظرفیت رشد نامحدود بشر را دارند. آیه لَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ (سوره انعام، آیه ۵۹؛ ترجمه: هیچ تر و خشکی نیست مگر اینکه در کتابی روشن [ثبت] است) بر جامعیت قرآن کریم دلالت دارد. این جامعیت، پاسخگوی نیازهای بشری تا قیامت است.

درنگ: خاتمیت رسالت، پایان رشد بشری نیست و قرآن کریم ظرفیت پاسخگویی به نیازهای نامحدود بشر را دارد.

نقد شبهه راکد شدن رشد بشر

ادعای توقف رشد بشر پس از خاتم‌الرسل، نادرست است. بشر، چونان نهالی که در حال شکوفایی است، در مسیر انبساط و رشد قرار دارد. شریعت محمدی، با جامعیت خود، این رشد را هدایت می‌کند و هرگونه ظهور جدید، در ظرف این شریعت محقق می‌شود.

درنگ: رشد بشر پس از خاتمیت رسالت متوقف نمی‌شود، بلکه در ظرف شریعت محمدی ادامه می‌یابد.

نقد شبهه ظهور قریب امام زمان (عج)

تعیین زمان ظهور امام زمان (عج)، مانند ادعای وقوع آن در آینده نزدیک، غیرمستدل و ناشی از ساده‌لوحی است. انتظار ظهور، چونان آمادگی برای سفری بی‌پایان، به معنای آمادگی دائم است، نه پیش‌بینی زمان خاص. این شبهه، از ضعف استدلالی در علم دینی ناشی می‌شود.

درنگ: تعیین زمان ظهور امام زمان (عج) غیرمستدل است و انتظار، به معنای آمادگی دائم است.

نقد بدبینی به آینده جهان

ادعای تبدیل نسل بشر به بهائم، با استناد به عبارت لَا يُحِلُّونَ حَلَالًا وَلَا يُحَرِّمُونَ حَرَامًا (ترجمه: نه حلالی را حلال می‌کنند و نه حرامی را حرام)، غیرمستدل است و با خوش‌بینی شیعی به آینده جهان ناسازگار است. روایت سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ (ترجمه: رحمت او بر غضبش پیشی گرفته است) بر تقدم رحمت الهی دلالت دارد و بدبینی را رد می‌کند.

درنگ: بدبینی به آینده جهان، با تقدم رحمت الهی بر غضب ناسازگار است و فاقد سند معتبر است.

بخش پنجم: ولایت و پویایی آن

ولایت به‌عنوان حقیقت پویا

ولایت، برخلاف خاتمیت، پایان‌پذیر نیست و حتی در قیامت نیز ادامه می‌یابد. این حقیقت، چونان جویباری که در همه مراتب وجود جاری است، باطن هستی را تشکیل می‌دهد. در عرفان شیعی، ولایت، محور تجلیات الهی در همه عوالم است.

درنگ: ولایت، حقیقتی پویا و غیرپایان‌پذیر است که در همه مراتب وجود، از دنیا تا قیامت، حضور دارد.

رجعت و ولایت تنزیلی

رجعت، به‌عنوان تجلی تنزیلی ولایت، در چارچوب خاتمیت معصومین (ع) قابل فهم است. روایات رجعت، مانند سخنان امیرالمؤمنین (ع) درباره تعدد رجعت، به تداوم ولایت در مراتب مختلف اشاره دارند. رجعت، چونان بازگشت بهاری پس از خزان، ظهور دوباره اولیاء برای تحقق عدالت است.

درنگ: رجعت، تجلی تنزیلی ولایت است که در چارچوب خاتمیت معصومین (ع) برای تحقق عدالت رخ می‌دهد.

جهانی بودن مباحث خاتمیت و ولایت

مباحث خاتمیت، ولایت، غیبت، ظهور و قیامت، چونان گنجینه‌ای از معارف، ظرفیت ارائه در سطح جهانی و آکادمیک را دارند. این موضوعات، نه‌تنها در حوزه علم دینی، بلکه در گفت‌وگوی بین‌الادیانی و علمی نیز جایگاهی ویژه دارند و نباید به بحث‌های محدود و غیرجهانی تقلیل یابند.

درنگ: مباحث خاتمیت و ولایت، ظرفیت ارائه در سطح جهانی و آکادمیک را دارند و نباید به مباحث محدود تقلیل یابند.

نقد دیدگاه‌های منفی‌گرا در انتظار ظهور

دیدگاه‌هایی که افزایش ظلم را برای تسریع ظهور تشویق می‌کنند، منفی‌گرا و با روح شیعه ناسازگارند. انتظار، چونان کوششی برای کاشت نهال عدالت، به معنای تلاش برای اصلاح و رشد جامعه است، نه انفعال یا ترویج ظلم.

درنگ: انتظار ظهور، به معنای تلاش فعال برای تحقق عدالت و اصلاح جامعه است، نه ترویج ظلم یا انفعال.

بخش ششم: جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، به تبیین یکی از پیچیده‌ترین مباحث فصوص الحکم ابن‌عربی، یعنی رابطه خاتم‌الرسل و خاتم‌الاولیاء، پرداخته و با رویکردی شیعی، به تحلیل و نقد آن نشسته است. خاتم‌الرسل و خاتم‌الاولیاء، در حقیقت واحدی متحدند، گرچه در ظاهر، خاتم‌الاولیاء تابع شریعت خاتم‌الرسل است. خاتمیت، به معنای کمال تشریعی است، اما ولایت، به‌صورت تنزیلی در فقها و اولیاء ادامه می‌یابد. قیامت، ظرف انبساط وجودی است، نه پایان دنیا، و ادعاهای غیرمستدل مانند رؤیت دو خشت یا پایان مؤمنین پس از خاتم‌الاولیاء، با اصول عرفان شیعی ناسازگارند. مباحث خاتمیت، ولایت و قیامت، ظرفیت ارائه در سطح جهانی را دارند و باید با روش‌شناسی علمی و استدلالی تبیین شوند. این شرح، با استناد به آیات قرآن کریم و روایات، به‌عنوان منبعی جامع برای پژوهشگران عرفان نظری و کلام شیعی ارائه شده است.

با نظارت صادق خادمی