متن درس
تبیین اسماء الهی در عرفان نظری: شرح فص حکمی فصوص الحکم
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۲۹۱)
مقدمه: کاوش در حقیقت اسماء الهی
در گستره عرفان نظری، مبحث اسماء الهی چون گوهری تابناک، هسته معرفت الهی را تشکیل میدهد و دریچهای است به سوی فهم ذات بیکران حق. فصوص الحکم ابنعربی، بهعنوان اثری سترگ در عرفان اسلامی، این مبحث را با ژرفنگری بینظیری کاوش کرده و حقایق اسماء را در پیوند با ذات و مظاهر الهی تبیین مینماید. این نوشتار، برگرفته از جلسه ۲۹۱ درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره، با تمرکز بر صفحه ۱۱۶، سطرهای ۱ و ۲۳ فص حکمی، به شرح و تحلیل عمیق عبارات ابنعربی پرداخته و با رویکردی علمی و آکادمیک، مفاهیم اسماء، صفات و ذات الهی را از منظر عرفان شیعی بازخوانی میکند. متن با بهرهگیری از آیات قرآن کریم، استدلالهای عقلی و شهود عرفانی، تلاش دارد تا تمایزات ظهوری و وحدت ذاتی اسماء را بهسان آیینهای صاف و بیغبار بازتاب دهد. ساختار این نوشتار، با بخشبندیهای منظم، عناوین تخصصی و جمعبندیهای تفصیلی، راه را برای فهم عمیق این مباحث هموار ساخته و با تمثیلات ادبی، چون چراغی در مسیر معرفت، طالبان حقیقت را هدایت میکند.
بخش نخست: حقیقت اسماء الهی و تمایز ظهوری
متن اصلی فص حکمی و تبیین آن
ابنعربی در فص حکمی (ص ۱۱۶، س ۱ و ۲۳) میفرماید:
وَ الحَقيقَةُ تُعطي أَن يَكونَ لِكُلِّ اسمٍ يَظهَرُ إِلى ما لا يَتَناهى حَقيقَةٌ يَتَمَيَّزُ بِها عَن اسمٍ آخَرَ يَتَمَيَّزُ ذَلِكَ الاسمُ بِها عَن اسمٍ آخَرَ وَ تِلكَ الحَقيقَةُ التي بِها يَتَمَيَّزُ هِيَ اسمُ العَينِ لا ما يَقَعُ فيهِ الاشتراكُ
این عبارت، به اصل تمایز اسماء الهی و رابطه آنها با ذات الهی اشاره دارد. هر اسمی از اسماء الهی، حقیقتی متمایز دارد که آن را از دیگر اسماء جدا میسازد. این حقیقت، خودِ عینِ اسم است، نه چیزی که در آن اشتراک وجود دارد، یعنی ذات مشترک. تمایز در ظهور و تجلی است، نه در ذات، که وحدت آن حفظ میشود. مانند نوری که از یک سرچشمه ساطع شده و در آیینههای گوناگون به رنگهای متفاوت جلوهگر میشود، اسماء الهی نیز در عین وحدت ذاتی، در ظهور کثرت مییابند.
| درنگ: هر اسمی از اسماء الهی، حقیقتی متمایز دارد که در ظهور از دیگر اسماء جدا میشود، اما در ذات، وحدت الهی حفظ میگردد. |
لامتناهی بودن اسماء الهی
اسماء الهی، از حیث تعداد و حقیقت، لامتناهیاند. هر اسمی، بهسان دری بیکران، حاوی تمامی اسماء است و هیچ محدودیتی در آنها راه ندارد. برخلاف مفاهیم ذهنی مانند علم، قدرت و حیات که بهصورت الفاظ، محدود و متناهیاند، حقیقت هر اسم، چون چشمهای جوشان، لامتناهی است. این لامتناهی بودن، به ترکیب یا اشتراک میان اسماء وابسته نیست، بلکه هر اسم بهتنهایی، بیکران و نامحدود است. مانند آسمانی که ستارگان بیشمار آن، هر یک بهتنهایی، درخششی بیانتها دارند.
| درنگ: اسماء الهی، از نظر تعداد و حقیقت، لامتناهیاند و هر اسم بهتنهایی، حاوی تمامی حقایق الهی است. |
تمایز وصف، اسم و ذات
وصف، مانند علم، قدرت و حیات، حالتی است که بدون لحاظ ذات، صرفاً مفهومی ذهنی است. اما هنگامی که ذات الهی لحاظ میشود، وصف به اسم تبدیل میگردد؛ علم به عالم، قدرت به قادر و حیات به حی مبدل میشود. این تمایز، در نحوه لحاظ است، نه در ماهیت ذات. ذات الهی، نه ظرف مشترکی برای اسماء است و نه با آنها ترکیب میشود، بلکه خود ذات، در تعیناتش بهصورت اسماء و صفات ظهور مییابد. مانند جریانی زلال که در ظروف گوناگون، به اشکال مختلف تجلی میکند، اما جوهرهاش یکسان باقی میماند.
| درنگ: وصف با لحاظ ذات به اسم تبدیل میشود و ذات الهی، در تعینات خود بهصورت اسماء و صفات ظهور مییابد. |
رد اشتراک ذات بین اسماء
برخلاف تصور برخی شارحان، ذات الهی مشترک بین اسماء نیست، بلکه هر اسم، تعین خاص ذات است. اشتراک و کثرت در ذات الهی راه ندارد و تمایز اسماء، در ظهور و تجلی است، نه در ذات. این دیدگاه، مانند خطکشی است که هرگونه تصور ترکیب یا اشتراک را در ذات الهی نفی کرده و وحدت آن را چون گوهری بیهمتا پاس میدارد.
| درنگ: ذات الهی مشترک بین اسماء نیست و تمایز اسماء، در ظهور است، نه در ذات. |
وحدت ذاتی و تمایز ظهوری
هر وصف در ذات الهی، عین وصف دیگر است، اما در ظهور و تجلی، متمایز میگردد. برای مثال، اسم ظاهر و باطن، در ذات الهی یکیاند، اما در تجلی، بهصورت متمایز ظهور مییابند. این وحدت ذاتی و کثرت ظهوری، مانند نوری است که در یک منشور به رنگهای گوناگون تجزیه میشود، اما در اصل، یک نور واحد است.
| درنگ: اسماء الهی در ذات، عین یکدیگرند، اما در ظهور و تجلی، متمایز میگردند. |
جمعبندی بخش نخست
این بخش، با تبیین عبارت ابنعربی، حقیقت اسماء الهی را بهسان چشمهای بیکران توصیف کرد که هر اسم، در عین لامتناهی بودن، متمایز از دیگر اسماء است. تمایز وصف، اسم و ذات، و رد اشتراک ذات بین اسماء، از اصول بنیادین این تبیین است. وحدت ذاتی و کثرت ظهوری اسماء، مانند دو بال پرندهای است که معرفت الهی را به سوی آسمان حقیقت به پرواز درمیآورد.
بخش دوم: نقد شارحان و محدودیتهای علوم کلامی
نقد شارحان پیشین در تبیین اسماء
شرحهای پیشین درباره اسماء الهی، اغلب به دلیل فقدان تجربه عرفانی عمیق و تکیه بر مطالعات نظری، از خلل و اشکال خالی نیستند. شارحان، به سبب عدم تخصص کامل در احکام و آثار اسماء، نتوانستهاند این مبحث را بهصورت جامع و بینقص ارائه کنند. این نقد، مانند هشداری است که محدودیتهای روششناختی را در برابر شهود عرفانی آشکار میسازد. عرفان نظری، برخلاف کلام و فلسفه، به تجربه باطنی و معرفت شهودی اسماء توجه دارد و آنها را تعینات ذات الهی میداند.
| درنگ: شرحهای پیشین اسماء الهی، به دلیل فقدان شهود عرفانی، از خلل و اشکال خالی نیستند. |
محدودیتهای علوم کلامی
علوم کلامی موجود، به دلیل دوری از حقیقت اسماء و فقدان معرفت حقیقی، از کارآمدی لازم برخوردار نیستند. علوم حقیقی، که کارگشای جان و جامعهاند، جای خود را به اطلاعات صرف دادهاند. مانند خاکستری که جای آتش را گرفته، علوم کلامی، تنها تفالهای از معرفت حقیقیاند. علوم تجربی و انسانی مدرن، به دلیل روشمندی و تازگی، به حقیقت نزدیکترند، اما علوم کلامی سنتی، گاه به اطلاعات بیروح محدود شدهاند.
| درنگ: علوم کلامی، به دلیل فقدان معرفت حقیقی، از کارآمدی لازم در تبیین اسماء الهی برخوردار نیستند. |
نقد مشاهدههای غیرحقیقی
برخی ادعاهای مشاهده عرفانی، به دلیل فقدان معرفت حقیقی، معتبر نیستند. مشاهده حقیقی، باید با حقیقت اسماء همخوانی داشته باشد، وگرنه مانند سرابی است که در بیابان حقیقت، رهجویان را به گمراهی میکشاند. این نقد، بر ضرورت تمییز میان شهود معتبر و خطای ادراکی تأکید دارد.
| درنگ: مشاهدههای عرفانی غیرحقیقی، به دلیل فقدان معرفت معتبر، از حقیقت اسماء دورند. |
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با نقد شارحان پیشین و علوم کلامی، بر ضرورت رویکرد عرفانی و شهودی در فهم اسماء الهی تأکید کرد. محدودیتهای روششناختی و فقدان معرفت حقیقی، علوم کلامی را از حقیقت اسماء دور ساخته است. مشاهدههای غیرحقیقی نیز، مانند سرابی در راه حقیقت، طالبان معرفت را گمراه میکنند. این تبیین، مانند آیینهای است که نقصانهای علوم نظری را در برابر شهود عرفانی بازتاب میدهد.
بخش سوم: رابطه اسماء و مظاهر الهی
استدلال بر لامتناهی بودن اسماء از آثار
از آنجا که مظاهر اسماء، یعنی آثار و عطایای الهی، لامتناهیاند، خود اسماء نیز لامتناهیاند. این استدلال، مانند پلی است که از آثار به موثر میرسد و بیکرانگی اسماء را از جلوههای آنها اثبات میکند. مظاهر، چون آیینههاییاند که حقیقت بیانتهای اسماء را بازتاب میدهند.
| درنگ: لامتناهی بودن مظاهر اسماء، دلیلی بر لامتناهی بودن خود اسماء است. |
نقد مفهوم اصول متناهی در اسماء
برخی شارحان، اسماء را به اصول متناهی (امهات الاسماء) محدود میکنند، اما این دیدگاه نادرست است، زیرا هر اسمی لامتناهی است و اصول متناهی وجود ندارد. مفاهیم مانند علم، قدرت و حیات، بهعنوان الفاظ، متناهیاند، اما حقیقت اسماء، چون دریای بیکران، نامحدود است. این نقد، مانند خطکشی است که مرز میان مفاهیم ذهنی و حقیقت اسماء را روشن میسازد.
| درنگ: اسماء الهی لامتناهیاند و به اصول متناهی محدود نمیشوند. |
تمایز مفهوم و حقیقت اسماء
مفاهیم اسماء، مانند رحمان بهعنوان لفظ، متناهیاند، اما حقیقت اسماء، مانند حقیقت رحمانی، لامتناهی است. این تمایز، مانند تفاوت میان سایه و حقیقت است که سایه، تنها نشانهای از حقیقت بیکران است. لفظ، چون پوستهای است که حقیقت اسم را در خود نهان دارد.
| درنگ: مفاهیم اسماء متناهیاند، اما حقیقت اسماء لامتناهی است. |
نقد تقسیمبندیهای نادرست اسماء و صفات
برخی کتب، صفات را به تعداد محدود (مانند هفت) و اسماء را به تعداد دیگر (مانند چهار) تقسیم میکنند، اما این تقسیمبندیها فاقد دقت است. هر وصفی با لحاظ ذات، اسم میشود و تعداد آنها قابل تحدید نیست. این نقد، مانند هشداری است که محدودیتهای ذهنی را در برابر بیکرانگی اسماء آشکار میسازد.
| درنگ: تقسیمبندی اسماء و صفات به اعداد محدود، نادرست است و حقیقت اسماء قابل تحدید نیست. |
ترتیب ظهوری اسماء
ترتیب اسماء، مانند حیات، علم و قدرت، بر اساس ظهور در عالم وجود است، نه تقدم ذاتی. هر اسمی، حاوی تمامی اسماء است و ترتیب، تنها ظهوری و ترتیبی است. مانند رودهایی که از یک سرچشمه جوشیده، اما در مسیرهای گوناگون جاری میشوند.
| درنگ: ترتیب اسماء، ظهوری است و هر اسم، حاوی تمامی اسماء است. |
جمعبندی بخش سوم
این بخش، رابطه اسماء و مظاهر الهی را تبیین کرد. لامتناهی بودن مظاهر، دلیلی بر بیکرانگی اسماء است. مفاهیم اسماء متناهیاند، اما حقیقت آنها لامتناهی است. تقسیمبندیهای نادرست و ترتیب ظهوری اسماء، مانند نقشهای است که مسیر فهم حقیقت اسماء را روشن میسازد.
بخش چهارم: وحدت و تعامل اسماء الهی
نقد مقایسه اسماء با کلیات و انواع
اسماء الهی را نمیتوان با کلیات و انواع، مانند انسان و بقر، مقایسه کرد، زیرا انواع ذاتاً محدودند، اما اسماء لامتناهیاند. در انواع، مانند انسان و بقر، محدودیت مفهومی و مصداقی وجود دارد، اما در اسماء، هر اسمی حاوی تمامی اسماء است. مانند نوری که در یک منشور به رنگهای گوناگون تجزیه میشود، اما در اصل، یک نور واحد است.
| درنگ: اسماء الهی، برخلاف انواع و کلیات، لامتناهیاند و قابل مقایسه با مفاهیم محدود نیستند. |
وحدت مصداقی اسماء در ذات
در ظرف ذات، علم و قدرت عین یکدیگرند، اما در ظرف ظهور، متمایز میگردند. مانند نوری که در ذات خود واحد است، اما در آیینههای گوناگون، به اشکال مختلف تجلی مییابد. این وحدت مصداقی، مانند جریانی زلال است که در ظروف مختلف، به اشکال گوناگون ظهور مییابد.
| درنگ: علم و قدرت در ذات الهی عین یکدیگرند، اما در ظهور متمایز میگردند. |
نفی نسب و اضافات در اسماء
اسماء الهی، نسب و اضافات (روابط و نسبتهای مفهومی) ندارند، زیرا آنها تعینات ذاتاند و در ذات، وحدت دارند. نسب و اضافات، مفاهیم ذهنی و مقولیاند، اما اسماء، حقیقت ذاتی دارند و از این مفاهیم فراترند. مانند چشمهای که جوشش آن، بینیاز از تقسیمبندیهای ذهنی است.
| درنگ: اسماء الهی، از نسب و اضافات ذهنی مبرا هستند و حقیقت ذاتی دارند. |
تمایز ظهوری و وحدت ذاتی در مظاهر
مظاهر اسماء، مانند عطایای الهی، در ظهور متمایزند، اما به اصل واحدی، یعنی ذات الهی، بازمیگردند. مانند شاخههای درختی که در ظاهر متفاوتاند، اما به ریشهای واحد متصلاند. این تمایز ظهوری، جلوهای از کثرت در برابر وحدت ذاتی است.
| درنگ: مظاهر اسماء در ظهور متمایزند، اما به ذات الهی بازمیگردند. |
وحدت و همکاری اسماء
اسماء الهی بهتنهایی عمل نمیکنند، بلکه در تعامل و همکاری با یکدیگر ظهور مییابند. برای مثال، اسم هادی و مضل در کنار هم عمل میکنند، مانند دو دست که در هماهنگی، حرکتی واحد را پدید میآورند. هر اسم، در ظهور خود، حاوی تمامی اسماء است، اما با غلبهای خاص.
| درنگ: اسماء الهی در تعامل با یکدیگر ظهور مییابند و هر اسم، حاوی تمامی اسماء است. |
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، وحدت و تعامل اسماء الهی را تبیین کرد. اسماء، برخلاف انواع و کلیات، لامتناهیاند و از نسب و اضافات ذهنی مبرا هستند. وحدت مصداقی در ذات و تمایز در ظهور، مانند نوری است که در منشورهای گوناگون به رنگهای متفاوت تجلی مییابد. همکاری اسماء، چون هماهنگی سازهای یک ارکستر، جلوهای واحد از حقیقت الهی را به نمایش میگذارد.
بخش پنجم: تجدد امثال و عدم تکرر در اسماء
تجدد امثال و عدم تکرر
در عالم الهی، هیچچیز تکراری نیست. حتی «بسم الله الرحمن الرحیم» در هر سوره قرآن کریم، حقیقتی متمایز دارد. این مفهوم، به تجدد امثال اشاره دارد که در عرفان، به معنای نو شدن دائمی ظهورات الهی است. مانند رودی که هر لحظه، جریانی نو دارد، اما از سرچشمهای واحد جوشیده است. این دیدگاه، با حرکت جوهری ملاصدرا همخوانی دارد که نو شدن را در ماده و هستی اثبات میکند.
| درنگ: در عالم الهی، هیچچیز تکراری نیست و هر ظهور، حقیقتی متمایز دارد. |
تبیین آیه قرآنی
قرآن کریم در سوره بقره، آیه ۳۱ میفرماید:
وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسماءَ كُلَّها
ترجمه: و خدا به آدم همه نامها را آموخت.
این آیه، به تعلیم اسماء الهی به آدم اشاره دارد که نشاندهنده مقام خلیفةاللهی اوست. علم به اسماء، معرفت به حقایق الهی است، مانند کلیدی که درهای معرفت را به سوی انسان میگشاید.
| درنگ: تعلیم اسماء الهی به آدم، نشاندهنده مقام خلیفةاللهی و معرفت به حقایق الهی است. |
نقد مفهوم منبع در ذات الهی
استفاده از واژه «منبع» برای ذات الهی دقیق نیست، زیرا ذات، انبار یا ظرف نیست، بلکه چشمه جاری تعینات است. مانند چشمهای که بیوقفه میجوشد و ظهورات را پدید میآورد، ذات الهی مبدأ تمامی تعینات است، نه ظرفی برای آنها.
| درنگ: ذات الهی، چشمه جاری تعینات است، نه ظرف یا انبار برای اسماء. |
تمایز کمالات و خیرات
کمالات، به اسماء الهی اطلاق میشود و مقدم بر خیراتاند. خیرات، ظهور کمالات در عالم خلق است. مانند نوری که از خورشید ساطع شده و در زمین به اشکال گوناگون جلوهگر میشود، خیرات، جلوههای خلقی کمالاتاند.
| درنگ: کمالات، ذاتی و الهیاند، در حالی که خیرات، ظهور خلقی کمالاتاند. |
جمعبندی بخش پنجم
این بخش، تجدد امثال و عدم تکرر در عالم الهی را تبیین کرد. آیه قرآنی تعلیم اسماء به آدم، مقام خلیفةاللهی او را نشان میدهد. نقد مفهوم منبع و تمایز کمالات و خیرات، مانند نقشهای است که مسیر فهم حقیقت اسماء را روشن میسازد.
نتیجهگیری و جمعبندی
این نوشتار، با تکیه بر فص حکمی فصوص الحکم، به تبیین حقیقت اسماء الهی پرداخت و رابطه میان ذات، اسماء و مظاهر را با دقتی بینظیر کاوش کرد. لامتناهی بودن اسماء، تمایز ظهوری و وحدت ذاتی آنها، و نفی هرگونه اشتراک یا ترکیب در ذات الهی، از اصول بنیادین این تبیین است. نقد شارحان پیشین و علوم کلامی، بر ضرورت رویکرد عرفانی و شهودی تأکید دارد. تمایز وصف، اسم و ذات، و رابطه آنها با ظهورات الهی، مانند آیینهای است که حقیقت بیکران الهی را بازتاب میدهد. همکاری اسماء، تجدد امثال و تعلیم اسماء به آدم، مانند رودهاییاند که از چشمه ذات الهی جوشیده و عالم را سیراب میکنند. این تبیین، طالبان حقیقت را به سوی فهم عمیقتر معرفت الهی هدایت میکند.
| با نظارت صادق خادمی |