در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 310

متن درس





شرح فصوص الحکم – گفتار سیصد و دهم

شرح فصوص الحکم – گفتار سیصد و دهم

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۳۱۰)

مقدمه

کتاب فصوص الحکم، اثر جاودانه محی‌الدین ابن‌عربی، از برجسته‌ترین آثار عرفان نظری است که به تبیین عمیق رابطه میان انسان، عالم و حق تعالی می‌پردازد. گفتار سیصد و دهم از شرح این اثر، به قلم استاد فرزانه قدس‌سره، با تمرکز بر مفاهیم قیامت کبری، فنا در حق، و پیوند عالم کبیر و صغیر، به کاوش در معانی ژرف عرفانی می‌پردازد. این گفتار، با نگاهی عمیق به آیات قرآن کریم و احادیث نبوی، به تبیین جایگاه انسان به عنوان آیینه اسرار الهی و مسیر وصول به کمال وجودی پرداخته و با نقد تاویلات نادرست، راهی روشن برای فهم حقایق عرفانی ارائه می‌دهد. این نوشتار، با ساختاری علمی و نظام‌مند، به بازنویسی و یکپارچه‌سازی محتوای درس‌گفتار یادشده پرداخته و با افزودن توضیحات تکمیلی و تمثیلات ادبی، تلاش دارد تا مفاهیم عرفانی را به گونه‌ای واضح و جذاب برای مخاطبان متخصص ارائه نماید.

بخش یکم: قیامت کبری و فنا در حق

معنای ساعة و قیامت کبری

در عرفان ابن‌عربی، «ساعة» به قیامت کبری اشاره دارد؛ هنگامه‌ای که تمامی عوالم در ذات حق فانی می‌شوند. این فنا، نه به معنای نابودی محض، بلکه به مثابه تجلی وحدت وجود در مرتبه الهی است. قیامت کبری، پایان نظام ناسوتی و بازگشت موجودات به مبدأ الهی را نشان می‌دهد، جایی که همه کثرات در وحدت ذات حق مستغرق می‌گردند. این مفهوم، به مانند رودی است که پس از سفری پرپیچ‌وخم، در دریای بی‌کران الهی آرام می‌گیرد.

درنگ: قیامت کبری، تجلی وحدت وجود است که در آن، همه موجودات به ذات حق بازمی‌گردند و کثرات در وحدت الهی فانی می‌شوند.

فنا در حق و هلاك

افعال بندگان، گاه به هلاك و گاه به فنا در حق می‌انجامد. هلاك، سرنوشت کسانی است که در مسیر کفر و انکار گام برمی‌دارند، حال آنکه فنا در حق، وصول مومنان به کمال وجودی از طریق قرب الهی است. این دو مسیر، به مانند دو شاخه از یک درخت‌اند: یکی به سوی تاریکی و دیگری به سوی نور هدایت می‌شود. قرب به حق، انسان را به مقام کمال عینی رهنمون می‌سازد، چنان‌که در آیات پایانی فص نوحی و دیگر بخش‌های فصوص الحکم آمده است.

درنگ: هلاك، نابودی در مسیر کفر است، اما فنا در حق، وصول به کمال از طریق قرب الهی است.

تفسیر آیات قرآن کریم

آیه «كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ»

«كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ» (الرحمن: ۲۶)

ترجمه: «هر که بر آن است، فانی است.»

این آیه، بر فناپذیری همه موجودات در ذات حق تأکید دارد، چه مومن و چه کافر. در نگاه عرفانی، این فناپذیری، به معنای بازگشت به مبدأ الهی است، اما کیفیت این بازگشت به استعداد و افعال بندگان بستگی دارد. مومن با قرب به حق به کمال می‌رسد، در حالی که کافر در هلاك خویش گرفتار می‌شود. این آیه، به مانند آینه‌ای است که حقیقت وحدت وجود را بازمی‌تاباند.

درنگ: آیه «كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ» اصل وحدت وجود را تأیید می‌کند و نشان‌دهنده بازگشت همه موجودات به حق است.

آیه «فَادْخُلِي فِي عِبَادِي ۞ وَادْخُلِي جَنَّتِي»

«فَادْخُلِي فِي عِبَادِي ۞ وَادْخُلِي جَنَّتِي» (الفجر: ۲۹-۳۰)

ترجمه: «پس در میان بندگانم درآی و به بهشتم داخل شو.»

این آیه، نتیجه نهایی قرب الهی را نشان می‌دهد: ورود به مقام عبودیت و جنت الهی. این مقام، تحقق کامل انسان در مرتبه وحدت است، جایی که سالک به مانند پرنده‌ای که پس از سفری طولانی به آشیانه خویش بازمی‌گردد، در ساحت الهی آرام می‌یابد.

درنگ: آیه «فَادْخُلِي فِي عِبَادِي ۞ وَادْخُلِي جَنَّتِي» نشان‌دهنده وصول به مقام عبودیت و کمال الهی است.

تمایز لسان عادی و عرفانی در قیامت

در لسان عادی، قیامت به معنای پایان دنیا و تقسیم بندگان به بهشتی و جهنمی است، اما در لسان عرفانی، قیامت به معنای هلاك و فنای کلی نسبت به مومنان و کافران است. این دو سطح فهم، به مانند دو بال پرنده‌ای هستند که یکی به سوی ظاهر و دیگری به سوی باطن پرواز می‌کند. هر دو تفسیر معتبرند، اما لسان عرفانی بر وحدت وجود و فنا در حق تأکید دارد.

درنگ: قیامت در لسان عرفانی، تجلی وحدت وجود و فنا در حق است، در حالی که در لسان عادی، پایان نظام ناسوتی را نشان می‌دهد.

بخش دوم: معقولات و محسوسات در عرفان

تمایز معقولات و محسوسات

در تبیین حقایق عرفانی، گاه معقولات (مفاهیم کلی) و گاه محسوسات (مصادیق و افراد) مورد توجه قرار می‌گیرند. این تمایز، روش‌شناسی ابن‌عربی را نشان می‌دهد که در آن، معقولات برای تبیین حقایق کلی و محسوسات برای تقریب به ذهن به کار می‌روند. این روش، به مانند پلی است که میان عقل و حس ارتباط برقرار می‌سازد.

درنگ: تمایز معقولات و محسوسات، روشی برای تبیین حقایق عرفانی و تقریب آن‌ها به ذهن است.

بیان معقول به لسان محسوس و بالعکس

گاه مراد معقول است، اما به لسان محسوس بیان می‌شود و گاه مراد محسوس است، اما به لسان معقول ارائه می‌گردد. این روش، برای تسهیل فهم حقایق عرفانی به کار می‌رود، اما باید با دقت انجام شود تا از تاویلات نادرست جلوگیری گردد. این رویکرد، به مانند نقاشی است که گاه با خطوط ساده و گاه با رنگ‌های پیچیده، حقیقت را به تصویر می‌کشد.

درنگ: بیان معقول به لسان محسوس و بالعکس، روشی برای تقریب حقایق عرفانی به ذهن است، مشروط بر پرهیز از تاویلات نادرست.

بخش سوم: عالم کبیر و عالم صغیر

رابطه عالم کبیر و صغیر

عالم کبیر به نظام کیهانی و عالم صغیر به انسان اشاره دارد. انسان، به عنوان عالم صغیر، آیینه تمام‌نمای عالم کبیر است و ظرفیت دریافت اسرار الهی را دارد. این پیوند، به مانند رابطه آینه و منظره است که در آن، انسان بازتاب‌دهنده اسرار الهی عالم کبیر است.

درنگ: انسان به عنوان عالم صغیر، آیینه اسرار الهی عالم کبیر است.

آدم و شیث در نگاه عرفانی

در تفسیر عرفانی، آدم به روح کلی محمدی و شیث به روح جزئی متعلق به بدن اشاره دارد. آدم، حقیقت محمدیه و شیث، مصداقی از انسان ناسوتی است. با این حال، باید از خلط میان این دو سطح پرهیز کرد تا از تاویلات نادرست جلوگیری شود.

درنگ: آدم به روح کلی محمدی و شیث به روح جزئی متعلق به بدن اشاره دارد، اما باید از خلط این دو سطح پرهیز کرد.

نقد تفسیر شیث به عنوان روح جزئی

شیث، به عنوان خلف صالح آدم، یک فرد تاریخی است و نباید به روح جزئی متعلق به بدن تقلیل یابد. این نقد، بر حفظ هویت تاریخی شخصیت‌های دینی در برابر تاویلات صرفاً عرفانی تأکید دارد. شیث، به مانند ستاره‌ای است که در آسمان تاریخ می‌درخشد و نباید در سایه مفاهیم کلی محو شود.

درنگ: شیث، یک شخصیت تاریخی است و نباید به روح جزئی تقلیل یابد.

بخش چهارم: نقد تاویلات نادرست

نقد تاویلات بی‌مورد

تاویلات بی‌مورد، مانند تفسیر صین به معنای قلب یا قیامت به معنای جمع وجودی، مانع رشد عرفان است. این تاویلات، به مانند شاخه‌های بی‌ثمرند که از درخت حقیقت جدا می‌شوند و به جای روشنی، تاریکی می‌آفرینند.

درنگ: تاویلات بی‌مورد، مانع رشد عرفان و فهم صحیح متون است.

تفسیر حدیث «اطلبوا العلم ولو بالصین»

حدیث: «اطلبوا العلم ولو بالصین»

ترجمه: «علم را بجویید، حتی اگر در چین باشد.»

این حدیث، بر اهمیت طلب علم حتی در سرزمین‌های دور یا کفرآمیز تأکید دارد. صین، به معنای سرزمین دوردست یا کفرآمیز است که نشان‌دهنده ارزش والای علم است، حتی در دشوارترین شرایط.

درنگ: حدیث «اطلبوا العلم ولو بالصین» بر اهمیت طلب علم در هر شرایطی تأکید دارد.

نقد تفسیر صین به طبیعت کلی

تفسیر صین به طبیعت کلی یا هویولای اولی، تاویلی نادرست است که از معنای ظاهری حدیث دور می‌شود. این نقد، بر ضرورت حفظ معنای ظاهری و پرهیز از تاویلات غیرضروری تأکید دارد. صین، به مانند نشانه‌ای است که راه را به سوی علم حقیقی نشان می‌دهد، نه مفهومی انتزاعی.

درنگ: تفسیر صین به طبیعت کلی، تاویلی نادرست است که از معنای ظاهری حدیث دور می‌شود.

بخش پنجم: قلب و نفس در سلوک عرفانی

قلب به عنوان مظهر مقام جمع

قلب، مظهر مقام جمع است که بالاترین مرتبه کمال انسانی را نمایندگی می‌کند. این مقام، به مانند قله‌ای است که پس از پیمودن مسیرهای دشوار سلوک، سالک به آن می‌رسد.

درنگ: قلب، مظهر مقام جمع و بالاترین مرتبه کمال انسانی است.

نفس حیوانی و رابطه آن با قلب

نفس حیوانی (اماره) پیش از قلب ظاهر می‌شود و قلب در ابتدا تحت سیطره نفس است. این رابطه، به مانند کشتی‌ای است که در آغاز، گرفتار امواج نفس است، اما با هدایت الهی به ساحل آرامش می‌رسد.

درنگ: نفس حیوانی در آغاز بر قلب غالب است، اما قلب با تربیت الهی بر آن غلبه می‌کند.

تربیت قلب توسط روح کلی

روح کلی، با علوم لدنی و معارف حقیقی، قلب را تربیت می‌کند تا از سیطره نفس رهایی یابد. این تربیت، به مانند باغبانی است که نهالی را از آفات حفظ کرده و به درختی تنومند تبدیل می‌کند.

درنگ: روح کلی، قلب را با علوم لدنی از سیطره نفس رها می‌سازد.

عقیم شدن قوای نفسانی

در آخرالزمان، قوای نفسانی (فاعله و منفعله) عقیم می‌شوند و دیگر قلبی پدید نمی‌آید. این عقیمی، به مانند زمینی است که دیگر توان رویش ندارد و از کمال محروم می‌ماند.

درنگ: در آخرالزمان، قوای نفسانی عقیم شده و قلب از کمال محروم می‌ماند.

تفسیر خاتم الاولاد

خاتم الاولاد، به قلب اشاره دارد که آخرین مولود و حامل اسرار الهی است. این قلب، به مانند گوهری است که در پایان سفر سلوک، درخشش اسرار الهی را نمایان می‌سازد.

درنگ: خاتم الاولاد، قلب است که حامل اسرار الهی و آخرین مرتبه کمال انسانی است.

فنا در حق با تجلی ذاتی

قلب با تجلی ذاتی الهی فانی می‌شود و به مقام بقا بازنمی‌گردد. این فنا، به مانند غرق شدن در نور جمال الهی است که سالک را از هر قید و بندی آزاد می‌سازد.

درنگ: فنا در حق با تجلی ذاتی، وصول کامل به نور جمال الهی است.

نقد خلط میان محسوسات و معقولات

خلط میان مصادیق خارجی (مانند انسان‌ها) و مفاهیم عرفانی (مانند قلب و نفس)، به خطا در تفسیر منجر می‌شود. این نقد، به مانند هشداری است که از آمیختن حقیقت و مجاز جلوگیری می‌کند.

درنگ: خلط میان محسوسات و معقولات، به خطا در تفسیر متون عرفانی منجر می‌شود.

جمع‌بندی

گفتار سیصد و دهم از شرح فصوص الحکم، با تمرکز بر مفاهیم قیامت کبری، فنا در حق، و رابطه عالم کبیر و صغیر، به تبیین عمیق عرفانی و فلسفی این موضوعات پرداخته است. قلب، به عنوان مظهر مقام جمع، بالاترین مرتبه کمال انسانی است که از طریق تربیت الهی و رهایی از سیطره نفس به دست می‌آید. آیات قرآن کریم و احادیث نبوی، راهنمایی برای فهم حقایق عرفانی‌اند و نقد تاویلات نادرست، بر ضرورت انطباق تفاسیر با معنای ظاهری و باطنی تأکید دارد. این شرح، با زبانی متین و علمی، به نیازهای فکری مخاطبان متخصص پاسخ داده و با حفظ اصالت متن، راهی روشن به سوی معرفت عرفانی گشوده است.

با نظارت صادق خادمی