در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 319

متن درس





شرح فصوص الحکم: تبیین معرفت ربوبی و انضباط عالم در فص نوحی

شرح فصوص الحکم: تبیین معرفت ربوبی و انضباط عالم در فص نوحی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۳۱۹)

مقدمه: درآمدی بر فص نوحی و معرفت ربوبی

کتاب فصوص الحکم، اثر سترگ شیخ اکبر محی‌الدین ابن‌عربی، چون گوهری تابناک در عرفان نظری، مفاهیم عمیق وجودی و معرفتی را در قالبی بدیع و ژرف به تصویر می‌کشد. فص نوحی، با تمرکز بر معرفت ربوبی، انضباط عالم، و محدودیت‌های ادراک تفصیلی صور و حقایق اشیاء، دریچه‌ای به سوی فهم حقیقت وجود می‌گشاید. شرح حاضر، برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، با رویکردی عرفانی و نقادانه، به تبیین این مفاهیم می‌پردازد و با استناد به آیات قرآن کریم و نقد دیدگاه‌های شیخ اکبر، هماهنگی عرفان با عقل و شرع را برجسته می‌سازد. این نوشتار، چون آیینه‌ای صاف، حقایق عرفانی را بازتاب می‌دهد و با ساختاری علمی و منسجم، راه را برای پژوهشگران و حقیقت‌جویان هموار می‌کند.

بخش یکم: انضباط عالم و نقد دیدگاه شیخ اکبر

نقد عدم انضباط صور عالم

شیخ اکبر در فص نوحی (صفحه ۱۲۷، سطرهای ۲ تا ۲۰) می‌فرماید: «صُوَرُ الْعَالَمِ وَجُزْئِيَّاتُهُ مُفَصَّلًا غَيْرَ مُنْضَبِطٍ»، به این معنا که صور و جزئیات عالم، به‌صورت تفصیلی، فاقد انضباط‌اند. انضباط، به معنای ترتیب، چینش و نظم است، و عالم، چون تابلویی منظم، از حکمت و حساب الهی سرشار است. قرآن کریم می‌فرماید: «لَا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ» (سوره سبأ: ۳؛ هیچ ذره‌ای از علم او پنهان نمی‌ماند). این آیه، گواهی است بر نظم و انضباط کامل عالم، که هیچ جزئی از آن از علم الهی مستثنا نیست.

نقد استاد فرزانه قدس‌سره بر این دیدگاه، چون تیغی تیز، حقیقت را از ابهام جدا می‌سازد. شیخ اکبر، با ادعای عدم انضباط صور عالم، به ناتوانی انسان در درک این نظم اشاره دارد، نه به فقدان انضباط ذاتی عالم. عالم، چون رودی زلال، در مسیر حکمت الهی جریان دارد و هر جزء آن، در جای خود، منظم و منسجم است.

درنگ: عالم، چون آیینه‌ای صاف، نظم و حکمت الهی را بازتاب می‌دهد، و ادعای عدم انضباط صور، به محدودیت ادراک انسانی بازمی‌گردد، نه به ذات عالم.

نقد محال بودن معرفت تفصیلی صور اشیاء

شیخ اکبر، معرفت تفصیلی صور و حقایق اشیاء را محال می‌داند، اما این ادعا نیز از نظر استاد فرزانه قدس‌سره خالی از اشکال نیست. انسان کامل، به‌عنوان مظهر اسماء حسنی و صفات عليا، نمی‌تواند از تفصیل صور عالم بی‌خبر باشد. عباراتی چون «بِنَا بَدَأَ الْوُجُودُ وَبِنَا خَتَمَ الْوُجُودُ» (ما آغاز وجودیم و ما خاتم وجودیم) و «لَوْ كُشِفَ الْغِطَاءُ مَا زِدْتُ يَقِينًا» (اگر پرده برداشته شود، بر یقین من افزوده نمی‌گردد) گواه بر آگاهی کامل انسان کامل از مراتب عالم است.

انسان کامل، چون خورشیدی درخشان، تمامی صور و حقایق را در پرتو علم الهی می‌بیند. این آگاهی، نه اجمالی، بلکه تفصیلی است، زیرا مظهر حق نمی‌تواند از مظاهر خود بی‌خبر باشد. محدودیت معرفت تفصیلی، تنها به انسان عادی اختصاص دارد، نه به کملین و اولیاء.

درنگ: انسان کامل، چون آیینه‌ای زلال، تمامی صور و حقایق عالم را در پرتو علم الهی می‌بیند و معرفت او، تفصیلی و کامل است.

انضباط عالم و استناد به آیات قرآنی

برای رد ادعای عدم انضباط صور عالم، استاد فرزانه قدس‌سره به آیه «فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَىٰ مِنْ فُطُورٍ» (سوره ملک: ۳؛ پس دیده بگردان، آیا خللی می‌بینی؟) استناد می‌کنند. این آیه، چون چراغی روشن، بر انضباط کامل عالم گواهی می‌دهد. ادعای شیخ اکبر مبنی بر عدم انضباط، خود نمونه‌ای از بی‌انضباطی کلامی است، زیرا عالم، به‌عنوان مظهر حکمت الهی، نمی‌تواند فاقد نظم باشد. این نقد، چون نسیمی خنک، ابهامات را از ذهن می‌زداید و حقیقت نظم الهی را آشکار می‌سازد.

درنگ: عالم، چون تابلویی منظم، از حکمت الهی سرشار است، و آیه «فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَىٰ مِنْ فُطُورٍ» بر انضباط کامل آن گواهی می‌دهد.

بخش دوم: معرفت ربوبی و محدودیت‌های ادراک

معرفت ربوبی و مراتب وجودی

معرفت ربوبی، در عرفان ابن‌عربی، به نسبت با ظهورات و مظاهر الهی تعریف می‌شود. هر فرد، به قدر مرتبه وجودی خود، معرفتی از اشیاء و حقایق کسب می‌کند که به‌صورت تنزیهی، تشبیهی، یا جمع میان این دو است. انسان کامل، به‌عنوان مظهر تام اسماء الهی، به معرفتی جامع دست می‌یابد که تنزیه و تشبیه را در خود جمع می‌کند. این معرفت، چون دریایی ژرف، تمامی مراتب عالم را در بر می‌گیرد.

استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که معرفت ربوبی، در مرتبه کمال، تفصیلی است و انسان کامل، به دلیل اتصال به حق، از تمامی صور و حقایق آگاه است. این دیدگاه، چون پلی است که عقل و عرفان را به هم پیوند می‌دهد و راه را برای فهم حقیقت متعالی هموار می‌سازد.

درنگ: معرفت ربوبی، چون رودی زلال، به قدر مرتبه وجودی هر فرد جریان می‌یابد، و انسان کامل، در جمع تنزیه و تشبیه، به معرفتی جامع و تفصیلی دست می‌یابد.

محدودیت‌های ادراک و محال بودن احاطه

شیخ اکبر معتقد است که احاطه به صور عالم برای انسان عادی محال است، اما استاد فرزانه قدس‌سره این دیدگاه را نقد می‌کنند. انسان کامل، که می‌فرماید «بِنَا ظَهَرَ الْوُجُودُ» (به سبب ما وجود ظاهر شد)، از تمامی مراتب عالم آگاه است. این آگاهی، به دلیل سريان حق در وجود اوست، که چون نوری الهی، تمامی زوایای عالم را روشن می‌سازد. محدودیت احاطه، تنها به انسان عادی اختصاص دارد، که به دلیل نقصان مرتبه وجودی، به معرفت اجمالی محدود می‌شود.

درنگ: احاطه تفصیلی به صور عالم، برای انسان کامل ممکن است، زیرا او، چون آیینه‌ای زلال، مظهر تام حقایق الهی است.

نقش عصمت در رفع نواقص انسانی

استاد فرزانه قدس‌سره به نواقص انسانی، مانند نسیان، عصيان و طغيان، اشاره کرده و آنها را زمینه‌ای برای نیاز به معصوم می‌دانند. توان معصیت، خود کمالی وجودی است، اما انجام معصیت، نقص محسوب می‌شود. معصوم، چون سپری استوار، انسان را از این نواقص حفظ می‌کند و در سیر کمال، او را به سوی حقیقت رهنمون می‌سازد.

این دیدگاه، چون چراغی در تاریکی، راه را برای فهم جایگاه عصمت در تکامل انسانی روشن می‌کند. توان معصیت، نشانه ظرفیت وجودی انسان است، اما تحقق آن، نقص عملی به شمار می‌رود.

درنگ: عصمت، چون سپری الهی، انسان را از نواقص حفظ می‌کند، و توان معصیت، نشانه‌ای از ظرفیت وجودی انسان است، نه نقص ذاتی.

بخش سوم: تعریف حق و محدودیت‌های بیان

نقد محال بودن تعریف حق

شیخ اکبر، تعریف حق را محال می‌داند، اما استاد فرزانه قدس‌سره این دیدگاه را نقد می‌کنند. ناتوانی در تعریف حق، به محدودیت‌های لفظی و بیانی بازمی‌گردد، نه به عدم امکان وصول به حقیقت. انسان کامل، حق را به‌صورت وجودی ادراک می‌کند، اما بیان آن، به دلیل تنگنای الفاظ، دشوار است. این محدودیت، چون دهانه‌ای تنگ، حقایق متعالی را در قالب کلمات محدود می‌کند.

استاد فرزانه قدس‌سره، با اشاره به مباحث کفایه، تأکید دارند که ناتوانی در تعریف، به معنای ناتوانی در وصول نیست. انسان کامل، چون گوهری درخشان، حقیقت حق را در خود متجلی می‌سازد، اما الفاظ، چون ظرفی کوچک، از بیان کامل آن عاجزند.

درنگ: حقیقت حق، چون دریایی بی‌کران، در ادراک انسان کامل متجلی است، اما الفاظ، چون ظرفی تنگ، از بیان آن ناتوان‌اند.

تفاوت تعاریف وجودی و منطقی

استاد فرزانه قدس‌سره، تعاریف وجودی را از تعاریف منطقی (جنس و فصل) متمایز می‌کنند و مفهوم ماهیت را به‌عنوان ساخته ذهن نقد می‌کنند. وجودات، چه تقیدی و چه اطلاقی، دارای تعاریف وجودی‌اند، نه منطقی. ماهیت، چون سرابی در ذهن، حقیقت عینی وجود را پنهان می‌کند. این دیدگاه، در برابر فلسفه ابن‌سینا قرار می‌گیرد، که ماهیت را مبنای تعریف می‌داند.

تعریف وجودی، چون جریانی زلال، حقیقت عینی را بازتاب می‌دهد، در حالی که تعریف منطقی، چون سایه‌ای ناپایدار، تنها به مفاهیم ذهنی محدود می‌شود.

درنگ: تعریف وجودی، چون آینه‌ای صاف، حقیقت عینی را بازتاب می‌دهد، در حالی که ماهیت، چون سرابی ذهنی، از حقیقت وجود دور است.

جایگاه انسان کامل در ادراک حقایق

انسان کامل، به‌عنوان مظهر اسماء حسنی و صفات عليا، قادر به ادراک تفصیلی مراتب عالم است. عباراتی چون «نَحْنُ أَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ وَصِفَاتُ الْعُلْيَا» (ما اسماء حسنی و صفات علياییم) گواه بر این مقام والاست. انسان کامل، چون قله‌ای رفیع، تمامی مراتب عالم را در بر می‌گیرد و از حقایق آن آگاه است.

این آگاهی، به دلیل سريان حق در وجود اوست، که چون نوری الهی، تمامی زوایای عالم را روشن می‌سازد. انسان کامل، مظهر تام حقایق اطلاقی است و از محدودیت‌های ادراکی انسان عادی مصون است.

درنگ: انسان کامل، چون خورشیدی درخشان، تمامی مراتب عالم را در پرتو علم الهی می‌بیند و از حقایق آن آگاه است.

بخش چهارم: نقد کلام امیر مؤمنان و مقام قطبیه

تفسیر عبارت «ما لک والحقیقة»

استاد فرزانه قدس‌سره، عبارت «مَا لَكَ وَالْحَقِيقَةَ» (تو را با حقیقت چه کار؟) را به جدایی حقیقت اطلاقی از تقیدی تفسیر می‌کنند. امیر مؤمنان علیه‌السلام، خود را از تقید جدا کرده و به حقیقت اطلاقی متصل می‌دانند. این کلام، چون ستاره‌ای در آسمان عرفان، جایگاه متعالی انسان کامل را روشن می‌سازد.

انسان کامل، در مقام اطلاقی، از محدودیت‌های تقیدی فراتر می‌رود و به حقیقت متعالی متصل می‌شود. این تفسیر، چون پلی است که عرفان و معرفت ولایی را به هم پیوند می‌دهد.

درنگ: عبارت «مَا لَكَ وَالْحَقِيقَةَ»، چون چراغی روشن، جایگاه متعالی انسان کامل را در اتصال به حقیقت اطلاقی نشان می‌دهد.

مقام قطبیه و معرفت تفصیلی

استاد فرزانه قدس‌سره، مقام قطبیه را به‌عنوان مرتبه‌ای معرفی می‌کنند که انسان کامل، به دلیل سريان حق در حقایق، از تمامی مراتب عالم به‌صورت تفصیلی آگاه است. قطب، چون نقطه‌ای زیر «باء» در «بِسْمِ اللَّهِ»، مظهر تمام حقایق است و خلقت از او آغاز می‌شود.

این مقام، چون قله‌ای رفیع، تمامی مراتب وجود را در بر می‌گیرد و انسان کامل را به آگاهی کامل از حقایق رهنمون می‌سازد. تعریف دقیق قطب، از ابهامات می‌کاهد و حقیقت این مقام را روشن می‌کند.

درنگ: مقام قطبیه، چون نقطه‌ای زیر «باء» در «بِسْمِ اللَّهِ»، مظهر تمام حقایق است و انسان کامل را به معرفت تفصیلی رهنمون می‌سازد.

نقد ابهام در مفهوم قطب

استاد فرزانه قدس‌سره، استفاده از اصطلاح «قطب» را بدون تعریف دقیق نقد کرده و بر ضرورت تبیین این مفهوم تأکید دارند. قطب، به‌عنوان مظهر اسماء الهی، نقطه آغاز خلقت است و باید از گمانه‌زنی‌های نادرست مصون بماند. این نقد، چون نسیمی خنک، ابهامات را از ذهن می‌زداید و بر اهمیت دقت در اصطلاحات عرفانی تأکید دارد.

درنگ: تعریف دقیق اصطلاح «قطب»، چون چراغی در تاریکی، حقیقت این مقام را روشن می‌سازد و از ابهامات می‌کاهد.

بخش پنجم: نقد شارحان و وضعیت علم دینی

نقد شارحان ضعیف‌تر از متن

استاد فرزانه قدس‌سره، شارحانی را که ضعیف‌تر از مؤلف‌اند نقد کرده و معتقدند شرح‌نویسی، اگر از سر ضعف باشد، به گمراهی منجر می‌شود. شارح باید قوی‌تر از مؤلف باشد تا به غنای متن بیفزاید. این نقد، چون تیغی تیز، حقیقت را از باطل جدا می‌سازد و بر ضرورت شایستگی علمی و اخلاقی شارح تأکید دارد.

شرح‌نویسی، چون پلی است که متن اصلی را به مخاطب متصل می‌کند، اما اگر این پل سست باشد، راه به گمراهی می‌انجامد.

درنگ: شارح، چون آیینه‌ای صاف، باید حقیقت متن را بازتاب دهد و با شایستگی علمی، به غنای آن بیفزاید.

نقد وضعیت آموزش در علم دینی

استاد فرزانه قدس‌سره، به وضعیت آموزش در علم دینی انتقاد کرده و حفظ مکانیکی متون، مانند نهج‌البلاغه یا مکاسب، را بدون فهم عمیق ناکافی می‌دانند. فهم، چون گوهری درخشان، مقدم بر حفظ است و آموزش دینی باید بر تعقل و معرفت استوار باشد.

متون عرفانی و فقهی، چون معدنی پر از جواهر و سنگلاخ، نیازمند دقت و احتیاط‌اند. فهم دقیق این متون، چون خنثی کردن مین، نیازمند صبر و مهارت است تا از گمراهی جلوگیری شود.

درنگ: فهم متون دینی، چون گوهری درخشان، مقدم بر حفظ مکانیکی است و آموزش دینی باید بر تعقل و معرفت استوار باشد.

دشواری فهم متون عرفانی و فقهی

متون عرفانی و فقهی، مانند کفایه و مکاسب، به دلیل پیچیدگی و وجود انحرافات احتمالی، چون مین‌های خنثی‌نشده‌اند که نیازمند دقت و احتیاط‌اند. فهم این متون، چون پیمودن راهی سنگلاخ، نیازمند صبر و مهارت است تا حقیقت از باطل جدا شود.

استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که مطالعه این متون، بدون فهم عمیق، به گمراهی می‌انجامد. این دیدگاه، چون چراغی در تاریکی، راه را برای پژوهشگران روشن می‌کند.

درنگ: متون عرفانی و فقهی، چون معدنی پر از جواهر و سنگلاخ، نیازمند فهم دقیق و احتیاط‌اند تا از گمراهی جلوگیری شود.

نقد تکرار متن توسط شارح

استاد فرزانه قدس‌سره، تکرار عبارات شیخ توسط شارح را نشانه ضعف او می‌دانند. شارح باید تحلیل جدیدی ارائه دهد، نه صرفاً متن را تکرار کند. این نقد، چون نسیمی خنک، بر اهمیت نوآوری در شرح‌نویسی تأکید دارد.

شارح، چون باغبانی است که باید به درخت متن شاخ و برگ جدیدی بیفزاید، نه آنکه تنها سایه آن را تکرار کند.

درنگ: شارح، چون باغبانی است که باید به متن شاخ و برگ جدیدی بیفزاید، نه آنکه تنها عبارات آن را تکرار کند.

بخش ششم: جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

شرح فص نوحی فصوص الحکم، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، به تبیین مفاهیم معرفت ربوبی، انضباط عالم، و محدودیت‌های ادراک تفصیلی صور و حقایق پرداخته است. نقد دیدگاه شیخ اکبر درباره عدم انضباط صور عالم و محال بودن معرفت تفصیلی، بر هماهنگی عرفان با عقل و شرع تأکید دارد. انسان کامل، به‌عنوان مظهر اسماء الهی، قادر به ادراک تفصیلی مراتب عالم است، در حالی که انسان عادی، به معرفت اجمali محدود می‌شود. نقد شارحان ضعیف و وضعیت آموزش در علم دینی، بر ضرورت فهم عمیق و پالایش متون از انحرافات تأکید می‌کند. این نوشتار، چون جریانی زلال، مفاهیم عرفانی را به سوی قلب حقیقت‌جویان هدایت می‌کند و راه را برای فهم عمیق‌تر معرفت ربوبی هموار می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی