متن درس
شرح فصوص الحکم: تأملاتی در حکمت سبوحیه و رابطه حق و عالم
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۳۲۲)
مقدمه: درآمدی بر رابطه حق و صور عالم در عرفان نظری
کتاب فصوص الحکم، اثر گرانسنگ شیخ اکبر محیالدین ابن عربی، چونان آیینهای زلال، حقایق الهی را در مظاهر انبیا متجلی میسازد. فص حکمت سبوحیه در کلمه نوحیه، که محور این نوشتار است، به تبیین رابطه وجودی میان حق و صور عالم و جایگاه الوهیت ذاتی حق پرداخته و از منظری عمیق، پیوند ناگسستنی حق و عالم را کاوش میکند. این متن، برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره در جلسه سیصد و بیست و دوم، با رویکردی تحلیلی و با تکیه بر مبانی عرفان نظری و فلسفه اسلامی، به شرح و تفسیر این فص میپردازد. ساختار این نوشتار، با عناوین و زیرعناوین تخصصی، به گونهای سامان یافته که مفاهیم پیچیده عرفانی را با تمثیلات فاخر و پیوندهای معنایی برای مخاطبان پژوهشی روشن سازد. در این مسیر، از استعارات ادبی برای تعمیق فهم و از آیات قرآن کریم برای استوارسازی استدلالها بهره گرفته شده است، تا حقایق عرفانی چون گوهری درخشان در برابر دیدگان حقیقتجویان بدرخشد.
بخش نخست: عدم امکان زوال حق از صور عالم
اصل عرفانی عدم زوال حق
در عرفان ابن عربی، صور عالم به مثابه مظاهر و تجلیات الهیاند که بدون فیض حق به عدم محض فرو میروند. استاد فرزانه قدسسره، با استناد به عبارت «وَالصُّورُ العَالَمِ يَمْكُنُ الزَّوَالُ الحَقُّ عَنْهَا أَصْلًا لِأَنَّهُ بِلَا حَقٍّ عَدَمٌ مَحْضٌ وَكَيْفَ يُمْكِنُ لَهُ البَقَاءُ مَعَ زَوَالِ الحَقِّ عَنْهَا»، تأکید دارند که زوال حق از صور عالم محال است، زیرا عالم، بدون حضور حق، فاقد وجود است. این اصل، ریشه در نظریه وحدت وجود دارد که حق را عین وجود و صور عالم را سایه و مظهر او میداند. همانگونه که نور از خورشید جدا نمیشود، فیض حق نیز از مظاهر عالم زایل نمیگردد، چرا که وجود عالم به فیض او وابسته است.
تمایز زوال حق از عالم و زوال عالم از حق
استاد فرزانه قدسسره به تمایز میان دو گزاره «عدم امکان زوال حق از صور عالم» و «عدم امکان زوال صور عالم از حق» اشاره دارند. هر دو گزاره از منظر عرفانی درستاند، اما نیازمند تبیین دقیقاند. زوال حق از عالم به معنای قطع فیض الهی است که به دلیل ازلیت و ابدیت حق محال است. از سوی دیگر، زوال صور عالم از حق به معنای نابودی مظاهر نیست، بلکه به تبدل و تحول آنها از مرتبهای به مرتبه دیگر، مانند انتقال از دنیا به آخرت، اشاره دارد. این تمایز، چونان کلیدی است که درهای فهم رابطه میان حق و عالم را میگشاید، و نشان میدهد که عالم، در هر مرتبه، مظهر فیض بیپایان حق است.
تبدل صور دنیوی به اخروی
صور عالم، اعم از دنیوی و اخروی، در پرتو فیض حق پایدارند، اما این صور در مراتب وجودی متبدل میشوند. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که صور دنیوی به صور اخروی تبدیل میگردند، اما این تبدل به معنای زوال وجودی نیست، بلکه سیر تکاملی مظاهر الهی است. این دیدگاه با آیه کریمه
كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ
(الرحمن: ۲۶، هر چه بر آن است فانی است) همخوانی دارد، که به فناپذیری موجودات در مرتبه ناسوت اشاره دارد، اما این فنا، انتقال به مرتبهای دیگر است، نه نابودی مطلق. همانگونه که گلی در بهار شکوفا و در خزان فرو میریزد، صور عالم نیز در چرخه وجودی از مرتبهای به مرتبه دیگر سیر میکنند.
بخش دوم: فیض ازلی و مستفیض متبدل
تمایز فیض و مستفیض
استاد فرزانه قدسسره با تأکید بر تمایز میان فیض ازلی حق و مستفیض متبدل عالم، به رفع خلط میان این دو مفهوم میپردازند. فیض حق، به دلیل ازلیت و ابدیت، ثابت و غیرقابل زوال است، اما مستفیض، یعنی عالم، در ظروف مختلف وجودی، از دنیا تا آخرت، متبدل میشود. این تمایز، چونان خطی است که مرز میان حقیقت ثابت الهی و مظاهر متغیر عالم را ترسیم میکند. عالم، مانند آینهای است که نور حق را در هر مرتبه به گونهای متفاوت بازتاب میدهد، اما نور حق همواره ثابت و بیتغییر است.
تجدد امثال و سیر وجودی
استاد فرزانه قدسسره با استناد به نظریه تجدد امثال و حرکت جوهری صدرایی، عالم را در حال تجدید و تکامل دائمی میدانند. این دیدگاه با آیه کریمه
كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ
(الرحمن: ۲۹، هر روز او در کاری است) همخوانی دارد، که به پویایی و تجدد مستمر عالم اشاره دارد. مرگ، در این نگاه، نه نابودی، بلکه انتقال از یک مرتبه وجودی به مرتبه دیگر است، مانند مسافری که از خیابانی به خیابان دیگر میرود، اما هویت او باقی است. این سیر وجودی، عالم را چون رودی سیال میسازد که در هر لحظه تازه میشود، اما در بستر فیض الهی جاری است.
بخش سوم: الوهیت ذاتی حق و مألوه عالم
الوهیت حقیقی حق
الوهیت حق، وصفی ذاتی و حقیقی است که جمع همه اسما و صفات الهی را در بر میگیرد. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که الوهیت، مألوه (معبود) را طلب میکند، و این مألوه، جز عالم نیست. این رابطه، مانند پیوند روح با جسم در انسان است؛ همانگونه که روح، حیات جسم را تضمین میکند، الوهیت حق نیز وجود عالم را ممکن میسازد. این دیدگاه با آیه کریمه
هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ
(الحدید: ۳، اوست اول و آخر و ظاهر و باطن) همخوانی دارد، که حق را در همه مراتب وجودی ثابت و حاضر میداند.
الوهیت مظهری انسان
انسان، به عنوان خلیفه الهی، مظهر همه اسمای الهی است و از این رو، هم مألوه و هم دارای الوهیت مظهری است. استاد فرزانه قدسسره با نقد تقسیمبندی حقیقی و مجازی، تأکید دارند که انسان، به دلیل تجلی اسما و صفات الهی، همواره حقیقی است. این دیدگاه با آیه کریمه
وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا
(البقرة: ۳۱، و همه نامها را به آدم آموخت) سازگار است، که انسان را حامل همه اسمای الهی میداند. انسان، مانند آیینهای است که نور الوهیت حق را در خود بازتاب میدهد، و این بازتاب، هرگز مجازی نیست.
تمایز الوهه و الوهیت
استاد فرزانه قدسسره به تمایز میان «الوهه» و «الوهیت» اشاره دارند. الوهه، وصف مرتبه الهی است، در حالی که الوهیت، اسم نسبتی است که ذات حق را در ارتباط با این مرتبه نشان میدهد. این تمایز، مانند تفاوت میان «عبوده» (وصف بندگی) و «عبودیت» (اسم بندگی) است. الوهیت، به عنوان اسم جامع، همه اسما و صفات را در نسبت با ذات حق در بر میگیرد و مألوه را در عالم متجلی میسازد.
بخش چهارم: نقد ضعفهای فلسفی در عرفان سنتی
ضرورت تقویت مبانی فلسفی
استاد فرزانه قدسسره با نقدی عالمانه، به ضعفهای فلسفی در آثار عرفانی و کلامی، از جمله فصوص الحکم و شروح آن، اشاره دارند. فقدان اهتمام به فلسفه، به خلط مفاهیم و سستی استدلالها منجر شده است. عرفان، بدون پشتوانه فلسفی، مانند فقهی است که از اصول محروم است و به استنتاجهای نادرست میانجامد. این نقد، چونان هشداری است که علم دینی را به سوی پویایی و دقت علمی فرا میخواند، تا از رکود و تقلید رهایی یابد.
نقد قیاسهای فلسفی
استاد فرزانه قدسسره قیاسهایی را که عالم را قدیم یا حادث میدانند، به دلیل خلط میان موضوع و محمول نقد میکنند. برای نمونه، قیاس «حق قدیم است، پس صور او نیز قدیماند» به دلیل عدم دقت در موضوع (عالم به عنوان مستفیض) نادرست است. عالم، به عنوان مستفیض، متغیر و متبدل است، اما فیض حق ثابت است. این نقد، مانند چراغی است که مسیر استدلال صحیح را روشن میسازد و از تناقضهای منطقی جلوگیری میکند.
نقد فرهنگ تقلید در علم دینی
استاد فرزانه قدسسره با اشاره به گرایش بیش از حد به آرای پیشینیان در علم دینی، بر ضرورت نوآوری و پویایی تأکید دارند. تکیه صرف بر آثار گذشتگان، علم را به محضر اموات بدل میسازد و از حیات علمی باز میدارد. این نقد، چونان ندایی است که عالمان را به سوی تولید علم جدید و رهایی از رکود فرا میخواند، تا علم دینی چون درختی بارور، شاخههای نو برویاند.
بخش پنجم: رد مفهوم مجاز در عالم
حقیقت بودن همه صور عالم
استاد فرزانه قدسسره با رد مفهوم مجاز در عالم، تأکید دارند که همه صور عالم، حتی در مراتب ظاهری، حقیقیاند. عالم، به عنوان مظهر حق، سایهای از حقیقت الهی است و مجاز، به معنای غیرواقعی، در نظام وحدت وجود جایگاهی ندارد. این دیدگاه، مانند نسیمی است که غبار تقسیمبندیهای نادرست را از ذهن میزداید و عالم را چون آیینهای تمامنما از حق میشناساند.
نقد تقسیمبندیهای ادبی سنتی
استاد فرزانه قدسسره تقسیمبندیهای سنتی ادبی، مانند استعاره و کنایه، را که عالم را به حقیقی و مجازی تقسیم میکنند، نقد میکنند. این تقسیمبندیها، که ریشه در نگرشهای کهن دارند، با حقیقت وحدت وجود سازگار نیستند. عالم، در همه مراتب، مظهر حق است و این مظهریت، همواره حقیقی است. این نقد، مانند تیغی تیز، زواید فکری را میزداید و حقیقت عالم را در پرتو حق آشکار میسازد.
بخش ششم: رابطه متقابل حق و عالم
تضعیف در رابطه حق و عالم
استاد فرزانه قدسسره رابطه میان حق و صور عالم را از منظر تضعیف (رابطه متقابل) بررسی میکنند، نه علیت. نه حق از صور عالم زایل میشود و نه صور عالم از حق. این رابطه، مانند پیوند پدر و پسر است که هر یک بدون دیگری معنا ندارد. آیه کریمه
لَا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ
(سبأ: ۳، هیچ ذرهای از علم او پنهان نمیماند) بر این حقیقت تأکید دارد که هیچچیز از حضور و علم حق جدا نمیشود.
بقای ناسوت و تبدل صور
استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که تبدل صور عالم، با بقای ظرف ناسوت منافاتی ندارد. عوالم ناسوت، ملکوت، و جبروت همواره ثابتاند، اما صور در این ظروف متبدل میشوند. این دیدگاه با آیه کریمه
وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ
(الحجر: ۲۱، هیچ چیز نیست مگر آنکه گنجینههای آن نزد ماست) همخوانی دارد، که همه چیز را در خزائن الهی میداند. عالم، مانند رودی است که آب آن در هر لحظه تازه میشود، اما بستر آن ثابت است.
جمعبندی
این شرح از فص حکمت سبوحیه در کلمه نوحیه، با تکیه بر درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره، به تبیین رابطه ناگسستنی میان حق و صور عالم، فیض ازلی و مستفیض متبدل، و الوهیت ذاتی حق پرداخته است. عدم زوال حق از صور عالم، تبدل صور از دنیوی به اخروی، و حقیقت بودن همه مظاهر عالم، از محورهای اصلی این نوشتار است. نقدهای عالمانه بر ضعفهای فلسفی در عرفان سنتی و تأکید بر ضرورت تقویت مبانی فلسفی و منطقی، علم دینی را به سوی پویایی و نوآوری فرا میخواند. این متن، با پیوند مفاهیم عرفانی با آیات قرآن کریم و تمثیلات فاخر، عرفان نظری را چون گوهری درخشان در برابر دیدگان حقیقتجویان قرار میدهد، تا در مسیر فهم حقیقت الهی گام بردارند.