در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 325

متن درس





وصول به مراتب وجود: تبیین عرفانی فصوص الحکم

وصول به مراتب وجود: تبیین عرفانی فصوص الحکم

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۳۲۵)

دیباچه

این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، به تبیین و تحلیل بخشی از فصوص الحکم ابن‌عربی می‌پردازد که بر مفاهیم عرفانی وصول به مراتب وجود، مقام جمع، و اسرار غامض الهی تمرکز دارد. این اثر، با رویکردی علمی و ساختارمند، تمامی نکات و تحلیل‌های متن اصلی را با شرح و تفصیل کامل ارائه کرده و با بهره‌گیری از تمثیلات و استعارات فاخر، مفاهیم عمیق عرفانی را به گونه‌ای روشن و منسجم برای مخاطبان متخصص بازنمایی می‌کند. آیات قرآن کریم، به عنوان مشعل‌های هدایت، و احادیث، به عنوان گوهرهای معرفت، در این متن با دقت و احترام آورده شده‌اند تا مبنای استدلال‌های عرفانی را تقویت کنند. ساختار این نوشتار، با عناوین و زیرعناوین منظم، راه را برای فهمی ژرف‌تر از حکمت عرفانی هموار ساخته و با جمع‌بندی‌های تفصیلی، به انسجام علمی دست یافته است.

بخش نخست: وصول به مراتب وجود و رهایی از زمان و مکان

مقام وصول و طي زمان و مکان

در مقام وصول، سالک از قیود زمان و مکان رها می‌شود و چون نفسی که در بدن تصرف می‌کند، در همه عوالم هستی تأثیر می‌گذارد. این مقام، چون دریچه‌ای است که سالک را به سوی وحدت وجودی رهنمون می‌سازد، جایی که زمان و مکان در برابر حقیقت الهی رنگ می‌بازند.

درنگ: مقام وصول، چون پلی است که سالک را از محدودیت‌های زمان و مکان به سوی بی‌کرانگی وحدت وجود می‌برد.

تصرف در عوالم، مانند نفوس در ابدان

سالک در این مقام، در همه اكوان تصرف می‌کند، همان‌گونه که نفس در بدن خود اثر می‌گذارد. این تشبیه، چون آیینه‌ای است که توانایی سالک را در تأثیرگذاری بر عوالم از طریق اتحاد با حق نشان می‌دهد، جایی که عالم چون بدن و حق چون نفس است.

ظهور در مراتب ارواح نورانی، نفوس قدسی، و اجسام کثیف

سالک در یک حالت واحد، در مراتب ارواح نورانی (جهان جبروت)، نفوس قدسی روحانی (جهان ملکوت)، و اجسام کثیف ظلمانی (جهان ناسوت) ظاهر می‌شود. این جامعیت، چون گوهری است که همه مراتب وجودی را در خود جای داده و سالک را به درک وحدت در کثرت رهنمون می‌سازد.

اسرار غامض مراتب و ممنوعیت کشف

این مراتب، اسرار غامضی دارند که به دلیل عمق و تأثیرشان بر اذهان، کشف آنها ممنوع است. این کتمان، چون پرده‌ای است که از حقیقت محافظت می‌کند تا از گمراهی عوام جلوگیری شود.

درنگ: اسرار غامض مراتب، چون گوهرهایی‌اند که در صدف کتمان نهان می‌مانند تا نظم معنوی حفظ شود.

جمع‌بندی بخش نخست

این بخش، با تبیین مقام وصول و توانایی سالک در تصرف در عوالم، بر رهایی از قیود زمان و مکان و ظهور در مراتب وجودی تأکید کرد. اسرار غامض این مراتب، چون رازهایی‌اند که تنها در سایه کتمان حفظ می‌شوند، و سالک، با اتحاد با حق، به این مقامات دست می‌یابد.

بخش دوم: ارتباط باطنی و نقش درد و بلا در سلوک

وصول انبیا و اولیا به حقیقت عالم روح ربی

انبیا، اولیا، و عرفای ربانی از ظاهر ناسوت به حقیقت عالم روح ربی واصل می‌شوند. این وصول، چون سفری است از ظاهر به باطن، که سالک را به درک حقیقت الهی در همه موجودات رهنمون می‌سازد.

ارتباط باطنی با موجودات

سالک از طریق حق، با موجودات ارتباط باطنی برقرار می‌کند و مراتب آنها را ادراک می‌نماید. این ارتباط، چون رشته‌ای است که همه هستی را به هم پیوند می‌دهد و سالک را در وحدت وجود غرق می‌سازد.

کمیاب بودن وصول به مراتب

وصول به این مراتب، چون گوهری نایاب است که کمتر کسی به آن دست می‌یابد، و ادعاها در این زمینه بیش از وصول واقعی است. این نکته، چون هشداری است به سالکان که صدق و اخلاص را در سلوک خود جستجو کنند.

شنیدن صدای موجودات

واصلان، صدای موجودات را می‌شنوند و با آنها متصل می‌شوند، گاه با سنگ، گاه با گل، و گاه با خود حق. این توانایی، چون نغمه‌ای است که از زبان هستی به گوش سالک می‌رسد و او را با حقیقت الهی هم‌نوا می‌سازد.

درنگ: شنیدن صدای موجودات، چون هم‌نوایی با سمفونی هستی است که سالک را به وحدت با حق می‌رساند.

درد و بلا، خوراک اولیا

درد، بلا، و دردمندی، خوراک یومیه اولیای الهی است و بی‌دردی، نشانه گمراهی. این دردها، چون تازیانه‌های عشق‌اند که دل را بیدار کرده و به سوی قرب الهی سوق می‌دهند.

کتمان اسرار توسط اولیا

اولیای الهی اسرار را کتمان می‌کنند تا از گمراهی مردم جلوگیری شود. این کتمان، چون نگهبانی است از گنجینه حقیقت که از دسترس غیراهلان دور نگه داشته می‌شود.

تفسیر حدیث «لو كشف الغطاء ما ازددت يقيناً»

این حدیث، که به معنای «اگر پرده برداشته شود، بر یقین من افزوده نمی‌شود» است، بر عمق یقین اولیا و کتمان اسرار آنها دلالت دارد. این یقین، چون ستونی است که بنای ایمان واصلان را استوار می‌سازد.

تفسیر حدیث «لو تكاشفتم لما تدافنتم»

این حدیث، که به معنای «اگر حقیقت برای شما کشف شود، یکدیگر را دفن نمی‌کنید» است، بر درک حقیقت وجودی انسان‌ها و فروپاشی پیوندهای ظاهری در برابر حقیقت الهی اشاره دارد. این دیدگاه، چون آیینه‌ای است که حقیقت قیامت را منعکس می‌کند.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، با تبیین ارتباط باطنی سالک با موجودات و نقش درد و بلا در سلوک، بر دشواری و نادر بودن وصول به مراتب وجودی تأکید کرد. کتمان اسرار، چون سپری است که حقیقت را از گزند سوءتفاهم حفظ می‌کند، و درد و بلا، چون تازیانه‌هایی‌اند که سالک را به سوی قرب الهی رهنمون می‌سازند.

بخش سوم: اسباب سلوک و جایگاه انسان در هستی

تحمل اولیا در سلوک

اولیا با تحمل دردمندی و بلا، به مقامات عالی می‌رسند، که بخشی از این توانایی، جبلی و الهی است. این تحمل، چون کوره‌ای است که گوهر وجود سالک را صیقل می‌دهد.

محبوبین و محبین

محبوبین، پیش از سعی، از سوی حق عطا شده‌اند، برخلاف محبین که با تلاش به مقام می‌رسند. این تمایز، چون تفاوت میان گوهری است که از ابتدا در معدن وجود دارد و گوهری که با کوشش استخراج می‌شود.

اسباب سلوک

برای ورود به راه سلوک، اسباب وجودی، از جمله نطفه، لقمه، و هماهنگی وجودی، باید فراهم شود. این اسباب، چون بذرهایی‌اند که در خاک استعداد سالک کاشته شده و با تلاش او به ثمر می‌رسند.

عشق موجودات به انسان

همه موجودات عالم، عاشق انسان‌اند و دوست دارند با او انس گیرند. این عشق، چون جاذبه‌ای است که انسان را به عنوان خلیفه الهی در مرکز هستی قرار می‌دهد.

درنگ: عشق موجودات به انسان، چون نغمه‌ای است که جایگاه او را به عنوان خلیفه الهی در سمفونی هستی می‌ستاید.

انواع بلا

بلاها می‌توانند تنبیهی، ترفیعی، یا تأدیبی باشند؛ بلای اولیا، ترفیعی است و به ارتقای معنوی آنها می‌انجامد. این تمایز، چون خط‌کشی است که نقش بلاها را در سلوک مشخص می‌سازد.

درد و بلا، تازیانه عشق

درد و بلا، تازیانه عشق و عامل بیداری دل‌اند. این دردها، چون آتشی‌اند که دل را از خمودگی رها کرده و به سوی حقیقت سوق می‌دهند.

نقش درد در فقه

در فقه اسلامی، بیماری و درد تا سه روز نیاز به توجه ندارد، زیرا درد خود درمان است. این دیدگاه، چون نوری است که نقش درمانی درد را در جسم و روح آشکار می‌سازد.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، با تبیین اسباب سلوک و جایگاه انسان در هستی، بر نقش تحمل، استعداد ذاتی، و عشق موجودات به انسان تأکید کرد. بلاها و دردها، چون ابزارهایی‌اند که سالک را به سوی قرب الهی هدایت می‌کنند، و انسان، به عنوان خلیفه الهی، در مرکز ارتباط با هستی قرار دارد.

بخش چهارم: نقد ترس و شیطان‌شناسی در سلوک

ترس، مانع رستگاری

ترس از فقر، بیماری، و دشمن، جامعه را بیمار کرده و مانع رستگاری می‌شود. این ترس، چون زنجیری است که روح را در بند می‌کشد و از پرواز به سوی حقیقت بازمی‌دارد.

نقد جامعه ترس‌زده

جامعه‌ای که از ترس به استثمار گرفتار شده، از نظر روانی بیمار است. این نقد، چون هشداری است به ضرورت رهایی از ترس‌های مادی و بازگشت به شجاعت و توکل.

تفسیر آیه ﴿يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ وَأُمِّهِ وَأَبِيهِ وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِيهِ﴾

این آیه (عبس: ۳۴-۳۶)، به معنای «آن روز که انسان از برادرش و مادرش و پدرش و همسرش و فرزندانش می‌گریزد»، بر تكاشف در قیامت و فروپاشی پیوندهای ظاهری در برابر حقیقت الهی دلالت دارد. این فروپاشی، چون پرده‌ای است که از حقیقت قیامت برداشته می‌شود.

تفسیر حدیث «فَمَنْ يَمُتْ يَرَنِي»

این حدیث، که به معنای «هر که بمیرد، مرا می‌بیند» است، بر رؤیت حقیقت الهی در لحظه مرگ دلالت دارد. این رؤیت، چون تجلی است که حقیقت ولی را در همه مراتب وجودی آشکار می‌سازد.

علوم ربانی و اولیا

علوم ربانی، از جمله اسمای الهی، ولایت، تعبیر، روان‌شناسی، و شیطان‌شناسی، از علوم انسانی متمایزند و نیازمند مطالعه عمیق‌اند. این علوم، چون گوهرهایی‌اند که حقیقت الهی را در خود نهان دارند.

اهمیت شیطان‌شناسی

شیطان‌شناسی، علمی است که نیازمند بیست سال مطالعه علمی و عملی است. این علم، چون کلیدی است که درهای شناخت دشمن معنوی و جایگاه او در نظام هستی را می‌گشاید.

درنگ: شیطان‌شناسی، چون مشعلی است که تاریکی‌های دشمن معنوی را روشن می‌کند و راه خداشناسی را هموار می‌سازد.

جایگاه شیطان در قیامت

شیطان در قیامت، به نص قرآن کریم، منبر می‌رود و سخن می‌گوید، برخلاف انبیا. این جایگاه، چون صحنه‌ای است که نقش شیطان را در محاکمه قیامت آشکار می‌سازد.

نقد عدم شناخت شیطان

عدم شناخت شیطان، به گمراهی منجر می‌شود، زیرا او موجودی خارجی و تأثیرگذار است. این نقد، چون هشداری است به ضرورت شناخت دقیق دشمن معنوی برای خداشناسی.

نقد اطاعت شیطان

انسان نان خدا می‌خورد، اما از شیطان اطاعت می‌کند. این تناقض، چون آیینه‌ای است که ناسپاسی انسان را در برابر نعمت‌های الهی نشان می‌دهد.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، با نقد ترس و تأکید بر اهمیت شیطان‌شناسی، بر ضرورت رهایی از بند ترس‌های مادی و شناخت دشمن معنوی تأکید کرد. شیطان‌شناسی، چون راهی است به سوی خداشناسی، و ترس، چون مانعی است که روح را از رستگاری بازمی‌دارد.

بخش پنجم: تسبیح موجودات و حمد الهی

تفسیر آیه ﴿وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ﴾

این آیه (بقره: ۲۵۵)، به معنای «و به چیزی از علم او احاطه ندارند، مگر به آنچه او بخواهد»، بر محدودیت علم بشری جز به اراده الهی دلالت دارد. این محدودیت، چون سایه‌ای است که عجز بشر را در برابر علم بی‌کران الهی نشان می‌دهد.

تسبیح موجودات و ناطق بودن آنها

همه موجودات ناطق و مسبح‌اند و تسبیح آنها، تسبیح حق است. این تسبیح، چون نغمه‌ای است که از زبان هستی به گوش می‌رسد و وحدت وجود را در همه مراتب خلقت نشان می‌دهد.

تفسیر آیه ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾

این آیه (فاتحه: ۲)، به معنای «ستایش خدای را که پروردگار جهانیان است»، بر تمامیت حمد برای تمامیت حق دلالت دارد. این حمد، چون جریانی است که همه عوالم را به سوی حق هدایت می‌کند.

حق، هم ثناکننده و هم ثناشونده

حق، خود ثنا می‌کند و بر خود ثنا می‌شود، زیرا غیر از او نیست. این دیدگاه، چون آیینه‌ای است که وحدت وجود را در همه مراتب خلقت منعکس می‌کند.

اسماء متقابل الهی

اسماء متقابل، مانند خالق/مخلوق، رازق/مرزوق، و عالم/معلوم، وحدت حق را در همه مراتب نشان می‌دهند. این اسماء، چون رشته‌هایی‌اند که همه هستی را به حق پیوند می‌دهند.

درنگ: اسماء متقابل الهی، چون آینه‌هایی‌اند که وحدت حق را در کثرت خلقت به نمایش می‌گذارند.

حمد در مقام جمع و تفصیل

حمد در مقام جمع (رب العالمین) و تفصیل (اعيان عالمین) به حق بازمی‌گردد. این جامعیت، چون دری است که همه مراتب وجودی را به سوی حق می‌گشاید.

ربوبیت و مربوبین

ربوبیت حق، مقتضی وجود مربوبین است، چه در اعيان، چه در علم و عین. این رابطه، چون رشته‌ای است که همه موجودات را به ربوبیت الهی متصل می‌سازد.

ظهورات حق و جایگاه انسان

انسان، ظهور حق است و با حق مشهور است، نه خیال یا دروغ. این جایگاه، چون تاجی است که انسان را به عنوان مظهر حق بر سر هستی می‌نهد.

تفسیر آیه ﴿لَا يَشْذُ مِنْ عِلْمِهِ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ﴾

این آیه (سبأ: ۳)، به معنای «ذره‌ای از علم او پنهان نمی‌ماند»، بر احاطه کامل علم الهی به همه چیز دلالت دارد. این احاطه، چون نوری است که هیچ تاریکی را در برابر علم حق باقی نمی‌گذارد.

بخشش و وراثت الهی

حق، هم بخشنده و هم وارث است، زیرا همه چیز به او بازمی‌گردد. این بخشش و وراثت، چون جریانی است که همه هستی را در دایره مالکیت الهی نگه می‌دارد.

سالک و عدم امساک

سالک عارف، در اعطا و امساک مشکلی ندارد، زیرا همه چیز را از حق می‌بیند. این دیدگاه، چون رهایی است که سالک را از بند تعلقات مادی آزاد می‌سازد.

علم جبار و تفویض امر

علم آغازین، معرفت جبار و علم نهایی، تفویض امر به اوست. این مراحل، چون پله‌هایی‌اند که سالک را از شناخت حق به تسلیم کامل به او می‌رسانند.

سالک و خرابی

سالک به دنبال خرابی است، نه آبادانی، زیرا می‌داند همه چیز فانی است. این دیدگاه، چون زهدی است که سالک را از تعلقات دنیوی رها می‌سازد.

جمع‌بندی بخش پنجم

این بخش، با تبیین تسبیح موجودات، حمد الهی، و جایگاه انسان در هستی، بر وحدت وجود و نقش انسان به عنوان مظهر حق تأکید کرد. آیات و احادیث، چون مشعل‌هایی‌اند که حقیقت الهی را روشن می‌کنند، و سالک، با رهایی از تعلقات، به سوی حق رهنمون می‌شود.

نتیجه‌گیری کلی

این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، به تبیین مفاهیم عرفانی وصول به مراتب وجود، مقام جمع، و اسرار غامض الهی در فصوص الحکم پرداخت. وصول به مراتب، چون سفری است که سالک را از قیود زمان و مکان رها کرده و به وحدت با حق می‌رساند. درد و بلا، چون تازیانه‌هایی‌اند که دل را بیدار می‌کنند، و کتمان اسرار، چون سپری است که حقیقت را حفظ می‌نماید. شیطان‌شناسی، چون کلیدی است برای خداشناسی، و تسبیح موجودات، چون نغمه‌ای است که وحدت وجود را می‌ستاید. این اثر، با حفظ تمامی جزئیات متن اصلی، به فهمی ژرف‌تر از حکمت عرفانی ابن‌عربی دعوت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی